دین و اندیشه
اعتبار حدیث رفع القلم
آیا حدیث رفع القلم و این که در روز نهم ربیع الاول قلم از شیعیان برداشته شده، صحیح است؟
پاسخ کوتاه:
«رفع القلم» عنوان روایتى است که علامه مجلسی به نقل از برخى از احمدبن اسحاق قمى بیان کرده است. بر اساس این گزارش، عده ای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در نهم ربیع الاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز «نهم ربیع الاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا میکنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روشهای مختلف و حتی غیر متعارف، اعمالی انجام می دهند. در مقابل عدهای، روایت معروف به «رفع القلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخى معتبر شیعه و سنى، قتل خلیفه را در روزهاى پایانى ذى الحجه میدانند.
«رفع القلم» عنوان روایتى است که علامه مجلسی به نقل از برخى از احمدبن اسحاق قمى بیان کرده است. بر اساس این گزارش، عده ای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در نهم ربیع الاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز «نهم ربیع الاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا میکنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روشهای مختلف و حتی غیر متعارف، اعمالی انجام می دهند. در مقابل عدهای، روایت معروف به «رفع القلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخى معتبر شیعه و سنى، قتل خلیفه را در روزهاى پایانى ذى الحجه میدانند.«رفع القلم» عنوان روایتى است که علامه مجلسی به نقل از برخى از احمدبن اسحاق قمى بیان کرده است. بر اساس این گزارش، عده ای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در نهم ربیع الاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز «نه ربیع الاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا میکنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روشهای مختلف و حتی غیر متعارف، اعمالی انجام می دهند. در مقابل عدهای، روایت معروف به «رفع القلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخى معتبر شیعه و سنى، قتل خلیفه را در روزهاى پایانى ذى الحجه میدانند. 1. متن حدیث «رفع القلم»همان گونه که بیان شد عدهای با تمسک به روایت احمد بن اسحاق، روز «نهم ربیع الاول» را به جهت قتل خلیفه دوم جشن اعلام کرده و فضایل و اسامی فراوانی نیز برای این روز بیان می کنند. این روایت را مجلسی در کتاب بحارالانوار به صورت مفصل و ترجمه آن را نیز در کتاب زاد المعاد آورده است. (1)خلاصه روایت این است که دو نفر، با یکدیگر درباره «ابالخطاب» اختلاف پیدا کرده و به احمدبن اسحاق قمی، مراجعه می کنند تا مشکل خویش را حل کنند. به صورت اتفاقی، این مراجعه در روز نهم ربیع الاول رخ می دهد و آنها احمدبن اسحاق را در حال انجام دادن اعمال روز عید می بینند. با تعجب علت این امر را از او می پرسند. احمد بن اسحاق نیز با بیان اینکه در چنین روزی با گروهی نزد امام حسن عسکری (بنابر نقل دیگر امام هادی) علیهماالسلام رفته و امام را در این حال مشاهده کرده است، از قول امام فضیلت های این روز را برمی شمرد؛ در ادامه نیز به نقل روایتی طولانی از یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نام حذیفه بن یمان می پردازد که او نیز از زبان پیامبر، فضایل و ویژگی های این روز را بیان کرده و علت آن را قتل یکی از منافقان و دشمنان خدا در این روز دانسته است.در ادامه این روایت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می شود که خداوند فرمود:
به درستی امر کردهام ملائکه هفت آسمان خود را که، این روز را برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند و امر کردهام ملائکه را که تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند.
ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود، کسی که این روز را عید کند از برای من، ثواب آنها که دور عرش احاطه کردهاند به او عطا کنم.
2. بررسی منابع روایت
علامه مجلسی این روایت را دو بار در بحارالانوار به نقل از کتاب «زوائد الفوائد» (2) و کتاب «المحتضر» (3) نقل می کند. کتاب «محتضر» نوشته حسن بن سلیمان حلّی از شاگردان شهید اوّل است. کتاب «زوائدالفوائد» نوشته فرزند سید بن طاووس است، (4) البته علامه مجلسی این کتاب را از آثار سید بن طاوس می داند. (5)
3. اشکالات سندی و متنی حدیث
این حدیث، از دو حیث سندی و محتوایی، دارای اشکالاتی است:
الف) اشکالات سندی
در روایات متعدد، ائمه علیهم السلام عید فطر، قربان، غدیر، روز جمعه و روز عرفه را بزرگترین اعیاد مسلمانان معرفی کرده اند. (6) با توجه به این که حدیث «رفع القلم» در صدد معرفی یکی از مهمترین اعیاد شیعیان است، انتظار می رفت که همچون روایت قبل، در منابع مهم حدیثی وجود داشته باشد در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در برخی کتابها آن هم با سند ضعیف نقل شده است.
اشکال دیگر این است که نام برخی راویان این حدیث مانند «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» در هیچ یک از کتاب های رجالی شیعه موجود نیست و به غیر از این روایت، در سندی هیچ روایت دیگری نیز قرار ندارد در نتیجه این راوی «مجهول» و ناشناخته هست؛ علاوه بر آنکه حتی اسم این شخص و همچنین اسم «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ» در همین سند نیز مختلف نقل شده است. (7) اشکال دیگر «مُرسَل» بودن سند روایت است؛ یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد و نام برخی از افرادی که این روایت را گزارش کردهاند در سند ذکر نشده است و مشخص نیست که آن افراد مورد اعتماد بودهاند یا نه.
ب) اشکالات متنی روایت
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کردهاند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «یَوْمٌ یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ، یَوْمُ التَّزْکِیَةِ وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ وَ یَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ یَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ یَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختیها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند (10) و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت میگیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم در ذی الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی الحجه در میان عالمان شیعه مینویسد: «این سخن که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کردهاند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «یَوْمٌ یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ، یَوْمُ التَّزْکِیَةِ وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ وَ یَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ یَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ یَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختیها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند (10) و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت میگیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم در ذی الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی الحجه در میان عالمان شیعه مینویسد: «این سخن که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
نتیجه
با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمیتوان آن را صادر شده از معصوم دانست. علاوه بر این که اگر «رفع القلم» را به معنای اجازه ارتکاب هر عمل قبیح بدانیم، با اصول اعتقادی برخاسته از آیات و روایات در تعارض خواهد بود. واضح است که اگر چنین فضایل و ویژگیهایی صحت داشت، دیگر امامان علیهم السلام نیز نقل میکردند، به ویژه آن که وضعیتی بهتر از وضعیت سخت و نظامی امام حسن عسکری علیه السلام داشتند.
پی نوشتها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت: انتشارات دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1403ق، ج31 ، ص120-131؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین ، بیروت: موسسة الأعلمی للمطبوعات ، چاپ اول، 1423ق، ص372-378.
2. بحار الأنوار، ج 95، ص351.
3. همان، ج 31، ص120.
4. تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، قم: اسماعیلیان، 1408ق، ج 12، ص59؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406ق، ج 2، ص267.
5. بحار الانوار، ج 95، ص351.
6. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمد کاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق، ص118.
7. رجوع کنید: بحار الانوار، ج95، ص351؛ حلّی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سیدعلی اشرف، نجف اشرف، المکتبة الحیدریه، 1424ق، ص93.
8. سوره جاثیه، آیه21.
9. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علیاکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص75.
10. سوره مدّثر، آیه38.
11. سوره طور، آیه16.
12. سوره زلزال، آیه7 و 8.
13. سورة ق، آیه18.
14. رجوع کنید: محمّدبن نعمان مفید، مسارالشیعه فى مختصر تواریخ الشریعة، قم: کنگره شیخ مفید، 1364ق، ص 42؛ ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی( و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسیح، ابو الحسن ، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 418؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الکتب الإسلامیه ، چاپ دوم، 1409ق، ج 2، ص 379؛ کفعمى، ابراهیم بن على عاملى، المصباح للکفعمی( جنة الأمان الواقیة)، قم: دار الرضی، چاپ دوم، 1405ق، ص510.
15. بحارالانوار، ج31، ص118.
به درستی امر کردهام ملائکه هفت آسمان خود را که، این روز را برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند و امر کردهام ملائکه را که تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند.
ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود، کسی که این روز را عید کند از برای من، ثواب آنها که دور عرش احاطه کردهاند به او عطا کنم.
2. بررسی منابع روایت
علامه مجلسی این روایت را دو بار در بحارالانوار به نقل از کتاب «زوائد الفوائد» (2) و کتاب «المحتضر» (3) نقل می کند. کتاب «محتضر» نوشته حسن بن سلیمان حلّی از شاگردان شهید اوّل است. کتاب «زوائدالفوائد» نوشته فرزند سید بن طاووس است، (4) البته علامه مجلسی این کتاب را از آثار سید بن طاوس می داند. (5)
3. اشکالات سندی و متنی حدیث
این حدیث، از دو حیث سندی و محتوایی، دارای اشکالاتی است:
الف) اشکالات سندی
در روایات متعدد، ائمه علیهم السلام عید فطر، قربان، غدیر، روز جمعه و روز عرفه را بزرگترین اعیاد مسلمانان معرفی کرده اند. (6) با توجه به این که حدیث «رفع القلم» در صدد معرفی یکی از مهمترین اعیاد شیعیان است، انتظار می رفت که همچون روایت قبل، در منابع مهم حدیثی وجود داشته باشد در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در برخی کتابها آن هم با سند ضعیف نقل شده است.
اشکال دیگر این است که نام برخی راویان این حدیث مانند «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» در هیچ یک از کتاب های رجالی شیعه موجود نیست و به غیر از این روایت، در سندی هیچ روایت دیگری نیز قرار ندارد در نتیجه این راوی «مجهول» و ناشناخته هست؛ علاوه بر آنکه حتی اسم این شخص و همچنین اسم «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ» در همین سند نیز مختلف نقل شده است. (7) اشکال دیگر «مُرسَل» بودن سند روایت است؛ یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد و نام برخی از افرادی که این روایت را گزارش کردهاند در سند ذکر نشده است و مشخص نیست که آن افراد مورد اعتماد بودهاند یا نه.
ب) اشکالات متنی روایت
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کردهاند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «یَوْمٌ یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ، یَوْمُ التَّزْکِیَةِ وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ وَ یَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ یَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ یَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختیها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند (10) و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت میگیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم در ذی الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی الحجه در میان عالمان شیعه مینویسد: «این سخن که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد. یعنی اگر عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر انجام دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع الاول گمان کردهاند- با قسمت های دیگر روایت که این روز را «یَوْمٌ یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَةِ وَ یَوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَةِ، یَوْمُ التَّزْکِیَةِ وَ یَوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ وَ یَوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ وَ یَوْمُ التَّزَاوُرِ وَ یَوْمُ الْمَوْعِظَةِ وَ یَوْمُ الْعِبَادَة» می دانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیع الاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده شده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «یَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختیها و مشقاتی که در راه دین خدا می کشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساسا چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت از آیات قرآن(8) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است. (9) خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند (10) و میگوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید (11) و اگر کسی به اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید (12) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته می شود و در قیامت بازخواست صورت میگیرد. (13)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست می آید؛ امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت شدیدترین مراقبت ها در سامرا بود، به گونه ای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره می شود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم در ذی الحجة است (14) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذی الحجه در میان عالمان شیعه مینویسد: «این سخن که عمر در ذی الحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است». (15)
نتیجه
با توجه به این که حدیث مورد نظر در منابع روایی معتبر شیعه نیامده و از سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمیتوان آن را صادر شده از معصوم دانست. علاوه بر این که اگر «رفع القلم» را به معنای اجازه ارتکاب هر عمل قبیح بدانیم، با اصول اعتقادی برخاسته از آیات و روایات در تعارض خواهد بود. واضح است که اگر چنین فضایل و ویژگیهایی صحت داشت، دیگر امامان علیهم السلام نیز نقل میکردند، به ویژه آن که وضعیتی بهتر از وضعیت سخت و نظامی امام حسن عسکری علیه السلام داشتند.
پی نوشتها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت: انتشارات دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1403ق، ج31 ، ص120-131؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین ، بیروت: موسسة الأعلمی للمطبوعات ، چاپ اول، 1423ق، ص372-378.
2. بحار الأنوار، ج 95، ص351.
3. همان، ج 31، ص120.
4. تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، قم: اسماعیلیان، 1408ق، ج 12، ص59؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406ق، ج 2، ص267.
5. بحار الانوار، ج 95، ص351.
6. فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفى، تحقیق: محمد کاظم محمودى، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1410ق، ص118.
7. رجوع کنید: بحار الانوار، ج95، ص351؛ حلّی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سیدعلی اشرف، نجف اشرف، المکتبة الحیدریه، 1424ق، ص93.
8. سوره جاثیه، آیه21.
9. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علیاکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق، ج 2، ص75.
10. سوره مدّثر، آیه38.
11. سوره طور، آیه16.
12. سوره زلزال، آیه7 و 8.
13. سورة ق، آیه18.
14. رجوع کنید: محمّدبن نعمان مفید، مسارالشیعه فى مختصر تواریخ الشریعة، قم: کنگره شیخ مفید، 1364ق، ص 42؛ ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی( و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسیح، ابو الحسن ، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 418؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، تهران: دار الکتب الإسلامیه ، چاپ دوم، 1409ق، ج 2، ص 379؛ کفعمى، ابراهیم بن على عاملى، المصباح للکفعمی( جنة الأمان الواقیة)، قم: دار الرضی، چاپ دوم، 1405ق، ص510.
15. بحارالانوار، ج31، ص118.
اعتبار حديث رفع القلم
اعتبار حدیث رفع القلم