دین و اندیشه
حضرت امام و حق رأی زنان
چرا حضرت امام در حکومت طاغوت با دادن حق رأی به زنان مخالف بودند و آن را خلاف شرع می دانستند، اما در نظام جمهوری اسلامی از این امر حمایت می کردند؟
بررسی ظاهری و سطحی اندیشه ی امام(رحمت الله علیه) درباره ی حق رأی به زنان در دو دوره ی پهلوی و جمهوری اسلامی، می تواند نشان دهنده ی تضاد در آرای ایشان درباره ی مشارکت سیاسی زنان باشد؛ چرا که ایشان در سال 1341، در هنگام پیشنهاد لایحه ی تصویب نامه ی انجمن های ایالتی و ولایتی، مخالف این کار بودند؛ درحالی که در جمهوری اسلامی از اعطای حق رأی به زنان دفاع می کردند.
برای حل این موضوع بیان چند نکته ضروری است:
1. حضرت امام و سایر فقها با توجه به مبانی فقهی و سیره اجتماعی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، مخالفتی با مشارکت سیاسی زنان نداشته اند. ایشان این موضوع را بارها مورد تأکید قرار داده اند:
«شما در چه تاریخی چنین دیده اید؟ امروز زن های شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می روند، در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟»[ صحیفه امام، ج3، ص512.]
«ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش باشد نه مَلعَبه باشد؛ نه ملعبه در دست مردها باشد، در دست اراذل باشد. زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زن ها در جمهوری اسلام رأی باید بدهند. همان طوری که مردان حق رأی دارند، زن ها حق رأی دارند.»[ صحیفه امام، ج6، ص300.]
«از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله در بعضی از موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.»[ همان، ج4، ص364.]
و سایر مواضع ایشان در این زمینه، مبیّن اعتقاد ایشان به ضرورت مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان می باشد.
2. اما با توجه به این مواضع، واقعاً علت مخالفت ایشان با حضور زنان در انتخابات قبل از انقلاب چه بود؟ برای فهم این مطلب می بایست کمی به عقب برگشت و به تحولاتی که در ابتدای دهه ی 1340 در جهان و ایران روی داد، اشاره نمود تا درک نظرات ایشان راحت تر شود؛ زیرا درک این مسئله در کنار درک مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان ایران و جهان ممکن است. درسال 1961(1340ش)، جان اف کندی، به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد. بررسی ها نشان می دهد استراتژی وی درباره ی جهان سوم به شدت تحت تأثیر کسانی چون «روستو» – نظریه پرداز توسعه ی جهان سوم است که به او مشاوره می داده – بوده است.
بر اساس این استراتژی، برای کنترل جهان سوم، به جای استفاده از ابزارهای نظامی، می بایست با ایجاد تغییراتی در ساختار اجتماعی و تغییر وضعیت زندگی مردم، شرایط و بسترهای قیام های مردمی را از بین برد. در همین راستا، برگزاری همه پرسی ششم بهمن ماه 1341 و تعقیب برنامه های اصلاحی از سوی شاه به اجرا درآمد. ازاین رو، کندی نخستین کسی بود که تصویب اصول شش گانه ی انقلاب شاه و مردم را به محمدرضا پهلوی تبریک گفت:
«پیروزی آن اعلی حضرت را در رفراندوم تاریخی روز شنبه ی گذشته، صمیمانه تبریک می گوییم که بیش از پیش مایه ی خوشبختی است که اکثریت عظیم ملت ایران، رهبری آن اعلی حضرت را در راهی که منعکس کننده ی خواسته های ایشان است، مورد تأیید قرار داده اند. مسلّم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلی حضرت را به درستی در راهی که برگزیده اند تقویت کرده و عزم شما را در رهبری کشور خویش به جانب پیروزی در مبارزه ای که برای بهبود زندگی ملت خود در پیش گرفته اید جزم خواهد ساخت.»[ وحید سینایی، دولت مطلقه نظامیان و سیاست در ایران (1299-1357)، تهران، نشر کویر، 1384، ص478.]
رفُرم های اجتماعی که از سوی آمریکا تشویق می شد، دو هدف عمده را در نظر داشت؛ اولین هدف، تلطیف وضعیت اجتماعی به منظور آرام سازی جامعه بود تا از ایجاد انقلاب و خروج کشور ها از بلوک غرب جلوگیری کند و هدف دوم، ایجاد تغییرات گسترده در زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی کشورهای جهان سوم و تطبیق آن ها با وضعیت جدید بلوک غرب بود. در واقع از آنجا که استقرار و تداوم تولید برخی از صنایع، به دلیل افزایش هزینه های تولید و کارگری و ارتقای استانداردهای محیط زیست در جهان غرب، دیگر توجیه اقتصادی نداشت، در دهه ی 60 میلادی، غرب تصمیم گرفت تا بخشی از این صنایع را به کشورهای جهان سوم انتقال دهد تا از این کشور ها هم به عنوان مناطق تولید ارزان قیمت کالا و پایلوت هایی برای صادرات به دیگر کشورهای جهان سوم استفاده کند و هم بازار مصرفی خود در این کشور ها را ارتقا دهد.
این اقدام نیازمند تضعیف ساختار کشاورزی این کشور ها و افزایش نیروهای انسانی ارزان قیمت بدون سرمایه بود. آمریکا به این منظور، انجام اصلاحات ارضی و ایجاد بسترهای ورود زنان به بازار کار و تضعیف ساختار خانواده به منظور تأمین نیروی ارزان قیمت در جهان سوم را در دستور کار خود قرار داد. به همین دلیل کِنِدی، رئیس جمهور وقت آمریکا، در این مقطع، رژیم پهلوی را وادار به ایجاد اصلاحات ارضی و ایجاد برخی تغییرات اجتماعی نظیر اعطای حق رأی به زنان و تسهیل به کارگیری آن ها در مشاغل نمود. با این حال، هرچند رژیم پهلوی سعی کرد این اقدامات را با ظاهری اصلاح طلبانه انجام دهد، اما نیت واقعی این رژیم از چشمان تیزبین امام(رحمت الله علیه) پنهان نماد. ازاین رو، ایشان در دهه ی40، در مقابل لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی، که قرار بود به منظور حفظ منافع آمریکا اجرا شود، موضع گیری کردند. یکی از مواضع ایشان موضع گیری علیه حق رأی زنان بود؛ مسئله ای که با ظاهری فریبنده بود، اما به منظور اجرای اهداف آمریکا در دستور کار شاه قرار گرفته بود.
امام(رحمت الله علیه) در زمان ارائه ی لایحه ی ایالتی و ولایتی، در تلگراف به اسدالله عَلَم، نخست وزیر وقت، در 28 مهرماه 1341 می گویند:
«ورود زن ها به مجلسین و انجمن های ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست، و برای دیگران حق دخالت نیست.»[ صحیفه امام، ج1، ص80.]
ایشان در همین زمان بار ها تأکید کردند که با اصل رأی دادن زنان مخالفتی ندارند، بلکه آنچه باعث موضع گیری علیه این اقدام دولت پهلوی شده نیت این رژیم به منظور به فساد کشاندن زنان است. در این باره ایشان در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران، که به مناسبت شروع محرم به ملاقات ایشان آمده بودند، می فرمایند:
«موضوع حق شرکت دادن زنان در انتخابات مانعی ندارد؛ ولی حق انتخاب شدن آنها فحشا به بار می آورد. موضوع حق رأی دادن زنان و غیره در درجه آخر اهمیت قرار دارد. ما می خواهیم مشروطیت را حفظ کنیم. اکنون که در ایران حق آزادی از ما سلب شده، به فکر زن ها افتاده اند! در حال حاضر، آزادی قلم، بیان، افکار و حتی حق حیات از مردم سلب گردیده است.»[ همان، ج1، ص191.]
یا در جای دیگری می فرمایند:
«ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مرد ها آزادند که زن ها می خواهند آزاد باشند؟ «آزادْ مرد» و «آزادْ زن» با لفظ درست می شود؟»[ همان، ج1، ص305.]
همچنین ایشان در مصاحبه با لوسین ژرژ، درباره ی مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، ضمن تأکید بر حفظ حقوق زنان توسط اسلام، می فرمایند:
«در خصوص زنان، اسلام هیچ گاه مخالف آزادی آنان نبوده است. برعکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت های خود را انتخاب کند؛ اما رژیم شاه است که با غرق کردن آن ها در امور خلاف اخلاق، می کوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند. اسلام به شدت معترض به این امر است. رژیمْ آزادی زن را البته نظیر آزادی مرد از میان برده و پایمال ساخته است. زنان مانند مردان زندان های ایران را پُر کرده اند. در اینجاست که آزادی آن ها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته است. ما می خواهیم که زنان را از فساد، که آنان را تهدید می کند، آزاد سازیم.»[ صحیفه امام، ج3، ص370.]
بر این اساس، می توان استنباط کرد که مخالفت حضرت امام(رحمت الله علیه) با اعطای حق رأی به زنان، در لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی، نه مخالفت با اصل مشارکت زنان در امور اجتماعی، بلکه جلوگیری از اجرای توطئه های پلید رژیم پهلوی بوده است.
برای حل این موضوع بیان چند نکته ضروری است:
1. حضرت امام و سایر فقها با توجه به مبانی فقهی و سیره اجتماعی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، مخالفتی با مشارکت سیاسی زنان نداشته اند. ایشان این موضوع را بارها مورد تأکید قرار داده اند:
«شما در چه تاریخی چنین دیده اید؟ امروز زن های شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می روند، در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟»[ صحیفه امام، ج3، ص512.]
«ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت خودش باشد نه مَلعَبه باشد؛ نه ملعبه در دست مردها باشد، در دست اراذل باشد. زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زن ها در جمهوری اسلام رأی باید بدهند. همان طوری که مردان حق رأی دارند، زن ها حق رأی دارند.»[ صحیفه امام، ج6، ص300.]
«از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست. زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد. بله در بعضی از موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.»[ همان، ج4، ص364.]
و سایر مواضع ایشان در این زمینه، مبیّن اعتقاد ایشان به ضرورت مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان می باشد.
2. اما با توجه به این مواضع، واقعاً علت مخالفت ایشان با حضور زنان در انتخابات قبل از انقلاب چه بود؟ برای فهم این مطلب می بایست کمی به عقب برگشت و به تحولاتی که در ابتدای دهه ی 1340 در جهان و ایران روی داد، اشاره نمود تا درک نظرات ایشان راحت تر شود؛ زیرا درک این مسئله در کنار درک مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان ایران و جهان ممکن است. درسال 1961(1340ش)، جان اف کندی، به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد. بررسی ها نشان می دهد استراتژی وی درباره ی جهان سوم به شدت تحت تأثیر کسانی چون «روستو» – نظریه پرداز توسعه ی جهان سوم است که به او مشاوره می داده – بوده است.
بر اساس این استراتژی، برای کنترل جهان سوم، به جای استفاده از ابزارهای نظامی، می بایست با ایجاد تغییراتی در ساختار اجتماعی و تغییر وضعیت زندگی مردم، شرایط و بسترهای قیام های مردمی را از بین برد. در همین راستا، برگزاری همه پرسی ششم بهمن ماه 1341 و تعقیب برنامه های اصلاحی از سوی شاه به اجرا درآمد. ازاین رو، کندی نخستین کسی بود که تصویب اصول شش گانه ی انقلاب شاه و مردم را به محمدرضا پهلوی تبریک گفت:
«پیروزی آن اعلی حضرت را در رفراندوم تاریخی روز شنبه ی گذشته، صمیمانه تبریک می گوییم که بیش از پیش مایه ی خوشبختی است که اکثریت عظیم ملت ایران، رهبری آن اعلی حضرت را در راهی که منعکس کننده ی خواسته های ایشان است، مورد تأیید قرار داده اند. مسلّم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلی حضرت را به درستی در راهی که برگزیده اند تقویت کرده و عزم شما را در رهبری کشور خویش به جانب پیروزی در مبارزه ای که برای بهبود زندگی ملت خود در پیش گرفته اید جزم خواهد ساخت.»[ وحید سینایی، دولت مطلقه نظامیان و سیاست در ایران (1299-1357)، تهران، نشر کویر، 1384، ص478.]
رفُرم های اجتماعی که از سوی آمریکا تشویق می شد، دو هدف عمده را در نظر داشت؛ اولین هدف، تلطیف وضعیت اجتماعی به منظور آرام سازی جامعه بود تا از ایجاد انقلاب و خروج کشور ها از بلوک غرب جلوگیری کند و هدف دوم، ایجاد تغییرات گسترده در زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی کشورهای جهان سوم و تطبیق آن ها با وضعیت جدید بلوک غرب بود. در واقع از آنجا که استقرار و تداوم تولید برخی از صنایع، به دلیل افزایش هزینه های تولید و کارگری و ارتقای استانداردهای محیط زیست در جهان غرب، دیگر توجیه اقتصادی نداشت، در دهه ی 60 میلادی، غرب تصمیم گرفت تا بخشی از این صنایع را به کشورهای جهان سوم انتقال دهد تا از این کشور ها هم به عنوان مناطق تولید ارزان قیمت کالا و پایلوت هایی برای صادرات به دیگر کشورهای جهان سوم استفاده کند و هم بازار مصرفی خود در این کشور ها را ارتقا دهد.
این اقدام نیازمند تضعیف ساختار کشاورزی این کشور ها و افزایش نیروهای انسانی ارزان قیمت بدون سرمایه بود. آمریکا به این منظور، انجام اصلاحات ارضی و ایجاد بسترهای ورود زنان به بازار کار و تضعیف ساختار خانواده به منظور تأمین نیروی ارزان قیمت در جهان سوم را در دستور کار خود قرار داد. به همین دلیل کِنِدی، رئیس جمهور وقت آمریکا، در این مقطع، رژیم پهلوی را وادار به ایجاد اصلاحات ارضی و ایجاد برخی تغییرات اجتماعی نظیر اعطای حق رأی به زنان و تسهیل به کارگیری آن ها در مشاغل نمود. با این حال، هرچند رژیم پهلوی سعی کرد این اقدامات را با ظاهری اصلاح طلبانه انجام دهد، اما نیت واقعی این رژیم از چشمان تیزبین امام(رحمت الله علیه) پنهان نماد. ازاین رو، ایشان در دهه ی40، در مقابل لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی، که قرار بود به منظور حفظ منافع آمریکا اجرا شود، موضع گیری کردند. یکی از مواضع ایشان موضع گیری علیه حق رأی زنان بود؛ مسئله ای که با ظاهری فریبنده بود، اما به منظور اجرای اهداف آمریکا در دستور کار شاه قرار گرفته بود.
امام(رحمت الله علیه) در زمان ارائه ی لایحه ی ایالتی و ولایتی، در تلگراف به اسدالله عَلَم، نخست وزیر وقت، در 28 مهرماه 1341 می گویند:
«ورود زن ها به مجلسین و انجمن های ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست، و برای دیگران حق دخالت نیست.»[ صحیفه امام، ج1، ص80.]
ایشان در همین زمان بار ها تأکید کردند که با اصل رأی دادن زنان مخالفتی ندارند، بلکه آنچه باعث موضع گیری علیه این اقدام دولت پهلوی شده نیت این رژیم به منظور به فساد کشاندن زنان است. در این باره ایشان در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران، که به مناسبت شروع محرم به ملاقات ایشان آمده بودند، می فرمایند:
«موضوع حق شرکت دادن زنان در انتخابات مانعی ندارد؛ ولی حق انتخاب شدن آنها فحشا به بار می آورد. موضوع حق رأی دادن زنان و غیره در درجه آخر اهمیت قرار دارد. ما می خواهیم مشروطیت را حفظ کنیم. اکنون که در ایران حق آزادی از ما سلب شده، به فکر زن ها افتاده اند! در حال حاضر، آزادی قلم، بیان، افکار و حتی حق حیات از مردم سلب گردیده است.»[ همان، ج1، ص191.]
یا در جای دیگری می فرمایند:
«ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مرد ها آزادند که زن ها می خواهند آزاد باشند؟ «آزادْ مرد» و «آزادْ زن» با لفظ درست می شود؟»[ همان، ج1، ص305.]
همچنین ایشان در مصاحبه با لوسین ژرژ، درباره ی مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، ضمن تأکید بر حفظ حقوق زنان توسط اسلام، می فرمایند:
«در خصوص زنان، اسلام هیچ گاه مخالف آزادی آنان نبوده است. برعکس اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیت های خود را انتخاب کند؛ اما رژیم شاه است که با غرق کردن آن ها در امور خلاف اخلاق، می کوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند. اسلام به شدت معترض به این امر است. رژیمْ آزادی زن را البته نظیر آزادی مرد از میان برده و پایمال ساخته است. زنان مانند مردان زندان های ایران را پُر کرده اند. در اینجاست که آزادی آن ها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته است. ما می خواهیم که زنان را از فساد، که آنان را تهدید می کند، آزاد سازیم.»[ صحیفه امام، ج3، ص370.]
بر این اساس، می توان استنباط کرد که مخالفت حضرت امام(رحمت الله علیه) با اعطای حق رأی به زنان، در لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی، نه مخالفت با اصل مشارکت زنان در امور اجتماعی، بلکه جلوگیری از اجرای توطئه های پلید رژیم پهلوی بوده است.
فصل نهم. امام و دانشگاه
حضرت امام و حق رأی زنان