علل گرایش به شیطان گرایی
شیطان پرستی چه جذابیتی برای جوانان دارد که برخی به آن گرایش پیدا می کنند؟
مدل زندگی نامناسب و میل به اعتراض
مدل زندگی امروز بشر با نیازهای حقیقی و اساسی، تمایلات طبیعی، استعدادهای نهفته درون و ساختار و هدف آفرینش انسان مغایرت دارد و اگرچه مردم ندانند که این تعارض ها چیست و کجاست، امّا ناگزیر از آن رنج می برند و افسرده و سرخورده می شوند. در این میان نوجوانان و جوانانی که تازه پا به عرصه حیات اجتماعی می گذارند و از بی خبری و بازی کودکانه کمی فاصله می گیرند، بیش از دیگران رویارویی با این تعارضات را سهمگین می بینند و از آن شگفت زده و با آن درگیر می شوند. از همین جاست که میل به اعتراض و نیاز به فریاد برآوردن و سرکشی در آنها شعله ور می شود.
نظام آموزشی استعدادها و خلاقیت ها را شکوفا نمی کند بلکه بیشتر مفاهیم و مطالب بی خاصیتی را آموزش می دهد که فقط افراد را برای خدمت به نظام سرمایه داری آماده می کند. این نوع تربیت باعث می شود که همه بنشینند و منتظر باشند تا دولت برای آنها شغل ایجاد کند، زمینه ازدواج فراهم کند و مثل کودکی که به والدین خود وابسته است، مردم را به دولت (اولیاء اجتماعی) وابسته می کند و به صورت شهروندانی ناتوان و فرمانبردار در می آورد.
در کنار این نهاد آموزش، نهاد خانواده ای است که بر محور والدین از خود بیگانه شده و درگیر با مقتضیات مدل زندگی امروزی و تمدن مدرن، تنها با فرزندان خود و حتی با همسر، هم خانه هستند و قرار است که تا اطلاع ثانوی با هم زندگی کنند[ . رک: جامعه شناسی، صص423-443.]!!
این اوضاع نابسامانی است که نوجوان و جوان امروز دنیا با آن روبه رو است و فقط فضایی را برای فریاد کشیدن و لحظه ای را برای بی خبری می جوید. جنبش متال و کج روی های شیطان پرستی به این نیاز و بلکه ضرورت جوانی در تمدن مدرن پاسخ می دهد و نیروی اعتراض او را در طرح هایی که هوشمندانه طراحی شده تخلیه و خنثی می کند.
در حالی که دنیای امروز نیاز به نیرو و اندیشه جوانانی دارد که با بازگشت به ارزش های ناب انسانی، به مدل دیگری برای زیستن بیندیشند و اعتراضی فعال و تحوّل آفرین را پدید آورند. امروز جهان و تاریخ تشنه چشمه هایی است که تنها از قلب و اندیشه جوانان می جوشد ولی کسانی که منافع شان درگرو حفظ وضع موجود است با ترویج موسیقی اعتراض! دین قرن بیست ویک (شیطان پرستی) و هزاران فریب و نیرنگ که در شالوده تمدن معاصر نهادینه شده، این چشمه ها را گل آلود می کنند و از آن انحرافات اخلاقی، خشونت، اعتیاد و سرانجام شهروندانی ناتوان و تسلیم بیرون می آورند.
هیجان
مدل زندگی یک نواخت امروزی برای همه مردم به خصوص برای جوانان که کانون جوشان و جاری نیرو و تحرک هستند، فرساینده و خسته کننده است. از این رو به دنبال هیجان اند و فضای شیطان پرستی به ویژه موسیقی متال این هیجانات سرکش را به طور کور و با کنترل بیرونی، می پذیرد و در خود هضم می کند. داد و فریاد، تحرّک، مواد مخدر، داروهای روانگردان، زیر پاگذاشتن ارزش های انسانی و اخلاقی، همه و همه لحظاتی متفاوت را ایجاد کرده و کاملاً هماهنگ با سایر قطعات پازل تمدّن معاصر طراحی شده و فرصتی برای تجربه اوج هیجان فراهم می کند. تجربه ای که بعد از آن همه چیز همچنان باقی است و همه می توانند سراغ زندگی خود بروند.
در حالی که این انرژی عظیم اگر با کنترل درونی و تدبیر همراه شود، تحوّلات عظیمی را در زندگی امروزی رقم خواهد زد. تحوّلاتی که نه فقط جامع و جهان را با مدل دیگری از زیستن آشنا می کند، بلکه پیش از آن و بیش از آن در افق درون دگرگونی های ژرف معنوی را پدید می آورد و انسان را به جلوه ای از حضور خداوند در زمین مبدل می سازد.
شیطان پرستی در آیین و هنر خود المان های وحشت را در کار می آورد و هراس موهومی را ایجاد می کند. هراسی که قلب های ناآشنا با جلال و جبروت الاهی به آن نیاز دارد و جذب می شود و پیامد ثانوی این هراس و اضطراب، احساس آرامشی سطحی و ناپایدار است. موسیقی شیطانی با حجم صدای بالا، سرعت زیاد ریف ها، تخریب صدای بعضی از سازها، نعره های دلخراش و دهشتناک، گریم های وحشتناک، استفاده از لرزش تصاویر، شوک های نورپردازی استفاده از تیغ و آتش و تاریکی، جنایت های نمایشی نظیر کندن دست و پای گربه (خواننده گروه دیساید)، گاززدن و کندن سر یک خفاش زنده (خواننده گروه بلک سبث)، شکستن آلات موسیقی و وسایل روی صحنه و خودسوزی(متالیکا) همه و همه برای لحظاتی هیجان ترس را به دل راه می دهد و برای دقایقی قلب را می لرزاند و نفس ها را حبس می کند.
اما همه این ها بت های موهومی است که نیاز راستین انسان را به تجربه حقیقی خوف و خشیت در برابر عظمت و جلال خداوند ناکام می گذارد و انسان را پریشان تر از پیش به حال خود وامی نهد، زیرا فطرت انسان حنیف است و با امور موهوم و غیرواقعی کامیاب نمی شود.
شیطان درون
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم:
«قلب هر انسان دو گوش دارد برگوش چپ شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت می کند و بر گوش راست فرشته ای است که به خیر و نیکی می خواند».[ . اصول کافی، ج2، ص267.]
درون انسان عرصه جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص اراده خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، امّا در صورتی که انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشته درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته فرشته درون که جلوه پروردگار زنده جاودان است، هیچ گاه شکست نمی خورد، انسان تنها می تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشته درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمی کند.[ روم (30)، آیه 30.] به همین علت دنبال کردن ندای شیطان جنگ درونی را پایدار می کند و چنین کسی هیچ گاه به آرامش نخواهد رسید، و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، امّا گاهی نیز رغبتی در قلب مان ایجاد می شود، ما انسان ها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوش مان می آید و به آن میل پیدا می کنیم، این ها نشانه فعالیت شیطان درونی است.
جنبش شیطان گرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه می کند و سستی اراده و بی توجّهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب پذیرش دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبش های شیطان گرا به لحاظ جامعه شناختی می شود.
جنبش شیطان گرایی می خواهد با توجیه و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتّی وعده از بین بردن آن را می دهد، امّا این وعده دروغی است که هیچ گاه محقّق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشته درون خود مبارزه کند، نمی تواند وجود خود را از حضور خداوند تهی سازد، فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست.
به همین منظور شیطان گرایان از مرگ خدا سخن می گویند تا بتوانند فرشته درون را نابود کنند و البتّه این توهّمی بیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی خود را پیش نهاد کنند و گمان کنند با خودکشی می توان از هستی و هستی بخش روگرداند و در آغوش شیطان که مرگ و نابودی را به دست او می دانند، قرار گیرند. ولی با مرگ نیز به خداوند نزدیک تر می شوند، در حالی که قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بی کران او آماده نشده اند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
خداوند مهربان شیطان های درون و بیرون را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتبی برتر از فرشتگان راه یابد و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمافرمایی بر تمام عالم را پیدا کند.
علل گرایش به شیطان گرایی