دین و اندیشه

فلسفه اصلی نماز و مناسک عبادی

پرسش و پاسخ

سلام و احتراممن دانشجو هستم . من خدا رو دوست دارم و به دنبال رفع شبهاتم هستم اما در این مسیر مشکلی دارم و اون اینکه نماز نمی خونم اما دوست دارم نمازخوان شوم . در این مسیر حرف هایی که می‌شنوم سطحی است و من را قانع به خواندن نماز نمی‌کند و اگر هم بخوانم بعد از مدت کوتاهی متوقف می‌شود . من منبعی میخوام که من را جوری با فلسفه نماز و اعمال عبادی اشنا کند که دیگر هیچ وقت ان را رها نکنم و بدانم برای چه نماز می‌خوانم. نمی‌خواهم نمازم تقلیدی باشد ، می‌خواهم عقلی و قلبی باشد .
با تشکر

پاسخ کوتاه:
اقامه نماز آثار فراوانی مانند ایجاد محبت ، اخلاص ، شکرگزاری ، وقت شناسی ، نظم وجهت مشخص درنمازگزار دارد، ولی فلسفه کلی و راهبردی نماز و سایر مناسک عبادی، نزدیک شدن به خدا و قدرت گرفتن روح است. نزدیک شدن و تخلق به صفات خدا، استعدادها و توانایی های انسان را شکوفا می کند، اما نزدیک شدن با عبادت و بندگی به ذات الهی، روح انسان را قوی و توانمند می سازد تا جایی که فرد سالک گاهی در اثر عبادت و ریاضت توان انجام کارهای خارق العاده می یابد و به کشف و کرامات می رسد.

دوست گرامی. به مطالبی در این زمینه اشاره می کنیم که جنبه اساسی دارد:1. هدف سیر و سلوک دینی تربیت «خلیفه خدا در زمین» است؛ فردی که توانایی هدایت و ولایت بر مردم و مدیریت جامعه را دار باشد. نمونه چنین انسانی امامان معصوم (علیهم السلام) هستند و در پی آنان افرادی که به مقام ولایت فقیه منصوب می شوند، لازم است دارای چنین توانایی هایی باشند. نمونه بارز افرادی که شایسته خدافت الهی در این زمان هستند، امام خمینی (رض) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) هستند.قرآن در عالیترین تعبیر خود درباره انسان، او را به عنوان جانشین خدا در زمین (خلیفة اللَّه) معرفی کرده است: 
واذ قال ربّک للملائکة انّی جاعل فی الأرض خلیفة؛ هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد.
بنابراین وظیفه سالک این است که هدف دین را مد نظر خود قرار دهد و بکوشد تا در راستای قرب به خدا و کسب قدرت و توانمندی تأثیرگذاری مثبت در جامعه، شایسته احراز مقام خلافت الهی گردد.
2. هدف و فلسفه زندگی انسان، چیزی جز به کمال رسیدن و شکوفایی استعدادها و وصول به توانمندی از طریق قرب به خدا و تخلق به اخلاق الله نیست. 
انسان اگر چه عاشق قدرت و توانمندی و شکوفایی استعدادهای خود است و از ضعف و نقص می گریزد، اما وضعیت موجود و ابتدایی او حاکی از ضعف و ناتوانی است، از آن رو همواره سعی دارد تا خویش را از وضعیت نامطلوب ضعف و نقص برهاند و به وضعیت مطلوب که همانا قدرت و توانمندی است بیاراید. 
اما چون قدرت و توانمندی صفت خدا و از ناحیه اوست، درمی یابد که تنها راه وصول به توانمندی و شکوفایی که در ادبیات دینی تحت عنوان (خلیفه الله) مطرح شده، ارتباط با خدا و تخلق به اخلاق الله است. 
پس فلسفه دین نیز چیزی جز این نیست؛ دین آمده تا ضعف های انسان را به قوت و قدرت تبدیل نماید و استعدادهای او را شکوفا سازد و او را به کمال مطلوب برساند.
انسان کامل از این دیدگاه شامل افرادی می شود که در عرصه های گوناگون زندگی به توانایی و شکوفایی رسیده، به مقام خلافت و تأثیرگذاری مثبت وصول یافته و انسان های قوی و با اراده ای گشته اند.
بر این اساس می توان اذعان داشت که رویکرد کلی در خودسازی دینی و کارکرد آن، مدیریت فرایند تغییر وضعیت خود از نقص به کمال و از ضعف به قوت و قدرت و توانمندی است، منتهی نقص و کمالی که در خودسازی دینی مورد نظر است، بیشتر ناظر به توانمندی انسان در ایجاد آگاهی و هدایت و رشد یافتگی و تغییر مثبت در زندگی فردی و اجتماعی با سخن، اخلاق و عمل خود است.
بدترین نوع ضعف برای انسانی که به فرموده قرآن، «خلیفه و جانشین خدا» در زمین است،‌ ضعف آگاهی و توانایی و اراده عملی اوست که لازم است خود را در این فرایند، به صفت علم و دانش و توانایی بیاراید؛ چراکه شاخصه اصلی‌ انسان که او را از سایر مخلوقات ممتاز ساخته و برتری بخشیده، استعداد بی‌نهایت و توانایی‌های خارق‌العاده اوست و همین امتیاز او را در جایگاه خلیفه‌اللهی نشانده و بعد از خداوند بر تمام مخلوقات برتری بخشیده است.
پس حوزه «قدرت» که به دو بخش علمی و عملی تقسیم می‌شود، اصلی‌ترین حوزه تکاملی انسان است و نشانه انسان کامل، اقتدار و توانمندی‌های علمی و عملی خواهد بود، دو ویژگی خاصی که در معارف سلوکی تحت عنوان «اقتدار ولایی» مطرح شده است.در تأیید این رویکرد، حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه به صورتی بسیار زیبا، دانایی و توانایی را دو شاخصه کمال‌یافتگی انسان معرفی می کند: توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود 
تمام مسیر سلوکی انسان، شامل سلوک نظری و عملی، چیزی جز تقویت دانایی و توانایی در فرد سالک نیست و در این راستا جامعه‌ای که از چنین افرادی تشکیل شده نیز به بلوغ و تکامل یافتگی خواهد رسید.
بنابراین در یک کلام می توان گفت: هدف زندگی، خودسازی و عبودیت خدا و هدف خودسازی، کمال و قرب الهی از طریق دستیابی به قدرت علمی و عملی است که از آن تحت عنوان «ولایت» تعبیر می شود؛ شایستگی های خاصی که زمینه ساز هدف نهایی خلقت, یعنی «خلافت خدا در زمین» خواهد بود. خلیفه خدا در زمین یعنی انسان توانمند و تاثیرگذار اجتماعی. اسلام و بلکه تمام انبیاء برای تربیت انسان توانمند آمده اند. 
3. اقامه راستین نماز آثار فراوانی مانند ایجاد محبت ، اخلاص ، شکرگزاری ، وقت شناسی ، نظم وجهت مشخص درنمازگزار دارد ولی فلسفه کلی و راهبردی نماز و سایر مناسک عبادی، نزدیک شدن به خدا و قدرت گرفتن روح است.
نزدیک شدن و تخلق به صفات خدا، استعدادها و توانایی های انسان را شکوفا می کند، اما نزدیک شدن با عبادت و بندگی به ذات الهی، روح انسان را قوی و توانمند می سازد تا جایی که فرد سالک گاهی در اثر عبادت و ریاضت توان انجام کارهای خارق العاده می یابد و به کشف و کرامات می رسد. 
انسان عاشق قدرت و توانمندی است و از ضعف و نقص می گریزد و متنفر است. در حقیقت ما نماز می خوانیم و خدا را عبادت می کنیم تا از ضعف روحی دور شویم و باطن و روح خود را قوی و توانمند سازیم و به خدا نزدیک شویم، هرچند در کنار آن، نماز و سایر عبادات آثار و نتایج معنوی و مادی فراوان دیگری نیز در زندگی انسان دارد که در جای خود به آنها اشاره شده است.
فلسفه اصلي نماز و مناسك عبادي

فلسفه اصلي نماز و مناسك عبادي

فلسفه اصلی نماز و مناسک عبادی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا