شکوفایی عقل
سلام عقل انسان در چند سالگی کامل میشود؟ باتشکر.
دوست گرامی. گفته شده که زمینه های زیستی شکوفایی عقل در چهل سالگی است اما منظور از عقل در آموزه های دینی همان نیرویی است که انسان را به پرستش خدا می خواند و به سوی بهشت رهبری می کند ـ همان که فرمود: “العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان” ـ عقل چیزی است که انسان به وسیله آن خداوند را عبادت می کند و بهشت را بدست می آورد.
1- راهکار کلی تقویت عقل آموختن حکمت و تجربه است. علم و حکمت و در کنار آن، تجربه عملی عقل آدمی را بارور می سازد و در این راستا دین و آموزه های قرآن کریم و روایات بهترین حکمت هایی هستند که باعث رشد عقلانی انسان می شوند.
2- درست است که عقل هدیه و هبه الهی است، ولی در عین حال هر انسانی می تواند بر عقل خویش بیفزاید و آن را کامل تر گرداند؛ زیرا عقل قابل تربیت، تقویت و تکامل است. به همین جهت اسلام به انسان ها توصیه می کند که در تکمیل عقل خویش بکوشند.
3- برای تقویت عقل، در قرآن و احادیث راه هایی معرفی شده است که مربی در تربیت دینی شاگرد خود، باید این راه ها را برای وی هموار سازد. عمده ترین این راه ها عبارتند از:
1- تفکر:
تفکر نوعی تعقل است، و به وسیله تفکر می توان به تقویت عقل پرداخت، و عقل را به فطرت الهی انسان متصل نگه داشت. همان طور که قرآن هم می خواهد اندیشه های نظری را با روح در آمیزد، تا روح به جنبش آید و در تمام عالم، احساس حیات کند و در نتیجه دل هم به حرکت درآید و به خدا بپیوندد.
خداوند در قرآن در آیات متعددی این حقیقت را یادآوری می کند؛ آنجا که می فرماید: «وهو الذی مد الأرض وجعل فیها رواسی وأنهاراً ومن کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار إن فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون» یعنی اوست که زمین را بگستراند و در آن کوه های استوار و رودها پدید آورد، و در آن از هر گونه میوه ای جفت جفت آفرید. و شب را بر روز می پوشاند. قطعا در این ها آیات و نشانه هایی است برای مردمی که تفکر می کنند.(الرعد/3)
به موجب این آیه، دلایل آشکاری وجود دارد بر یکتایی خداوند، تا متفکران برای اثبات صانع، به آنها استدلال کنند.(“مجمع البیان”، ج6، ص424)
تفکر درست، کلید هدایت انسان، و ابزار کسب علوم و معارف دینی، و نیل به مقام قرب الهی است. اهمیت تفکر از منظر امیرالمؤمنین علی(ع) تا اندازه ای است که به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: “لا عبادة کالتفکر فی صنع الله عزوجل” ـ یعنی هیچ عبادتی همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهی نیست ـ زیرا تفکر و اندیشه، انسان را به حقیقت راهنمایی می کند و با آن است که انسان وجود خدا را در همه جا می بیند.
تربیت یافتگان نظام تربیتی دین، اهل اندیشه اند و همه چیز را اندیشه بنا می کنند؛ چنانچه امیرالمؤمنین(ع) در صفت مؤمن فرموده است: “المؤمن مغمور بفکرته” یعنی مؤمن فرورفته در تفکر است.(“نهج البلاغه”، حکمت333)
البته ماده تفکر علم است و برای موفقیت در مسیر تفکر و تعقل آموختن علم ضرورت دارد و لذا در اسلام توصیه شده است که مسلمانان در همه حال در حال آموختن علم باشند و آن را پیامبر خدا ص بر ایشان واجب دانسته است. طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه.
2- تدبر:
گاهی تدبر و تفکر به یک معنا به کار می رود؛ چنانکه به نظر می رسد امام علی(ع) تدبر را در این کلام به همین معنا استعمال کرده است؛ آنجا که فهمیدن و رسیدن به لب دین و خرد دینی را ثمره تدبر می داند و می فرماید بدون آن، دینداری راه به جایی نمی برد: “الحمد لله الذی شرع الإسلام فسهل شرائعه لمن ورده … فجعله أمنا لمن عقله وسلماً لمن دخله وبرهانا لمن تکلم به وشاهداً لمن خاصم عنه ونوراً لمن استضاء به وفهماً لمن عقل ولبا لمن تدبر” یعنی سپاس خدای راست که شرع اسلام را بنا نهاد، و قوانین آن را برای کسی که وارد آن شود، تسهیل نمود… اسلام را نوری برای کسی که طلب روشنایی از آن نمود، قرار داد و فهمی برای کسی که تعقل ورزید و مغزی برای آن کس که اندیشید.(همان، خطبه 106)
اما گاهی هم بین تدبر و تفکر فرق گذاشته شده است. “تدبر” در این معنا، نظر در عواقب امور و عاقبت اندیشی است.(“مجمع البحرین”، ج3، ص289)
در تربیت دینی، تدبر بدین معناست که انسان در ظواهر امور توقف نکند و در فرجام آن بیندیشد و پایان کار را بنگرد؛ زیرا یکی از راه هایی که می توان با آن نیروی عقل را تقویت کرد این است که انسان در مورد انجام هر کاری، اطراف و جوانب آن را خوب بررسی کرده و در آثار و نتایج خوب یا بد آن، اندیشه و تأمل کند؛ چرا که توقف در ظواهر و غفلت از عواقب و نیندیشیدن در فرجام کارها، انسان را از سیر به سوی کمال بازمی دارد.
راه و رسم اولیای خدا بر این اساس بود که همگان را به تدبر و عاقبت اندیشی در کارها فراخواند، چنان که امیرالمؤمنین علی(ص) می فرماید: “تفکر قبل أن تعزم وشاور قبل أن تقدم وتدبر قبل أن تهجم» یعنی قبل از آن که عزم نمائی، اندیشه نما؛ و پیش از آن که اقدام کنی، مشورت کن؛ و پیش از آن که وارد شوی تدبر کن.(“غرر الحکم و درر الکلم”، ج1، ص353)
امام علی(ع) که خود برترین نمونه تربیت دینی در مکتب رسول خدا(ص) بود بیش از هر کس به عاقبت اندیشی اهتمام داشت؛ و حتی در دستورالعمل های مدیریتی به کارگزاران خود سفارش می فرمود که در انتخاب اشخاص، از جمله ملاک های اصلی شان در گزینش، آینده نگری و عاقبت اندیشی اشخاص باشد؛ چنانکه در عهدنامه مالک اشتر به وی چنین می نویسد: “وتوخ منهم … أبلغ فی عواقب الأمور” یعنی از میان مردم کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که … دارای نظر رساتر در عواقب کارها باشند.(“نهج البلاغه”، نامه53)
3- کنجکاوی و سوال:
دقت و سؤال کردن یکی از بهترین عوامل تقویت نیروی عقل است. انسانی که در شناخت امور، کنجکاوی می نماید، اگر به واقع نرسید باز هم نباید آن را رها کند، بلکه باید از دانشمندان و اهل آن سؤال کند، و آن قدر به کار خویش ادامه دهد تا به مطلوب برسد. چنین انسانی کم کم عقل خویش را تقویت کرده و برای فهم و درک امور بسیار مهم و دشوار آماده می شود.
امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: “إن هذا العلم علیه قفل ومفتاحه السؤال” یعنی بر علم قفلی نهاده شده و کلید آن سؤال کردن است.(“بحار الانوار”، ج1، ص198)
انسان هر چقدر عالم و عاقل باشد، باز هم از علوم و اطلاعات دیگران بی نیاز نیست و نباید به درجه و مرتبه ای از علم قانع باشد، بلکه همواره و همیشه در صدد تحصیل علم و دانش باشد.
سیره امام علی(ع) نیز بر این بوده است که مردم را به سؤال کردن تشویق می کرده است. به عنوان مثال در یکی از سخنرانی های خود در مسجد کوفه خطاب به مردم می فرماید: “أیها الناس سلونی قبل أن تفقدونی … قبل أن تشغر برجلها فتنة تطأ فی خطامها وتذهب بأحلام قومها” یعنی ای مردم از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید… پیش از آن که فتنه ای مانند شتر بی صاحب پای خود را بلند نموده مهار خود را زیر پا بگذارد و عقول قوم خود را تباه سازد.(“نهج البلاغه”، خطبه 189)
امیرالمؤمنین(ع) به عنوان مربی بزرگ عالم بشریت در امر تربیت دینی به سؤالات مردم پاسخ می داد و به بحث و گفتگو می پرداخت تا شبهه ای در ذهن آن ها وجود نداشته باشد، و این باعث می شد که دین گریزی در جامعه رخ ندهد.
4- معاشرت و درک محضر علما و حکما و عقلا:
توفیق درک محضر انسان های خردمند، موجب رشد خرد در آدمی می شود. آن چه از انسان عاقل سر می زند، برای بیننده قابل فهم و پذیرش است. به عبارت دیگر، رفتار عاقلانه افراد عاقل بر انسان معمولی اثر می گذارد، زیرا اولاً زمینه خردمندی در همه وجود دارد، و ثانیاً آدمی معمولاً از اسوه ها پیروی می کند.
معاشرت با دانشمندان و عقلا به علوم و اطلاعات انسان می افزاید و عقل او را کاملتر می گرداند. چون سخنان دانشمندان و عقلا غالباً علمی، منطقی و عاقلانه خواهد بود، و اخلاق و رفتار عاقلانه آن ها بدون شک در معاشرینشان تأثیر خواهد گذاشت. و برعکس، معاشرت و گفت و گو با افراد جاهل و کم عقل، نه تنها به عقل انسان نمی افزاید، بلکه رفته رفته او را به سوی نقصان و سقوط خواهد کشید؛ به طوری که ممکن است چراغ عقل خاموش گردد. اصولاً در نظر اولیای دین هر کس با مشورت و کمک گرفتن از دیگران رشد می کند.
امام علی(ع) می فرماید: “من استبد برأیه هلک ومن شاور الرجال شارکها فی عقولها” یعنی هر کس که خودرأیی را انتخاب کرد، هلاک گشت و هر کس که با مردم مشورت کرد، با عقول آنان شریک شد ـ (“نهج البلاغه”، حکمت 161) ـ مخصوصاً اگر این هم اندیشی با صاحبان خرد برجسته انجام گیرد سودمندتر است. بنابراین معاشرت و همنشینی با عقلا و علما باعث می شود که انسان با مشورت گرفتن از آنان موجب تقویت عقل خویش گردد و کمتر دچار اشتباه شود.
5- بهره گیری از تجربیات دیگران:
یکی دیگر از موارد تقویت عقل که از کلام امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه به دست می آید، بهره گیری از تجربیات دیگران است که مربی در تربیت دینی می تواند شاگرد را به بهره گیری از تجربیات دیگران تشویق کند، چرا که استفاده از تجربه یکی از مقوّمات تعقل است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: “العقل حفظ التجارب وخیر ما جربت ما وعظک” یعنی عقل حفظ تجربه هاست و بهترین تجربه ها چیزی است که به تو پند بدهد ـ (“نهج البلاغه”، نامه31) ـ و همچنین امام علی(ع) در جایی دیگر در بیان صفات فرد عاقل می فرماید: “فإن العاقل یتعظ بالآداب” یعنی زیرا خردمند با تعلیم و تربیت های سازنده پند می گیرد.(“نهج البلاغه”، نامه31)
انسان برای تعقل صحیح باید پندپذیر باشد، و از وقایع و ماجراهای گوناگونی که می بیند پند گیرد، چرا که این پندپذیری و استفاده از تجارب دیگران سبب می شود در برخورد با سایر امور تأمل و دقت بیشتری از خود نشان دهد.
البته تجربه های شخصی خود انسان نیز از عوامل مهم عقل افزایی است. انسان به دو طریق شناختن و تجربه کردن می تواند عقل خود را تقویت نماید.
6. ترک شهوات افراطی:
مراد از ترک شهوات عمل بر طبق عقل و شرع، و ترک آن چیزی است که عقل و شرع آن را مجاز نمی داند. شهوت ضد عقل است و مانع عقلانی بودن انسان می شود.
عمل مطابق عقل و شرع، عملی متعادل و هماهنگ با تمامیت نیازهای وجودی انسان است. خروج از این تعادل، روح انسان را تحت تأثیر خود قرار می دهد، و به تدریج معوج و منحرف می کند. انحراف در امیال انسانی ـ ولو اندک باشد ـ کم کم به عنوان مانعی در مقابل تعقل آرام و سالم انسان می ایستد و کم کم صلابت اندیشه را از انسان می گیرد.
ریاضت عرفا و اهل سلوک برای همین است که روح را از تمایلات افراطی و خارج از اعتدال به دور نگه دارند، تا مانع اندیشه بی طرف و افراطی نشود.
شکوفایی عقل