ماده بودن واجب الوجود
در اثبات واجب الوجود (در صورت واقعیت داشتن اصل علیت در تمام هستی) شکی نیست. حال اینکه اگر ماده و جسم واجب الوجود باشد هم احتمالش می رود. ( ببینید در بحث برهان حرکت، که ماده دارای حرکت است، یا حرکت عرضی و یا جوهری و ذاتی، مطالبی شنیده ام و بنظر معقول است. فقط تنها موردی که هست اینکه ایا ماده نمیتواند قابلیت این را داشته باشد که نیرو از خودش صادر کند تا به صورت عرضی به حرکت در بیاید؟ ) اینگونه نیازی به علت خارج از ماده برای حرکت نیست. لطفا در این مورد توضیح بفرمایید.
پاسخ کوتاه:
ماده در ضمن قانون پایستگی معنی دارد. قانون پایستگی ماده ناظر به یک مجموعه بسته است و این نتیجه را نمی توان به کل جهان نسبت داد، زیرا چنین نتیجه ای مستلزم آزمودن این قانون در مجموعه عالم است و این امر از دست دانشمندان خارج است. علاوه بر اینکه کیفیت انرژی بر اساس اصل افزایش آنتروپی، همواره در حال کاهش بوده و حرکت آن نزولی است. و از سوی دیگر جنس ماده، انرژی است. در حالی که واجب الوجود حرکت ندارد، بنابراین ماده نمی تواند واجب الوجود باشد همچنین؛ موضوع برهان امکان و وجوب، موجود است و به تصریح ابن سینا موجود اعم از مادی و مجرد است. همچنین او در مقدمات برهان می گوید: موجود مادی قادر به خلق و علت فاعلی قرار گرفتن را ندارد. بر این اساس، اولا؛ ماده موضوع برهان نیست تا نتیجه آن واجب بودن اصل ماده در جهان باشد، ثانیا؛ بر اساس دیدگاه فلاسفه، ماده به هیچ وجه نمی تواند علت فاعلی قرار گیرد.
مقدمه؛ مفاهیم عام فلسفی مانند وجود، عدم، علت، وحدت، وجوب، امکان و امتناع بدیهی بوده و نیاز به تعریف ندارند و معنای آنها مرتکز در ذهن انسان است، ملاصدرا برای انسان هیچ مفهومی را پس از مفهوم وجود، بدیهی تر از مفهوم ضروری و غیر ضروری یا همان واجب و ممتنع نمی داند.(1) بالاتر این اگر انسان تصوری از این مفاهیم در ذهن خود نداشته باشد، قادر نیست در هیچ موضوعی به صورت عقلی و منطقی تفکر کند.(2) پس اگر تعریفی در این زمینه ارائه شود، تنبیهی است نه حقیقی. بنابراین دوری بودن اشکالی در این گونه تعاریف ایجاد نمی کند.پیش از بررسی اشکال، لازم است برهان امکان و وجوب ابن سینا تقریر شود:مقدمات برهان:اول؛ موجود منحصر به محسوس نیست.(3)دوم؛ همه علت ها از نظر وجودی نیازمند علت فاعلی هستند. بنابراین علت العلل باید از نوع علت فاعلی باشد.(4)علاوه بر این مقدمات، از نظر فلاسفه فقط موجودات غیر مادی می توانند علت فاعلی باشند و موجودات مادی صرفا نقش معد و مقدمه را بازی می کنند.تقریر برهان:موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود؛ اگر واجب الوجود باشد، مطلوب ثابت است و اگر ممکن الوجود باشد، به دلیل این که دور و تسلسل محال است، باید منتهی به واجب الوجود بشود.(5)اشکال:برهان امکان و وجوب متضمن این است که باید علت فاعلی در جایی متوقف شود، چرا که تسلسل در علل، محال است(مقدمه برهان) و اگر اصل ماده را ثابت بدانیم، تمام علل به ماده منتهی شده و نیازی به واجب الوجود خارجی نخواهد بود.بررسی اشکال:قانون پایستگی ماده ناظر به یک مجموعه بسته است و این نتیجه را نمی توان به کل جهان نسبت داد، زیرا چنین نتیجه ای مستلزم آزمودن این قانون در مجموعه عالم است و این امر از دست دانشمندان خارج است. علاوه بر اینکه کیفیت انرژی بر اساس اصل افزایش آنتروپی، همواره در حال کاهش بوده و حرکت آن نزولی است. و از سوی دیگر جنس ماده، انرژی است.(6) در حالی که واجب الوجود حرکت ندارد، بنابراین ماده نمی تواند واجب الوجود باشد.(7)
همچنین؛ موضوع برهان امکان و وجوب، موجود است و به تصریح ابن سینا موجود اعم از مادی و مجرد است. همچنین او در مقدمات برهان می گوید: موجود مادی قادر به خلق و علت فاعلی قرار گرفتن را ندارد. بر این اساس، اولا؛ ماده موضوع برهان نیست تا نتیجه آن واجب بودن اصل ماده در جهان باشد، ثانیا؛ بر اساس دیدگاه فلاسفه، ماده به هیچ وجه نمی تواند علت فاعلی قرار گیرد.
گذشته از این موارد، خصوصیات واجب در نظر فلاسفه به طوری است که ماده فاقد آن خصوصیات است. برخی از این خصوصیات چنین است:
1. واجب ماهیت ندارد(8)، در حالی که ماده دارای ماهیت است.
2. واجب نامحدود است، زیرا ماهیت ندارد، پس جنس و فصل هم نخواهد داشت و با نداشتن جنس و فصل، حد نیز ندارد.(9) در حالی که ماده به دلیل داشتن ماهیت، محدود خواهد بود.
3. واجب بسیط محض است و هیچ ترکیبی در آن راه ندارد، در حالی که ماده مرکب است.
4. ماده بر اساس اصل آنتروپی رو به کاهش بوده و حادث است، در حالی که واجب الوجود حادث نیست.
نکته پایانی: همانطور که ثابت شده ماده قابلیت واجب الوجود شدن را ندارد، قوانین طبیعت نیز این قابلیت را ندارند؛ چرا که قانون یک امر انتزاعی است و از واقعیت خارجی گرفته شده است، بدین ترتیب، قوانین طبیعی در عالم خارج عینیت نداشته و به تبع عالم مادی تحقق می یابند. بنابراین چون قانون اخذ شده از امور خارجی است، پس تابع آنهاست و اگر آنها خود ممکن الوجود بودند، قوانینی هم که دارند به تبع آنها ممکن الوجود است. به همین دلیل اگر عالمی داشته باشیم با اشیائی که خواص متفاوتی با این عالم دارند، قوانین آن عالم متفاوت خواهد بود. پس اگر قوانین طبیعی ثبات دارند، به تبع عالم طبیعت است، به همین دلیل تابع منشاء انتزاع خود است.
پی نوشت ها:
1. ربانی گلپایگانی، علی، (1374)، ایضاح الحکمه، اول، قم، اشراق، ج1، ص270.
2. همان.
3. الطوسى، نصیر الدین، (1375)، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، اول، قم، نشر بلاغت، ج 3، 10.
4. همان، 16-11.
5. همان، ص20.
6. جرم و انرژی بر اساس فرمول مشهور اینشتین E=mc2 هم ارز و قابل تطبیق با یکدیگر شناخته شدهاند. جرم انرژی فشرده و انرژی جرم منتشر یا غیر متمرکز است.
7. احمدی، علی اصغر، (1395)، آنتروپی و اثبات مادی نبودن واجب الوجود، اطلاعات حکمت و معرفت.
8. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص60.
9. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص103.
http://www.javabcity.ir
ماده بودن واجب الوجود