حکومت دینی در ایران
چرا در بین این همه کشور مسلمان فقط در ایران باید دین و سیاست یکی باشد؟
دین مبین اسلام که در راستای هدایت و سعادت بشریت در دنیا و آخرت آمده دارای برنامه ریزی جامعی است که تحقق آن اهداف و برنامه ها سیاست و حکومت متناسب با خود را اقتضا نموده و سیاست های غیر دینی و سکولار نه تنها توانایی تحقق آن اهداف و برنامه ها را ندارند بلکه موجبات دوری بشریت را از هدایت و سعادت بشری در دنیا و آخرت فراهم می آورند. از این رو مطابق با مبانی و منابع اصیل وحیانی، بزرگان دین اسلام اقدام به تشکیل حکومت دینی نمودند. هر چند با انحرافاتی که در صدر اسلام در مدیریت جوامع اسلامی بوجود آمد، به تدریج دین از عرصه سیاست کنار گذاشته شد و تا به امروز جهان اسلام و جوامع مسلمان با مشکلات و بحران های متعدد مواجه می باشند. پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، طلیعه احیای همه جانبه دین مبین اسلام و بازگشت به سیاست توحیدی بود. اما اینکه چرا در سایر کشورهاى اسلامى هنوز شاهد سیاست های غیر دینی، چند عامل باعث شده است که نظام دینی در آنها تحقق نیابد:
1. در میان مذاهب اسلامى، اهتمام واقعى بر احکام و ارزش هاى والاى اجتماعى اسلام، بیش از همه در مذهب تشیع وجود دارد.
2. مبانى اساسى و بنیادین اندیشه سیاسى اسلام تنها در مذهب تشیع جایگاه حقیقى خود را یافته و در طول تاریخ از سوى عالمان ژرف اندیش بسط و توضیح داده شده است؛ در حالى که علماى اهل سنت، به جاى تنقیح دقیق نظریه سیاسى اسلام، به تأیید قدرت هاى حاکم پرداخته اند.
ایران تنها کشورى است که اکثریت قریب به اتفاق آن شیعه و مذهب رسمى آن نیز تشیع است. بنابراین طبیعى است که مبانى نظرى در چنین زمینه اى، مجال ظهور و شکوفایى عملى داشته باشد.
احکام و ارزش هاى اجتماعى، هر چند در دیگر مذاهب اسلامى نیز موجود است؛ اما اجتهاد زنده و روزآمد، تنها در مذهب تشیع وجود دارد. از این رو توانایى کشورهاى اسلامى غیرشیعه در تطبیق مسائل حکومتى با اسلام، ضعیف و الگوپذیرى آنان از کشورهاى غیراسلامى بیشتر است. در واقع صیانت از احکام و ارزش هاى اسلامى در این کشورها، غالبا در دایره احکام فردى و بخشى از مسائل قضایى خلاصه شده است.
در ادامه به بررسی بیشتر مبانی و دلایل موضوع فوق می پردازیم:
یکم. آنچه که در آموزه هاى اصیل اسلامى و اندیشه بزرگان اسلام پیرامون ارتباط دین و سیاست وجود دارد، منظور پیوستگى دین اصیل توحیدى و سیاست الهى است نه هرگونه دین بشر ساخته و یا تحریف شده و سیاست هاى شیطانى، دلخواهانه و خودمدارانه، زیرا اساساً دین مبین اسلام با هرگونه سیاستى همخوانى نداشته و آن را مورد تأئید قرار نمىدهد . سیاستهاى شیطانى که همراه با دروغگویى ، فریب و چپاول مردم مىباشند و با حیله و تزویر سعى در تسلط بر اموال و نفوس مردم داشته و فقط به فکر منافع شخصى و گروهى خود مىباشند ، قطعاً مطرود اسلام است . منظور از سیاست در این زمینه ، سیاست مورد نظر آموزههاى دینى است . امام على ( ع ) سیاست را ملازم با هدایت مىداند ، تا آنجا که مىفرماید : « بدان به درستى بهترین بندگان خدا نزد خدا رهبر سیاسى عادلى است که هدایت شده و هدایتگر باشد » (1) . امام خمینى ( ره ) نیز همین برداشت از سیاست را ارائه مىکند و مىگوید : « سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد . تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست و این نوع سیاست، سیاست ائمه معصومین و ادامه دهندگان راه آنها یعنى علماء مىباشد » (2) .
دوم. با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن روشن مى گردد که اسلام دینى است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگى انسان ( فردى, اجتماعى , دنیوى , اخروى , مادى و معنوى ) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستى دعوت نموده و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى را دارد احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى , سیاسى , اقتصادى , اجتماعى , قضایى و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین المللى , حقوقى و . . . داراست و مقررات قضایى , حقوقى , روابط اجتماعى , مسائل اقتصادى , تربیتى و . . . دارد و بدیهى است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتى بدون قدرت اجرایى امکان پذیر نیست و حکومت دینى به معناى صحیح آن حکومتى است که جامعه را بر اساس قوانین الهى اداره کند و زمینه هاى رشد و استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعه اى برین صالح و شایسته را براى مردم آماده کند و با فسادهاى اخلاقى اجتماعى و هر که موجب تباهى دنیا و آخرت انسان مى شود مبارزه کند . قرآن کریم در وصف مردان الهى فرموده : ( ( الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور ) ) , (3) سیره و روش رسول اکرم ( ص ) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست وخود آن بزرگوار ضمن تشکیل حکومت مسوئولیت اجرایى و قضایى آن را بر عهده داشت . امیرالمومنین على ( ع ) نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد و . . . پس تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانى در این زمینه وجود دارد از جمله :
1 – آیات مربوط به امر به معروف و نهى از منکر (4)
2 – اطاعت از اولى الامر (5)
3 – نپذیرفتن ولایت و سرپرستى بیگانگان کافران و ظالمان (6)
4 – ولایت پیامبر و ولایت مومنین بر یکدیگر (7)
5 – مشورت با مومنین ( 8)
6 – نجات مظلومین و مستضعفان (9 ) و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع.
7 – هدف از دین و بعثت انبیا برپایى عدالت اجتماعى و قوانین الهى است ( 10 )
8 – نهى از حکم به غیر دستورات الهى ( 11)
9 – خصوصیات جامعه اسلامى ( 12)
10 – لزوم وجود نیرو و تجهیزات براى حکومت اسلامى (13)
11 – رهبر و کسى که مردم از او اطاعت و پیروى مى کنند باید از همه اصلح باشد (14)
12 – سرانجام دین خدا بر همه ادیان و مکاتب پیروز مى گردد و حکومت در دست صالحان قرار مى گیرد (15)
13 – نمونه حکومت انبیا در قرآن ( نمل ) مانند حکومت داود و سلیمان ( ع ) و روایات در این زمینه زیاد است از جمله روایتى است که صدوق در کتاب ( ( علل الشرایع ) ) نقل کرده است که فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) پرسید : چرا خداوند دستور داد که از اولو الامر اطاعت کنید ؟ حضرت در ضمن جواب فرمودند : اگر خداوند امامى که امین و حافظ دستورات الهى باشد براى مردم قرار ندهد دین از بین مى رود و سنت ها و دستورات الهى دگرگون مى گردد ( 16) و عهدنامه امام على ( ع ) به مالک اشتر که مملو از دستورات اخلاقى – سیاسى است نمونه اى از این موضوع است ( 17 ) . و بالاخره این که سیره بزرگان دین اسلام از پیامبران و معصومین ( ع ) گرفته تا فقهاى بزرگوار و همچنین منابع اسلامى ( قرآن ، روایات و عقل ) همگى حاکى از اشتمال دین بر سیاست و آمیختگى این دو است .
از آنچه گذشت روشن مى شود که جدایى دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمى از معارف و آموزه هاى اسلامى شامل مسائل سیاسى و اجتماعى است . به تعبیر حضرت امام در میان حدود , 57 58 کتاب فقهى , تنها 8 , 7 تاى آنها مربوط به مسائل عبادى صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسى , اجتماعى , قضایى و مناسبات اساسى است .
سوم. در حکومت هاى سکولار، سیاست علم یا هنر اداره جامعه در جهت تأمین نیازها و مصالح مادى آن براساس عقل ابزارى مى باشد . اما از دیدگاه دینى هدف سیاست هرگز در نیازها و مصالح مادى بشر خلاصه نمى شود بلکه فراتر از آن تأمین سعادت و نیازهاى واقعى انسان اعم از مادى و معنوى را مورد توجه داشته و براى این منظور علاوه بر عقل ، وحى و شریعت نیز از منابع اصلى آن به شمار مى آیند (18) . بر این اساس علاوه بر وحى و شریعت ، عقل نیز از منابع بسیار مهم در اداره جامعه و مدیریت سیاسى آن مى باشد و در تشخیص مقتضیات زمان و مکان و همچنین حوزه هایى که از دیدگاه دینى مسکوت مانده است در چارچوب معیارها و ارزش هاى کلى دینى به سیاستگذارى و اجرا مى پردازد (19) . هر چند سیاست حق انحصارى دیانت نیست ، ولى با توجه به این که منابع مختلف و اهداف متعدد سیاست اسلامى ، برخواسته از دین مى باشند ، باز هم سیاست در محدوده کلى آموزه ها و ارزش هاى اسلامى مشروعیت یافته و بر این اساس نیز حکومت دینى شکل مى گیرد .
چهارم. همانگونه که گذشت اصولاً دین مبین اسلام آمیخته با سیاست توحیدی است و این سیاست که برانگیخته از آموزه هاى اصیل وحیانى است به بهترین و متکامل ترین وجه توانایى اداره جوامع انسانى در بخشهاى مختلف آن را داشته و تامین کننده سعادت دنیوى و اخروى تمامى افراد بشر مى باشد . در سیاست اسلامى که هم در اهداف و هم در تعیین شرایط و صلاحیتهاى لازم کارگزاران و مدیران جامعه و هم در تعیین خط و مشى ها ، قانونگذارى و تصمیم سازى و بالآخره در اجرا ، همه و همه لازم است در چارچوب دین جامع و مترقى اسلام و مصالح جامعه بشرى انجام پذیرد ، به هیچ وجه امکان عقب ماندگى مادى و معنوى یک جامعه معنا ندارد . و کشورهاى اسلامى و جوامع مسلمان هرگاه در چارچوب سیاست اسلامى اداره شده اند به بهترین صورت منافع مادى و معنوى آنان تامین و تضمین بوده و از آنجا که در اکثر مقاطع تاریخى سیاست هاى مادیگرا ، شیطانى و غیر اسلامى بر این جوامع حاکم بوده همواره با رکود ، ضعف و عقب ماندگى مواجه بوده اند . بى شک مصادیق زیادى در طول تاریخ مى توان بیان نمود که اجراى سیاست اسلامى تضمین کننده پیشرفت کشورهاى اسلامى باشد ، کافى است نگاهى کوتاه بر دوران کوتاه حکومت پیامبر ( ص ) یا امام على ( ع ) داشته باشیم که نه تنها براى مسلمانان حجاز بلکه براى بشریت بیشترین دستاوردها را حتى در حوزه علوم جدید و . . . به دنبال داشته است . همچنین دورانهایى که برخى حاکمان نسبتاً عادل در کشورهاى اسلامى حکومت داشته و توانسته اند با تحقق قسمت هایى از آموزه هاى اسلامى ، تمدن عظیم اسلامى را به وجود بیاورند که تمدن غرب در بسیارى جهات مرهون و وامدار آن مى باشد . ( 20) و بالآخره مصداق ملموس سیاست اسلامى در دوران حاضر پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى و تلاش براى اداره حکومت بر اساس آموزه هاى اصیل و حیات بخش اسلامى است که به نسبت تحقق عملى این آموزه ها توانسته است بى سابقه ترین و درخشان ترین خدمات را در پیشرفت مادى و معنوى کشورمان به دنبال داشته باشد .
پی نوشت ها:
1. نهجالبلاغه ، ص 73.
2. صحیفه نور ، ج 12 ، ص 218 – 217.
3. حج , آیه 41.
4. آل عمران 104 110 توبه 71 .
5. نساء , آیات 59 , 65 .
6. آل عمران , 118 نسائ 141 و 144 مائده , , 51 57 هود , 113.
7. احزاب 6 توبه 71.
8. آل عمران , 115 151 شورى 38 .
9. نسا 75.
10. نسا 58 135 حدید 29 مائده 8 نحل 90.
11. مائده 44 45 47 50.
12. اعراف 157 فتح 29 .
13. انفال 60 .
14. یونس 35 .
15. قصص 5 فتح 28 توبه 33 .
16. علل الشرایع ج 1 باب 182 حدیث 9.
17. نهج البلاغه ، نامه 53.
18. حکومت دینى ، احمد واعظى ، نشر مرصاد 1378 نظریه دولت دینى ، على اکبر نوایى ، نشر معارف 1381.
19. حکومت دینى ، حمید رضا شاکرین ، نشر معارف 1382.
20. همچنین ر . ک : على اکبرولایتى ، پویایى فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، تهران : وزارت امور خارجه ، چاپ اول ، 1382.
حکومت دینی در ایران