دین و اندیشه
روحانیت و مناصب اجرایی
آیا حقیقت دارد: امام خمینی، در مورد ریاست جمهوری روحانیت گفت: «ما از سرناچاری چون آدم نداشتیم به ورود یکی از روحانیون به عرصه اجرایی، رأی دادیم! وگرنه هر زمانی که آدم صالح و مورد اعتمادی پیدا کنیم، ایشان باید به جایگاه اصلی اش یعنی مسجد باز گردد»؟
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در پایان وصیت نامه الهی سیاسی خویش در زمینه سخنانی که به ایشان نسبت داده می شود تأکید فرموده اند:
«اکنون که من حاضرم، بعض نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم. »[ صحیفه امام، ج 21، ص 451.]
از طرفی کلیه فرمایشات آن عزیز سفرکرده در مجموعه ای با عنوان «صحیفه امام» گردآوری شده است که با تصدیق کارشناسان، به عنوان تنها منبع و مرجع فرمایشات ایشان می باشد. به همین دلیل ابتدا باید صحت و سقم هر سخنی که به امام خمینی(رحمت الله علیه) نسبت داده می شود را از طریق منابع معتبر به دست بیاوریم. حضرت امام در زمینه ورود روحانیت به عرصه مسئولیت های نظام جمهوری اسلامی، دیدگاهی دارند که ضمن آن ورود روحانیت را به دلیل تجربیاتی که از عدم اجازه ایشان برای ورود روحانیت در ابتدای انقلاب پیدا شد یک ضرورت دانستند که اگر این ضرورت نبود قاعدتاً روحانیت بایستی ضمن حضور فعال در عرصه های سیاسی به کارهای فرهنگی خود می پرداخت و از ورود در کارهای اجرایی مستقیم پرهیز می کرد و به این ترتیب از نظر ایشان، مجاز بودن روحانیت برای تصدّی برخی کارها همچون ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس یک ضرورت به شمار می آید که هنوز هم این ضرورت موجود می باشد. اما برخی افراد و جریان ها این دیدگاه ایشان را با تحریف فرمایشات ایشان و نادیده گرفتن برخی فرمایشات صریح تر ایشان به گونه ای تغییر داده اند که نتیجه ای دیگر از آن استنباط شود. لذا در همین جا به دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه) در این زمینه (ورود روحانیت در عرصه مستقیم سیاسی همچون تصدّی کارهای اجرایی) اشاراتی می نماییم:
در ماه های نخست پیروزی انقلاب و به رغم پیشگامی روحانیت در مبارزه و رهبری آن و به رغم تأکیدهایی که برخی شخصیت ها و محافل حوزوی و دانشگاهی برای حضور مستقیم روحانیون در مدیریت کشور از جمله بخش اجرایی داشتند شاهد بودیم امام خمینی و جمعی دیگر از عالمان برجسته و انقلابی کشور با حضور چشم گیر روحانیون در سطح مدیریت ها و مناصب رسمی مخالفت می کردند یک وجه مهم آن همین بود که آنان از مسئولیت اصلی خود باز نمانند و در کنار نظام اسلامی بتوانند به رسالت ارشادی و نظارتی خود به خوبی عمل کنند و حتی امام خمینی خود به رغم مسئولیت رهبری راهی قم شدند که البته واقعیت های بعدی که شروع آن بیماری قلبی حاد ایشان بود آن بزرگوار را دوباره به مرکز کشاند.
اما در آزمون عملی روشن شد این نگاه و اعتماد اولیه ای که در واگذاری مسئولیت های کلیدی به دیگران صورت گرفت انقلاب و کشور خواسته و ناخواسته به سویی کشانده می شد که به بیان امام خمینی مملکت را یا به طرف شوروی و کمونیسم می کشاند و یا به طرف آمریکا و سرمایه داری و همین جا بود که عبارت معروفی را بیان فرمودند که برخی با تحریف آن تلاش کردند تا از آن نتیجه ای دیگر بگیرند:
«چنانچه همه متصدیان روحانی که هستند الآن از باب این که می بینند که نمی تواند و نخواهد توانست کسان دیگر اداره این کشور را آن طوری که اسلام می خواهد اداره بکند و ما تجربه کردیم که نشد، این آقایان با این که شغلشان این نیست و حالا من عرض می کنم که بنای روحانیون بر این نیست که حکومت را بگیرند. حکومت چیست؟ اما بنای روحانیون بر این نیست که اسلام را حفظ کنند؟! ما گمان می کردیم که در بین روشنفکران ما – به اصطلاح- خوب، اشخاصی پیدا می شوند که متعهدند و حفظ می کنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیت هایی، آقایان پُست های مهم تر دارند، می روند سراغ کارشان؛ آقای هاشمی هم می روند، آقای خامنه ای هم می روند و همه کسانی که متصدی هستند. اما، ما چه بکنیم، امروز وضع ما، وضع ایران، وضع گرفتاری های داخل و خارج به جوری است که بدون این ها نمی شود اداره کرد این مملکت را؛ یا می کشانندش به طرف آمریکا و یا کمونیسم؛ یا می کشانندش به طرف آمریکا و سرمایه داری یا می کشانندش طرف کمونیسم و آن بساط.»[ صحیفه امام، ج 16، ص 466.]
این سخنان را حضرت امام در شهریور 1361 فرمودند در آذر ماه سال بعد نیز خطاب به اعضای شورای نگهبان ابراز داشتند:
«پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام می دهند. بعد دیدم خیر اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده ام … امروز می گویم مادام که احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این شأنی برای علما نیست که ریاست جمهوری و یا پُست دیگری را داشته باشند. چون وظیفه است به این کارها می پردازند.»[ صحیفه امام، ج 18، ص 241.]
بنابراین، آنچه امام خمینی(رحمت الله علیه) در این عبارات خویش بیان فرموده اند ناظر به مجاز بودن روحانیت برای ورود در عرصه های اجرایی در شرایط حاضر و به دلیل ضرورت هایی که وجود داشته است می باشد. ضمن این که این عبارات حضرت امام ناظر به ورود روحانیت در عرصه اجرایی و یا تقنینی همچون ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس و… می باشد وگرنه ورود روحانیت در عرصه هایی همچون رهبری نظام اسلامی و یا نمایندگی مجلس خبرگان و یا برخی مشاغل قضایی با توجه به ماهیت این مشاغل، خود یک نیاز و ضرورت همیشگی می باشد، نه این که روحانیت صرفاً به خاطر ضرورت مقطعی در این مشاغل وارد شده باشد.
«اکنون که من حاضرم، بعض نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم. »[ صحیفه امام، ج 21، ص 451.]
از طرفی کلیه فرمایشات آن عزیز سفرکرده در مجموعه ای با عنوان «صحیفه امام» گردآوری شده است که با تصدیق کارشناسان، به عنوان تنها منبع و مرجع فرمایشات ایشان می باشد. به همین دلیل ابتدا باید صحت و سقم هر سخنی که به امام خمینی(رحمت الله علیه) نسبت داده می شود را از طریق منابع معتبر به دست بیاوریم. حضرت امام در زمینه ورود روحانیت به عرصه مسئولیت های نظام جمهوری اسلامی، دیدگاهی دارند که ضمن آن ورود روحانیت را به دلیل تجربیاتی که از عدم اجازه ایشان برای ورود روحانیت در ابتدای انقلاب پیدا شد یک ضرورت دانستند که اگر این ضرورت نبود قاعدتاً روحانیت بایستی ضمن حضور فعال در عرصه های سیاسی به کارهای فرهنگی خود می پرداخت و از ورود در کارهای اجرایی مستقیم پرهیز می کرد و به این ترتیب از نظر ایشان، مجاز بودن روحانیت برای تصدّی برخی کارها همچون ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس یک ضرورت به شمار می آید که هنوز هم این ضرورت موجود می باشد. اما برخی افراد و جریان ها این دیدگاه ایشان را با تحریف فرمایشات ایشان و نادیده گرفتن برخی فرمایشات صریح تر ایشان به گونه ای تغییر داده اند که نتیجه ای دیگر از آن استنباط شود. لذا در همین جا به دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه) در این زمینه (ورود روحانیت در عرصه مستقیم سیاسی همچون تصدّی کارهای اجرایی) اشاراتی می نماییم:
در ماه های نخست پیروزی انقلاب و به رغم پیشگامی روحانیت در مبارزه و رهبری آن و به رغم تأکیدهایی که برخی شخصیت ها و محافل حوزوی و دانشگاهی برای حضور مستقیم روحانیون در مدیریت کشور از جمله بخش اجرایی داشتند شاهد بودیم امام خمینی و جمعی دیگر از عالمان برجسته و انقلابی کشور با حضور چشم گیر روحانیون در سطح مدیریت ها و مناصب رسمی مخالفت می کردند یک وجه مهم آن همین بود که آنان از مسئولیت اصلی خود باز نمانند و در کنار نظام اسلامی بتوانند به رسالت ارشادی و نظارتی خود به خوبی عمل کنند و حتی امام خمینی خود به رغم مسئولیت رهبری راهی قم شدند که البته واقعیت های بعدی که شروع آن بیماری قلبی حاد ایشان بود آن بزرگوار را دوباره به مرکز کشاند.
اما در آزمون عملی روشن شد این نگاه و اعتماد اولیه ای که در واگذاری مسئولیت های کلیدی به دیگران صورت گرفت انقلاب و کشور خواسته و ناخواسته به سویی کشانده می شد که به بیان امام خمینی مملکت را یا به طرف شوروی و کمونیسم می کشاند و یا به طرف آمریکا و سرمایه داری و همین جا بود که عبارت معروفی را بیان فرمودند که برخی با تحریف آن تلاش کردند تا از آن نتیجه ای دیگر بگیرند:
«چنانچه همه متصدیان روحانی که هستند الآن از باب این که می بینند که نمی تواند و نخواهد توانست کسان دیگر اداره این کشور را آن طوری که اسلام می خواهد اداره بکند و ما تجربه کردیم که نشد، این آقایان با این که شغلشان این نیست و حالا من عرض می کنم که بنای روحانیون بر این نیست که حکومت را بگیرند. حکومت چیست؟ اما بنای روحانیون بر این نیست که اسلام را حفظ کنند؟! ما گمان می کردیم که در بین روشنفکران ما – به اصطلاح- خوب، اشخاصی پیدا می شوند که متعهدند و حفظ می کنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیت هایی، آقایان پُست های مهم تر دارند، می روند سراغ کارشان؛ آقای هاشمی هم می روند، آقای خامنه ای هم می روند و همه کسانی که متصدی هستند. اما، ما چه بکنیم، امروز وضع ما، وضع ایران، وضع گرفتاری های داخل و خارج به جوری است که بدون این ها نمی شود اداره کرد این مملکت را؛ یا می کشانندش به طرف آمریکا و یا کمونیسم؛ یا می کشانندش به طرف آمریکا و سرمایه داری یا می کشانندش طرف کمونیسم و آن بساط.»[ صحیفه امام، ج 16، ص 466.]
این سخنان را حضرت امام در شهریور 1361 فرمودند در آذر ماه سال بعد نیز خطاب به اعضای شورای نگهبان ابراز داشتند:
«پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام می دهند. بعد دیدم خیر اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده ام … امروز می گویم مادام که احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این شأنی برای علما نیست که ریاست جمهوری و یا پُست دیگری را داشته باشند. چون وظیفه است به این کارها می پردازند.»[ صحیفه امام، ج 18، ص 241.]
بنابراین، آنچه امام خمینی(رحمت الله علیه) در این عبارات خویش بیان فرموده اند ناظر به مجاز بودن روحانیت برای ورود در عرصه های اجرایی در شرایط حاضر و به دلیل ضرورت هایی که وجود داشته است می باشد. ضمن این که این عبارات حضرت امام ناظر به ورود روحانیت در عرصه اجرایی و یا تقنینی همچون ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس و… می باشد وگرنه ورود روحانیت در عرصه هایی همچون رهبری نظام اسلامی و یا نمایندگی مجلس خبرگان و یا برخی مشاغل قضایی با توجه به ماهیت این مشاغل، خود یک نیاز و ضرورت همیشگی می باشد، نه این که روحانیت صرفاً به خاطر ضرورت مقطعی در این مشاغل وارد شده باشد.
فصل هشتم. امام، حقوق و آزادی های اجتماعی
روحانیت و مناصب اجرایی