دین و اندیشه

ایمان به صفات الهی

پرسش و پاسخ

سلام
یک سوال داشتم چه کنیم تا ایمان ما نسبت به خداوند بیشتر شود

دوست گرامی. معرفت و ایمان به صفات الهی تاثیر فراوانی در افزایش ایمان دارد.
ایمان به صفات الهی
مهم‌ترین و کاربردی‌ترین بخش ایمان به خدا، اعتقاد و باورمندی عمیق نسبت به صفات الهی است و مؤمن بیشتر با این جنبه از ایمان سروکار دارد و هویت و شخصیت و زندگی خود را به وسیله درک عمیق و ایمان قلبی نسبت به صفات خداوند سامان می‌دهد.
نقش شناخت صفات الهی در تقویت ایمان و احساس آرامش و امنیتی که از ناحیه ایمان نصیب فرد مؤمن می‌شود، بسیار اساسی و بی‌بدیل است. با شناخت صفات خداوند، نیروی توکل و اعتقاد انسان به خداوند بالاتر می‌رود که در نتیجه، افزایش درجه اخلاص را به دنبال دارد و به رضایتمندی انسان از خدا منتهی خواهد شد.
شناخت هریک از صفات خداوند، بینش خاصی به انسان می‌دهد و سبب افزایش معرفت و ایمان او نسبت به پروردگار متعال می‌شود و در نهایت، خضوع و خشوع و کمال و اخلاص را به ارمغان می‌آورد و نقش مثبت و سازنده اى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او ایفا می‌کند که متأسفانه کمتر مورد توجه است.
اکثر انسان‌ها به ذات الهی معترف‌اند، ولی آنچه به عنوان ایمان، شخصیت و زندگی مؤمنان را تعالی می‌بخشد و به آنان قدرت و آرامش و تأثیرگذاری و عظمت می‌دهد، ایمان به صفات خداوند است.
ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» و همه قدرت ها و توانایى ها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» به انسان اعتماد، وقار و امید مى دهد و او را از خودبرتربینی، خودکم‌بینی و ترس و وحشت از آینده نجات مى دهد.
مباحث مربوط به صفات الهی بسیار گسترده است و امکان بررسی آن در این نوشته مقدور نیست، ‌بنابراین تنها به نقش سازنده و تربیتی ایمان به برخی صفات – به عنوان نمونه و به دلیل اهمیت موضوع – اشاره می‌نماییم.
ایمان به علم الهی
با نگاهی گذرا به آیات فراوانی که از احاطه علمی خدای متعال سخن می‌گوید، درمی‌یابیم که خداوند با تأکید بر علم و آگاهی خود، «وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا» می‌کوشد تا آدمی را از غفلت بیرون آورد و ایشان را نسبت به رفتارهای آشکار و نهان خود هوشیار گرداند تا بی‌گدار به آب نزنند و گناه و جرمی را مرتکب نشوند که در قیامت باز خواست الهی و عذاب دوزخ را به همراه داشته باشد.
این‌که آدمی از وسعت علم خدا آگاه شود و بداند که علم خداوند مطلق، گسترده، شهودی، دقیق و لطیف است، «وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمًا» بی‌گمان رفتار خویش را بازسازی می‌کند و به خود اجازه نمی‌دهد تا در برابر خداوند و در محضر او گناهی مرتکب شود و یا رفتاری ریایی انجام دهد؛ چراکه خداوند بر سر و خفای بندگان آگاه است و هیچ سطحی از سطوح وجودی و ابعادی موجودی بر او پوشیده نیست.
اقرار و ایمان به گستره علم الهی موجب می‌شود تا انسان مؤمن خود را در یک امنیت همه‌جانبه احساس کند، چراکه می‌داند خداوند به همه امور وی آگاه است و دمی او را به حال خود وا نمی‌گذارد، بنابراین روزی و رزق وی را تا زمانی که عمر وی در دنیاست، تأمین می‌کند و او را از بلایایی که جانش را می‌ستاند، نگه می‌دارد.
وقتی انسان به علیم بودن خداوند اعتقاد داشته باشد، همین سبب پرهیزگاری و تقوا و دوری از گناهان می‌شود. وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ؛ همچنین وقتی انسان به حکمت و مصلحت خدا یقین پیدا کند، در مقابل سختی‌ها، ابتلائات یا برای هر ناملایمی که در زندگی پیش می‌آید، سریع اعتراض نمی‌کند و همیشه راضی به رضای الهی است و در آرامش به سر می‌برد.
این‌گونه است که توکل و اعتماد به خداوند در شخص افزایش و تقویت می‌یابد و باعث می‌شود تا انسان مؤمن خود را همواره تحت عنایت خداوند دانسته و از همه جهت زیر نظر و مراقبت و ربوبیت او زندگی کند و به رشد و بالندگی بپردازد.
ازاین‌روست که خداوند در آیات فراوان به مواردی از علم خود توجه می‌دهد تا هوشیاری آدمی را برانگیزد و به او هشدار دهد که در محضر خداوند است و انسان عاقل در محضر خداوندی که آگاه و عالم به پیدا و نهان و سر و خفی اوست نمی‌بایست گناه کند و یا به کارهای بد گرایش یابد و یا از خداوند نومید گردد و به خداوند قادر و توانا توکل نکند و امور خویش را به وی تفویض ننماید.
در حقیقت این شیوه‌ای تربیتی است که خداوند در پیش گرفته و بسیاری از مردم نیز از آن درس می‌گیرند و به تصحیح و اصلاح رفتارهای خویش می‌پردازند.
ایمان به قدرت الهی
از آیات قرآن استنباط می‌شود که معرفت و ایمان به قدرت خدا، از اهداف مهم زندگی بشر در دنیا است، آنجا که می‌فرماید: اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن‌ها هفت زمین آفرید. فرمان (خدا) در میان آن‌ها فرود می‌آید تا بدانید – و باور کنید – که خدا بر هر چیزی تواناست.
باور به این‌که خداوند قادر مطلق است و بر هر چیزی تسلط بی‌چون‌وچرا دارد، به معنای آن است که خداوند هنگامی‌که چیزی را بخواهد و وعده آن را بدهد، قادر به انجام آن است و بی‌هیچ تخلفی، آن چیز تحقق خواهد یافت؛ بنابراین، وعده‌ووعیدهای خداوند، به معنای تحقق حتمی و قطعی آن است.
در نتیجه آدمی می‌بایست حساب کار خودش را داشته باشد و از وعیدهای خداوند بترسد و به اموری که فرمان داده عمل و از چیزی که نهی کرده، پرهیز کند تا گرفتار خشم الهی نشود، بلکه از وعده‌های خداوند چون پاداش اخروی و دنیوی سود برد.
خداوند در سوره مائده بیان می‌کند که: قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛ قدرت خداوند بر دفع ضرر و جلب منفعت، وی را شایسته آن کرده است تا معبود بندگان شود.
به سخن دیگر، اگر ما باور کنیم که خداوند چنین موجود قادر و قاهری است که همه دفع ضررها و جلب منفعت‌ها به دست او است و کسی فوق و چیره بر او نیست، در این هنگام وی را معبود خویش دانسته و تنها به پرستش وی رو می‌آوریم؛ زیرا او را تنها ملجأ و مأوای خود دانسته و با عبادت مهر و محبت وی را می‌جوییم.
توجه به توانایی خداوند و باور و اعتقاد به قدرت بی‌پایان او از سوی انسان موجب می‌شود تا آدمی خود را از هرگونه تفاخر و خودبزرگ‌بینی حفظ کند و راه استکبار را در پیش نگیرد. فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً، أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً؛ اما قوم عاد در زمین به ‌ناحق تکبر و سرکشی کردند و گفتند که از ما نیرومندتر (در جهان) کیست؟ آیا آن‌ها ندیده و ندانستند که خدایی که آن‌ها را خلق نموده بسیار از آنان تواناتر است؟
همچنین توجه انسان به قدرت مطلق خداوند موجب می‌شود تا به همه فرامین الهی بی‌چون‌وچرا عمل کند و به کارهای خیری که فرمان می‌دهد گرایش یافته و حتی در انجام آن بر یکدیگر سبقت بجوید. وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد (قبله‌ای است که به آن روی آورد) پس بشتابید به خیرات که هرکجا باشید همه شما را خداوند (به عرصه محشر) خواهد آورد و به تحقیق خدا بر همه‌چیز تواناست.
به‌هرحال مهم‌ترین کارکرد و اثری که می‌توان برای توجه یابی انسان به قدرت مطلق الهی و باور به آن بیان داشت، رهایی از دام غرور، خودپسندی، گردنکشی، تفاخر، استکبار، اجتناب از شرک در عبادت و غیرعبادت، تمسک به قدرت بی‌پایان وی، گرایش به عبودیت خدا، توسل و توکل به خدا، تفویض امور به خدا، مراعات حال ناتوانان، کمک به مستمندان برای جلب محبت الهی و مانند آن اشاره کرد که در چند آیه بیان شده است.
بنابراین ایمان به خدا و اعتقاد راسخ به قدرت او آثار تربیتی فراوانی در زندگی آدمی‌دارد و باعث می‌گردد تا انسان در زندگی و مشکلات به او توکل و اعتماد نماید و حل مسائل زندگی و دشواری‌ها را به خدای بزرگ و توانا بسپارد. این اعتقاد انسان را در زندگی دنیوی موفق و صبور بار می‌آورد و به او آرامش خاصی می‌بخشد.
ایمان به عدالت خدا
یکی از صفاتی که انسان به‌هیچ‌وجه آن را برنمی‌تابد و نسبت به آن در جامعه واکنش شدید نشان می‌دهد، احساس نا عدالتی و تبعیض و ظلم است که گاهی باعث انقلاب و دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی می‌شود، مردمی که چنین احساسی دارند، هرگز به آرامش نمی‌رسند و خوشبختی نخواهند داشت. درحالی‌که احساس عدالت در هر جامعه و کشوری به مردم آن آرامش و خوشبختی می‌دهد.
در مورد خداوند که حاکم جهان هستی است نیز وضعیت همین‌گونه است، اگر انسان بخواهد به بندگی خویش افتخار کند و با یاد خدا به آرامش برسد، بدون احساس عدالت از ناحیه خداوند امکان‌پذیر نیست. چه کسی حاضر است حاکم جائر و ظالم را به رسمیت بشناسد و از او اطاعت کند و او را دوست بدارد؟
واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود و یا انجام دادن هر کاری به نحو شایسته است. چنانکه علی (ع) می‌فرماید: العدل یضع الامور مواضعها؛ عدل است که هر امری را در جایگاه خودش قرار می‌دهد.
اینکه می‌گوییم خداوند عادل است، یعنی هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزی را تحت نظامی خاص و مناسب آفریده است، پیامبر (ص) فرمود: بالعدل قامت السموات و الارض؛ و هم در عالم قانون‌گذاری و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به‌جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ‌گونه تبعیض و تفاوت ناروایی در آن قرار نداده است.
علی (ع) می‌فرماید: و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فی خلقه و عدل علیهم فی حکمه؛ خداوند از ستم بر بندگان خود منزه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار می‌کند و در مورد آنان به عدل حکم می‌کند.
بنابراین مقتضای عدل الهی آن است که خداوند هر انسانی را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها؛ و سپس با توجه به توانایی و تلاش اختیاری وی درباره او قضاوت کند، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛ و سرانجام پاداش یا کیفری در خور کارهایش به او عطا فرماید، فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ‌کس نشود و جز آنچه عمل کرده‌اید ابداً جزایی نخواهید یافت.
ایمان به قضا و قدر الهی
بخشی از آموزه‌های قرآن درباره مسئله قضا و قدر است. اگر کسی به این آموزه ایمان داشته باشد، به‌طور طبیعی افکار و رفتارش با کسی که اعتقادی به این آموزه‌ها ندارد، تفاوت خواهد داشت.
با نگاهی به تأثیر اعتقاد به قدر الهی در زندگی افراد، به‌سادگی می‌توان دو نوع زندگی متفاوت را پیش روی انسان‌ها ترسیم کرد. کسی که معتقد است خداوند دارای قضا و قدر است، زندگی خویش را بر اساس آن سامان می‌دهد و واکنش او در برابر مصیبت‌ها و نعمت‌ها، با واکنش غیر معتقد بدان متفاوت است.
در سوره حدید آمده: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ؛ لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفس‌های شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (نوشته) است. این کار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خیال‌پرداز خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.
خداوند در این دو آیه به روشنی نشان می‌دهد، ایمان به تقدیر الهی، مانع شادمانی غرورآمیز و اندوه بیجا در مقابل نعمت‌ها و مصیبت‌ها می‌شود. پس وقتی کسی به مقدرات الهی باور داشته باشد، هرگز دچار واکنش‌های هیجانی شدید افراطی نمی‌شود که دو سویه آن خروج از حالت تعادل و اعتدال و رفتارهای جنون‌آمیز است.
از دیگر کارکردهای مهم و تأثیرگذار باور به مقدرات الهی، تفویض و توکل در امور زندگی مؤمن است. خداوند دراین‌باره نیز فرموده است: اگر نیکی به تو رسد آنان را بدحال می سازد و اگر پیشامد ناگواری به تو رسد می گویند: «ما پیش‌ازاین تصمیم خود را گرفته ایم.» و شادمان روی برمی‌تابند. بگو: «جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»
در حقیقت کسی که اهل توکل و تفویض می‌شود خود را همانند کودک در اختیار ولی و سرپرست خویش قرار می‌دهد تا او کارهایش را انجام دهد و می‌داند هر چه از دوست رسد نیکو است.
ایمان به رازقیت خدا
از مصادیق مهم ایمان، باور داشت عمیق و صحیح نسبت به رازقیت الهی است. قرآن می‌فرماید: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ و هیچ جنبده‌ای در زمین نیست مگر اینکه رزق او برخداست و – او – قرارگاه واقعی و جایگاه موقت آنان را می‌داند؛ همه – این امور – در کتابی روشن ثبت است.
همه آنچه در زمین و آسمان است، برای خداست، پس تنها رازق اوست و این خدای یکتاست که رزق و روزی مخلوقات را از خزانه‌ بی‌انتهای رحمتش تقسیم می‌نماید. احدی توان جلب رزق بیشتر، بدون اراده‌ی او را ندارد و عطا و منعش همه از روی حکمت است.
در روایت پیامبر خدا (ص) فرمودند: إِنَّ اَلرِّزْقَ لَینْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ؛ رزق هر موجودی به همان میزان ‌که خداوند برایش مقدر فرموده، از آسمان به زمین نازل می‌شود. این آیه در حقیقت بیانگر این موضوع است که اگر این ضمانت در نظام و عالم نبود، هیچ موجودی باقی نمی ماند؛ زیرا رزق و روزی به معنی اعم، چیزی جز مددگیری موجودات از موجودات دیگر و در نهایت مددگیری همه از خداوند نیست.
اینکه هرکدام از ما در عالم خلقت وظیفه‌ای داشته و در مقابل حقوقی بر گردن دیگران داریم، یا اینکه خداوند هر جاندارى را به‌وسیله یک سلسله میل‌ها و رغبت‌هایی که در او ایجاد کرده تا در پى مایحتاج خود برود، همین اندیشه و تلاش و کوشش و روابطی که میان موجودات وجود دارد همه به موجب رزاقیت خداوند است و رزاقیت اوست که روزى و روزی‌خوار، رزق و مرزوق را عاشق یکدیگر قرار داده است.
رزاقیت به‌قدری ظریف و زیبا نهادینه‌شده تا جایی که طفل تا زمانی که طفل است و قادر به تهیه روزی‌اش نیست، غذای او در سینه مادر آماده و مهیا در اختیار او قرار می‌گیرد و تدریجاً که او قدرت بیشترى پیدا می‌کند، دیگر روزى او به آسودگى در اختیارش نیست و نیاز به تلاش خود او نیز هست تا به روزی خود دست یابد.
اعتقاد به رازقیت خداوند برای آرامش و امنیت فرد و جامعه بسیار مبنایی و اساسی است؛ زیرا ریشه قسمتی از ناهنجاری‌های جامعه، بی‌اعتمادی به رازقیت خداوند است. با کمی تأمل می‌توان این‌گونه ادعا کرد که عامل بسیاری از دزدی‌ها، اختلاس‌ها، ضرب و شتم‌ها و قتل‌ها، ناراحتی‌های عصبی و فشارهای روحی و بسیاری از نابسامانی‌های فردی و اجتماعی امروز که شاهد آن هستیم، ازآنجا ناشی شده که بسیاری از افراد، بدون توجه به تدبیرات و مقدرات حکیمانه خداوند و غفلت از آن‌ها و تنها با اتکا به قدرت تدبیر و زور بازوی خود، به این‌سو و آن‌سو می‌دوند تا لقمه‌ای نان به دست آورند.
به‌راستی اگر انسان به‌جای خود، به خدا متکی شود و او را رازق بداند و در فکر و عمل در برابر تقدیرات حکیمانه او سر تعظیم فرود آورد، بسیاری از التهاب‌ها و ناراحتی‌های فردی و اجتماعی از بین نرفته و جای آن را راحت و آرامش نمی‌گیرد؟
البته روشن است که اعتقاد به رازقیت خداوند با تلاش برای جلب آن منافاتی ندارد؛ زیرا خود او دستور داده است تا بندگان برای کسب رزق حلال تلاش کنند، ولی انسان موحد و مؤمن می‌داند که رزق اصلی از سوی خدای متعال است و زمین کشاورزی، کارخانه، اداره و … تنها وسیله‌های فراهم آوردن روزی انسان از جانب خداوند هستند.
این نگاه توحیدی به رازقیت خدا، انسان را از حرام‌خواری و بخل و ترک وظایف مالی مانند خمس و زکات و انفاق دور می‌کند و ریشه و مبنای بسیاری از رفتارهای خداپسندانه و انفاقات و دستگیری‌ها و خیرات اجتماعی خواهد بود.
در اثر ایمان راسخ به رازقیت خداوند، انسان اموالی که در اختیار اوست را از خدا می‌داند و به‌راحتی از آن قطع علاقه کرده و توان بخشش خواهد داشت. خداوند متعال فرمودند: أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیه؛ از آنچه ما به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آن‌که روزی فرا رسد که در آن نه دادوستدی است (و نه دوستی و شفاعتی).
امام علی (ع) گروهی را که از انفاق سر باز زدند، توبیخ نموده و فرمودند: فَلَا أَمْوَالَ بَذَلْتُمُوهَا لِلَّذِی رَزَقَهَا؛ حاضر نشدید اموالتان را در راه همان کسی که آن‌ها را روزی‌تان نموده، بذل و بخشش نمایید.
با اندکی دقت می‌توان اذعان نمود که باور داشت عمیق به رازقیت الهی از مؤلفه‌های اصلی تقویت ایمان و ریشه و مایه آرامش انسان و برطرف‌کننده بسیاری از آسیب‌های اجتماعی خواهد بود و اثرات مثبت فراوان در زندگی و سعادت انسان خواهد داشت.
ایمان به رحمت و بخشش الهی
عموم انسان‌ها ازآن‌جهت که معصوم نیستند و احیاناً به گناه و عصیانگری آلوده می‌شوند، نیازمند رحمت و بخشش الهی‌اند و اگر نبود بخشش و رحمت واسعه الهی، روح یأس و ناامیدی بر آنان غلبه می‌نمود و ادامه زندگی برایشان بسی دشوار می‌گشت، اما اعتقاد به رحمت و بخشش الهی، انسان را از ناامیدی نجات می‌بخشد و روح امیدواری و نشاط را در او می‌دمد.
خداوند فرموده است: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ به آن بندگانم که با عصیان بر نفس خویش اسراف کردند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید البته خدا گناهان را خواهد بخشید که او بسیار آمرزنده و مهربان است.
در دعای ابوحمزه ثمالی آمده: «خدایا آنگاه‌که به گناهانم می‌نگرم آه از نهادم برمی‌آید و جزع‌وفزع می‌کنم و آنگاه‌که به کرم تو می‌نگرم طمع می‌کنم».
شخصی آن‌قدر گناه کرده بود که از آمرزش خود ناامید شده بود. امیرالمؤمنین (ع) به او فرمودند: اى مرد! ناامیدی تو از رحمت خدا، از گناهانی که کرده‌ای بدتر است.
در سوره یوسف آنجا که حضرت یعقوب، فرزندانش را برای پیدا کردن یوسف و برادرش بنیامین به سوی مصر فرستاد، به آنان فرمود: پسرانم! بروید و یوسف و برادرش را بجویید و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها، کافران از رحمت خدا مأیوس می‌شوند.
علاوه بر این، قرآن نیز بارها، ناامیدی به درگاه خداوند را مورد نکوهش قرار داده است که همین مسئله برای انسان‌ها بسیار دلگرم‌کننده است. دلگرمی به رحمت بیکران الهی دیگر از این بهتر که خداوند خود بگوید از رحمت من ناامید مباشید؟
نومیدی خطرناک‌ترین راه نفوذ شیطان در دل آدمی است؛ لذا در حدیثی از امام صادق (ع) لقمان به فرزندش چنین می‌گوید: خَفِ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ، وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ؛ از خداوند آن‌گونه بترس که اگر تمام عبادات نیک جن و انس را انجام داده باشی، امکان دارد به سبب لغزشی تو را مجازات کند و آن‌قدر به رحمت خدا امیدوار باش که اگر تمام گناه جن و انس را انجام داده باشی، امکان دارد تو را مورد رحمت خویش قرار دهد.
حساسیت فراوان روی ناامیدی از رحمت خدا بدان جهت است که شخص مأیوس از رحمت الهی دیگر هیچ بازگشتی برای خود نمی‌بیند و به همین علت به هر کاری ممکن است دست بزند.
ناامیدی در مورد خدایی که رحمت واسعه‌اش همه را فرا گرفته، معنا ندارد و اگر باشد بازخورد عمل خود انسان است؛ ما به وظایف خود عمل نمی‌کنیم آن وقت از رحمت خداوند ناامید می‌گردیم. اگر قدری در صفات رحمانیه الهی مطالعه نماییم، هیچ‌گاه از رحمت او ناامید نخواهیم شد.
ایمان به لقاء پروردگار
از دیگر متعلقات ایمان، باورمندی به لقای الهی در عالم آخرت است. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید: ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ؛ آنگاه به موسی کتاب دادیم برای تکمیل نفس هر نیکوکار و برای تفصیل و بیان حکم هر چیز و برای هدایت و رحمت بر خلق، باشد که (مردم) به لقاء خدا ایمان آورند. در اهمیت موضوع لقاءالله همین بس که در این آیه از ایمان به لقای الهی، به‌عنوان علت و فلسفه ارسال پیامبران و انزال کتب الهی و کمال دین، یاد شده است.
البته قرآن کریم گاهی تعبیر امید به لقای الهی را به کار می‌برد و می‌فرماید: فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عملاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛ هر کسی که می خواهد خدا را ببیند دو کار کند: کارش خوب باشد، این کار خوب را هم با اخلاص انجام بدهد؛ برای خدا انجام بدهد.
بنابراین لقاءالله یکی از موضوعات و مطالب مهمی است که نور چشم عارفان بوده و نویدبخش لذت فراوان از رؤیت و نظر به وجه الله و نهایی‌ترین مرتبه سعادت است، بااین‌حال، کم‌تر به آن پرداخته شده و متأسفانه بسیاری از مردم آن را انکار می‌کنند: وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ؛ همان لقایی که منکر آن به حکم قرآن، جزء زیان‌کاران است: قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلقاءالله؛ و در عذاب خواهد بود: وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ؛ اما غایت خلقت و اوج مقام انسانیت و مقصد ملاقات خداوند است: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ؛ ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود می‌روی.

ایمان به صفات الهی

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا