راهبرد و راهکار مبارزه با نفس
سلام و درود خدمت شما
اقا بنده سوال ام این است که من در مورد چهار عمل مراقبه سوال پرسیدم که گفتید راه های زیادی برای مقابله به نفس می شود انها را ذکر کنید !!؟؟
اقا بنده سوال ام این است که من در مورد چهار عمل مراقبه سوال پرسیدم که گفتید راه های زیادی برای مقابله به نفس می شود انها را ذکر کنید !!؟؟
دوست گرامی. مباحث مربوط به نفس اماره بسیار مفصل است. در این پاسخنامه تنها به راه و روش کلی مبارزه با نفس و تزکیه آن از امیال و خواستههای افراطی که در روایات تحت عنوان «جهاد اکبر» از آن یاد شده اشاره خواهیم داشت.
درگیری عقل و نفس
کارکرد جهاد با نفس آنگاه آشکار میشود که انسان میان دوگانه دوست داشتنهای افراطی نفس از یک طرف و کنترل و ارشاد عقل و خواست خداوند از جانب دیگر، گرفتار تزاحم و تعارض گردد.
مخالفت و درگیری عقل و خرد آدمی با هواهای نفسانی، از اموری است که آدمی هر لحظه آن را در صحنه جان خود حس میکند و ندای نفس و عقل را در انجام یا ترک عمل میشنود؛ لذا آدمی همواره در معرض انتخاب رهنمود عقل و یا تحریک شهوت و هوس قرار دارد و سختترین انتخاب او در زندگی، گذشتن از هوا و خواستههای افراطی نفس و برگزیدن راهی است که عقل و دین به او توصیه میکنند.
کار عقل در وجود انسان هدایتگری به سمت خوبیها است، ولی نفس اماره همواره به بدی فرمان میدهد، ان النفس الاماره بالسوء الا ما رحم ربی؛ و نیروی فتنهگری است که در کار عقل و انتخابهای خردورزانه انسان اخلال مینماید.
اولین عامل فتنه درونی انسان، هوای نفس است. این شیطان درونی میکوشد تا به گوهر جان آدمی دستبرد زند و سرمایههای گرانبهایش را به نابودی کشد. نفس انسان را با آرزوهایش سرگرم میکند تا از مقصد اصلی بازماند و یاد خدا از صفحه دل و زندگی آدمی پاک گردد.
در لحظاتی عقل میگوید: الان وقت خوابیدن نیست، فرصت نماز یا کار و مطالعه مفید است، ولی نفس اصرار دارد که خوابد و از خواب صبح گاهی لذت ببرد؛ خدای متعال میفرماید: به صحنههای محرک شهوت مثلاً نگاه نکن، نفس اصرار دارد که چشمچرانی کند و لذت ببرد؛ روایات میگویند: عصبانی نشوید، فحش دادن در شأن مؤمن نیست، ولی نفس عصبانی شده و در پی آن است که با فحش و ضرب و شتم خود را تخلیه کند. دین میگوید: خوردن مال یتیم حرام است، نفس و شیطان تمایل شدیدی به خوردن آن مال در انسان ایجاد میکنند. شریعت میگوید: سرقت و احتکار و اختلاس حرام است، ولی نفس به خاطر خودخواهی و منفعت طلبی بسیاری که دارد، دست به چنین مفاسدی میزند. نمونههای درگیری بین نفس و عقل، خدا و شیطان، از فراوان است به شماره نمیآید.
گاهی نفس به قدری ظریف وسوسه میکند که انسان به اشتباه میافتد که این خواسته عقل است یا نفس. در برخی موارد نیز نفس اماره برای خواستههای افراطی خود توجیه به ظاهر عقلانی جور میکند تا جایی که آدمی آن را رهنمود عقل میپندارد و گمراه میشود.
نفس اماره با داشتن خواهشهای بیپایان، زینت آرایی گناه و هموار کردن و آسان نمایی جرمهای سنگین، در به خطر انداختن انسان ید طولایی دارد و اگر یکهتاز صحنه جان شود، عقل را به اسارت میگیرد.
عقل در حقیقت فرمانروای کشور وجود آدمی است و باید نفس در فرمان او باشد تا انسان به سعادت برسد، اما گاهی مغلوب نفس میشود و بهجای او نفس اماره پست فرماندهی را اشغال میکند و عقل را اسیر خود مینماید. امام سجاد (ع) میفرماید: کم من عقل اسیرتحت هوی امیر؛ چه بسیار خردهایی که اسیر هوای نفس شدهاند و از او فرمان میگیرند.
مادر بتها، بت نفس شماست
زان که آن بت، مار و این بت، اژدهاست.
این تقابل و درگیری همواره در درون قوای تصمیمگیرنده انسان در جریان است، گویا جان انسان صحنه نبرد دائمی میان قوای نفس و عقل به عنوان نیروهای تصمیمساز است و در این میان، قلب انسان که نیروی تصمیمگیرنده او است، باید یکی را برگزیند و تسلیم این یا آن شود.
در مسیر خودسازی و تزکیه گاهی انسان خیال میکند نفس سرکش را رام کرده و یا کشته است، اما در واقع چنین نیست:
نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت فرعون او
که به امر او همی رفت آب جو
آنگه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند.
محور زندگی کسانی که عقل خود را به کناری نهاده و نفس اماره را بر خویش مسلط نمودهاند با سبک زندگی اهل عقل و خردورزی، کاملاً متفاوت و در اغلب موارد متضاد است.
اهل دنیا و نفسپرستی از خواستههای نفس خویش تبعیت میکنند. دلشان میخواهد خوب بخورند، خوب بخوابند و از هر عاملی در زندگی لذت ببرند و خوش باشند و حرام و حلال هم برایشان مطرح نیست.
حتی ممکن است از غیبت و تمسخر دیگران لذت ببرند. شهوترانی و تجملگرایی و آرزوی داشتن ماشین و خانه لوکس و سفرهای خارجی و زندگی اشرافی، فکر و ذکر آنان را اشغال کرده است، گاهی تا صبح بیدارند و با آهنگ و تماشای فیلم و دورهمی و خنده و رقص و آواز و نیز مصرف مواد مخدر به خوشگذرانی مشغول میشوند و وقت و فرصت خود را هدر میدهند.
پرخوری، متنوع خوری، گشتوگذار بیمورد در بازارها، تنگ پوشی، بیحجابی، آرایش و خودنمایی، اختلاط با نامحرم، رفتارهای عادی زندگی اهل هوا و هوس است که معمولاً افراط میکنند و کارشان به عصیانگری ختم میشود.
آرزوهای آنان محدود به لذتهای دنیا است و دلشان میخواهد پولدار باشند، مشهور شوند، پست و مقام بگیرند و توی چشم دیگران باشند، رمان عاشقانه بخوانند، وب گردی کنند و به هر عکس و کلیپی که خوششان آمد نگاه کنند، به هر کانالی که خواستند سر بزنند، با هر کسی که دوست دارند، رابطه عاشقانه برقرار کنند، آزاد و رها باشند، لذت ببرند و کسی نیز متعرض زیادهخواهیهای نفسانی آنان نشود.
اما در مقابل، نوع دیگری از سبک زندگی رقم میخورد که در آن عقلانیت و علم و آگاهی و حقیقت و ایمان و معنویت و بیداری، حرف اول را میزند.
در این نوع زندگی، مدیر و مدبر و فرمانروا عقل انسان است و خدا و قرآن و پیامبر و امام، عقل را بهسوی خوبیها هدایت میکنند. هواهای نفسانی با عقل تعدیل و مهار میشوند و از زیاده روی در شهوات باز میمانند.
انسان خردورز، دنیا و طبیعت و نفس دارد و از همه چیز در جای خود و به سود خود بهره میبرد، اما بهصورتی کنترل شده و در چهارچوب عقل و دین.
کارکرد عقل و دین، دعوت به خوبیها و دور کردن انسان از بدیها، اثبات حقیقت و نفی باطل، درک راست و دروغ گزارهها و مقایسه میان آثار و نتایج اعمال و استدلال و تفکر و انتخاب عقلانی و عاقبتاندیشی است.
جمال و زیبایی و لذت در این دیدگاه از جنس روح و عالم معنا است. کسی به زیبایی چهره و لباس و اندام و خانه و اتومبیل افتخار نمیکند، افتخار انسان به جمال باطن و نزدیک بودن به خدا و نورانیت و صفای دل است. در عالم عقل انسان غرق در لذتهایی میشود که مردم عادی بویی از آنها نبرده و نسبت به آنها بیخبرند.
راهبرد جهاد اکبر و مخالفت با نفس
ملاک هوای نفس ارضای حداکثری غرایزِ کور و مرز ناشناس و تمنیات و خواستهها است و کارکرد عقل تعیین مرزها و خط قرمزها و مدیریت صحیح غرایز در جهت سلامت جسم و تعالی جان است.
تنها راه رهایی از نفس اماره، مبارزه سخت و کشمکش دائمی با او است که در روایات تحت عنوان جهاد اکبر از آن یاد شده است. آری زیربنای ترقی و رکن اساسی تکامل انسان، جهاد با نفس و رام ساختن هوی و تمنیات حیوانی است، سعادت مادی و معنوی ایجاب میکند که آدمی غرایز کور و بیشعور را تعدیل نماید و تمایلات بیقیدوبند خود را محدود سازد وگرنه هلاکت معنوی او حتمی خواهد بود.
حقیقت جهاد اکبر و مبارزه با نفس، مخالفت با هوای نفس و مقاومت در برابر خواستههای افراطی و نامشروع نفس اماره است.
جهاد، از جهد گرفته شده و در لغت به معنای تلاش همراه با سختی و مشقت است و در اصطلاح، به بذل جان و مال و توان خویش در راه اعتلای کلمه اسلام و اقامه شعائر ایمانی، جهاد گفته میشود.
جهاد اکبر در اصطلاح اخلاقی به معنای تبعیت از عقل و ایستادگی و مقاومت در برابر خواستههای افراطی نفس و شیطان است، این ایستادگی سختترین کار تربیتی در این عالم است، انسان تمایل شدید و افراطی به خوردن و خوابیدن دارد و شما میخواهید در مقابل این تمایل شدید مقاومت کنید و او را از خوردن و خوابیدن و شهوترانی و حب دنیا و مانند آن باز دارید، واقعاً دشوار است.
راهبرد جهاد اکبر به ما میآموزد که چگونه با پیروی از عقل و شرع بر خواستههای افراطی نفس اماره غلبه کنیم و مانع کارکرد منفی آن و نفوذ شیطان از این طریق شویم تا بتوانیم به تزکیه و تعالی معنوی روح برسیم.
امام صادق (ع) فرمودند: ان النبی بعث سریة فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاکبر؟ قال جهاد النفس؛ پیامبر (ص) سپاهى را به جنگ گسیل داشت؛ وقتى برگشتند فرمود: خوشامد میگویم به گروهى که جهاد اصغر را انجام دادند، اما جهاد اکبر همچنان مانده است. عرض شد: اى پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفْس.
حضرت علی (ع) فرموده است: المُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ؛ مجاهد واقعی کسی است که با هوسهای سرکش نَفْس خود بجنگد. اعلموا ان الجهاد الاکبر جهاد النفس فاشتغلوا بجهاد انفسکم تسعدوا؛ بدانید که جهاد اکبر، مبارزه با نفس است. پس به جهاد با خویشتن بپردازید تا سعادتمند شوید.
انسان با ایمان، به نفس اماره اعتماد نمیکند و با مخالفت عملی با خواستههای آن، در یک مبارزه بیامان، بر نفس پیروز میشود. پس برای رسیدن به این فتح و پیروزی ابتدا باید «نفس» را شناخت و سپس از آن دوری جست و با خواستههای نامشروع آن مخالفت ورزید.
در روایت دارد که مردی به نام «مجاشع» به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! راه شناخت حقّ چیست؟ حضرت فرمود: شناخت نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه سازگارى با حق چگونه است؟ فرمود: ناسازگارىِ با نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه رسیدن به خشنودى حق چیست؟ فرمود: ناخشنودىِ نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه رسیدن بهحق چیست؟ فرمود: رها کردنِ نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه دست یافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمود: نافرمانىِ نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه رسیدن به یاد حق چیست؟ فرمود: از یاد بردنِ نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه نزدیک شدن بهحق چیست؟ فرمود: دور شدن از نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمود: دورى گزیدن از نفْس. عرض کرد: اى رسول خدا! راه دورى گزیدن از نفْس چیست؟ فرمود: کمک جستن از حق، در برابر نفْس.
ازاینروایت استفاده میشود که نفس و مبارزه با آن محور اصلی خودسازی و تزکیه نفس است و کسی که کاملاً تسلیم نفس و هوا و هوس خویش باشد، هرگز رستگار نمیشود. آن حضرت فرمود: من اکل ما یشتهى و لبس ما یشتهى و رکب مایشتهى لم ینظر اللّه الیه حتى ینزع او یترک؛ کسی که هر چه دلش خواست بخورد و بپوش و هر مرکبی که دوست داشت سوار شود، خدای متعال به او نظر رحمت نمیکند تا این امور را کنار بگذارد و ترک کند. البته در جمله «رکب ما یشتهى»، احتمال دارد به معناى «رکب الامر» باشد؛ یعنى هر کارى دلش خواست انجام دهد.
علی (ع) در چند کلام کوتاه فرمودند: خالِفِ الهَوى تَسلَم وأعرِض عَنِ الدُّنیا تَغنَم؛ با هواى نفْس، مخالفت کن تا به سلامت بمانى و از دنیا رویگردان تا سود بری. حِفظُ العَقلِ بِمُخالَفَةِ الهَوى وَالعُزوفِ عَنِ الدُّنیا؛ نگهدارى خرد، در گرو مخالفت با هواى نفس و دورى از دنیاست. فی خِلافِ النَّفسِ رُشدُها؛ رشد نفْس، در مخالفت کردن با آن است. ما مِن جِهادٍ افْضَلُ مِن جهادِ النفسِ، هیچ نوع جهادی برتر از جهاد با نفس نیست. فی مجاهدة النفسُ کَمالُ الصَّلاحِ؛ نهایت صلاح انسان در جهاد با نفس است. مَن اَحَبَّ َنیْلَ الدَّرجاتِ العُلی فَلْیَغْلِبِ الْهَوی؛ کسی که میخواهد به درجات برتر انسانیت برسد، باید بر هوای نفس خویش غلبه نماید. مَن اتَّبَعَ هواه اردی نَفْسَه؛ کسی که از هوای نفس خویش تبعیت نماید، خویش را پست نموده است.
راز مطلب این است که اولاً، اصلاح نفس که اساس تربیت اخلاقی است، جز از طریق مجاهده میسر نیست؛ ثانیاً، نیل به درجات عالی و کمالات معنوی در پرتو مجاهده با نفس، میسر است؛ زیرا هوای نفس، آدمی را از علم و کمال و کرامت و عزّت و تجلّی استعدادهای انسانی باز میدارد؛ ثالثاً، اگر انسان در جبهه نفس شکست بخورد، در همه جبههها شکستخورده است و اسارت نفس انسان را به هر نوع بردگی و انحطاط میکشاند.
بنابراین، اگر انسان بخواهد مالک خویشتن باشد و از قیدوبند طبیعت و اسارت تن و اسارت دیگران رهایی یابد، بهناچار باید محدودیتهایی را بپذیرد تا از خودِ محدود آزاد شود.
امام باقر (ع) فرمود: لا فضل کالجهاد و لا جهاد کمجاهده الهوی؛ هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد نفس برابری ندارد.
برترین وظیفه هر سالک درهرحال، شرکت در این برترین پیکار بزرگ است تا نفس را رام و مهار کند و از قدرتش بکاهد.
امام کاظم (ع) فرمود: جاهد نفسک لتردها عن هواها، فانه واجب علیک کجهاد عدوک؛ با نفس امّاره خود پیکار کن تا آن را از تمایلات خود بر حذر داری. این مبارزه همانند جهاد با دشمنان بر تو واجب است.
علی (ع) فرمود: جهاد النفس ثمن الجنه، فمن جاهدها ملکها و هی اکرم ثواب الله لمن عرفها؛ جهاد بانفس بهای بهشت است، پس کسی که با نفس خود جهاد کند، بهشت را مالک شود.
پس کسی که سعادت دنیا و آخرت را میخواهد، باید مشقت تزکیه نفس را تحمل کند و به سختیهای مجاهده تن دردهد و با تکلف بر هوای نفس خویش پیروز گردد و غرایز سرکش را مهار نماید.
زمانه گوهر آزادی آن زمان بنهد
به دامنت که ز دام هوی شوی آزاد
مهارت درک ندای نفس و عقل
راه عملی تزکیه، جهاد اکبر و مخالفت با نفس است؛ به منظور موفقیت در این امر مهم و سرنوشتساز ابتدا باید مهارت گوش دادن به ندای نفس و عقل را آموخت.
هنگامی که انسان اراده میکند کار خیر یا شری انجام دهد، نفس و عقل درگیر میشوند و هر یک برای قلب صدا و ندایی دارد که با کمی دقت کاملاً شنیدنی است.
این درگیری و ندادهی، مصادیق فراوانی دارد و تقریباً در هر لحظه انسان با چنین نزاعی روبروست؛ مثلاً هنگامی که انسان در موقعیت لذتجویی حرام قرار میگیرد، به خوبی این ندادهی و درگیری را حس میکند.
در این موقعیتها که بسیار فراواناند، نفس مایل است لذت ببرد و حرام بودن آن عمل آن را از تمایل و گرایش باز نمیدارد و لذا آدمی را با اصرار فراوان نسبت به گناه و لذتجویی تحریک مینماید، اما در همین موقعیت ندای دیگری از درون انسان را میخواند و به او میگوید: این عمل گناه است و انسان را از خدا دور میکند و در آخرت عقاب الهی را در پی دارد و سعی میکند آدمی را از ارتکاب آن گناه باز دارد.
یا در موقعیتی که انسان باید به وظیفه واجب خود عمل کند نیز چنین درگیری و ندادهی رخ میدهد، نفس همواره سختی بار تکلیف را متذکر میشود و تمام تلاش خود را میکند تا اراده او را سست کند و آدمی را از انجام آن باز دارد، اما عقل عواقب ترک واجب را یادآوری کرده، آدمی را به یاد خدا و آخرت میاندازد و او را به وظیفهشناسی و تکلیف مداری توصیه مینماید.
اگر دقت شود معمولاً بعد از نماز جماعت، نفس احساس ناآرامی و بیقراری دارد و با اصرار و پافشاری از انسان میخواهد که هر چه زودتر مسجد را ترک نماید؛ گویی که تحمل فضای مسجد و انجام امور مستحبی مانند تلاوت قرآن و تعقیبات نماز و دعا برایش سخت و دشوار است؛ اما عقل بیتوجهی به امور مستحبی و به خصوص ترک تلاوت قرآن را خطرناک میداند و به او روایتی را متذکر میشود که در آن پیامبر خدا (ص) نسبت به هجرت امت از قرآن شکایت نموده است و لذا به او توصیه میکند که بنشیند و قرآن تلاوت کند.
حال اگر نماز گذار به وسوسه نفس عمل کند و از مسجد بدون تلاوت قرآن خارج میشود، عقل دچار عذاب وجدان میگردد و انسان را ملامت میکند که چرا نماندی و قرآن تلاوت نکردی! اما در همان حال نفس احساس راحتی و رهایی دارد؛ لذا برخی که تحمل خواندن تعقیبات بعد از نماز را ندارند و بلافاصله مکان نماز را ترک میکنند، معمولاً زیر فشار نفس به چنین رفتاری میپردازند و توصیه عقل را در این زمینه که میگوید: تعقیبات بعد از نماز مستحب است و آثار معنوی و حتی مادی فراوانی دارد، نادیده میانگارند.
این درگیری و ندادهی و واکنش نفسانی یا عقلانی به اعمال خیر و شر، مصادیق بسیار گستردهای دارد که سالک باید نسبت به آن حساسیت خاص داشته باشد و همواره بکوشد تا به ندای عقل گوش فرا دهد و از آن فرمان برد و نسبت به ندای نفس بیتوجه باشد و بلکه مخالفت نماید.
مهارت شنیدن ندای نفس و عقل در هر موردی و مخالفت با خواسته ناروای نفس و پیروی از هدایت عقل و دین، روش کاملاً عملی مبارزه با نفس و جهاد اکبر است.
ضرورت صبر و مقاومت
آدمی در انجام هر کاری نیاز به اراده و همّت عالی دارد، به خصوص برای غلبه نمودن بر نَفْس امّاره که دشوارترین گام خودسازی و سلوک است، صبر و مقاومت ضرورت میباید. وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ؛ و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته تر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است.
عزم در لغت، به معنای تصمیم و پیمان قلبی بر انجام و گذراندن کار آمده است: عَزَمْتُ الأَمْرَ: آهنگ کار نمودم.
علاوه بر وجود اراده در فرد صابر، خداوند وعده داده است که با صابران باشد و آنان را یاری رساند: إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ بدین معنی که از عنایت خویش نسبت به او دریغ نکند. خصوصاً آنکه خداوند پیروزی و در امان ماندن صابران از نیرنگ دشمنان را تضمین نموده است: بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یمْدِدْکُمْ رَبُّکُم؛ آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودى به سراغ شما بیاید، خداوند شما را یاری خواهد کرد: إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یضُرُّکُمْ کَیدُهُمْ شَیئًا؛ اگر (در برابرشان) استقامت و پرهیزگارى پیشه کنید، نقشه هاى (خائنانه) آنان، به شما زیانى نمى رساند.
پُرواضح است که مفهوم آیه منحصر به ضرر از جانب دشمن بیرونی نیست، بلکه ضرر دشمن درون را هم شامل میشود. آری، وقتی آدمی دارای صبر و اراده قوی باشد و از نصرت و وعده پیروزی در میدان مبارزه نیز برخوردار باشد، قطعاً بر نَفْس امّاره فائق میآید.
راهبرد و راهکار مبارزه با نفس