اقدامات رضاخان؛ خدمت یا خیانت
علت اینکه برخی از مورخین و مردم رضاخان را یک مرد خائن و وطن ستیز و برخی در مقابل از وی یک بت درست کرده اند چیست و این دوگانگی به چه برمی گردد؟
چهارم اردیبهشت 1305 رضا شاه پهلوی طی مراسمی تاجگذاری کرد.وی در این مراسم که در کاخ گلستان برگزار شده بود، شخصا تاج را سر نهاده بود. رضا شاه که دارای دربار شده بود عبدالحسین تیمور تاش را وزیر دربار خود کرد. در آن زمان، محمدعلی فروغی نخست وزیر بود. مجلس موسسان در 22 آذر سال 1304 چهار اصل از اصول متمم قانون اساسی را اصلاح، رضاخان پهلوی را شاه و سلطنت را در خاندان او موروثی کرده بود.گاهی در رفتار اجتماعی و سیاسی رضاشاه نوعی نوسان غیر قابل پیشبینی مشاهده میشود. به عنوان مثال شاه به علت طولانی شدن مذاکرات نفتی با انگلیسیها، یک باره کنترل خود را از دست داد و غرش کنان وارد جلسه هیأت دولت شده و پرونده نفت را داخل بخاری پرتاب می کند!حکومت اقتدارگرایانه رضاشاه که ماحصل آشفتگیهای سیاسی دوران انقلاب مشروطه بود، با حمایت انگلیسیها و اطرافیان وی شکل گرفت. رضاشاه نیز گرچه به مثابه بسیاری از پادشاهان دیکتاتور از ویژگیها و خصایص اخلاقی یک پادشاه مستبد برخوردار بود، اما گاه رفتارهایی خلاف عرف و فرهنگ جامعه را به صورتی افراطی در سیاست و حکومت به کار میبست. از جمله این خصایص میتوان به هتاکی کردن و دشنام دادن به آشنا و بیگانه اشاره کرد.از ویژگیهای مستبدانه در رفتار سیاسی نیز میتوان به بدبینی و سوء ظن نسبت به اطرافیان اشاره کرد. به طوری که بسیاری از کسانی که نقش مهمی در به قدرت رسیدن او داشتند به تدریج از صحنه سیاسی کنار گذاشته شده و یا به طرزی مرموز کشته شدند که در این نوشته کوتاه به شرح این ویژگیها و خصایص غیراخلاقی پرداخته می شود.
به قدرت رسیدن رضاشاه
رضاشاه با کمک و حمایت انگلیس و اشخاصی چون آیرونساید به حکومت رسید. هدف اصلی انگلیس از به قدرت رساندن رضا شاه، نه انتصاب فردی لایق و کاردان بلکه تثبیت حاکمیت و منافع خود در ایران بود. همانطور که آیرونساید به این موضوع اشاره کرده: «یک دیکتاتور نظامی میتواند مشکلات ایران را حل کند و ما امکان پیدا میکنیم بی هیچ دردسری قوایمان را از ایران بیرون ببریم.»1 رضاشاه از همان دوران حکومتداری فردی سرکش و مستبد بود. البته برخی از رفتارهای وی ریشه در دوران کودکی او داشت. عمده ترین ویژگی وی قبل از رسیدن به سلطنت؛ رفتارهایی آمیخته با فرهنگ غیردینی همچون هرزگی و یا عیاشی بود؛ که این نوع رفتار، بعدها در دوران سلطنت وی و در برخورد با مردم و گروههای خاص نیز نمودار گشت. اولین شاه خاندان پهلوی علاوه بر روحیه خودمحوری، گاه دست به رفتارهایی میزد که در بسیاری از موارد بسیار سطحی به نظر میرسید. از مصادیق مهم رفتارهای سوءاخلاقی رضاشاه میتوان به، سوءظن، فحاشی و بدرفتاری وی با اطرافیان اشاره کرد.
*سوء ظن و بدبینی
رضاشاه به شدت نسبت به اطرافیان خود به خصوص کسانی که نقش مهمی در به قدرت رسیدن وی داشتند، بدبین بود. این نوع سوءظن که خود را به شکل رفتارهای تند و سختگیرانه نشان می داد، باعث شد تا بسیاری از دوستان و حامیان وی از قدرت برکنار و یا توسط وی کشته و شکنجه گردند. رفتار خصمانه رضاشاه در حدی بود که گفته می شد برخی از وزرا و نزدیکان وی مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه از ترس شاه و اقدامات او خودکشی کردند.
البته گفته میشود علت ترس داور از شاه به خاطر ولیعهد بود. «ارتش نشان داده بود که برای قدرت و اختیارات آیندهاش به وزیر مالیه چشم دارد. اگر این مرد که زندگی اقتصادی کشور را در کف دستش داشت به هنگام مرگ شاه میتوانست ارتش را با خود همراه کند، آنوقت جانشینی ولیعهد واقعاً به خطر میافتاد. بنابراین، طبق این استدلال، شاه تصمیم گرفت که داور را از قدرت خلع کند» 2 از این رو داور از ترس کشته شدن توسط شاه دست به خودکشی زد.
بی حرمتی، فحاشی و بی سوادی
رضاشاه در فحاشی کردن و حتی کتک زدن مردم و شخصیتهای مرجع هیچگونه ابا و یا احساس شرمی نداشت. یکی از مصادیق این نوع رفتار را میتوان در واکنش او نسبت به اعتراض شیخ محمدتقی بافقی دید. داستان از این قرار است که با طرح کشف حجاب، اعضای خانواده رضاخان از جمله، همسرش (مادر محمدرضا) در حرم حضرت معصومه (س) به صورت بدحجاب حاضر می شوند. این موضوع مورد اعتراض شیخ ناظم، شاگرد شیخ بافقی و از واعظین حرم قرار می گیرد. اما همسر شاه و ندما به آن بی اعتنایی میکنند. سرانجام با اعتراضات و برخورد قاطعانه شیخ بافقی، همسر شاه به همراه ندیمه هایش از غرفه بیرون رفته و با تلفن ماجرا را به گوش شاه می رساند. شاه در واکنش به این موضوع در سخنانی رکیک بر شهربانی خرده گرفته و می گوید: «پس، این توله سگ پدر سوخته، رئیس شهربانی قم چه …. می خورد؟ چرا به او نگفتید…»
آنگاه با بی حرمتی، با چکمه وارد حرم شده و با فحشهای مخصوص خود به شیخ بافقی، با لگد به جان او می افتد. سپس با اشاره او، شیخ محمّد تقی را دمر خوابانیدند و شاه با عصای ضخیم خود بر پشت او می نواخت.3 در واقع رضاشاه که با رسیدن به قدرت و سلطنت دچار نوعی خود بزرگ بینی گشته بود، اجازه هر نوع رفتار را به خود می داد.
یکی از نزدیکان رضاشاه در وصف رفتارهای رضاشاه او را فردی فحاش و بد دهن معرفی نموده و میگوید: «بدا به حال کسی که مورد خطاب و عتاب رضا شاه قرار میگرفت دیگر چیزی نبود که به او و خاندانش حواله ندهد! فحاشی رضاشاه آنقدر زننده بود که در یک جمله میتوان گفت: رضاشاه شان فحش را هم از بین برده بود!»
نقل است که در یکی از گفتگوهای تیمورتاش با دولت انگلیس بر سر موضوع نفت، شاه به علت طولانی شدن مذاکرات، کنترل اعصاب خود را از دست داده و یک روز غرش کنان وارد جلسه هیأت دولت شده و پرونده نفت را داخل بخاری پرتاب می کند.4 رضاشاه با تکیه بر این تندخوییها به راحتی به فحاشی و رفتارهای لات منشانه می پرداخت که البته بخشی از آن ناشی از بی سوادی و یا کم سوادی او بود. چنانچه فرزندش محمدرضا پهلوی نیز به موضوع بی سوادی پدرش اشاره کرده و به نوعی آن را تأیید می کند و می-کوید: «…سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاشاه در ابتدای عمر به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد.»5
چنانچه ارتشبد نصیری در این رابطه به کم سوادی رضاخان در زمینه نظامی و در حین انجام یک مانور نظامی تحت نظر سرهنگ عبدالله هدایت اشاره می کند و در بخشی از خاطرات خود می نویسد: این مانور که برای اولین بار اجرا میشد، برای رضاخان چیز عجیب و غریبی بود و او که سواد نظامی درست و حسابی نداشت، تعجب میکرد که یک تیپ پیاده ظرف ربع ساعت خود را به موضعی برساند و…»6 این موضوع یعنی کم سوادی باعث شده بود تا بسیاری از کارهای اداری شاه از جمله نوشتن نامه و… توسط اطرافیان وی انجام گیرد.
جدای از این موارد او هیچ درکی از مظاهر اخلاق و ادب نداشته باشد. چنانچه بسیاری در معرفی ویژگی شخصیتی رضاشاه به بی ادبی او اشاره می کنند: «مردی بی ادب و جاه طلب که به اصطلاح میخواست مظاهر تمدن جدید را وارد ایران کند…»7یکی از نزدیکان رضاشاه نیز در وصف رفتارهای رضاشاه او را فردی فحاش و بددهن معرفی نموده و میگوید: «بدا به حال کسی که مورد خطاب و عتاب رضا شاه قرار میگرفت دیگر چیزی نبود که به او و خاندانش حواله ندهد! فحاشی رضاشاه آنقدر زننده بود که در یک جمله میتوان گفت: رضاشاه شان فحش را هم از بین برده بود!»8
محمود حکیمی در بخشی دیگر از کتاب خود به طور مفصل به این بعد غیراخلاقی رضاشاه اشاره کرده و مینویسد: «رضاشاه پیوسته با رفتارهای لات منشانه و تکرار فحشها و دشنامهای زشت، آن دشنامها را در میان مردم رایج ساخت. هیچکس حتی نزدیکترین دوستان وی از این دشنامها در امان نبودند.»9 از جمله این رفتارها که با هنجارهای جامعه نیز در تضاد بود، میتوان به استعمال مواد مخدر اشاره کرد که به تدریج در جامعه و در بین جوانان نیز گسترش یافت. ملکه تاج الملوک همسر رضاشاه در اشاره به این موضوع در خاطرات خود آورده: «روزانه یک بار صبح موقع رفتن به کاخ شهری، چند بست تریاک استعمال می کرد، من هم این عادت را از رضا گرفتم…»10
البته رفتارهای غیراخلاقی رضاشاه تنها به مردم و یا رجال سیاسی مربوط نمی شد، بلکه خانواده وی را نیز در برمی گرفت. چنانچه گفته می شود رفتار او با سه همسرش همچون حیوانات خانگی بود.11با این حال اشتباهات محاسباتی و نیز اخلاقی رضاشاه زمانی نمایان گشت که وی در برابر متفقین نتوانست از حکومت خود دفاع کرده و از این رو برکناریش از قدرت توسط انگلیسیها به بهانه نزدیک شدن او به آلمانها و با اشغال کشور توسط متفقین، صورت گرفت.
از این رو در سخن نهایی باید گفت در نظام اقتدارگرای عصر پهلوی، رضاشاه به عنوان عنصر اصلی در ساختار سیاسی کشور و قدرت، به دلیل سوءظن، بدبینی و فحاشی با اطرافیان، بخش مهمی از توان جذب نخبگان را از دست داد.
بنابراین تنها پشتیبان حکومت وی محدود به قدرتهای بیگانه به خصوص انگلیس بود که در نهایت پایان کار وی نیز توسط اراده این کشور رقم خورد. این نوع رویکرد و رفتار سیاسی علاوه بر آنکه بر فضای سیاسی جامعه تأثیرگذار بود در فرهنگ عمومی نیز رواج یافت.
« اقدامات رضا شاه در دوران حکومت »
هر چند ما وجود برخی اقدامات مثبت و خدمات در دوران رضاشاه را در بخش های مختلف انکار نمی کنیم , اما باید توجه داشت با توجه به نگاه استبدادی و استعماری حاکم بر کشور , این اقدامات بیشتر در راستای منافع حاکمیت بود و نه آنچه خواست و اراده مردم بر آن تعلق داشت یا نیاز آنان , آن را ایجاب می نمود و حرکت کلی کشور به سمت وابستگی روز افزون به بیگانگان و کاسته شدن از استقلال کشور بر همه اقدامات این رژیم سایه افکنده است . دوران سلطنت رضاشاه را میتوان از دیدگاههای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بررسی کرد. البته در زمینهی سیاسی، خفقان و استبداد رضاخانی جایی برای دفاع از حکومت وی باقی نمیگذارد و در زمینههای فرهنگی هم اسلامستیزی و ترویج مقلدانه و سطحی فرهنگ غرب، کارنامهی او را تیره و سیاه ساخته، ولی برخی گمان میکنند اقدامات و برنامههای اقتصادی رضاشاه مثبت و قابلدفاع است. بنابراین در این نوشته تنها به آثار و پیامدهای اقتصادی آن دوران میپردازیم تا پاسخ پرسشی را که در آغاز مطرح شد، ارایه نماییم.
عمده ترین اقدامات اقتصادی در دوران رضاشاه را میتوان اینگونه اشاره و نقد کرد:
1. گسترش و افزایش روند صنعتی کشور:
البته این روند عمدتاً در صنایع و به ویژه صنایع تبدیلیِ وابسته به بخش کشاورزی صورت گرفت. به نظر منتقدان، چون رضاشاه از سال های پایانی دههی 1300 شمسی به مالکی بزرگ و در دههی 1310 شمسی به بزرگ ترین مالک زمین های کشاورزی ایران تبدیل شد، از این رو میخواست با ایجاد صنایع تبدیلی و وارد نمودن آن به بخش کشاورزی، ارزش افزودهی محصولات خود را بالا ببرد. البته چنین ادعایی نامربوط به نظر نمیرسد. زیرا رضاشاه با بودجهی دولت اقدام به تاسیس این کارخانهها میکرد و پس از رسیدن به سوددهی، به بهای کمتر از قیمت واقعی، به خود یا وابستگان قدرت سیاسی اختصاص می داد.
2. ایجادصنایع سنگین و پایه:
شاه تصمیم به تاسیس کارخانههایی همچون کارخانه ذوب آهن گرفت اما به دلیل آغاز جنگ جهانی دوم این کار انجام نگرفت. بر اساس آمار ارایهشده از سوی بانک ملی ایران در فاصلهی سال های 1304 شمسی به عنوان نقطهی عطف، تا سال 1318 شمسی مجموعاً 680 کارخانه که به وسیلهی نیروی ماشین کار میکردند در ایران تاسیس شدند که در عرصه های اقتصادی میتوان از صنایع نساجی و شاخه های آن، صنایع فلزی مانند ورشوسازی و… ،کارخانه های تولید برق و صنایع همچون کارخانه های نجاری و کبریتسازی و همچنین صنایع تبدیلی بخش کشاورزی مانند کارخانه های پنبهپاککنی، روغنکشی، برنجکوبی، آردسازی و همینطور بخش های دیگر از صنایع مصرفی به فعالیت پرداخته و تعدادی از کارگران در این بخش مشغول به کار گردیدند.
3. تاسیس راهآهن سراسری :
هرچند مسیر راهآهن شمال به جنوب بحث های زیادی را در مجلس ششم برانگیخت و هنوز مخالفان رضاشاه و شیوهی حکومتی او معتقدند که عبور خطآهن از شرق (شهر مشهد) به غرب و شمالغربی (شهرهای کرمانشاه و تبریز)، هم هزینهی کم تری دربرداشت و هم به دلیل اتصال به مناطق پرجمعیتتر باصرفهتر بود، با اینحال، اقدام به چنین کاری را در مملکتی که راه های بسیار اندک و نامناسب داشت، می توان جزو برنامه های بلندپروازانه و نوگرایانهی حکومت رضاشاه و در جهت رشد اقتصادی محسوب نمود.
4. تاسیس بانک ملی:
تا قبل از تاسیس این بانک درسال 1307 شمسی، بانک شاهی که مستقیماً تحت نفوذ انگلیس واساساً یک بانک انگلیسی بود، کنترل حجم اسکناس و نقدینگی درکشور را به دلیل اجازهی نشر اسکناس در اختیار داشت. ایجاد بانک ملی ایران که در واقع به مثابه بانک مرکزی بود، گام دیگری از اعمال نوگرایانهی رضاشاه در زمینهی کنترل هرچه بیشتر دولت بر امور اقتصادی و در جهت سیاست های تمرکزگرایانهی وی بود.
5. انحصاردولتی بازرگانی خارجی:
رضاشاه ادعا میکرد چون بازرگانان ایرانی ضعف بنیهی مالی دارند و یا از رسوم جدید تجارت بینالملل ناآگاهند یا طرف های تجاریشان بسیار قدرتمندند، برای پرهیز از مغبون شدن تاجران ایرانی، انحصار تجارت خارجی را بر عهده گرفته و امتیاز آن را به تاجران واگذار میکند، تا طرف های تجاری، خود را همواره با دولت ایران رودررو بینند نه با یک بازرگان ایرانی. بدین صورت به ادعای رضاشاه، منافع ملی ما بهتر تامین می شد.
در نقد و ارزیابی موارد بالا می توان گفت در انحصار تجارت خارجی، دلایل زیر را میتوان اشاره کرد که اولاً ناشی از سودجویی شاه بود، زیرا دستاندرکاران انحصارتجارت، برای فروش امتیاز هر بخش از تجارت خارجی، مبالغ هنگفتی از تاجران رشوه می گرفتند و مزایای فراوانی برای آنان داشت.
ثانیاً شاه از این طریق درصدد کنترل تاجران بود. زیرا وی نقش طبقهی تاجران مستقل را در انقلاب مشروطیت آشکارا دیده بود و قصد کنترل آنها راداشت و هیچ کنترلی را موثرتر ازدر اختیارگرفتن رگِ حیاتی آنها یعنی مبادلات خارجی نمی دانست.
ثالثاً از این طریق توانست تاجران و سرمایهداران را بدون استفاده از زور و خشونت از صحنه خارج کند.
رابعاً از این طریق می توانست با در اختیار گذاردن امتیازهایی جهت تجارت با بیگانگان به طرفداران خود، منافعشان با منافع رژیم پیوند کامل پدید آید و بدین ترتیب رژیم پهلوی پایگاه اجتماعی خودرا در جامعه مستحکمترکند.
دربارهی قراردادن اقتصاد بازرگانی در اختیار دولت میتوان گفت این کار به تمرکز فزایندهی حاکمیت یاری رساند. بازرگانی از صورت پراکندهی بخش خصوصی، در زمان رضاشاه به انحصار دولت درآمد و این دستگاه، شکل گسترده و متمرکز پیداکرد. با در نظرگرفتن دو اهرم قدرت یعنی نیروهای اقتصادی وسیع و ارتش گسترده، دولت به شکل حاکمیت متمرکز ظاهرشد.
و اما در زمینهی دست اندازی رضاشاه براملاک واراضی کشاورزی باید گفت این اقدام که وی را به بزرگ ترین مالک ایران تبدیل کرد، سبب تحکیم و تمرکز قدرت و تقویت ابزارها و پایه های اقتدارگراییِ سلطنتی به ویژه بنیهی نظامی می شد و این کار، چیزی جز نارضایتی در بین مردم و روشنفکران، نتیجهای به دنبال نداشت.
وابستگی به قدرتهای سیاسی همچون انگلیس، شوروی و آلمان باعث شد که پس از یک دهه، وابستگی رضاشاه به آلمان به شدت افزایش یافت و این وابسته بودن صنایع کشور به آلمان، ضربهی مهلکی را در زمان جنگ جهان دوم به ایران وارد کرد. زیرا با خروج آلمانیها از ایران، با توجه به وابسته بودن این صنایع، تمام آنها به آهنپارههایی بیارزش تبدیل شدند.
و در رابطه با کشاورزی نیز با این که حدود 75 درصد از مردم ایران از طریق کشاورزی امرار معاش می کردند، اما هیچگونه توجهی به امر کشاورزی نمی شد. توجه رضاخان به ایجاد صنایع وابسته، باعث افزایش بیش از پیش مشکلات در بخش کشاورزی و ازدیاد فقر و تنگدستی در بین اکثریت افراد جامعه بود و زمینهی نارضایتی در جامعه را دامن می زد.
درمورد راهآهن نیز باید گفت اگرچه ایجاد راهآهن یکی از اساسیترین آرزوهای ملت ایران از اواسط دورهی قاجار بود و در توسعهی اقتصادی ایران نقشی اساسی داشت، اما روس و انگلیس که در پی تضعیف ایران بودند، به ایرانیان اجازهی تاسیس خطآهن نمیدادند. انگلیسیها در پی آن بودند که برای رفع نیازهای اساسی خود، راهآهن جنوب به شمال را در ایران احداث کنند که به گفتهی احمدشاه، این نقشهی راهآهن پاسخگوی نیازهای کشور نبود. وی اظهار میکرد که راهآهن مطلوب ایران، خطی است که پایتخت را به بنادر مهم ایران در جنوب و مراکز اقتصادی در شرق و غرب متصل کند. اما رضاشاه که تابع دولت انگلستان بود، میخواست از این طریق بتواند کمکهای انگلیس به شوروی را تحت پوشش قرار دهد. ثانیاً هزینهی سرسامآور گسترش راهآهن به مناطق کوهستانی همچون خرمآباد از این مطلب خبر میداد که رضاشاه درصدد مهار نیروی عشایر که نیرویهای مخالف دولت مرکزی بودند بود تا از طریق راهآهن بهتر بتواند جهت سرکوب مخالفان اقدام به موقع انجام دهد.
درمورد احداث بانک ملی نیز باید گفت که اگرچه در روز 17 شهریور 1307 شمسی بانک ملی ایران به دست رضاشاه با تشریفات خاصی افتتاح شده، اما این بانک عملاً نتوانست در مقابل بانک شاهی مقاومت کند. زیرا بانک شاهی اولاً امتیاز چاپ و نشر اسکناس را بعهده داشت. ثانیاً در هر شهری دارای شعبه بود و حال اینکه بانک ملی اینگونه نبود. ثالثاً اسکناسهای هر شهری نام آن شهر چاپ شده بود و خرج کردن این اسکناس در شهر دیگری نیاز به کسر چهار شاهی برای هر یک تومان بود. رابعاً اینکه روی پولهای شاهی تصویر ناصرالدینشاه چاپ شده بود و این مساله ذهن رضاشاه را میآزرد، اما طبق قرارداد، میبایست تا پایان مهلت قانونی قرارداد صبر میکرد.اما از رضاشاه حاضر به ادامهی این روند نبود و مبلغ 250 هزار لیره یعنی یک سیام بودجهی کل مملکت را به عنوان خسارت پرداخت کرد تا توانست امیتاز چاپ و نشر اسکناس را برای بانک ملی دریافت کند. لذا مقرر گردید که از آذر 1310 پولهایی که در اختیار مردم است، به بانک شاهی تحویل داده شده و وجه آن را دریافت کنند. هر کسی لازم بود به شعبهی صادرکنندهی بانک که اسمش روی اسکناسها نوشته شده بود مراجعه کند. البته این کار با اعتراض مردم مواجه شد و دولت اعلام کرد که همهی شعبهها می توانند وجه اسکناسها را پرداخت نمایند.
نتیجه آنکه ویژگی هایی که رژیم پهلوی اول از آن برخوردار بود، چیزی نبود که مردم خواهان آن باشند. به بیان دیگر، مسیر حرکت پهلویِ اول، عکس مسیر حرکت مردم ایران بود و حکومت را به سوی ضعف و سستی و عدم حمایت مردم سوق داد. بنابراین میتوان گفت خیانت رضاشاه به جامعهی ایران، خود دلیل فروکاستن حکومتش بوده است. اگرچه وجود عوامل داخلی همانند سیاست مذهبزدایی، غربزدگی، حفظ رجال وابسته به غرب، ایجاد محیط رعب و وحشت، سیاست چپاول و ثروتاندوزی هم، زمینه های کاهش و در نهایت افول مشروعیت را رقم زد و عوامل بیرونیای هم چون جنگ جهانی دوم و… ضربات نهایی را بر پیکر این رژیم وارد ساخت.(12)
صرف نظراز اهدافی که رژیم پهلوی در اجرای این گونه طرح ها و پروژه ها در کشور دنبال می کرد ، با توجه به اینکه این طرح ها به طور عمده از سوی متخصصان خارجی و غیر ایرانی انجام می گرفت و روند کلی حرکت کشور به سمت وابستگی بیشتر به کشورهای دیگر قرار داشت و به ظرفیت های کشور و کشاورزی ، صنعت و تولیدات داخلی هیچ توجهی نمی شد ، ادامه چنین روندی به وابستگی کامل کشور می انجامید و نمی توانست توسعه و پیشرفت پایداری در کشور را به ارمغان بیاورد و به عنوان خدمت این رژیم محسوب گردد .
صرف نظر از افرادی که نا دانسته ، برخی از اقدامات صورت گرفته در زمان شاه را بدون توجه به ماهیت آن به عنوان شواهدی بر پیشرفت و توسعه کشور و خدمت این رژیم بر می شمرند ، برخی از جریان ها چنین رویکردی را با هدف تطهیر چهره رژیم پهلوی و سرپوش گذاشتن بر خیانت های آن به کشور و مردم و زیر سؤال بردن انقلاب اسلامی دنبال می کنند .به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک جریان تاریخنگاری فعال ظهور کرد که به پشتوانه حضور در محافل آکادمیک اروپا و آمریکا و برخورداری از ماهنامهها و فصلنامههای پژوهشی به تحریف تاریخ انقلاب و تطهیر رژیم پهلوی روی آورد. نمونه آثاراین طیف نیز به فارسی ترجمه شده که کتاب «در دامگه حادثه» خاطرات پرویز ثابتی، «معمای هویدا» نوشته دکتر «عباس میلانی» و تاریخ شفاهی دانشگاه «هاروارد» درباره ایران و انقلاب می توان اشاره کرد . این جریان که پیوندهای نزدیکی با سلطنتطلبان و بهائیان دارد، چند سالی است که به حیطه مستند سازی تاریخی – سیاسی در شبکه های ماهواره ای وارد شده و برای مثال، مستند «ده شب گوته» یا «از تهران تا قاهره» و اخیراً نیز مستند «انقلاب 57» از تولیدات آنهاست. چنین کوششهایی با هدف «بزک کردن چهره رژیم پهلوی» نزد مردم و ارایه چهره ای مناسب و طرفدار پیشرفت و توسعه کشوراز آن و سرپوش نهادن بر جنایات ها و خیانت های آن و زیر سؤال بردن انقلاب اسلامی ، صورت می گیرد.
پی نوشت ها:
1. سر ادموند آیرونساید، خاطرات سری آیرونساید، تهران، رسا، چاپ اول، 1373،صص 203-240.
2.محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، صص 193.
3.حسین مکّی، تاریخ 20 ساله، ج4، 1362، صص 285- 286.
4. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، 1372، ص: 165.
5. حسین مکی، همان، ج6، ص 162.
6. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد حسین فردوست)، جلد اول، تهران، اطلاعات، 1379، چاپ دوازدهم، صص 78-79.
7. محمود حکیمی، داستانهایی از عصر رضا شاه، تهران: انتشارات قلم، 1365، ص 15.
8.تاج الموک، خاطرات ملکه پهلوی، تهران، انتشارات نیما،1380، ص 224.
9.حکیمی، همان، ص 16.
10.تاج الموک، همان، ص 346.
11. محمدعلی کاتوزیان، همان، ص 178.
(موسسه مطالعات تاریخ معاصر)
12. www.ensani.ir/fa/content/default.aspx .
اقدامات رضاخان؛ خدمت یا خیانت