شناخت هدف انسان
هدف از خلقت انسان یادگیری زبان عربی، نماز خواندن، تفکیک جنسیتی وروبرو شدن با محدودیت هایی در انواع مسایل ضروری است؟؟؟
پاسخ کوتاه:
مبانی نظری فیلسوفان، عارفان، روان شناسان و جامعه شناسان و … در شناخت انسان با هم متفاوت است و هر کدام از منظر خویش به آن می نگرد. انسانشناسی یکی از مهمترین دانشهای الهی و بشری و در حوزه معارف بشری و دینی تأثیر به سزایی دارد. دارای انواع فلسفی، دینی، علمی، عرفانی و اخلاقی است. هریک از انواع انسانشناسی بر خلاف انسان شناسی دینی گرفتار بحرانهایی است. تنها انسان شناسی دینی ماهیت و حقیقت انسان را معرفی می کند. خالق انسان بهتر از هر شخص دیگری حقیقت انسان را میشناسد. چنین انسان شناسی برای توسعه علوم انسانی و تکامل و تمدن بشری بسیار ضرورت دارد.
2) انسان شناسی شهودی یا عرفانی؛
3) انسان شناسی فلسفی؛
4) انسانشناسی دینی؛
در این نوع از انسان شناسی ابعاد، ویژگیها، حقایق و ارزشهای گوناگون انسانی از طریق مراجعه به متون مقدس دینی- کتاب و سنت- به دست می آید. به بیان دیگر در انسان شناسی دینی به جای بهره گیری از روشهای تجربی، عقلی یا شهودی برای شناخت انسان از روش نقلی استفاده میشود. حقیقت انسان، همانند کتابی است که نیازمند شرح است و شارح این کتاب هم کسی جز مصنف آن یعنی پروردگار آفریننده آن نمیتواند باشد و خداوند سبحان هم حقیقت انسان را به وسیله انبیاء و اولیاء و فرشتگان خود شرح کرده است و با بیان این که آدمی از کجا آمده، به کجا میرود و در چه راهی گام برمیدارد، او را با خویشتن، با آفریدگار، با گذشته، حال و آینده اش آشنا کرده است.
چند ویژگی عمده انسان شناسی دینی:
1. جامعیت: انسان شناسی دینی ابعاد مختلف وجود انسان را مورد توجه قرارداده و از ابعاد جسمانی و زیستی، تاریخی و فرهنگی، دنیوی و اخروی، فعلی و آرمانی و مادی و معنوی سخن به میان آورده است؛ بر این اساس وقتی از بعدی خاص سخن میگوید، با توجه به مجموعه ابعاد وجودی انسان آن را مطرح میکند، چرا که گوینده سخن از معرفتی کامل و جامع نسبت به انسان برخوردار است. البته باید توجه داشت که دغدغه اصلی دین، هدایت انسان به سوی کمال و سعادت حقیقی اوست؛ لذا هر معرفتی از انسان که در این جهت مؤثر باشد، مورد توجه و عنایت کامل دین است و حتی گاهی از بقیه روشهای شناخت انسان مانند شناخت تجربی یا فلسفی نیز برای تأمین این منظور استفاده میکند. در واقع در این نوع از انسانشناسی بیان ابعاد مختلف انسان با توجه به هدفی که مورد نظر تعالیم دینی است، صورت میگیرد و در هر بعد، موضوع به اندازه تأثیری که در رساندن انسان به سعادت و کمال دارد، مطرح میشود.
2. توجه به مبدأ و معاد: برخلاف انسان شناسی های غیردینی که در آنها، انسان یا به کلی از مبدأ و معاد بریده است و یا در قالبی کلی از آنها سخن به میان می آید که نمیتواند برای چگونه زیستن انسان راه گشا باشد، در انسان شناسی دینی مبدأ و معاد به عنوان دو مسأله مهم برای انسان مورد توجه قرار میگیرد و پیرامون رابطه زندگی انسان با مبدأ و معاد به تفصیل بحث میشود.
3. اتقان: انسان شناسی دینی به دلیل بهره مندی از معارف وحیانی خطاناپذیر، از استحکام و اطمینان بالایی برخوردار است.
انسان شناسی علمی و تجربی این است که میخواهد تنها با متد تجربی به شناخت انسان دست یابد در حالی که انسان غیر از رفتارهای ظاهری، دارای اراده، نیت، تصمیم و رفتارهای معناداری است که هرگز به مشاهده درنمی آیند. واقعیت این است که علم تجربی قادر نیست همه چیز را حساب کرده، اندازه بگیرد. نمیتواند اعتماد، ایمان، زیبایی، خوشحالی و… را تعریف کند. علم تجربی نمیتواند زندگی را بشناسد و تعریف کاملی از آن به ما ارائه دهد و لذا هدف زندگی را هم نمیتواند بشناسد و به همین دلیل علم تجربی به تنهایی نمیتواند در خودشناسی هم به ما کمک کند. استانلی کانگون، استاد دانشگاه برتن میگوید:
برای نشان دادن ناتوانی علم، از شاگردانم خواستم که فرمول شیمیایی یک اندیشه را بنویسند، یا طول آن را به سانتیمتر و وزن آن را به گِرَم و رنگ آن را به طول موج و فشار و سرعت و میدان تأثیرش را نشان دهند. با هیچ تغییر فیزیکی و شیمیایی و معادله و فرمول این کار انجام نشد.
و یا شارل، دانشمند فرانسوی میگوید: «بر هرکس لازم است در عین احترام به علم، معتقد باشد که علوم هر قدر صحیح باشند دارای نقص فاحشی میباشند».
شناخت هدف انسان