جنگ های مدرن و رعایت اصول دینی
با توجه به اینکه دنیا در حال میل به سمت جنگهای مدرن و پیاپی هست چرا نیروهای نظامی ما باید همیشه اصول دین را در جنگ رعایت کنن( بلاخره این قانون جنگل هست نکشید میکشن)
پاسخ کوتاه:
روی آوردن دشمنان به جنگ های مدرن، ضرورت مقابله متناسب و تقویت توانمندی لازم را با تهاجم آنان به همراه دارد، اما رعایت اصول اخلاقی و ارزشی اسلام، خط قرمز اسلام در جنگ بوده و آنچه اسلام را از دیگران جدا می کند، توجه به همین اصول اخلاقی و دینی است.
از منظر اسلام هیچگاه هدف وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان با ابزار نا مشروع برای رسیدن به هدف مشروع تلاش کرد. اسلام همچون نگاه ماکیاولی در غرب نیست که قدرت را بر اخلاق و اهمه ارزش ها ترجیح می دهد و کسب آن را به هر قیمتی مجاز می شمارد.
روی آوردن دشمنان به جنگ های مدرن، ضرورت مقابله متناسب و تقویت توانمندی لازم را با تهاجم آنان به همراه دارد، اما رعایت اصول اخلاقی و ارزشی اسلام، خط قرمز اسلام در جنگ بوده و آنچه اسلام را از دیگران جدا می کند، توجه به همین اصول اخلاقی و دینی است. درست است که اصول اخلاقی و انسانی از سوی دشمنان رعایت نمی شود و با استفاده از شیوه های غیر انسانی و غیر اخلاقی و به هر وسیله ممکن به دنبال ضربه زدن به کشور ما هستند، اما تفاوت ما با دشمنان این است که ما به اصول دینی و اخلاقی و انسانی پایبندیم. ما پیرو شخصیتی هستیم که فرمود:«أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً؛آیا به من امر مى کنید تا با ستم کردن در حق کسانى که بر آنان حکومت دارم پیروزى بجویم به خدا سوگند تا شب و روز مى آید و مى رود، و ستاره به دنبال ستاره حرکت مى کند دست به چنین کارى نمى زنم.»(نهج البلاغه، خطبه126)
و در برابر فردی مانند معاویه که به فریب و نیزنگ شهره بود، دست به نیرنگ نزد و پیروزی به هر قیمتی دنبال نکرد و فرمود:« والله ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر ولولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس و لکن کل غدوه فجره و کل فجره کفره ولکل غادر لواء یعرف به یوم القیامه؛به خدا سوگند معاویه از من زیرکتر نیست. او پیمان شکنی و گنهکاری (مکر و حیله) می کند . اگر پیمان شکنی ناپسند و نامطلوب نبود من زیرکترین مردم می بودم! ولی پیمان شکنان گنهکارند و گناه کاران اهل فجور و نافرمانی. هر پیمان شکنی را روز قیامت پرچمی است که بدان شناخته می شود. » ( نهج البلاغه،خطبه 100)
از منظر اسلام هیچگاه هدف وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان با ابزار نا مشروع برای رسیدن به هدف مشروع تلاش کرد. اسلام همچون نگاه ماکیاولی در غرب نیست که قدرت را بر اخلاق و اهمه ارزش ها ترجیح می دهد و کسب آن را به هر قیمتی مجاز می شمارد.
کسانی که معتقدند؛ هدف وسیله را توجیه می کند، صرف نظر از این که اهداف مادی و دنیوی خود را دنبال می کنند، این را به صورت یک قاعده کلی تلقی می کنند و معتقدند که برای تحقق اهداف فردی یا گروهی و یا سیاسی، می توان هر نوع کار ضد اخلاقی را مرتکب شد؛ اما در اسلام چنین قاعده کلی ای نداریم. در اسلام هیچ فعلی و هیچ حرکت یا سکونی نیست که بر اساس مصلحت و مفسده واقعی موجود در آن، حکمی نداشته باشد.اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هرگونه وسیله ای نمی توان استفاده کرد؛ یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال کند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده کنیم، می خواهد این وسیله مشروع باشد و یا نامشروع. می گویند: «اَلْغایاتُ تُبَرِرُ الْمَبادی» یعنی نتیجه ها مقدمات را تجویز می کنند؛ همین قدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی مطرود است. ما اگر بخواهیم برای یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیلة مقدس و حداقل از یک وسیلة مشروع می توانیم استفاده کنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف آن برویم.البته، گاهی بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود می آید که انجام دادن یکی مستلزم باز ماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمه انجام دیگری خواهد بود. در این صورت، اگر یکی از آن دو، مهم تر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کنیم، بلکه به حکم عقل و شرع باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری در بر دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک حکم بدیهی عقلی است؛ مثلاً کسی در خطر غرق شدن در دریا است و تنها قایقی که در دسترس است، مال کسی است که اجازه استفاده از آن را نمی دهد؛ در این جا ما حق نداریم برای احترام به مالکیت، بگذاریم او غرق شود و در قایق تصرف نکنیم؛ زیرا حفظ جان مسلمان مهم تر از احترام به مالکیت دیگران است. در این صورت، تصرف غاصبانه قایق جایز خواهد بود و ارزش اخلاقی منفی ندارد؛ زیرا مقدمه منحصر به فرد برای تأمین یک مصلحت مهم تر، که حفظ جان مسلمان است، خواهد بود.این در صورتی است که یا به حکم قطعی عقل و یا به وسیله نص و حکم شرع، پی به اهمیت بیش تر یکی از دو حکم برده باشیم؛ اما اگر در این که کدام یک از این دو مصلحت، اهمیت بیش تری دارد، شک داشته باشیم یا راه دیگری برای تحقق هدف مهم تر وجود داشته باشد، در این صورت نمی توانیم بگوییم که هدف، وسیله را توجیه می کند و به بهانه آن، مرتکب یک عمل غیر اخلاقی شویم.
بنا بر این، دو تفاوت عمده هست بین قاعده «اهم و مهم» که بر مبنای آن، مهم را فدای اهم می کنیم و آن چه به عنوان »هدف، وسیله را توجیه می کند« از آن یاد می شود:نخست، این که دایره قاعده اهم و مهم، بسیار محدودتر است و حکم به توجیه هر وسیله، برای رسیدن به هر هدفی نمی کند که از کلیت هدف، وسیله را توجیه می کند بر می آید. دوم آن که اهدافی که ما در این جا در نظر داریم، منحصر در اهداف مادی نیستند و نوعاً اهدافی الهی و معنوی هستند.
بنابراین توجیه شدن وسیله به خاطر هدف و یا نشدن آن قضیه اى کلى نیست که بتوان حکم قاطعى براى همه موارد آن نفیا و اثباتا ارائه نمود، بلى مى توان گفت از دیدگاه اسلام در اغلب موارد وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسیله ها هم خود نوعى هدف به شمار مى روند در هرصورت نمى توان براى انفاق کردن دزدى کرد و یا براى اصلاح وضعیت معیشتى به هر وسیله اى روى آورد.
دلیل این مسأله هم روشن است، زیرا روح و حقیقت شریعت به گونه ای است که در صورت توجیه پذیر شدن آن به وسیله و هدف چیزى از آن باقى نخواهد ماند.
جنگ های مدرن و رعایت اصول دینی