دین و اندیشه

بازتاب اندیشه امام بر جهان

پرسش و پاسخ

در مورد شخصیت الهی حضرت امام(رحمت الله علیه) و مهم ترین تأثیرات اندیشه و انقلاب ایشان بر جهان غرب و جنبش های اسلامی و رهایی بخش معاصر، توضیح دهید؟

حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) پس از انبیاء بزرگ الهی و معصومان(علیهم السلام)، از کم نظیرترین و ممتازترین شخصیت های تاریخ بشریت است که با اندیشه های بلند الهی و تلاش های صادقانه خویش مسیر تاریخ را دگرگون کرده و سر منشأ تحولات عظیمی در جهان گردید.

او نمونه انسان کامل و شخصیتی جامع است که یکی از اصیل ترین انقلاب های تاریخ را به پیروزی رساند و نظامی بی بدیل را پایه ریزی و رهبری نمود و با تکیه بر عنصر آگاهی، استقامت و شجاعت تزلزلی آشکار در ارکان و مبانی مکاتب الحادی و تمدن های مادی غرب و شرق به وجود آورد و کنگره های کفر و شرک و نفاق را به انحطاط و تباهی کشاند.

چنان که امام موسی کاظم(علیه السلام) می فرماید:

«رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبرالحدید، لاتزلهم الریاح العواصف، و لایملون من الحرب، و لایجبنون، و علی الله یتوکلون، و العاقبة للمتقین»[ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج60، ص 216.]؛ «مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می کند. گروهی از مردم با او گرد می آیند که همانند تکّه های آهن مستحکم اند. بادهای سخت آن ها را نمی لرزاند، و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند، و از دشمن نمی هراسند، و بر خدا توکل می کنند، و عاقبت با متقین است.»

بدون تردید نام امام خمینی با تاریخ معاصر جهان آمیخته است او مرد قرن و احیاگر میراث عظیم اسلامی در جهان امروز است که با وجود سیطره تمدن غرب و شیفتگی بسیاری به زَرق و برق آن، راه جدیدی را برای انسان امروز ارائه نموده و مکتبی اصیل برای احیای ارزش ها و اصول اسلامی در جهان امروز ارائه کرد.[ علیرضا محمدی، تأثیرات حضرت امام خمینی بر جهان غرب، نشریه الکترونیکی پرسمان.]

مهمترین تأثیرات حضرت امام(رحمت الله علیه) بر جهان غرب

مفهوم غرب در نوشتار حاضر به مراتب وسیع تر از غرب جغرافیایی است، بلکه بیشتر تأکید بر ابعاد فرهنگی و تمدنی است که در حوزه جغرافیایی غرب به خصوص بعد از رنسانس به وجود آمد. از این منظر غرب عبارت است از تفکری دنیاگرا، تجربی نگر و غیردینی، همراه با سلطه و استثمار مادی که سرچشمه آن، در ظاهر نه به غرب، بلکه به همه تمایلات درونی و نفسانیات و خودخواهی های انسانی ختم می شود.[ دکتر مجید کاشانی، غرب در جغرافیای اندیشه، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.] در حالی اندیشه امام خمینی(رحمت الله علیه) و راهبردهای انقلاب اسلامی شاخصه های درخشنده ای دارد که به برخی از مهم ترین آنها اشاره می شود.

یکم. رویکرد به معنویت، احیای دین و دین گرایی

قیام امام خمینی(رحمت الله علیه) و موفقیت انقلاب اسلامی به رهبری ایشان نه تنها توانست گفتمان دینی در ایران را تغییر دهد، بلکه شرایط جدیدی را به وجود آورده که حاکی از ورود جهان به دوره های متفاوت از ادوار گذشته و عصری با ویژگی های ممتاز دینی و معنوی است.

از دیدگاه بسیاری از تحلیل گران تجدید حیات معنوی و دینی بشر «با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و به این لحاظ دهه شصت را باید اولین دهه از این تجدید عهد محسوب داشت. از این دیدگاه اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در نظر بگیریم آن تاریخ سال1979میلادی است؛ یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است. آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال1990م صورت پذیرفته نشان می دهد که تقریباً 70% مردم اروپا احساس دین داری می کنند. در تمام ادیان از هندوئیسم و بودایسم تا انواع فرقه های مسیحیت همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر می دهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای فکر دینی در جهان گشت» شخصیت الهی و پیام های معنوی حضرت امام(رحمت الله علیه) بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهب را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد تا آن جا که در نظر برخی از تحلیل گران و متفکران مسیحی «او مسیح معاصر بود و دقیقاً اشعه صلابت و سازش ناپذیری عیسی بن مریم(علیه السلام) بود.»[ روبین وود زورث، زیباترین تجربه من، ترجمه خدیجه مصطفوی، ص 38 .]

از دیدگاه هفته نامه آبزرور، «امام خمینی مردی هم پای پیامبران کهن است که دنیا را به پیروی از اصول دینی دعوت کرد. پیام وی برای مردم جهان خلوص عقیده و پیروی از سادگی در مقابل پیچیدگی و آلودگی های غرب بود، و این رمز موفقیت وی و احساس افتخار پیروان اوست.»[ هفته نامه آبزرور، چاپ لندن.]

از دیدگاه شبکه تلویزیونی بی بی سی نیز: «آنچه در ایران در سال 1979 رخ داد نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای تمام ادیان جهانی نقطه عطفی بود نقطه عطفی که از بازگشت میلیون ها نفر در سراسر دنیا به اصول گرایی مذهبی خبر می دهد.» به گفته این شبکه «در سراسر جهان پیروان دیگر ادیان مانند مسیحیت، یهودیت و هندو نیز به اصول گرایی مذهبی روی آوردند؛ حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است.»[ شبکه اول تلویزیون بی بی سی انگلیس.]

آیت الله مصباح یزدی در این باره با اشاره به جریان دین ستیزی و دین زدایی در اروپا و غرب طی قرن های اخیر که دامنه آن تا کشورهای اسلامی از جمله ایران عصر پهلوی نیز کشیده شده، می فرماید:

«مهم ترین دست آورد حرکت امام خمینی(رحمت الله علیه) احیای دین و دین گرایی در جهان معاصر بود به گونه ای که به برکت این حرکت نه تنها پیروان دین اسلام [بلکه] دیگر ادیان از جمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه گرایش به دین و دین داری در سایر ملل نیز افزایش یافت.»

ایشان در همین مورد، به سخن یک اسقف مسیحی از مکزیک اشاره می نماید که در دیدار با ایشان اظهار داشت: «این افتخار مخصوص شماست که توانستید ایمان را در دنیا زنده کنید و بالاتر این که کشورداری را با دین داری توأم کنید، ما [مسیحیان] این توان را نداریم که ایمان را در مردم حفظ کنیم، چرا که مردم دیگر اطمینانی به ما ندارند، بالاتر این که نتوانستیم دین داری را با کشورداری توأم کنیم.»[ فصلنامه حضور، ش U4- ص 262.]

و برخی دیگر از مسیحیان نیز سخن از «تأثیر پذیری شدید از مقام و عظمت و تحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی(رحمت الله علیه) و درک احساس عطیه و موهبت الهی در اولین دیدار با ایشان» به میان آورده اند.[ اوریانا فالاچی، روزنامه جمهوری اسلامی، 29/7/ 1358 .]

و به تعبیر اندیشمند پسامدرن فرانسوی، میشل فوکو، «امام خمینی(رحمت الله علیه) منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی روح در عصر حاضر گردید.»[ میشل فوکو، انقلاب ایران روح جهان بی روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، 1379.]

دوم. جمع معنویت و حاکمیت

در قرون جدید و تا پیش از قیام شکوهمند حضرت امام(رحمت الله علیه)، در شرق و غرب جهان امکان جمع معنویت و حاکمیت یک معما، افسانه و محال بود. نه تنها در افکار عمومی، بلکه در تمام متون آکادمیک و دانشگاهی در باب سیاست، در این بحث اجماع داشتند. چنان که برنارد واندویل، صاحب افسانه کندوی زنبورها در غرب و از نخستین تئوریسین های جریان مدرنیزم غرب، می گوید: «اخلاق از حاکمیت جداست و این دو مقوله هیچ سازگاری با هم ندارند. و با آنچه که در اخلاق به عنوان فضیلت اخلاقی نام برده می شود نمی توان جامعه و حکومت را اداره کرد.»

وی تصریح می کند که اگر بنا باشد همه انسان ها اهل زهد، توکل، ایثار و شجاعت باشند، دیگر نمی توان نظام اجتماعی بنا نمود و حکومت تشکیل داد. جامعه برخلاف این ارزش ها و منطبق بر آنچه که «رذیلت» به آن گفته می شود ساخته می شود. اتفاقاً پیشرفت، توسعه، آبادانی و رفاه جامعه در این است که مردم اهل سخاوت و انفاق و ایثار نباشند، بلکه برعکس باید اهل استیثار، ویژه خواری، خودخواهی، حسادت و حرص و زیاده طلبی باشند. با چنین شرایطی است که می توان زندگی اجتماعی کرد. فلسفه سیاسی مدرن نیز مبتنی بر همین مفروضات است، که براساس آن سه آموزه مارکسیسم، لیبرالیسم و فاشیسم به عنوان محصول مدرنیزم غرب در آخرین سده این قرن، شکل گرفته و دنیا را تحت سیطره شوم خویش قرار دادند و خونین ترین جنگ های تاریخ بشر را به عنوان مکاتب توجیه گذار جنگ ها و خونریزی ها تئوریزه کردند.[ انقلاب اسلامی در مصاف با قرن جدید، حسن رحیم پور ازغدی، باشگاه اندیشه 20/4/1384.]

اما حضرت امام(رحمت الله علیه) این معادله را در دنیا به هم زد و با طرح حیات معنوی و باطنی برای بشریت، و ارائه مدل دقیق و کارآمد حکومت اسلامی، عملاً حیات تک ساحتی و تک بُعدی غرب را به چالش کشید و اعلام کرد که فضای غیرمعنوی غرب نمی تواند برای همیشه ادامه داشته باشد و بشر غربی روزی از زندگی در فضای مادی خسته می شود و ناگزیر دوباره به معنویت روی می آورد: در حقیقت بشر امروز دارد به دوران جدایی مادیت از معنویت پایان می دهد مادیتی که کار بشر را با بُن بست مواجه ساخته است و اینک زمان آن است که فعالیت مادی، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب بازمی گرداند. اسلام دینی است که با تنظیم فعالیت های مادی، راه را به اعتلای معنوی انسان می گشاید.[ احمد رهدار، نگرشی بر نقد غرب از دیدگاه امام خمینی، غرب شناسی اثباتی، پگاه حوزه، ش 161 .] ازاین رو امروزه نه تنها دیگر سکولاریسم به عنوان نظریه مطلوب نیست، بلکه به عقیده صاحب نظران آنچه فرهنگ غربی را مورد تهدید قرار می دهد همین سکولاریسم است چنان که برژینسکی اعتراف می کند: سکولاریسم عنان گسیخته حاکم بر نیمکره غربی، در درون خود نقطه ویرانی فرهنگ غربی را می پرورد، ازاین رو آنچه ابر قدرتی آمریکا را در معرض زوال قرار می دهد همین سکولاریسم است. و تنها راه رهایی از این بحران را در احیای عنصر مذهب می دانند.

سوم. رویارویی با ایدوئولوژی های حاکم و تحول در نظام بین المللی

اثرات عمیق اندیشه های امام تنها در بعد نظری و فکری، محدود نگردیده بلکه؛ در بُعد عملی حتی مؤثرتر هم بوده است و توانسته معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون ساخته و اعمال و رفتار و روابط موجود این سیستم های بین المللی و مقتضیات حاکم بر نظام بین الملل را به چالش کشاند. چنان که هنری کسینجر، مشاور رئیس جمهوری آمریکا در دهه 70 اعتراف می نماید: «آیت الله خمینی غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آن چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاست مداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت. هیچ کس نمی توانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیار های دیگری غیر از معیار های شناخته شده در دنیا سخن می گفت و عمل می کرد، گویی از جای دیگر الهام می گرفت، دشمنی آیت الله خمینی با غرب بر گرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.»[ مجله سروش، 20/11/1380.]

تایمز لندن در توصیف حضرت امام(رحمت الله علیه) می نویسد: «امام خمینی مردی بود که توده ها را با کلام خود مسحور کرد، وی به زبان مردم عادی سخن می گفت و به طرفدارای فقیر و محروم خود اعتماد به نفس می بخشید، این احساس آن ها را قادر ساخت تا هر کسی را که سر راهشان بایستد از بین ببرند. وی به مردم نشان داد که حتی می تو ان در برابر قدرت هایی مثل آمریکا ایستاد و نهراسید.»[ مصاحبه پروفسور حمید مولانا، فصلنامه حضور، ش 29، پاییز 1378 .]

امام خمینی(رحمت الله علیه) توانست جسارت و شهادت انتقاد کردن در برابر قدرت ها را به دیگر رهبران جهان و دیگر کشورها انتقال دهد و عملکرد نظام بین المللی را زیر سؤال برند. مهم ترین تأثیراتی که انقلاب اسلام به رهبری حضرت امام(رحمت الله علیه) بر نظام بین الملل داشتند عبارت اند از: 1. نقد نظری نظم بین المللی دو قطبی، 2. اصلاح عملی نظم دو قطبی، 3. طرح وحدت کشورهای اسلامی و آزادی خواه، 4. اصلاح تصویر جهانی از ابرقدرت ها. در مورد اخیر گفتنی است ؛ شکست دو ابرقدرت – و به ویژه آمریکا – در مدیریت تحولات ایران به تمامی ملت ها نشان داد که توان و قدرت ملت ها بسیار زیاد و قابل اتکاست. نامه ی امام به گورباچُف در حقیقت نقدی بر تغییرهای اقتدارطلبانه و انحصاری مدرنیته و مدرنیسم با وجوه متفاوت چپ و راست است که تصور می کردند هیچ تحولی در دنیا، دگرگونی علمی، مردمی و انسانی نیست مگر این که مطابق با استانداردهای اتوپیای غربی باشد. امام در این نامه، افق دگرگونی مفاهیم و نقش ها را در آینده ی نزدیک جهان نشان می دهد که عبارتند از: 1.افول مارکسیسم و کمونیسم و رفتن این جهان نگری به موزه های تاریخ، 2.رشد خداگرایی و دین باوری در میان ملل جهان، 3. رهایی فرزندان انقلابی جهان از حصارهای آهنین تغییرهای مارکسیستی و تئوری های انقلابی چپ، 4.پوشالی بودن اتوپیای سرمایه داری غرب، 5. ضرورت تجدید نظر در فهم مفاهیمی چون خدا، دین، باغ سبز دنیای غرب، حقیقت، ابتذال و بُن بست، مبدأ هستی و آفرینش، زندان غرب و شیطان بزرگ، خیالات مارکسیسم، معقول و محسوس، ترقی و تحول، انسان و حیوان، خلأ اعتقادی، نظام جهانی و…[ ر.ک: صحیفه امام، ج21، صص 226-221.]

واقعیت این است که «گرایش های جسته و گریخته ای که امروزه در جوامع مدرن به سمت مذهب در شرف ظهور و شکل گیری است طلیعه ای امیدوار کننده از نوعی بیداری و خودآگاهی ملت های آنان است، (چنان که) بی شک اجتماع عظیم سیاه پوستان مسلمان ایالات متحده آمریکا در سال 1995 در واشنگتن و برخاستن طنین پُرصلابت «الله اکبر» در مقابل کاخ سفید، مقر ریاست جمهوری آمریکا نشانه میمونی از یک «خیزش معنوی و اخلاقی در کانون یک جامعه مدرن است.»[ سید علی اصغر کاظمی، بحران جامعه مدرن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 168 .]

چهارم. جنبش های اسلامی و رهایی بخش معاصر

حیات جنبش های اسلامی معاصر مدیون انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(رحمت الله علیه) می باشند ؛ زیرا قیام و انقلاب حضرت امام به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنها را از عُزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانی مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در اداره و هدایت ملت ها مُهر تأیید زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل برای زندگی سیاسی مردم مسلمان و دیگر آزادی خواهان مطرح ساخت.[ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، اطلاعات، تهران، 1372، ص 100 و 114.]

مقام معظم رهبری در این باره فرمود:

«علی رغم گذشت بیش از یک صدوپنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن، اسلام در آفریقا، آسیا و حتی در قلب اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند.»[ روزنامه کیهان، 22/9/1369، ص 12.]

امام خمینی(رحمت الله علیه) معتقد است غرب در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا نظم فرهنگی جامعه شرقی را بر هم خواهد زد. از نگاه ایشان باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. این شیوه اصلاح فرهنگی امام الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود. ازاین رو غرب ستیزی منطقی امام(رحمت الله علیه)، همواره بر جهت خاص حفظ و کسب استقلال فرهنگی استوار بوده است. از نگاه امام غرب ستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بیانجامد، چنان که فرمودند:

«بالأخره باید فرهنگ متحول بشود به یک فرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل، و یک فرهنگ انسانی»[ صحیفه امام، ج 6، ص 396.].

انقلاب اسلامی از یک سو سبب روی آوردن مردم جهان به دین، رشد گرایش های معنوی و تضعیف اندیشه های مادی گرایانه شد و از سوی دیگر، به الگوی مبارزه مردم ستم دیده در مناطق گوناگون جهان تبدیل گشت. برای مثال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «الهیات رهایی بخش» به معنای پناه بردن مردم به کلیسا برای رهایی از مشکلات اجتماعی و سیاسی، در آمریکای لاتین رشد کرد و شمار انجمن های مسیحی سیاسی، افزایش چشم گیری یافت.[ برای آگاهی بیشتر ر.ک: فیدل کاسترو و مذهب، گفت وگوی فیدل کاسترو با کشیش فری بتو، برگردان: حسن پستا و سیروس طاهباز، تهران، نشر همبستگی، چ اول، 1367؛ کلیسای شورشی، کامیلو تورس، برگردان: جواد یوسفیان، تهران، نشر نی، 1368.]

نهضت امام(رحمت الله علیه) توانست به یک الگوی عملیاتی موفق برای سایر ملل تبدیل شود و لذا شاهد آن هستیم که متأثر از ایران بسیاری از مظلومان در سایر کشورها اقدامات رهایی بخش خود را تشدید می نمایند.

پنجم. بنیادگرایی دینی در غرب

آنچه غرب سکولار و رهبران آن امروزه منفعلانه نظاره گر تأثیرات گسترده پیام های دینی و معنوی حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی بر شهروندان جوامع غربی می باشند. حیات مجدد کلیساها، افزیش بی سابقه مبلغان مذهبی، طرح گسترده مطالبات دینی مردم از سوی سیاست مداران و تحرک چشم گیر رهبران مذهبی، تمایل شدید آنها به تأثیرگذاری در صحنه های سیاسی، استقبال وسیع مردم از آثار صوتی و تصویری و مکتوب دینی و مذهبی، افزایش مخالفت های مردمی با پرده دری های اخلاقی و واکنش های شدید آنها در قبال شکسته شدن حُرمت مقدسات مذهبی و… تنها بخشی از علائم تأثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی و پیام های بیدار کننده دینی و معنوی حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در غرب می باشند.

در گزارش سفر یکی از بزرگان حوزه علمیه به کشورهای اسپانیا و مکزیک و آرژانتین و کلمبیا و برزیل و کوبا آمده است:

«پیش از این که به این کشورها پا بگذارم تصور نمی کردم چنین صحنه هایی برایمان پیش بیاید. در این سفر معمولاً با رجال مذهبی کلیسا و دانشگاهیان و گاهی به صورت غیرمستقیم از طریق مصاحبه های رادیو تلویزیونی یا مطبوعاتی با دیگران ارتباط داشتیم، استقبال واقعاً غیرقابل باور بود! در شهر سن پابلو کاردینالی که کنار من نشسته بود… دست من را گرفته بود و فشار می داد و یک دستش را روی قلبش گذاشته بود و می گفت: شما در قلب ما جای دارید! اسقفی که در جمع اسقف ها در گوادالُپ سخنرانی کرد می گفت: در غرب ایمان واقعی وجود ندارد مردم منطقه به ما اعتمادی ندارند. حرف ما را گوش نمی دهند شما هستید که هم ایمان واقعی دارید و هم توانسته اید ایمان را با کشور داری جمع کنید.» در گوادالُپ وقتی می خواستیم از آنها جدا شویم یکی از کشیش ها آمد و گفت: اجازه بدهید شما را در آغوش بگیریم و درحالی که دوربین تلویزیون هم در حال فیلم برداری بود مرا در آغوش گرفته و گفت: ما کاری از دستمان بر نمی آید شما هستید که باید پرچم دار مبارزه با مفاسد اخلاقی و انحراف باشید. من باور نمی کردم که چنین منطقه ای در دنیا وجود داشته باشد که این قدر نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی علاقه داشته باشند، ولی به چشم خود دیدم ممکن است شما هم تا نبینید باور نکنید… در آخرین شبی که در بوینس آیرس بودیم رئیس دیوان عالی استان که قبلاً رئیس آن دانشگاه بود، ولی اکنون در آنجا تدریس می کند از من دعوت کرده بود که در آن دانشگاه درباره حقوق خانواده از دیدگاه اسلام صحبت کنم. تالار مملو از جمعیت شده بود، بیش از 90% شرکت کنندگان هم خانم بودند. بحث چنان در آنها اثر گذاشت که تا چند دقیقه کف می زدند، حتی خود شخص رئیس دیوان عالی استان بوینس آیرس مرتب کف می زد. بعد هم مرا در آغوش گرفت و دیپلم افتخاری را به من هدیه کرد. در مدت کمی که آن جا بودیم گاهی در یک نصف روز چهار یا پنج مصاحبه و سخنرانی برای من گذاشتند؛ مثلاً در کوبا که یک کشور مارکسیستی است و ده ها سال تلاش کردند که در آن جا دین را کنار بگذارند، استاد دانشگاه آمده بود و می گفت: برای پدر و مادر من دعا کنید و خواهش می کنم یک قرآن به زبان اسپانیولی به من بدهید!

ایشان مقابل معاون دانشگاه و استادان مارکسیست آن جا به قدری از اسلام و ایران تعریف کرد که شگفت آور بود وقتی نام امام را می برد به قدری احساساتی می شد که نمی توانست خود را نگه دارد.

مقامات دانشگاهی و کلیسایی به امام عشق می ورزیدند و او را مظهر اخلاص می دانستند و در بین همه فرق اسلامی به تشیع علاقه مند شده اند. و کشیش ها از این تعبیرها زیاد به کار می بردند که خدا شما را برای احیای دینش به این جا فرستاده است…»[ آیت الله مصباح یزدی، مجله معرفت، ش 23 .]

رشد اسلام در جوامعی که اکثریت آنان را مسیحیان تشکیل می دهند باعث شده تا صاحب نظران آن جوامع از نوعی رنسانس اسلامی سخن به میان آورند و این امر نشان دهنده این واقعیت است که: غرب اکنون در برابر شمار زیادی از روشنفکران و اندیشمندان و هنرمندان و بازرگانانی که اسلام را انتخاب نموده اند سرگردان شده است. دورنمای تشکیل یک دولت اسلامی در قلب اروپا، غرب را با نگرانی فزاینده و جدیدی مواجه نمود، به طوری که به مقابله جدی با این پدیده احتمالی برخاستند، به همین دلیل بسیاری از تحلیل گران وقایع بالکان بر این اعتقادند که صرب های جنایت کار با چراغ سبز غرب و در سایه حکومت مرگ بار آنها، به کشتار گسترده و فجیع مسلمانان بوسنی اقدام نمودند. برخی از سران اروپا نیز مانند رئیس جمهور وقت فرانسه (میتران) با سفر به سارایوو در کوران جنگ بوسنی در دیدار با علی عزّت بگوویچ، رئیس جمهور بوسنی، ضمن ابراز نگرانی از ملاقات بگوویچ با امام خمینی(صلی الله علیه و آله و سلم) در ایران و تأثیرپذیری وی از انقلاب اسلامی، به صراحت به وی اعلام نمود که اروپا از تشکیل یک دولت اسلامی در منطقه بالکان جلوگیری خواهد کرد.[ نگرانی استکبار از تأثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی بر جوامع غربی، میر احمد رضا حاجتی، خبرگزاری فارس، بر گرفته از کتاب عصر امام خمینی، 24/11/1384.]

دکتر ژیل کیپل[ Dr.Gilles Kepel]، جامعه شناس فرانسوی و استاد کرسی مطالعات عربی در مرکز پژوهش های بین المللی پاریس، طی سخنرانی خود در کنفرانس «اروپای ادیان »، در اکتبر 1994 در وین، تأیید کرد: تفکر دینی در فرانسه، به ویژه در بین مسلمانان، احیا شده و «جوانان مسلمان که در اروپا متولد شده اند، نیروهای فعال نوینی را به صورت هسته هایی به وجود آورده اند که بین اراده برای ماندن و تبعیض در نوسانند.»

وی به طور ضمنی اثرگذاری نقش امام خمینی را در احیای تفکر دینی در مسلمانان اروپایی تأیید می کند و می نویسد: مسلمانان اروپایی به خاطر ماجرای سلمان رشدی و حجاب اسلامی، یک حرکت اخلاقی و اجتماعی را آغاز کرده اند.»

دکتر گوتفرید شایبر، معاون انستیتوی اصول الهیات مسیحی، در کتاب خود تحت عنوان «پاسخ صریح»[ Dr. Gottfried W. Scheiber:EindeutigeAntworten Fndamentalistische Versuchung in Relegion ind Gesellschaft، -sterreichischerKulturverlag، 1989] (1984) می نویسد: «آنچه ناظران امروزی اوضاع در ایران را کاملاً شگفت زده می کند، وفاداری بلاقید و شرطی است که ملت در قبال آیت الله ابراز می نماید. البته این واقعیت بدون یک استدلال و برهان کلامی برای چنین حاکمیتی قابل توجیه نیست. جالب است گفته شود که در این نقطه، بنیادگرایی یا به اعتبار مفهوم متعارف کنونی، بنیادگرایی نیست؛ زیرا در عُرف امروزی، بنیادگرایی معنی پذیرش بی چون و چرای ساختار فکری ناسازگار با زمان را می دهد، درحالی که (امام) خمینی انتقال یک الگوی فکری موجود را با عنایت به اوضاع زمان و سنجش با معیارهای کلامی اسلام انجام داده است .»[ امام خمینی و احیای تفکر دینی از نگاه خاورشناسان، دکتر میر محمد حسین هدی .]

ششم. نقش مؤثر طرح گفتمان در سطح جهانی

حضرت امام(رحمت الله علیه) پیام دهنده همزیستی میان ادیان می باشند ازاین رو از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز تاکنون جلسات بحث و گفتمان با اندیشمندان ادیان بزرگ به خصوص متفکران مسیحی تشکیل شده است. این گونه گفت وگوها که با هدف همزیستی مسالمت آمیز، شناخت واقعی ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها، احترام متقابل صاحبان ادیان، استقرار عدالت و صلح جهانی، گسترش معنویت و ارزش های دینی و اخلاقی در سراسر دنیا صورت می گیرد، نقش مثبت و تأثیر فراوانی برجای نهاده است. و طرح گفت وگوی تمدن های جمهوری اسلامی مورد استقبال گرم جهانیان به ویژه پیروان ادیان و متفکران و روشنفکران برجسته دنیا قرار گرفت و این ابتکار جالب و شایسته دولت اسلامی ایران را تحسین کردند.[ گفت وگو: مسایل اساسی نظام همزیستی عادلانه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان و مسیحی، مرکز گفتگوی ادیان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، 1380، ص 30-31. ]

اسقف خلیل ابی نادر یکی از رهبران مسیحی لبنان درخصوص اثرگذاری گفتمان و برقراری ارتباط با جامعه مسیحی می گوید:

«[امام] خمینی در من تأثیر بسیاری بر جای نهاده است. اگر چه من به عنوان یک روحانی مسیحی نمی توانم دینم را ترک کنم، امّا با این حال اندیشه و افکار من از رسالت دینی وی بسیار تأثیر گرفته است. این تأثیر به صورت زیر جلوه گر می باشد:

1. او به این حقیقت دست یافت که عقب ماندگی مسلمانان در عصر انحطاط خصوصاً در ایران اصولاً از دوری آنها از درک صحیح قرآن ناشی می شود. این بود که او صدا و موعظه اش را به مردم رساند و آنها را از خواب بیدار نمود، خصوصاً که اعمال او همواره از قرآن سرچشمه می گرفت.

2. او خواهان وحدت مسلمانان بود و مسلمانان ایران را با اراده و اهداف و آرمان هایشان وحدت داد. مردم مستضعف سلاح او در مبارزات بودند و پیروزی نیز همیشه نصیب او می گشت. اگر وی از کلیسای مسیحی می بود، مردم مؤمن وی را قدیس بزرگی می دانستند و او را شفیع خویش قرار می دادند. [امام] خمینی در خارج از ایران پیام دهنده همزیستی میان مسیحیان و مسلمانان می شد. من به عنوان یک روحانی مسیحی، جمهوری اسلامی ایران را درک می کنم. اگر شانس آن را داشتم که با [امام] خمینی بزرگ گفتگویی داشته باشم با روح مسیح(علیه السلام) و محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همان خط و راه را در پیش می گرفتیم.»[ امام خمینی در حدیث دیگران، مرتضایی، علی اکبر، نشر مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ص 140-141 .]

عصر امام خمینی(رحمت الله علیه)

بدین گونه قیام حضرت امام(رحمت الله علیه) هم از حیث نظری، هم از حیث آرمانی و هم از حیث عملی تأثیرات و تحولات شگرف و قابل توجهی را بر جهان غرب بر جای گذارده است.[ گفتگو، مجله اندیشه انقلاب اسلامی، ش 4.] همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند امام(رحمت الله علیه) مُبشّر دوران جدیدی در تاریخ حیات بشری است که مطالبات معنوی بشر و رویکرد دینی و مذهبی انسان بیش از ادوار گذشته و چند قرن اخیر، جلوه گر خواهد شد، البته:

«امام خمینی(رحمت الله علیه) پیامبر تازه ای نبود، اما او از یادآوران بود، از مخاطبان «انت مذکر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یادآوری کرد و پس از چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمع کلی می گذشت چون اسلاف خویش از ابراهیم و اسماعیل و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دوره ای از جاهلیت و عصر دیگری از دین داری را آغاز کرد، این عصر تازه را باید عصر امام خمینی(رحمت الله علیه) نام نهاد.»

«این دوران [عصر امام خمینی(رحمت الله علیه)] دوران اسلام و دوران غلبه ارزش های الهی و معنوی است، این دوران دوران امام خمینی(رحمت الله علیه) می باشد و ان شاء الله جوان های ما این آینده را خواهند دید.»[ رویکرد دینی ومعنوی انسان عصر امام خمینی، میر احمد رضا حاجتی، عصر امام خمینی از نگاه امام و مقام معظم رهبری.]

فصل چهاردهم. ارتحال ملکوتی و انتخاب خلف صالح

بازتاب اندیشه امام بر جهان

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا