وضعیت توسعه نیافتگی پهلوی
چرا با وجود پیشرفت علمی غرب الگوی قراردادن جوامع غربی توسط محمدرضا پهلوی، جامعه ایران آن را پذیرا نشد؟
اگرچه در دوران پهلوی، به ظاهر پیشرفتهایی انجام شد، اما به دلایل متعددی- همانند محوریت داشتن منافع خاندان پهلوی و بیگانگان نه منافع ملی ایرانیان، وارداتی بودن و تأکید بر الگوهای بیرونی توسعه، عدم توجه به ظرفیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران، وابستگی سیاسی، اقتصادی، نظامی به بیگانگان و از دست رفتن عزت و هویت ملی و دینی ایرانیان، فساد و تبعیض گسترده و سیستماتیک، و در نهایت الگوی شبه مدرنیزاسیون آن- تحولات صورت گرفته در این دوران نه تنها از مقبولیت و همراهی اکثریت نخبگان، نیروهای اجتماعی و عموم جامعه ایرانیان برخوردار نشد، بلکه موجبات تضاد بی سابقه ملت مسلمان ایران با رژیم ستم شاهی پهلوی را فراهم آورد.
تغییرات اجتماعی زمانی ریشهای و پایدار است که از دل جامعه به صورت خودجوش برآید، نه اینکه به صورت زائدهای اجباری به جامعه پیوند بخورد. نتیجه این پیوند اجباری چیزی جز تباهی منابع نیست. اصلاحاتی که دیگران برای ما انجام دهند اولاً از روی دلسوزی نیست و هیچگاه منابع مطلوب را در اختیار ما قرار نمیدهند و حداکثر کاری که انجام میدهند در اختیار گذاشتن منابع دست چندم و بعضاً از رده خارج است. ثانیاً این اصلاح به گونهای طراحی خواهد شد که وابستگی ما را به دنبال داشته باشد. این اصلاحات چنانکه تاریخ نیز نشان داد، در بسیاری از موارد جامعه ایران را به یک جامعه نیمهصنعتی وابسته تبدیل نمود. صنعتی که هم از نظر منابع اولیه، هم از نظر متخصص، و هم از نظر بازار فروش به دیگران وابسته بود و مسائل زیربنایی ما را حل نکرد و به صورت اصلاحاتی ظاهری واقع شد. غیر از اینکه به اعتقاد بسیاری، این اصلاحات نه در راستای نیازهای واقعی کشور که به منظور سامان دادن وضعیت استعمار در ایران بوده است. به عنوان نمونه، در مورد راهآهن ایران گفته شده نیاز واقعی کشور به ایجاد خط راهآهن در مسیر غرب به شرق و در راستای جاده ابریشم به عنوان مهمترین شاهراه مبادلاتی ایران بود، در حالی که راهآهن ایجادی در دروه رضاخان در راستای اهداف نیروهای نظامی انگلستان در جنگ جهانی اول بوده است. مسیر جنوب شمال راهآهن به منظور انتقال نیرو و تجهیزات ارتش انگلستان به روسیه در جهت مقابله با حملههای آلمان صورت گرفت.
نکته مهمی که در مورد حاکمیت پادشاهی پهلوی در ایران وجود دارد این است که ایران به مانند هند نبود که استعمار به صورت مستقیم بتواند در آن حضور داشته باشد و منابع و ذخائر آن را به گونه علنی به تاراج ببرد. ایران به دلیل منابع فکری و فرهنگی قوی و نیز قدرت سیاسی اجتماعی روحانیون، به عنوان مدافعان حریم هویت و منافع ملی ایران، مانع از این میشد که استعمار بتواند به صورت مستقیم و علنی به تاراج منابع و امکانات بپردازد، لذا برای تاراج لازم بود اقدامات به صورت غیر علنی و توسط دستنشاندگان اجرا شود. به این منظور تصمیم جامعه استعماری بر این قرار گرفت که تحت عنوان اصلاح امور، فردی را در ایران به قدرت برساند و جامعه ایران را با امور ظاهری فریب داده تا در پرتو آن هم به مطامع خود برسند و هم به راحتی منابع ملی را به تاراج ببرند. این نکتهای است که هم در دوره رضاخان موجب انحراف جامعه ایران شد و هم امروز برخی از افراد جامعه ما را به قضاوتهای اینچنین میکشاند به گونهای که نتوانند مرز خدمت و خیانت را تشخیص دهند.
مسائل زیر به عنوان نمونهای از اقدامات دوران پهلوی است که نسبت به آن توضیحاتی ارائه میشود شاید بتواند این مرز و خط را بیشتر نشان دهد.
1. بازگشت کشور به نظام استبدادی از نوع وابسته آن؛ حکوت رضاخانی بدون هیچ تردید جامعه ایران را به یک حکومت نظامی خشن و استبدادی تبدیل کرد. این امر به گونهای واضح است که حتی طرفداران این رژیم نیز نمیتوانند آن را انکار کنند. ترورهای وسیع حکومت رضاخان و فرزند وی نسبت به مخالفان امری نیست که با مبانی یک نظام مطلوب سازگار باشد چه رسد به جامعه دینی ایران.
2. بیتوجهی به منافع و منابع ملی، حکومت پهلوی در راستای خدمت اجانب و استعمار روی کار آمد، بنابراین منطقی است که نسبت به منابع ملی ایران نیز بیتوجه باشد. به عنوان نمونه یکی از پیمانهایی که در دروان رضاخان بین ایران و همسایگان آن بسته میشود، پیمان سعدآباد است. از نتایج این پیمان ازدست رفتن بسیاری از نقاط حساس و استراتژیک کشور بود. اروند به نفع عراق، بلندیهای استراتژیک آرات به نفع ترکیه، و … وجه المصالحه ایران و دیگران بود که به واسطهگری انگستان منعقد شد.
3. اسکان عشایر : یکی از اقدامات تأمل برانگیز دوران پهلوی نابودی و اسکان عشایر بود. این امر علاوه بر اینکه موجب نابودی صنعت دامداری و کشاورزی و جایگزینی نفت به جای آن، که خود مایه وابستگی دیروز و حتی امروز ما بود، موجب شد امنیت مرکزی ایران نیز از بین برود. نیروهای ایلات و عشایر در ایران هماره به عنوان نیروهای غیر رسمی نظامی عمل کرده و موجب تأمین امنیت مناطق مرزی و مرکزی ایران از تهاجمات بودند. سرکوب و اسکان ایشان باعث از بین رفتن این نیروی امنیتی عظیم شد و جامعه ما را از نظر امنیتی با چالشهای بسیاری مواجه کرد. در نقلی تاریخی آمده است که روزی یکی از وابستگان سفارت انگلستان در ملاقاتی با رضاخان، نسبت به از بین بردن عشایر که با عملیاتی نظامی و خشن صورت گرفت تشکر میکند. او در این باره میگوید: قبل از سرکوب عشایر اگر میخواستیم چیزی از ایران ببریم، باید به هزاران نفر از عشایر رشوه میدادیم و در نهایت هم موفق نمیشدیم یا اگر موفق میشدیم چندان بهرهای برایمان نداشت. رضاخان از وی میپرسد که امروز چه میکنید؟ وی در جواب میگوید دیگر با حضور شما لازم نیست به هزاران نفر رشوه بدهیم، هرچه بخواهیم میبریم. (1) این امر نشاندهنده این است که در این دوران خواسته شده به واسطه فعالیتهای ظاهری منابع عظیم ما به تاراج رود.
4. نابودی فرهنگ بومی: یکی از اقدامات مهم و مخرب دوره پهلوی، از بین بردن فرهنگ بومی و ملی جامعه ایران و تمسک به فرهنگ غربی بود. رضاخان و همکاران فرهنگی وی به قصد پیشرفت دست به نابودی فرهنگ ملی و سنتهای عظیم تاریخی ایران زدند. در این دوران بود که کسانی این ندا را سر میدادند که اگر میخواهید پیشرفت کنید باید از فرق سر تا نوک ناخن پا فرنگی شوید. حال اگر واقعاً به پیشرفت دست مییافتیم، حرفی نبود، ولی پیشرفت ما محدود شد به همین تغییر ظاهری و غربی شدن از فرق سر تا نوک پا در قالب لباس و پوشش. نکته حائز اهمیت این است که مگر فرهنگ ما چه مشکلی داشت که میخواستیم به جای آن دست به دامان مدرنیسم شویم. امری که تنها باعث از میانرفتن سنتهای پویا و خلاق جامعه ایران شد و جامعه ما را تا مدتها از داشتههای غنی خود محروم ساخت. این امر تنها به برکت انقلاب اسلامی بود که شکسته شد و ما در این دوران سعی کردیم به فرهنگ اصیل خود نزدیک شویم. توجه به فرهنگ و اندیشه دیگران زمانی مفید است که ما بدانیم از دیگران چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. به معنی بهتر دست به انتخاب بزنیم و برای ارتقاء سنتهای خود و تکامل آن از تجربههای دیگران بهرهمند شویم. اما اگر قرار بر این باشد که اندیشههای دیگران بخواهد جایگزین داشتههای ما شود دیگر امیدی به پیشرفت نیست. زیرا میوه هر درختی باید متناسب با ریشه آن باشد.
5. یکی از مسائلی در مورد دوران پهلوی حائز اهمیت است، مقاومت این نظام در برابر حرکتهای ملی ایرانیان بود. جریان مخالفت با نهضتهای دینی و ملی جامعه ایران همچون نهضت ملی شدن صنعت نفت، در کودتای 28 مرداد نمونهای از این امر است. چگونه میتوان یک نظام سیاسی را نظامی اصلاحگر و به دنبال پیشرفت در نظر گرفت، در حالی که در برابر این حرکتهای ملی و نوگرایانه مقاومت دارد.
اگر بخواهیم فهرستی اجمالی از خیانت های شاه به کشور و مردم را ارائه بدهیم می توان به این امور اشاره نمود :
1. وابسته نمودن کامل کشور به قدرتهای بزرگ بویژه امریکا در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ،فرهنگی و…؛ بگونه ای که کشور در دوره پهلوی ، حیات خلوت و منطقه نفوذ این قدرتها و حافظ منافع آنها محسوب می شد، از لحاظ سیاسی ایران در آن زمان بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و بر این اساس در اواسط دهه 1350 ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد از سال 1950 تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 20 میلیارد دلار رسید تصویب و اجرای طرح مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش ، مداخله شاه در عمان و ارسال تجهیزات نظامی از سوی ایران به مراکش ، اردن و زئیر در گیری نظامی ایران در سومالی بخشی از برنامه هایی بود که به دستور آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت و ایرانیان را بیش از پیش به وابستگی شاه به آمریکا معتقد ساخت (2) از نظر اقتصادی نیز کشور کاملاٌ وابسته به امریکا بود به عنوان نمونه آمریکا 40 در صد سهام کنسرسیوم نفتی را به دست آورد و به سرمایه گذاری های گسترده در ایران پرداخت البته این روابط ماهیتی امپریالیستی داشت برای مثال ایران در برابر هر دلاری که از تجارت با آمریکا به دست می آورد دو دلار برای کالاهای امریکایی می پرداخت (3) باری روبین در کتاب جنگ قدرتها درباره وابستگی همه جانبه و بی اختیاری شاه در برابر قدرتهای خارجی و سلطه آنها بر کشور می نویسد: ماموران سیاسی نظامی انگلیس و آمریکا عملا در همه کارهای حکومت ایران دخالت می کردند (4) بطور کلی شاه در سالهای حکومت خود به خواست و حمایت دولتمردان آمریکا بیش از مردم خود چشم دوخته بود و رابطه شاه و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت دوست بود او معتقد بود تا هنگامی که آمریکایی ها از وی حمایت کنند ، می تواند هر چه بخواهد بگوید و هر کاری که بخواهد انجام دهد از این رو چنین دولتی را نمی توان سرنگون کرد(5)
2- بی اعتمادی به ارزشها ، سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقاً ریشه مذهبی داشت و تلاش برای از بین بردن ارزشهای مذهبی مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با ارزشهای غربی که از این جمله می توان به تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی، برگزاری جشن های سلطنتی پر هزینه و گزاف,نفوذ و اشتغال گسترده بهائیان و صهیونیستها در پستهای کلیدی و حساس دولتی اشاره نمود (6)
3- ترویج روز افزون فساد وبزهکاری در میان مردم بویژه جوانان , شاه تا توانست در کشور به گسترش فساد و بی بند باری در کشور کمک کرد در حالی تعداد کتابخانه ها , ورزشگاهها در کشور بسیار محدود بودو در هر کوی وبرزن مراکز فحشاء , قمار و شراب فروشی وجود داشت و تهران پایتخت کشور شیعی ایران پر از مشروب فروشی و کارخانه های شراب سازی و مراکز قمار و فحشاء شده بود (7)
4- ابتذال و از بین بردن شخصیت و کرامت اخلاقی و اجتماعی زنان و تخریب کانون خانواده؛ زن در دوره حکومت شاه فقط یک وسیله عیاشی , شهوترانی بود و ارزش زن تا حد یک کالا تنزل پیدا کرده بود چیزی که امروزه در غرب شاهد آن هستیم. رواج فرهنگ برهنگی و بی بندوباری زنان و تنزل کرامت آنان وترویج فحشاء از کوشش های رژیم شاه در این جهت بود (8)
5-تشدید بی عدالتی و تبعیض در جامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشور و تخریب صنعت کشاورزی کشور و تشویق به مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد کشور و ووابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله خیانتهای شاه به مردم و کشور محسوب می گردد (9)
یکی از عوامل مهم کمتر توسعه یافتگی ایران ناشی از فساد رژیم ستم شاهی پهلوی در ابعاد مختلف و وابستگان آنها می باشد. فساد وابستگان رژیم، وابستگى به غرب و وجود درآمدهاى نفتى منشاء انواع تخریبها در نظام اقتصادى ایران شده که آثار بسیارى از آنها همچنان تداوم یافته است و مى تواند منشاء آسیبهاى براى آینده انقلاب اسلامى ایران گردد.اهم مواردى که با بحث این مقاله مرتبط است عبارت است از:
الف) انتخاب غلط استراتژى توسعه براى ایران منظور از استراتژى توسعه، انتخاب و تدوین اصول کلى حرکت براى ایجاد تحولات در ساختارها، نهادها و اجراى طرحهاى بزرگ اقتصادى و اجتماعى به منظور تسریع در پیشرفت و سازندگى کشور است. اگر در روند سازندگى کشورهایى که طى دو و سه دهه اخیر خود را از مرز یک کشور عقب افتاده به کشورهاى توسعه یافته رسانده اند مطالعه اى صورت گیرد، الگویى از استراتژى آنها استخراج مى گردد که کم و بیش مراحل زیر را در بردارد:
1.اصلاحات وسیع همراه با اولویت دادن در تخصیص منابع به نظامهاى آموزشى و تربیتى خود، که از رهگذر آن تحولات زیر را در نسل جدید خویش ایجاد کرده اند: ـ ریشه کنى بى سوادى و افزایش معلومات عمومى جامعه، ـ گسترش علم، پژوهش و تحقیق، خلاقیت و نو آورى، ـ ایجاد همبستگى شدید ذهنى بین نسل جوان و منافع ملى کشور، ـ ایجاد آمادگى براى کار و تلاش بیشتر همراه با کاهش توقع و انتظار، ـ ایجاد آمادگى براى قانون پذیرى، نظم پذیرى، مشارکت جمعى در سازندگى کشور، ـ ایجاد نگرش و رفتار اقتصادى مناسب براى توسعه، با کاهش مصرف و آمادگى ذهنى براى پس انداز و سرمایه گذارى براى ساختن آینده،
2.تلاش سازمان یافته براى دستیابى به علم و تکنولوژى جدید و بومى سازى آن در چارچوب نیازهاى جامعه خودى،
3.حرکت در چارچوب برنامه اى منظم براى آماده سازى زیر ساختها و زیر بناهاى اقتصادى،
4.قدرتمند ساختن دولت براى بازسازى بخش خصوصى فعال در فعالیتهاى اقتصادى در چارچوب مصالح ملى.
در ارزیابى عمومى از اقدامات این کشورها مشاهده مى گردد که اولویتها و توجهات، عمدتا متوجه بهبود نقش انسانها در توسعه است و لذا شروع اصلاحات با نهادهاى آموزشى و فرهنگى است و به موازات آن، نهادها و ساختارهاى اجرایى را اصلاح کرده اند و به طور طبیعى از حاصل کیفیت بخشیدن به توانمندى انسانها و اصلاح ساختارها و نهادهاى اجتماعى زمینه براى تداوم توسعه اقتصادى فراهم شده و امکان کسب مالیات براى ساخت زیر بناهاى جدید فراهم گردیده است. اما آنچه در طول حیات رژیم گذشته در ایران اتفاق افتاد، حرکتى از انتها بود.بدین معنا که منابع درآمدى نفت این فرصت را فراهم ساخت که از طریق دلارهاى نفتى اولویت اقدامات توسعه اى رژیم گذشته از طریق ساخت فیزیکى جامعه شروع شود، بدون آنکه توجه کافى به کار آمد سازى انسانها از طریق نظامهاى آموزشى و فرهنگى بشود و تلاش سازمان یافته و پیگیرى براى اصلاحات نهادى در ساختارهاى مختلف اجرایى صورت پذیرد. این اتفاق از آنجا حادث مى گردد که معمولا مسئولان حکومتى کشورهاى جهان سوم ابتدا باظاهر کشورهاى پیشرفته آشنا مى شوند و اگر منابع درآمدى برون زایى مثل نفت، الماس و غیره داشته باشند، امکان این را مى یابند که با اجراى طرحهاى عمدتا فیزیکى و به اصطلاح چشم پرکن، ظاهر جامعه را تغییر دهند و احساس کاذب پیشرفت را از طریق دستگاههاى تبلیغاتى در بین مردم خودشان القا نمایند.متأسفانه این اتفاق تلخ در رژیم گذشته در ایران رخ داده و انواع مشکلات را براى جامعه ایران به یادگار گذاشته است.
توجه شود که اگر درآمد برون زایى مثل نفت نباشد، حتى حکومتهاى وابسته کشورهاى جهان سوم براى ادامه حیات خود ناچار مى شوند از طریق کارآمد کردن نظامهاى فرهنگى، آموزشى خود و اصلاح ساختارهاى اجرایى، امکان صنعتى شدن و به وجود آمدن بنگاههاى اقتصادى و خدماتى مدون را فراهم سازند تا زمینه دریافت مالیات براى ادامه حکومتشان فراهم گردد.به هر حال وجود درآمدها حاصل از صدور نعمت نفت خام در کنار وابستگى و فساد رژیم شاهنشاهى آثار نامطلوب زیر را در جامعه ما به ارث گذاشته است:
1.ایجاد یک نظام بزرگ دولتى مصرف کننده منابع و مخرب در سازندگى و توسعه کشور، à[1]…
2.بزرگ شدن ابعاد نظامهاى آموزشى و تربیتى بدون آنکه اصلاحات لازم و متناسب سازى آن با شرایط جامعه ایران صورت گیرد و در نتیجه انتقال آثار فرهنگى غلط در کل جامعه،
3.به وجود نیامدن نظام آموزش عالى مناسب براى حل مسائل جامعه خودى،
4.عدم شکل گیرى نهاد برنامه ریزى مناسب براى تدوین برنامه هاى توسعه همه جانبه و پایدار در کشور،
5.به وجود نیامدن نظامهاى آمارى، اطلاعاتى براى شناخت تحولات جامعه در ابعاد مختلف به عنوان پشتوانه براى نظامهاى برنامه ریزى،
6.به وجود نیامدن نظامهاى نظارتى و ارزشیابى،
7.عدم شکل گیرى بخش خصوصى سالم و فعال و در خدمت منافع ملى،
8.تخصیص غلط منابع اقتصادى به نفع افرادى که در کارهاى فیزیکى جامعه ایفاى نقش مى کنند و به ضرر افرادى که در کارهاى نرم افزارى و علوم انسانى فعالیت مى نمایند،
9.عدم انتقال علم و تکنولوژى مناسب به ساختارهاى مختلف : اقتصادى، سیاسى، مدیریتى و فرهنگى،
10. عدم ایجاد نهادهاى تحقیقاتى و مطالعاتى مناسب براى شناخت واقعى مسائل جامعه،
11. رشد نا متعادل و توسعه ناموزون مناطق مختلف کشور،
12. ناشناخته ماندن بسیارى از خصوصیات فرهنگى، رفتارى اقشار مختلف جامعه براى مسئولین.
13. ناشناخته ماندن بسیارى از منابع و مزیتهاى نسبى کشور،
14. فیزیک گرایى و ظاهر بینى افراطى در مفهوم سازندگى در بین مسئولان و مردم،
15. توسعه مصرف گرایى مبتنى بر واردات کالاهاى صنعتى و مصرفى خارجى،
16. توزیع نامتعادل استعدادهاى درخشان بین علوم مختلف مورد نیاز جامعه،
17. عدم ایجاد یک نظام مالیاتى کارآمد،
18.عدم شکل گیرى ساختار نظارت عمومى مردم بر تصمیم گیرى مدیران اجرایى و دستگاههاى دولتى به دلیل مشارکت نداشتن در تأمین هزینه هاى دولتى،
19.از بین رفتن حساسیت در مورد مصرف بیت المال و اموال عمومى در فرهنگ رفتارى تصمیم گیرندگان و مردم، 20.تخریب نظام قضاوت جامعه نسبت به عناصر حکومت و دولت . (10)
هنگامى که کشور، به رغم محمدرضا شاه در آستانه دروازه هاى «تمدن بزرگ » قرار داشت، وضع مسکن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یک مشکل بزرگ در آمده بود. سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، که براى یافتن کار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در کارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوکرى و حتى گدایى مى کردند. در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، کمتر به تکنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. کالاى عمده صادراتى ایران نفت بود و همه چیز به درآمد نفت بستگى داشت.عایدى حاصل از نفت که در اواسط دهه 1340 حدود 500 میلیون دلار بود، در سال 1355، از 20 میلیارد (چهل برابر) تجاوز کرد.به همین ترتیب واردات کشور از 560 میلیون دلار در سال 1341، به بیش از 3 میلیارد دلار در سال 1351 و 400/18 میلیارد دلار در سال 1356 رسید.
همچنین رشد عواید نفت به سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى که در سال 1356 سهم صادرات غیر نفتى به 2 درصد کاهش یافت.به بیان دیگر، در آستانه دروازه هاى «تمدن بزرگ » صادرات کالاى کشاورزى و صنعتى ایران تنها 2 درصد کل صادرات کشور بود. (11)
در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه 1343 تا 1353 نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشکان سه برابر و میزان سواداندوزى از 26 درصد در سال 1343 به 42 درصد، در اوائل دهه 1350 ترقى کرده بود، همچنین اعتبار براى هزینه هاى آموزش عالى از 6/7 درصد در سال 1343 به 13 درصد در سال 1349 افزایش یافته بود.(12)
ولى این نکته نیز حقیقت داشت که ایران طى یک دهه گذشته از لحاظ کمبود پزشک، کمبود امکانات بهداشتى و بیمارستانى، یکى از کشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مى شد.افزون بر این 68 درصد بزرگسالان کشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، کمى بیش از 40 درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مى خواندند.براى 290000 دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه 60000 محل وجود داشت و حد نصاب کسانى که تحصیلات عالى داشتند، کمتر از دیگر کشورهاى خاورمیانه بود. در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد 1638000 خانوار کشاورز صاحب زمین شده بودند.شرکتهاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى کشاورزان فراهم کرده بودند.تعداد تراکتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر کشت، به بیست برابر رسیده بود، با این حال، کمبودهاى آشکار به چشم مى خورد، شرکتهاى تعاونى سرمایه کافى براى کمک به کشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امکانات مربوط به کشاورزى در اختیار شرکتهاى زراعى و کشت و صنعت قرار مى گرفت. بیش از 90 درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اکثریت کشاورزانى که استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى که به آنها واگذار شده بود به اندازه اى که با کار در آن حداقل معاش خود را تامین کنند نبود. کنترل قیمت محصولات کشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولت به مازاد محصولات کشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از عواید نفت، از اهم مسائلى بود که موجب پایین آمدن سطح محصولات کشاورزى گردید.در نتیجه، ایران از اواسط دهه 1350 ناگزیر از وارد کردن غله و دیگر فراورده هاى کشاورزى شد.در سال 1350 ارزش کل تولید کشاورزى ایران، بالغ بر 3/172 میلیارد ریال بود، در صورتى که کل مصرف روستاییان 6/179 میلیارد ریال بود.به بیان دیگر، مصرف روستاییان 3/7 میلیارد ریال بیش از کل تولید کشاورزى ملکت بود! (13)
«روایت دربار از وضعیت معیشت مردم در دوران پهلوی»
همچنین نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار لاحق شاه پهلوی نشان از فقر و فلاکت گسترده مردم و بی توجهی شاه به این مصیبت ها داشته است .
از دو برابر شدن آب بها تا فساد گسترده ادارات
اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است.آسفالت خیابان ها در حال از هم پاشیدگی است ، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکت های زیادی رو به ورشکستگی می روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به او هشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند… (14)
افزایش 70 درصدی قیمت ها
چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذکر خود را تجدید می کند و در شرح این تذکر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی …یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم ، شاه گفت : تا کی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی عدالتی است…گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی کنیم؟ (15)
وضعیت اسفباری که علم شاهدش بود
اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درک خواهیم کرد. علم می نویسد « سواری زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم. دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه میخورند کثیف و خاکی هستند… صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند … گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند .مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند…سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند»
علم پسر از تشریح کامل آن چه دیده است می نویسد « هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنهای از جامعه رو به توسعه …هیچ مقدار خوش بینی ، زندگی را در این خیابانها تغییر نمی دهد.» (16)
طبیعی است که وقتی وضعیت پایتخت و خیابان های آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود ؟!
از فقر مردم تا دین ستیزی دربار
کافی است به بخشی از اظهارات اسدالله علم دقت کنیم که دیانت مردم را تشریح می کند بخصوص حجاب زنان ایرانی را که به گفته او خانواده مقامات بلند پایه این گونه نبوده و نیستند .
زمانی که مقامات یک کشور بی دین باشند و به مقدسات ملت اهمیتی قائل نشوند رخ داد مصائب دیگر نیز برای مردم عادی خواهد بود .نگاهی به نوشته های علم نشان از آن دارد که نه او و نه شاه به این مقدسات هیچ اهمیتی قائل نبودند .
به عنوان نمونه علم در خاطرات روز 20 دی 1348 می نویسد « در شام شاهانه حضور به هم رساندم، ملکه مادر پیشنهاد کرد که بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهه عاشورا مصادف شده، پیشنهاد چرتی بود ولی ترسیدم مبادا جدی تلقی شود. معمولا در این قبیل مراسم سکوت اختیار می کنم ولی امشب با گستاخی دخالت کردم. پرسیدم، منظور علیا حضرت چیست ؟ ما که نمی توانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنی کنار بگذاریم . حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود، مراسم سلام باید همچنان برگزار شود…شاه از فضولی من راضی بود…» (17)
احساس حقارت در برابر اسرائیل !
اسدالله علم هر گاه وضعیت کشور را با کشورهای درجه چندم جهان و حتی رژیم های نامشروع مقایسه می کند احساس حقارت به او دست می دهد. نگاهی به تعاملات رایج علم با مقامات اسرائیلی بیندازیم واقعیت این نکته را درخواهیم یافت؛ علم در خاطرات 23 دی 1348 می نویسد «ملاقات با رئیس کارخانجات تسلیحاتی اسرائیل …می گفت که تا دوسال دیگر اسرائیل پیشرفته ترین هواپیماهای دنیا را تولید خواهد کرد، هم اکنون موشک های کوتاه برد آن ها در دنیا رقیب ندارد. در تمام مدتی که او شرح موفقیت هایشان را می داد بغض گلویم را می فشرد، اسرائیل را در نظر بگیرید و با ایران مقایسه کنید، چه مقایسه افسرده کننده ای. » (18)
فقر مردم و سفر تفریحی شاه
با وجود فقر و عقب ماندگی مفرط مردم و کشور در دوره شاه، پهلوی بی هیچ نگرانی به سفرهای تفریحی خارج از کشور میرود. اسدالله علم در خاطرات روز 30 بهمن 1348 مینویسد «امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می کنند …به تذکرم خندید …بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع برسانم که پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی کنند» (19)
در شرایطی که شاه همچنان در خارج از کشور است قیمت برخی اقلام سه برابر می شود، اسدالله علم در خاطرات جمعه 2 تا چهارشنبه 7 اسفند ضمن تشریح سفر درمانی خود به ژنو که صرفا بابت معاینه چشم هایش صورت گرفته بود مینویسد:«از تهران خبرهای بد میرسد، بلیط اتوبوسها ناگهان سه برابر شده است که باعث اعتراض شدید مردم شده، دانشجویان از حاضر شدن سرکلاس ها خودداری کرده اند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آن ها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید …»
شاه برای حفظ سلطنت دستور لغو افزایش قیمت ها را صادر می کند ولی تنها مصیبت افزایش قیمت بلیط اتوبوسها نبوده و با توقف آن حل نمی شد ؛ علم می نویسد « من ذاتا آدم صبوری هستم، ولی وقایع اخیر حسابی بدن مرا به لرزه درآورده است، هر یک از وزرا جداگانه به شاه گزارش میدهد و شاه نیز در نهایت دستورهایش را بدون کمترین مشورت با نخست وزیر بیچاره صادر می کند. چه بسا رمز دوام نخست وزیری اش در شش سال گذشته هم همین بوده است» (20)
پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» می نویسد: « در طول دوران خدمتم در ساواک، در هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارشهای مستند ارائه داده ام که چندین بار برای تهیه این گزارشها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتهام تا آن جا که در سال 1350، اسدالله علم وزیر دربار، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که من به آن ها وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم» (21)
(مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛ www.irdc.ir/fa/news/210)
پی نوشت ها:
1. به نقل از کتاب شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی.
2. جمعی از نویسندگان ،انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، قم : نشر معارف ، 1384، ص107و106.
3. انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، ص 106.
4. 25 گفتار درباره انقلاب اسلامی , تهران :شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی , نشر هماهنگ , 1382, ص 306.
5. ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه عباس مخبر ،تهران : طرح نو ,1374, ص 359.
6. ر.ک به؛ ظهور وسقوط سلطنت پهلوی ، حسین فردوست ، تهران : موسسه اطلاعات ،1380و کتاب پشت پرده تخت طاووس ، مینو صمیمی ، تهران : موسسه اطلاعات ، 1374.
7. ر.ک.به: پشت پرده تخت طاووس و ظهور وسقوط سلطنت پهلوی.
8. ر.ک. به: پشت پرده تخت طاووس , مفاسد اخلاقی خاندان پهلوی, شهلابختیاری , تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
9. ر.ک.به رویش , در آمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی , علی اکبر کلانتری , قم: نشر معارف و کتاب 25 گفتار پیرامون انقلاب اسلامی و سیمای پهلوی , ژرار دو ویلیه ترجمه عبدالرحیم میهن یار , تهران : به آفرین.
10. منبع: آسیب شناسى انقلاب اسلامى ،کتاب: راه انقلاب، ص 185،نویسنده مقاله: مهندس حسن بنیانیان.
11. همان کتاب، صفحات 240 تا 262.
12. دکتر ابراهیم گرانفر، اقتصاد در حال توسعه و برنامه ریزى نیروى انسانى، 1351، صفحه 163.
13. The Political Economy of Modern Iran, p.229.
14. گفت و گوهای من و شاه ، ج1 ، ص52.
15. همان ، ص 58.
16. همان ، ص 178 و 179.
17. همان ، ص 191.
18. همان ، ص 192.
19. همان ، ص 204.
20. همان ، ص 207.
21. ابتی ، پرویز ، در دامگه حادثه ، نشر شرکت کتاب ، ص 18.
وضعیت توسعه نیافتگی پهلوی