پیشینه شیطان پرستی
تاریخچه شیطان پرستی و ریشه شیطان گرایی چیست؟ چگونه برخی انسان ها به شیطان گرایش پیدا می کنند؟
به طور کلّی می توان تاریخچه شیطان گرایی را در 4دوره تاریخی دسته بندی نمود:
1. دوران بَدَوی که شامل دوران باستان و تمدّن های باستانی می شود.
2. دوران قرون وسطی که مربوط به قرون چهارم تا پانزدهم میلادی می شود.
3. دوران مدرن که مشتمل بر قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی می گردد.
4. دوران معاصر شامل قرن های بیستم و بیست و یکم میلادی.
شیطان گرایی بدوی
وقتی کتاب هایی که در زمینه تاریخ تمدّن و تاریخ ادیان نگاشته شده است را ورق می زنیم، به مواردی برمی خوریم که خدایانی با ماهیّت شیطانی توسّط برخی قبایل بدوی ستایش می شده است. امّا این که چگونه این آئین ها در میان قبایل بدوی مرسوم گشته و با وجود پیامبران الاهی در هر زمان چه عاملی باعث گرایش آنان به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی گردیده است، سؤالی است که برخی آن را با این فرضیه پاسخ داده اند که: ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر می آوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادّی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران می کوشیدند تا دست خلاّق و روزی بخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.
به دنبال تعالیم انبیا، مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیده های طبیعی را نشانه ای از پروردگار و لطف و رحمت او می دانستند و همواره می کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی می شد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین می برد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کم کم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز می کنند و بر سود و زیان انسان مسلّط هستند.
باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای دوگانه گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمی شود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه هایی داشته باشند.
امّا عامل مهم تری که در همین دوران شکل گرفت و موجب انتقال بسیاری از آموزه های شیطان گرایانه از دوران باستان به دوران بعدی گردید، ورود بنی اسرائیل به سرزمین مصر و آشنایی آنان با عقاید کفرآمیز مصر باستان است.
یکی از ویژگی های بارز تمدّن مصر باستان، رواج عقاید خرافی، آئین های جادویی و شیطانی و پرستش خدایان گوناگون بوده است، که گستره رواج این عقاید را هنوز هم در آثار به جا مانده از آن دوران می توان مشاهده نمود.
همچنین ماجرای تمایل بنی اسرائیل به پرستش گوساله سامری که در آیات مختلفی در قرآن کریم و همچنین بخش هایی از تورات[ عهد عتیق، سفر خروج، فصل 32 (البتّه در مطالب تحریف شده تورات ساختن گوساله را به هارون برادر حضرت موسی(علیه السلام) نسبت می دهند).] به آن اشاره شده است، نیز رنگ و بویی از این اعتقادات شیطانی و تأثیرپذیری بنی اسرائیل از عقاید خرافی مصر باستان را می توان مشاهده کرد. گوساله طلایی که بنی اسرائیل در زمان غیبت موسی(علیه السلام) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از «هاثر»[ Hathor.] و «آفیس»[ Aphis.]، بت های مصریان بود.
این عقاید شیطانی به گونه ای زیرزمینی و مخفی در میان منحرفین بنی اسرائیل سینه به سینه منتقل شد و در دوره حکومت حضرت سلیمان نبی(علیه السلام) و ارتباط برخی از این افراد با جنیان گمراه قوت بیشتری پیدا کرد.
در آیه 102 سوره بقره می توان گستره اشاعه آموزه های جادوگری در آن برهه از تاریخ یهود را به وضوح مشاهده کرد. به گونه ای که خداوند دو فرشته با نام «هاروت» و «ماروت» را به سمت قوم یهود فرستاد تا با آموزش های خود به یهودیان با این امور شیطانی مقابله نمایند. لکن عمق انحراف و گرایش به سحر و جادوگری در میان آنان به حدی بود که از این آموزش های الهی نیز سوءاستفاده نموده و آن ها را در مسیر باطل به کار بستند.
نمونه ای از این انحرافات شیطانی شیوع پرستش بتی به نام «بعل» در میان یهودیان منحرف است. بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین بین النهرین، آن را می پرستیدند.[ نک.دانشنامه اینترنتی بریتانیکا، بخش تاریخ و جامعه، مقاله «بعل»
(http://www.britannica.com/EBchecked/topic/47227/Baal)] از جمله این اقوام به فینیقی ها می توان اشاره کرد که در منطقه لبنان کنونی می زیستند. هم اکنون نیز شهری در کشور لبنان با نام «بعلبک» به معنای «محل پرستش بعل» موجود است.
در قرآن کریم نیز به مبارزه حضرت الیاس(علیه السلام) با پرستش بت «بعل» در میان بنی اسرائیل اشاره شده است. آن جا که حضرت الیاس نبی(علیه السلام) به قوم خود می فرماید:
«أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ»[ صافات (37)، آیه 125.]؛
«آیا بت «بعل» را می پرستید و بهترین خالق و سازنده را رها می کنید؟!».
یهودیان منحرف به مرور زمان این اعتقادات شیطانی را با تعالیم وحیانی تورات در هم آمیخته و با تحریفات فراوان در آن کتاب مقدس، پشتوانه شریعت گونه ای برای عقاید شیطانی خود پدید آوردند. این آموزه های شیطانی بود که بعدها، در دوران قرون وسطی، در قالب عرفان یهود و یا همان عرفان کابالا آشکار گردید.
به عقیده فیبر اولیوت، مورّخ یهودی، کابالا سنّتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.
یکی دیگر از مورخّان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیان بار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد: «کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده نمود»[ فراماسونری جهانی، ص 23.].
شیطان گرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقه ها و آئین های شیطانی در میان طبقه رعیت جامعه آن زمان اروپا هستیم. گردهمایی هایی همچون مراسم «سابات»[ . sabath.] که در روز شنبه برگزار می گردید و برگرفته از آئین های باروری در دوران باستان بود، نمونه ای از آئین های شیطان گرایی در آن دوران است. لیکن به علت آمیخته بودن این مراسمات با آئین های جادوگری و مسائل غیراخلاقی، کلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقه ها بیشتر در قالب گروه های مخفی به کار خود ادامه دادند. در همین دوران (اوایل قرن 12 میلادی) است که شاهد شکل گیری اولین انجمن های مخفی فراماسونری در اروپا هستیم و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژه ای که شیطان گرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آن ها دارد، پشتیبانی همه جانبه ای از این جریان می نمایند. اگرچه این پشتیبانی ها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطان گرایی در دوره مدرن
سده های شانزدهم و هفدهم میلادی دوران شکوفایی جادوگری، کیمیاگری، غیب گویی، طالع بینی و انواع علوم خفیه و نفوذ آن ها در دربارها و محافل اشرافی و فرهنگی اروپاست. این موجی است که دقیقاً با رنسانس ایتالیا آغاز شد و اومانیست هایی چون «پیکو دلا مراندولا»[ Giovanni Pico della Mirandola از نامدارترین و مؤثرترین چهره های فکری رنسانس و به عنوان «پدر کابالیسم مسیحی» شناخته می شود.] مروجین بزرگ آن بودند.[ زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، ص94.]
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خود گستره رواج جادوگری در آن برهه از تاریخ اروپا را این گونه توصیف نموده است: «عدّه کسانی که خود را جادوگر می دانستند یا به گمان مردم پیشه جادوگری داشتند، سریعاً رو به افزایش نهاد. مخصوصاً در ایتالیای مجاور آلپ، ساحری از حیث ماهیت و مقیاس به صورت یک بیماری ساری درآمد. به موجب گزارش مشهوری، بیست وپنج هزار تن در جلگه ای نزدیک برشا در یک «شنبه بازار جادوگران» حضور یافته بودند.»[ تاریخ تمدن، ج5، رنسانس، ص560.]
افراد شاخص دیگری نیز در ترویج موج گرایش به جادوگری و شیطان گرایی در قرن شانزدهم سهم داشته اند. با اندکی مطالعه در زندگینامه آن ها می توان به چند وجه مشترک دست یافت. اوّل آن که غالب این افراد از خاندان های متنفذ یهودی در اروپای آن زمان بوده و یا با آن ها ارتباط نزدیکی داشته اند. دوّمین ویژگی مشترک، آشنایی اغلب این افراد با آموزه های عرفان کابالا است.[ نک: (زرسالاران یهودی و پارسی،ج2)؛ (زرسالاران یهودی و پارسی، ج4، بخش ریشه های فراماسونری)؛ (تاریخ جادوگری).]
از شخصیت های برجسته شیطان گرایی در آن دوران که نقش مؤثری در شیوع این جریان داشت می توان به خانم «کاترین دومدیچی»[ . Catherine de Medici.] از خاندان دومدیچی های یهودی اشاره کرد.
کاترین دختر «لورنزو» جادوگر بزرگ فرانسوی بود. پدر وی به عنوان پیشگودر دربار پادشاه فرانسه «فرانسوای یکم» استخدام شد و بعد از مدّتی دخترش کاترین را به همسری فرزند پادشاه «دوک اورلئان»، که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست، درآورد.
کاترین پس از مرگ همسرش، آئینی جادویی با عنوان بلک مس که به نوعی اهانت به مراسم مقدس شام آخر مسیحیان بود را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت.[ سیری در تاریخ جادوگری، ص90.] حدود یک قرن پس از مرگ کاترین دومدیچی، جادوگر دیگری در دربار فرانسه به نام «کاترین دِشی» از خاندان «لاوازین»[ La Voisin.] یهودی اقدامات دومدیچی را ادامه داد. وی مراسمی با عنوان اتاق درخشان را به مراسم بلک مس اضافه نموده و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد.
این مراسم که به نوعی بازتولید آیین قربانی انسان بدوی بود در اتاقی کاملاً تاریک انجام می شد که تنها منبع روشنایی آن یک شمع بود. در این اتاق نوزادانی قربانی می شدند و خونشان به شیطان تقدیم می شد.[ همان ص 92.] پس از مدّتی با افشاگری برخی افراد، این مراسم لو رفته و عده ای بازداشت و مجازات شدند. از آن جمله شخص کاترین دشی بود که به اتهام جادوگری در 22 فوریه سال 1680 در ملاء عام در آتش سوزانده شد. امّا هنگامی که پای شخصیت های بلندپایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پی گیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[ همان ص 93.]
این آیین ها در طول قرن های هفده و هجده در قالب گروه های سرّی که توسّط اشراف ایجاد و رهبری می شد، ادامه یافت، که از آن جمله می توان به گروه هایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکس ها و نفرین شدگان اشاره کرد.
یکی از گسترده ترین و تأثیرگذارترین گروه های ماسونی در طول قرن هجدهم که در راستای ترویج آئین های شیطان گرایی نقش بسزایی را بازی نموده است انجمنی است با عنوان «انجمن آتش جهنم»[ . Hellfire Club.]. این انجمن که ابتدا در سال 1719 میلادی توسط فیلیپ دوک وارتن[ . Philip, Duke of Wharton.] و دوستانش در انگلستان تأسیس شد. شعار اصلی این انجمن که بعدها جزء اصلی ترین شعارهای جریان شیطان گرایی در قرن های بعد گردید این گونه بیان می شد: «هرکاری دوست داری انجام بده»[ . Do what thou wilt.]. این شعار اولین بار در قرن 16 توسط نویسنده اومانیست فرانسوی فرانکیس رابله[ . François Rabelais.] مطرح شده بود.
مشهورترین شاخه انجمن آتش جهنّم توسّط شخصی به نام سرفرانسیس داشوود[ . Sir Francis Dashwood.] در سال 1746 در انگلستان پایه گذاری شد. داشوود در آن زمان یکی از سیاستمداران و از اعضای پارلمان انگلیس بود و بعدها به عنوان رییس کل خزانه داری انگلستان منصوب شد. این گروه که در ابتدا تنها 12 نفر عضو داشت پس از مدت کوتاهی اعضای زیادی از میان طبقه اشراف و سیاستمداران انگلیس را به خود جذب نمود. یکی از مراکز تجمع این گروه در دهکده وست ویکمب[ West Wycombe] امروزه به مکانی توریستی با عنوان «غارهای انجمن آتش جهنم»[ . West Wycombe Caves.] در انگلستان مبدّل شده است.
آلیستر کرولی پدر شیطان گرایی معاصر
یکی از شاخص ترین افراد در دوران مدرن شیطان گرایی که به نظر بسیاری از کارشناسان پدر شیطان گرایی مدرن محسوب می شود، آلیستر کرولی است. وی متولّد سال 1875 انگلستان می باشد. او که ابتدا در رشته فلسفه دانشگاه «ترینیتی» کمبریج انگلستان مشغول به تحصیل بود به رشته ادبیات انگلیسی تغییر رشته داد و به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کرد.
در سال 1904 کراولی و همسر جدیدش رز، به مصر سفر کردند. کراولی از خدای مصریان «توث Thoth» درخواست کمک کرد.
کتاب قانون (نوشته آلیستر کرولی – 1904)
بعد از این ماجرا کرولی مدعی شد در تاریخ 8 آوریل فرشته ای به نام «آیواز»[ . Aiwass.] با او صحبت کرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است. کرولی این دستورات را به عنوان یک کتاب با نام «کتاب قانون»[ . The Book of Law.] تدوین نمود و خود را پیامبر این الهامات می دانست.
وی این کتاب را در سه فصل تنظیم نمود و این دستورات را مبنای تشکیل فرقه ای به نام «تلما»[ . Thelema.] قرار داد.
نماد فرقه تلما
شعار محوری فرقه تلما به صورت زیر بیان می شود:
Do what thou wilt shall be the whole of the Law (هرچه می خواهی انجام بده، این تمام قانون است).
این شعار که قبلاً توسط گروه های شیطان گرای مشهوری همچون انجمن آتش جهنّم بیان شده بود، دوباره توسّط کرولی احیا شد و توجیه گر بسیاری از اباحی گری ها و انحرافات اخلاقی در فرقه تلما و گروه های شیطان گرای بعدی گردید.
ساختمان فعلی صومعه تلما در جزیره چوفالو سیسیل که به یک مخروبه تبدیل شده است.
آلیستر کرولی در سال 1907 بعد از ترک گروه ماسونی هرمتیک اوردر، با تشکیل انجمن فراماسونری ستاره نقره ای[ در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،که یکی از آن ها Argentium Astrum می باشد. این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای«ستاره نقره ای» است. ] این فرقه را به صورت سازمانی منسجم در آورد و کتابی را تدوین نمود. در این کتاب می توان آموزه هایی از عرفان های شرقی مثل یوگا و عرفان های غربی خصوصاً کابالا را مشاهده نمود.
وی همچنین در سال 1920 معبدی را در جزیره چوفالو سیسیل واقع در کشور ایتالیا تأسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع کرد. سه سال پس از تأسیس این صومعه درسال 1923 یکی از پیروان فرقه تلما به نام «رائول لاودی»[ .Raoul Loveday.] که فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد انگلستان نیز بود به صورت مشکوکی در آن صومعه جان سپرد. همسر وی به نام «بتی می»[ .Betty May] علت قتل شوهرش را خوردن خون گربه قربانی شده در یکی از مراسمات فرقه تلما می دانست و به همین خاطر شروع به فعالیت علیه کرولی و فرقه اش نمود. او در این رابطه با برخی روزنامه ها و خبرگزاری های لندن نیز مصاحبه نمود. همین عوامل باعث شد که دولت موسیلینی در 30 آوریل سال 1923 حکم به اخراج کرولی از ایتالیا نمود. پس از صدور این حکم علیه کرولی صومعه تلما نیز به صورت مکانی مطرود درآمد و قسمت هایی از آن توسّط ساکنین محلّی آن جا آسیب دید.[ . en.wikipedia.org/wiki/Abbey_of_Thelema.]
اجرای برخی اعمال و آئین های شیطانی در این فرقه و همچنین بیانات و نوشته های ضددینی آلیستر کرولی موجب شد که رسانه های آن زمان به وی لقب «شرورترین انسان جهان» را بدهند.
به گواهی شاهدان عینی، آلیسترکرولی در طول زندگی خود دچار انحرافات اخلاقی فراوانی بوده است و در نهایت نیز مصرف بیش از حد مواد مخدر وی را دچار عارضه ای تنفسی نمود و همین امر باعث شد که او در تاریخ اول دسامبر 1947 در شهر نتروود[ .Netherwood.] آمریکا بر اثر عفونت دستگاه تنفسی درگذشت. در مراسمی که برای مرگ وی ترتیب داده شده بود، جسدش سوزانده شد و پیروانش آئین های شیطانی اجرا نمودند.
شیطان گرایی در دوران معاصر
جریان شیطان گرایی در این دوران به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم جان تازه ای می گیرد. شوک حاصل از جنایات بی سابقه بشری در دو جنگ جهانی فضای جامعه جهانی را مستعدّ شکل گیری جنبش های معترض اجتماعی نمود.
موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت و اولین گروه های سبک متال از نیمه دهه 1960 کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.
در آن سال ها که تازه رسانه های صوتی و تصویری جهان گیر می شد، ستاره های هنری و سبک های تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مأمور شدند که ارزش ها و اندیشه های نهفته شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند و صد البتّه این چیزی نبود که جوانان معترض و تحول خواه دهه شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال می خواستند. این جهت گیری هایی بود که به طور حساب شده بر آن ها تحمیل می شد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تنها را دست یابی به اهداف، انتخاب می کردند.
به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزش های مردم به صورت یک بازی برای محافل سرّی و قدرت های پشت پرده در آمد و آنها دیدند که می توانند به راحتی به افکار و ارزش های مردم جهت بدهند. و تغییر تصوّرات و ایجاد تخیل که در گذشته با علوم جادویی انجام می شد امروزه با تکنیک ها و نظریات علوم جدید در شاخه های گوناگون روانشناسی و جامعه شناسی و استفاده از تکنولوژی ارتباطات به ترویج علنی تر اندیشه ها و آرمان های شیطانی پرداخته می شود.
موسیقی تند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعارها و آرمان های تحوّل آفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض مؤثّر و تفکّر تحوّل ساز را از آنها گرفت. شیطانی تر از همه اینکه نه تنها برای این ویران گری هزینه ای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروت آفرین ساختند. فروش فیلم ها، درآمدهای حاصل از برنامه های رسانه ای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نمادها و المان های گروه های معروف تولید می شد، سرمایه دارهای پشت صحنه را از ستاره های روی صحنه ثروتمندتر کرد.[ مقاله شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده.]
نکته قابل توجه دیگر در دوران معاصر شیطان گرایی شکل گیری فرقه هایی با ظواهر شیطان گرایانه و شیطان پرستانه در آمریکا و برخی کشورهای غربی است. قبل از ورود به بررسی این فرقه ها باید به این نکته توجه داشت که نگرش غالب فرقه های شیطان گرایی موجود در غرب، ریشه در آموزه های تحریف شده یهودی- مسیحی نسبت به شیطان دارد؛ که این نگرش با نگاه اسلامی نسبت به شیطان تفاوت های فراوانی دارد.
در نگرش اسلامی شیطان یک جن است[ کهف (18)، آیه 50.] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الاهی از مقام خویش تنزّل پیدا نمود و با فریب آدم(علیه السلام) و همسرش نسبت به میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد؛[ بقره (2)، آیات 34-38.] ولی در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یک فرشته است که در داستان آدم(علیه السلام) و حوّا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت! آن ها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید. به روایت تورات شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد.
در اوّلین کتاب از اسفار پنج گانه تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، این گونه می خوانیم که: «و مار از همه حیوانات صحرا که یهوه خدا ساخته بود، هشیارتر بود و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟». زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ می خوریم، لکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت که از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما بازمی شود و مانند خدا عارف به نیک و بد خواهید بود.»[ عهد عتیق، سفر پیدایش، فصل 3.]
نکته قابل تأمّل در ادامه این روایت گری تورات نهفته است. آن جا که خداوند پس از آن که از سرپیچی آدم و همسرش مطلع می شود، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود می گوید: «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف به نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته و بخورد و تا به ابد زنده ماند.»[ همان.]
تفاوت دیگر آن که در نگاه یهودی-مسیحی شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که در برخی موارد قدرت او با قدرت خداوند رقابت می کند، و به نحوی باعث تسلّط شیطان بر انسان می گردد؛ ولی در آموزه های اسلامی شیطان کیدی ضعیف داشته[ نساء (4)، آیه 76.] و تنها قدرت وسوسه گری نسبت به انسان دارد.
فرقه Satanism (شیطان گرایی)
یکی از مشهورترین فرقه های نوظهور با گرایشات شیطانی که در ایالات متحده آمریکا اعلام وجود کرد، فرقه ای با عنوان Satanism می باشد. این فرقه در سال 1966 توسّط یک یهودی زاده به نام «آنتوان لاوی»[ . Anton Lavey.] در شهر سانفرانسیسکو واقع در ایالت کالیفرنیا آمریکا پایه گذاری شد. لاوی قبل از آن با برگزاری دوره های آموزشی با عنوان «هنرسیاه» که در آن ها مباحث رازآلودی همچون غیب گویی، جادوگری، خون آشامان و… شهرت نسبی برای خود به دست آورده بود.
بعد از مدتی این جلسات منجر به شکل گیری انجمنی با عنوان «محفل جادویی»[ . Magic Circle.] گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروه های شیطان گرایی قدیمی برخی آئین های مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند. به همین منظور لاوی کتابخانه ای متشکّل از کتاب هایی که به تشریح برخی آئین های کفرآمیز و جادویی و سایر آئین های نامتعارف که توسط گروه هایی چون «شوالیه ها معبد»[ . Knight Templar، متعلق به دوران قرون وسطی.]، «باشگاه آتش جهنّم»[ . Hell fire clu، قرن 18 میلادی.] و «گروه هرمتیک اوردر»[ . Hermetic Order of Golden Down، قرن 19 میلادی.] انجام می شد را جمع آوری کرد. نهایتاً در سال 1966 بود که با پیشنهاد برخی افراد حاضر در این دوره ها آنتوان لاوی فرقه سیطنیسم را تأسیس نمود و خانه خود را به عنوان پایگاه این فرقه در نظر گرفت و عنوان کلیسای شیطان را برای آن انتخاب کرد.
نگاهی به مبانی فکری فرقه Satanism
مهم ترین مبنای فکری در این شاخه، که نقش محوری در مبانی فلسفی و عقیدتی این فرقه دارد، «اصالت انسان» یا همان اومانیسم می باشد. شیطان گرایان به خلاف تصوّر عموم اصلاً اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند و آن را پرستش نمی نمایند.[ به همین دلیل است که ترجمه صحیح واژه «Satanism» شیطان گرایی می باشد، نه شیطان پرستی (Devil Worship)]
شیطان تنها نماد امیال و لذت طلبی نفسانی انسان می باشد و در واقع آن چه که یک شیطان پرست می پرستد نفس خودش می باشد. پیرو همین نگرش اومانیستی است که بزرگترین عید سالیانه برای یک فرد شیطان گرا، سالروز تولد خود اوست[ . Satanic Bible/religious holiday.] و همچنین در اجرای مراسمات و آئین های شیطان گرایی یک انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام می دهند. [ . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual, Altar.]
نگرش اومانیستی یکی از شاخص های برجسته و پر نفوذ رنسانس بود که با توجه به متون باستانی یونان، انسان را در مرکز تأملات خود قرار می داد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاکم در دوره قرون وسطی و نفوذ کلیسایی قرار داده بود.[ . فرهنگ واژه ها، ص 41.]
این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصاً قرون 17 و 18 میلادی شکلی افراطی و رادیکال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه اندیشه ماورای طبیعی، وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشه ها و رویکردهای دینی را به عنوان بزرگ ترین مانع جدی بر سر راه حاکمیت خرد و ارزش های انسانی قلمداد کرد.[ . همان، ص52.] این مطلب را می توان به صراحت در اولین بیانیه اومانیست ها که در سال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. در بند پنجم این بیانیه می خوانیم: «اومانیسم اعتقاد دارد، ماهیت جهان که با علوم جدید روشن گردیده است، هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیرقابل قبول می نماید» و در بند ششم اضافه می کند که «ما معتقدیم زمان خداپرستی، خداباوری، و انواع عقاید نو سپری شده است».[ http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm.]
در این جاست که می توان گفت آموزه ضددین بودن[ . Anti Relegion.]، که یکی دیگر از آموزه های اساسی شاخه سیطنیسم می باشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه که همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است، دارد. به خاطر غلبه دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزه ضددین بودن در فرقه سیطنیسم، نمود ضدمسیحیت[ . Anti Christ.] بودن به خود گرفته و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی)، (کلیسای شیطان)، (مراسم عشاء سیاه)[ . Black Mass.] و نمادهایی همچون «صلیب وارونه» و «صلیب شکسته» و… که با ترکیب کاراکتر های دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است، محصول همین نگاه ضدمسیحی است که در استخدام الفاظ، عناوین و نمادها در این فرقه حاکم می باشد و در اکثر آموزه های این فرقه رنگ و بویی از این تفکّر دیده می شود.
در این جا بد نیست این نکته را متذکّر شویم که جریان سیطنیسم یک جریان صرفاً ضدمسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی که بعضاً در غرب فعّال هستند و نگاه ضدّمسیحی دارند، اشتباه گرفت. بلکه این فرقه نگرش ضددینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را می گیرد. کما این که وقتی این فرقه در ممالک اسلامی وارد شد، قالب ضداسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون «وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله، محمد، علی و…» که بعضاً به صورت زیورآلات در بازار موجود می باشد، حاصل نگرش ضددین بودن در جریان شیطان گرایی می باشد.
توجّه شیطان گرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است که به صورت برجسته در نگرش ها و آئین های این فرقه خود نمایی می کند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
تحلیل شیطان گرایی معاصر
از اواخر قرن 19، رهبران و هدایت کنندگان جریان شیطان گرایی برای آن که بتوانند سریع تر این آموزه های شیطانی را در میان عموم مردم ترویج نمایند به تدریج شروع به حذف جنبه های خشونت آمیز از آموزه ها و آئین های شیطان گرایانه نموده و بیشتر بر جنبه های لذت گرایی و نفس پرستی آن تأکید می نمایند. به همین دلیل است که می بینیم در فرقه های معروف شیطان گرایی در این مدّت همچون فرقه تلما و سیطنیسم که توسّط آلیستر کرولی و آنتوان لاوی تأسیس شده اند بیشتر بر جنبه های شهوانی و لذت گرایی وجود انسان تأکید می شود و برخی آئین های خشن به جا مانده از دوره های قبل را به صورت نمادین انجام می دهند.
همچنین در دوران معاصر شیطان گرایی می توان به وضوح پشتیبانی همه جانبه مراکز قدرت و استعماری را از این جریان مشاهده نمود. چنان که شاهدیم از بعد از دهه 60 میلادی آموزه ها و قالب های شیطان گرایانه به طور هماهنگ در حوزه های مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و دینی ترویج داده می شود. برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد. شکل گیری گروه های موسیقی با ظواهر شیطانی در نیمه دوّم دهه 60، شکل گیری فرقه های شیطان گرایانه همچون سیطنیسم در سال 1966، ساخت فیلم های سینمایی با نمایش متفاوت از شیطان و کاراکترهای شیطانی مانند فیلم «کودک رزماری» ساخته رومن پولانسکی در سال 1968 و از آن پس حجم عظیم فیلم های معناگرا با اشاره مستقیم به مقولات شیطانی، ترویج ظواهر شیطان گرایانه در صنعت پوشاک، زیورآلات و حتّی آرایش های ظاهری افراد جوامع مختلف.
پیشینه شیطان پرستی