صنعت ملی نفت وانقلاب اسلامی
ملی شدن صنعت نفت به چه معناست وایا به صورت صحیح اجرایی شده است؟
پاسخ کوتاه:
ملی شدن صنعت نفت یکی از نقاط درخشان مبارزات ملت ایران علیه استعمار و استبداد است. این نهضت با رهبری عناصر مذهبی و ملی توانسته بود دست دولت انگلستان را از نفت ایران کوتاه کند اما به ناگاه با کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ متوقف شد. نهضت ملی به نوعی تکرار تجربه مشروطه بود. در هر دو نهضت ائتلاف روحانیون و روشنفکران به پیروزی انجامید و با بروز اختلاف و تفرقه زمینه شکست آنها فراهم شد.
ملی شدن صنعت نفت یکی از نقاط درخشان مبارزات ملت ایران علیه استعمار و استبداد است. این نهضت با رهبری عناصر مذهبی و ملی توانسته بود دست دولت انگلستان را از نفت ایران کوتاه کند اما به ناگاه با کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 متوقف شد. نهضت ملی به نوعی تکرار تجربه مشروطه بود. در هر دو نهضت ائتلاف روحانیون و روشنفکران به پیروزی انجامید و با بروز اختلاف و تفرقه زمینه شکست آنها فراهم شد.
براى کشف واقعیتهاى تاریخى، ارزشگذارى مجدد و عبرت آیندگان، بازخوانی این جنبش ضداستعمارى بر مبناى مستندات تاریخى ضروری به نظر مىرسد. از این رو در نوشتار حاضر به 4 اشتباهی که منجر به شکست نهضت ملی نفت گردید اشاره میشود.
1- منزوی کردن نیروهای مذهبی
تبیین منازعه بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بر سر رهبری سیاسی نهضت ملی، و منازعه نیروهای ملی و مذهبی بر سر رهبری اخلاقی فکری جامعه موجب شکلگیری زمینههای منازعه هژمونیک علنیتر و به تبع آن نابودی سیاسی جبهه ملی شد. حمایت گسترده مردمی از جنبش ملّی شدن صنعت نفت به دلیل حمایت آیتالله کاشانی پدید آمد. اهمیت، نقش و وزن سیاسی آیتالله کاشانی تا بدان حد بود که در خرداد 1329 دکتر مصدق شخصاً پیام او را در مجلس قرائت کرد: «بدون تردید، اگر حمایت ایشان نبود هیچگاه جنبش ملّی شدن صنعت نفت نمیتوانست ابعاد گسترده بیابد.»
در این میان اقدامات مصدق مانند تمدید اختیارات فوق العاده برخی از عزل و نصبها و… از موارد مورد اعتراض روحانیون بود. سپهر ذبیح در این مورد میگوید: «مصدق معتقد بود که روحانیت باید به طور کامل در بسیج مردم برای حمایت از حکومت جبهه ملی شرکت کند، اما طالب کسب قدرت خصوصا در قدرت اجرایی نباشد.»
مصدق با منزوی کردن نیروهای مذهبی که نقش بیبدیلی در مردمی کردن نهضت و پیروزی آن داشتند، نقش مهمی در شکست نهضت ملی داشت.
2- جدایی نهضت از پایگاه اجتماعی و مردمی
یکی از تاکتیکهای اشتباه دکتر مصدق که موجب شد ملی شدن صنعت نفت دچار مشکل شود، جدایی او از پایگاه اجتماعی و مردمی خود و اختلاف با آیتالله کاشانی بود. دکتر مصدق تصور میکرد که خود به تنهایی دارای پایگاه اجتماعی است و فراموش کرده بود مردمی که از او حمایت میکردند به واسطه حمایت آیتالله کاشانی از نهضت و دکتر مصدق بوده است. در حقیقت این سخن گزافی نیست که جنبشهای اجتماعی در ایران تنها زمانی حمایت مردمی و شکل و دوام پیدا خواهند کرد که روحانیت شیعی در رهبری آن قرار داشته باشد. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از این قاعده مستثنی نبود و شاهد مدعا آنکه بعد از اختلاف بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق، و کنارهگیری آیتالله کاشانی، نهضت ملی نیز دچار فرسایش شد.
هر چند آیتالله کاشانی این فرجام را برای جنبش و دکتر مصدق پیشبینی میکرد و به همین علت درست یک روز قبل از کودتای 28 مرداد در نامه تاریخی خود به وی چنین مینویسد: «…عرض میشود گرچه امکانی برای عرایضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هر کس میدانید که همّ و غمّم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید. از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلّم است که میخواهید مانند سیام تیر یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید…»
با این حال دکتر مصدق که گویا تصور میکرد همچنان دارای حمایت مردمی است، در جوابی متکبرانه به آیتالله کاشانی پاسخ میدهد: «مرقومه حضرت آقا بوسیله حسن آقای سالمی زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم والسّلام.»
مصدق در این توهم بود که از پشتیبانی ملت برخوردار است. دیگر علاقهای به حفظ مشروعیتهای دینی و سنتی نشان نمیداد، نتیجه این امر چیزی جز افتادن از چشم همان مردمی شد که تصور میکرد “مستظهر به آنها است”. دکتر مصدق به دلیل وابستگى به طبقه اشراف، هرگز قدرت واقعى مردم را درک نکرد.
3- اعتماد به دولت آمریکا
یکی از عناصر اصلی و اساسی اشتباه نهضت ملی اعتماد به دولتهای خارجی بود. مصدق بر آن بود که برای مقابله با دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه، به قدرت سوم یعنی امریکا گرایش پیدا کند. حتی آنقدر خوشخیال و خوشبین بود که به «آیزنهاور» نامه نوشته و از او درخواست کمک و مساعدت کرد. وی در نامه خود چنین مینویسد: «ملت ایران امیدوار است که با کمک و مساعدت دولت آمریکا موانع بهوجود آمده در کار فروش نفت ایران برطرف گردیده و چنانچه دولت آمریکا قادر نیست چنین موانعی را مرتفع سازد، میتواند کمکهای اقتصادی را در اختیار ایران قرار دهد… ، توجه مساعد و مثبت آن جناب را به وضعیت خطرناک کنونی ایران جلب نموده و اطمینان دارم که جنابعالی نسبت به کلیه نکات این پیام توجه لازم را مبذول خواهید داشت».
مصدق گویا تا آخرین لحظات دولتش، همچنان به آمریکا امیدوار بود. همین امر موجب سقوط دولت مصدق و کودتا علیه نهضت ملی شد به طوری که بعد از گذشت شصت سال از کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده اسناد دخالت خود در کودتا علیه دولت دکتر مصدق را منتشر ساخت.
استراتژی دولت آمریکا نسبت به نهضت ملی شدن صنعت نفت از ثبات خاصی برخوردار نبود و ابتدا به شکل حمایت، میانجیگری و در نهایت به شکل براندازی رخ مینماید. در واقع به نظر میرسد دولت آمریکا در آن زمان مایل به چانهزنی با ملتها در قالب ساختار دمکراتیک و زیر چتر قانون نبود. در این مقطع، مطبوعات آمریکا در حمایت از دکتر مصدق، نخستوزیر وقت، مطالب زیادی را منتشر میکردند. روزنامه نیویورکتایمز در این زمان نوشت: «اگر ایالات متحده از مصدق پشتیبانی نکند، حیثیت آمریکا در ایران و سراسر خاورمیانه به خطر میافتد.» اما در پایان کار، آنچه از سوی امریکا عاید نهضت نفت شد، تحمیل قرارداد کنسرسیوم نفتی بود که رسما از نفت ایران ملیزدایی کرد.
4- انحلال مجلس هفدهم
یکی دیگر از اشتباهات مهم و تاثیر گذار دکتر مصدق در مسیر خاموشی نهضت ملی انحلال مجلس هفدهم بود. در پی اختلاف دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت با نمایندگان مجلس هفدهم، دولت تصمیم به برگزاری همهپرسی جهت انحلال هفدهمین دوره مجلس شورای ملی گرفت.
این رفراندوم از روز 12 مرداد 1332 در تهران و 19 مرداد در سراسر کشور برگزار شد. دکتر مصدق انحلال مجلس را اعلام کرد و 21 مرداد از شاه درخواست کرد مجلس را منحل کند. انحلال مجلس نه تنها مصدق را از چشم آزادیخواهان انداخت که آینده را نیز از یک مجلس نیمبند محروم کرد.
با اینکه کودتاچیان عمل مصدق را در انحلال مجلس، غیر قانونی اعلام کرده بودند، پس از به قدرت رسیدن حاضر نشدند همان مجلس را تجدید کنند، عمل مصدق را بهانه قرار دادند و مجدداً انتخاباتی برگزار کردند و افراد مورد نظر خود را به مجلس فرستادند تا بتوانند مساله نفت را همانطوری که استعمارگران میخواهند به تصویب برسانند.
در واقع دکتر مصدق به جای استفاده از ظرفیتهای موجود در مجلس، از ابتدای به قدرت رسیدن خود به تضعیف و بیاهمیت جلوه دادن مجلس پرداخت و گفت هرجا که مردم هستند، مجلس همانجاست. به این ترتیب با اتکا به افکار عمومی و حمایت غیرمتشکل توده مردم قصد داشت تا برنامههای خود را عملی کند اما این اشتباه بزرگ از عوامل مهم سقوط وی و شکست نهضت ملی بود.
عباس میلانی در رابطه با انحلال مجلس هفدهم به وسیله دکتر مصدق مینویسد: «رفراندوم و انحلال مجلس هفدهم یکی از مهمترین اشتباههای مصدق است که در نهایت به جای اینکه به قدرت سیاسی نخستوزیر بیفزاید، بیشتر زمینه سقوطش را فراهم کرد… رفراندوم هم بر تعداد مخالفین مصدق افزود و هم فکر میکرد در دوران فترت شاه جرات عزلش را نخواهد داشت…»(مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ https://irdc.ir/fa/news/5707)
پس از کودتای 28 مرداد و سقوط مصدق، با انعقاد قرارداد کنسرسیوم ، نفت به ظاهر ملی شده از تسلط ایران خارج شده و در اختیار شرکتهای غربی قرار گرفت. طبق این معاهده 40 درصد سهام نفت ایران به 5 کمپانی آمریکایی، 40 درصد به شرکت نفت ایران و انگلیس، 14 درصد به یک کمپانی نفتی هلندی و 6 درصد باقی مانده به یک کمپانی نفتی فرانسوی واگذار شد. حق انحصاری استفاده از تمام تاسیسات برای تمام دوره قرارداد در اختیار کنسرسیوم قرار گرفت. همچنین به موجب این قرارداد کمپانیهای مذکور اجازه یافتند در هر نقطه از ایران عملیات اکتشاف و استخراج را با هزینه دولت ایران انجام دهند. کمپانیهای فوق همچنین اختیارات وسیعی در بنادر، راهآهن، سرویس تلفن و تلگراف و بیسیم و هواپیمائی ایران بدست آوردند. کنسرسیوم حتی درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران قرار نداد و حتی ایران را به پرداخت غرامت به بریتیش پترولیوم محکوم کرد. با این وجود زاهدی هنگامی که لایحه کنسرسیوم را به مجلس ارائه داد، در توجیه آن مدعی شد: «ما با این قرارداد توانستیم کلاه بزرگی سر انگلیس و آمریکا بگذاریم!» این درحالی بود که دنیس رایت کاردار سفارت بریتانیا در ایران اعتقاد داشت که براساس فرمول کنسرسیوم «ایران ظاهرا حاکمیت بر نفت را در اختیار داشت درحالی که کنترل واقعی در دست کنسرسیوم بود.»
به این ترتیب شکل قرارداد ایران با کنسرسیوم نفت نمونه امتیازنامهای به نفع امپریالیستها بود که به شدیدترین وجه ممکن منافع ملّی و استقلال ایران را زیرپا میگذاشت. در تابستان سال 52 و پس از ملاقات شاه و رؤسای کمپانیهای نفتی غربی در شهر «سن ورتیس» انگلستان، قرارداد کنسرسیوم با بندهای جدید به مدت 20 سال دیگر تمدید شد. دو سال بعد شاه اعتراف کرد که کنسرسیوم نفت کاملا به ضرر ایران بوده است.
نکته حائز اهمیّت در مورد مـحتواى کلیه قراردادهای نفتی ایران قبل از انقلاب، از قرارداد دارسى تا قرارداد کنسرسیوم، این است که صنعت نفت ایران از همان ابتدا نه براساس نیازهاى کشور، بلکه در جهت سیاستهاى استعماری غرب تنظیم شـده بـود. بنابراین ، صنعت نفت ایران که باید در جهت رشد و توسعه اقتصادى کـشور به کار گرفته مىشد تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در اختیار نظامهاى سلطهگر بود. بدین ترتیب میتوان گفت که تا پایان دوره سلطنت پهلوی هرگز اصول ملی شدن صنعت نفت در ایران اجرا نشد و کماکان شرکتهای نفتی خارجی نقش تعیینکنندهای در روند استخراج، تولید و صدور نفت ایران برعهده داشتند.
ملی شدن صنعت نفت پس از پیروزی انقلاب اسلامی
این واقعیت تلخ که کنسرسیوم از سال 1333 عملا کنترل نفت ایران را در اختیار داشت با پیروزی انقلاب اسلامی دگرگون شد. با سقوط رژیم منحوس پهلوی فاجعهای که کنسرسیوم بر سر ایران آورده بود کشف شده و مشخص شد که کنسرسیوم از سال 1333 کنترل 90 درصد از تولیدات نفتی را در اختیار داشته و منافع سرشاری را با این طریق از چنگ ایران خارج میکرده است، بر همین اساس میتوان گفت که تنها با پیروزی انقلاب اسلامی بود که فرایند ملی شدن نفت ایران تکمیل شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی قانونی به تصویب رسید که به موجب آن “کلیه قراردادهای نفتی که به تشخیص کمیسیون خاص مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران تشخیص داده شود کان لم یکن تلقی گردیده و دعاوی ناشی از انعقاد و اجرای آن قراردادها با رأی این کمیسیون قابل حل و فصل میباشد”. بنابراین کلیه قراردادهای نفتی ایران با کمپانیهای بزرگ نفتی لغو شد. بدین ترتیب پس از بهمن 57، کلیه قراردادهاى خارجى از جمله قـرارداد 1352 لغو و از 14 اسفندماه 1357 عملاً امتیازات اکتشاف، استخراج، پالایش و صدور نفت از کنسرسیوم سلب شد و در اختیار شرکت ملى نـفـت ایـران قـرار گـرفـت و هـمـزمـان بـا آن، صـدور نـفـت بـه کـشـورهـایی چون اسـرائیـل قـطـع شد. به دنبال آن، شرکتهای حاضر در کنسرسیوم به دیوان داوری لاهه شکایت کردند. بعد از 7 سال بررسیهای قانونی، سرانجام 27 آذر سال 1369 با صدور رای دیوان عالی لاهه، پرونده کنسرسیوم به صورت قانونی مختومه اعلام شد.
اتفاق مهم دیگری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد تاسیس وزارت نفت بود. پیش از انقلاب اسلامی وزارتی با نام وزرات نفت وجود نداشت و همه مسائل مربوط به منابع نفتی زیر نظر شرکت ملی نفت اداره میشد اما در مهر 58 لایحه قانونی تشکیل وزارت نفت به تصویب شورای انقلاب رسید. این موضوع در تاریخ نفت ایران رخداد تعیین کنندهای محسوب میشود. تکمیل کننده این تصمیم، قانون سال 1366 است که به موجب آن تصریح شده است که مخازن نفتی ایران تماما متعلق به حکومت اسلامی است و وزارت نفت از جانب جمهوری اسلامی ایران این مالکیت را تصدی میکند.
براساس ماده دوم این قانون که در 9 مهر 66 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید «منابع نفتی کشور جزء انفال و ثروتهای عمومی است و طبق اصل 45 قانون اساسی در اختیار حکومت اسلامی میباشد و کلیه تأسیسات و تجهیزات و داراییها و سرمایهگذاریهایی که در داخل و خارج کشور توسط وزارت نفت و شرکتهای تابعه به عمل آمده و یا خواهد آمد، متعلق به ملت ایران و در اختیار حکومت اسلامی خواهد بود. اعمال حق حاکمیت و مالکیت نسبت به منابع و تأسیسات نفتی متعلق به حکومت اسلامی است که بر اساس مقررات و اختیارات مصرح این قانون بهعهده وزارت نفت میباشد که بر طبق اصول و برنامههای کلی کشور عمل نماید.» در این قانون همچنین تصریح شد که شرکتها میبایست زیرمجموعه وزارت نفت قرار بگیرند و اساسنامهها بر این مبنا اصلاح شوند. این قانون در واقع تکمیل کننده ملی شدن صنعت نفت است، چرا که حاکمیت بر مخازن نفتی را از شرکتهای خارجی سلب میکند.
یکی دیگر از نمودهای ملی شدن صنعت نفت که پس از انقلاب اسلامی عملی شد استقلال صنعت حفاری با تاسیس شرکت ملی حفاری ایران بود. تا قبل از پیروزی انقلاب، حدودا 40 شرکت پیمانکار خارجی عملیات حفاری را انجام میدادند و در این بخش ایرانیها همواره زیر نظر پیمانکاران و شرکتهای خارجی بودند. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شرکت ملی حفاری به فرمان امام خمینی(ره) در اول دی ماه 1358 تاسیس شد و برای نخستین بار صنعت حفاری ایران استقلال خود را به دست آورد.
بدین ترتیب میتوان گفت که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران تمام معادلات دول استعمارگر را بر هم ریخت. چنانکه یرواند آبراهامیان در کتاب کودتا مینویسد: «پیامد انقلاب هرچه باشد، این امر کاملا آشکار شده که کنسرسیوم “کنترل بر تولید نفت ” را از دست داده و از شرکتی فعال و عملیاتی به خریدار صرف تنزل مییابد. به نوشته فایننشیال تایمز، کنسرسیوم کنترل 90 درصد از تولید را در اختیار داشت و در زمینه افزایش تولید هم منافعی مشترک با شاه داشت. اما اکنون داشت کنترل ماجرا را از دست میداد… ایران که نخستین کشور منطقه از لحاظ ملی کردن نفت بود، یکی از واپسین کشورهایی شد که این فرآیند را تکمیل میکردند.»(https://irdc.ir/fa/news/178)
صنعت ملی نفت وانقلاب اسلامی