نحوه حمله به خانه علی(ع) – سکوت امام در برابر جسارت به همسرش
السلام علیکم ورحمه الله ضمن سلام وعرض ادب نیازمند حل یک معمایم متمنی است کمی در این مورد وقت صرف کنید اخیرا یک فرد وهابی درحدود ده سوال ازهمه بینندگان مطرح کرده ومنتظر پاسخ میباشد ازجمله جریان هجوم به بیت حضرت امیر(ع) دراینجا سخنی گفت که لازمه اش تکذیب حادثه احراق باب است حضرات پاسخگو فقط اجمالا نقشه جغرافیایی منزل آن عزیزان جهان را بیان فرمایید که آیا ماجرای اتش زدن درخانه وحی ازکجا و بچه صورت گرفته است ایا از داخل مسجد بوده ؟ که باور کردنی نیست ! واگرازطرف کوچه بوده است لازمه اش این است که ابتدا بایدیک صحن (حیاط) درنظر بگیریم وتصور کنیم که اول وارد حیاط شده اند وسپس به ساحت اهل خانه جسارت کرده اند واگرتنها وتنها برای همه ساکنان بیت (ع) یک اطاق بزرگ درنظر بگیریم دراین فرض بایداتش را به درب همان یک اطاق که محل استراحت همه اعضا خانه بوده است زده اندکه با چنین فرض باید به محض اشتعال آتش دود همه جارا فراگرفته باشدوقهرا داد وفریادبلند شده دیگرجایی برای رفتن آن بانو بسوی درخانه برای محاجه نمی ماند زیرا همه یکجابوده اند. واینکه در مقابل دیدگان امیر (ع)زهرای مرضیه را هتک حرمت کنند او بی تفاوت باشد قابل قبول نیست! فعلی هذا من دست نیاز بسوی شما گرامیان دراز میکنم تا روز شهادت آن بانویک مطلب مستند در اینمورد برای این جانب تهیه وارسال فرمایید ممنونم از تبریزعبدالله الهی زاده ۱۰ ۹ ۱۴۰۰
1) دشمنان اهلبیت قرنهاست تلاش میکنند واقعیتها را تحریف کنند و جعلیاتی را به عنوان حقایق ارائه کنند مثلا تصویری از خانه امام علی(ع) و مسجدالنبی ارائه میدهند که خلاف واقع است بعد چون آن را با حقایق تاریخی منطبق نمیدانند، منکر واقعیات میشوند مثلا قضیه احراق را رد میکنند و نتیجه میگیرند اصل ماجرا دروغ است، این دشمنان حتی حاضر نیستند مستندات مورخان اهل سنت را در این زمینه باور و بیان کنند.برای درک بهتر جواب مناسب است سوال را اینطور مطرح کنیم و جواب آن را بیان کنیم:آیا خانه علی(ع) و فاطمه(س) به کوچه نیز راهی داشت و یا آنان برای ورود و خروج، تنها باید از مسجد النبی(ص) میگذشتند؟ آیا آن حضرات تنها همین خانه را داشتند؟عمر از داخل مسجد به سوی کجا به راه افتاد و علی(ع) را از کجا به کجا کشان کشان آوردند؟ اتاق فاطمه که همانجا داخل مسجد بود و در خانه هم مستقیم به صحن مسجد باز میشد؟ ابن حجر عسقلانی در فتح الباری از ابوبکر کلاباذی عالم دیگر اهلسنت نقل میکند: «بیت علی لم یکن له باب الا من داخل المسجد». آیا مدرکی دال بر اینکه خانه حضرت زهرا(س)، دو در داشته است، وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) پس از ازدواج، ابتدا در برخی منازل مدینه زندگی میکردند. اما پس از ساخت مسجد النبی(ص)، به خانهای کنار مسجد نقل مکان کرده و تا شهادت فاطمه(س) در همانجا میزیستند. این خانه؛ مانند دیگر خانههای متصل به مسجد، دو در داشت که یکی به مسجد و دیگری به بیرون باز میشد. بر اساس فرمان الهی، به غیر از منزل علی(ع) در تمام خانههایی را که به مسجد باز میشد بستند، اما وقایعی که در مورد خانه ایشان و پس از رحلت پیامبر(ص) گزارش شده است، مربوط به آن در میشود که به کوچه باز میشد.
پاسخ تفصیلی
پس از ازدواج امام علی(ع) با حضرت زهرا(س)، پیامبر(ص) از دامادشان خواستند تا برای خود و همسرش خانهای تهیه کند. خانهای که علی(ع) تهیه کرده بود، مقداری با خانه پیامبر(ص) فاصله داشت. پیامبر(ص) دوست داشت که خانه دخترش به او نزدیکتر باشد. زهرا(س) خانه حارثه بن نعمان را پیشنهاد کرد. حارثه که از این پیشنهاد آگاه شد، به پیامبر(ص) عرض کرد: من و اموالم در اختیار خدا و پیامبرش هستیم! سپس خانهاش را در اختیار علی(ع) و فاطمه(س) قرار داد.[1] آنان تا زمانی که خانه کنار مسجد ساخته شد، در آنجا زندگی میکردند.
الف) خانه حضرت علی در جوار مسجد
هنگامی که پیامبر(ص) در مدینه مسجدش را بنا کرد، برای همسرانش نیز خانههایی ساخت. سپس جمعیت زیادى از مهاجران و حتى ساکنان محلههاى دیگر مدینه، ساخت و سازهایی در اطراف مسجد انجام داده و مرکزیت شهر در اطراف مسجد شکل گرفت.[2] پیامبر(ص) یکی از خانههایی که درِ آن به داخل مسجد باز میشد را به علی(ع) و فاطمه(س) اختصاص داد و آندو بزرگوار به همراه فرزندان و بعدها خادمهشان در همانجا اقامت داشتند و فاطمه(س) تا آخر عمر شریفشان در همانجا زندگی میکرد. شواهد بسیاری بر این مدعا وجود دارد:
1. گزارش شده است که خانه فاطمه(س) پشت خانه پیامبر(ص)[خانه عایشه] سمت چپ مصلّی به سمت قبله بود[3] و یک منفذ به خانه پیامبر داشت که حضرتشان از این طریق از احوال آنان باخبر میشد[4] و گاه پیامبر(ص) دست بر چارچوب درب خانه آنان گذاشته و میگفت: «السلام علیکم أهل البیت إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرًا».[5]2. در روایتی از امام صادق(ع) درباره بسته شدن درهای متصل به مسجد، چنین آمده است: «… دستور بده تا همه درهایی که به مسجد باز میشود بسته شود، مگر خانه علی(ع) و مسکن فاطمه(س)…».[6] این حدیث به خوبی نشان میدهد، آن خانهای که ورودی آن به مسجد باز ماند، حجرهای اختصاصی برای علی(ع) نبود؛ بلکه خانواده ایشان نیز در آنجا سکونت داشتند.
3. شخصی از عبدالله بن عمر درباره تفاوت علی(ع) و عثمان پرسید که با این پاسخ روبرو شد: «علی پسر عموی پیامبر و داماد او است و این است خانه او! (و با دست به خانه علی اشاره کرد). خدا به پیامبرش دستور داد تا مسجدش را بنا کند و او هم آنرا ساخت و در کنارش دَه خانه بناکرد که نُه خانه برای همسرانش و دهمین خانه برای علی و فاطمه بود».[7]4. لباسهایی را از یمن برای عمر آوردند که او آنها را میان مردم پخش کرد … او بین قبر و منبر نشسته بود و مردم برای سلام به نزدش میآمدند که ناگاه حسنین(ع)، از خانه دختر پیامبر(ص) بیرون آمدند. خانه فاطمه(س) درون مسجد قرار داشت… .[8]5. مسلم بن ابی مریم توصیه میکند: خود را از نماز خواندن به این سمت نیز محروم نکن؛ زیرا اینجا در خانه فاطمه(س) است که علی(ع) از آنجا رفت و آمد میکرد. [9]6. خلیفه اموی ولید بن عبدالملک در سفر حجش هنگامی که در مدینه سخنرانی میکرد، چشمش به «حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب» افتاد که در خانه فاطمه(س) بود و به آینهای مینگریست. ولید با دیدن این صحنه، پیکی را نزد عمر بن عبدالعزیز فرستاد و به او پیغام داد: نظر من این است که این مکانها را بخری و به مسجد اضافه کنی!
در نقل دیگری آمده است که خود ولید پس از اتمام سخنرانی، دستور داد تا خانه فاطمه(س) را تخریب کنند. اما دو نواده حضرتشان «حسن مثنی پسر امام حسن(ع)» و «فاطمه دختر امام حسین(ع)» در برابر این دستور مقاومت کردند. ولید پیغام فرستاد که اگر از خانه فاطمه(س) خارج نشوید، دستور میدهم که آنرا بر سرتان خراب کنند. آنان به مقاومتشان ادامه دادند، اما با دستور ولید، با آنکه آنان در خانه بودند، خانه فاطمه(س) تخریب شد. [10]ب) درهای خانه حضرت علی(ع) و فاطمه(س)
ابتدا باید به این نکته توجه کرد که با توجه به شواهد و قرائن، تمام خانههای اطراف مسجد، دارای دو در بودند، وگرنه با بستهشدن ورودیهای آنها به مسجد با دستور خدا، ساکنانش باید راه خروج دیگری نداشته بوده و در خانه محبوس میشدند!
در همین راستا، خانه علی(ع) و فاطمه(س) نیز طبیعتاً دارای دو در بود که به بررسی آنها میپردازیم:
1. در واقع در مسجد: گفته شد که خانه بسیاری از صحابه، یک در خروجی به مسجد داشت که مستقیماً از آن وارد مسجد میشدند. پس از گذشت مدتی، خداوند به پیامبرش وحی فرستاد که مسجدت را پاکیزه گردان و توصیه کن که کسی آنجا نخوابد و دستور بده تا درهایی که به مسجد باز میشوند، مسدود گردند… و هیچ شخص جُنُبی نباید در آن رفت و آمد کند.[11] وقتی پیامبر(ص) دستور داد تا درهای متصل به مسجد بسته شوند، خانه علی(ع) را استثنا کرد، که به دنبال آن، برخی لب به اعتراض گشودند، اما با این پاسخ پیامبر(ص) مواجه شدند: «… بهتر است بدانید که من با نظر شخصی خودم هیچ دری را نبسته و هیچ دری را باز نگذاشتهام، بلکه تنها دستوری به من داده شد که از آن اطاعت کردم!». [12]با این وجود برخی افراد برای اینکه این مزیت ویژه امام علی(ع) را کمرنگ کنند، اینگونه جلوه میدهند که گویا خانه ایشان تنها همین یک در را داشت؛[13] و به همین دلیل مانند بقیه خانهها مسدود نشد![14]و ادعا کردهاند که خانه همه صحابه دارای دو در بود و این خانه علی(ع) بود که تنها یک در داشت![15] و یا آنکه باز ماندن در خانه علی(ع)، تنها به این دلیل بود که فاطمه(س) برای رفت و آمد آسان به خانه پیامبر(ص)، به باز ماندن دری که به مسجد باز میشد، نیاز داشت.[16]همه این گزارشهای نادرست در حالی است که در سخنان پیامبر(ص)، علت باز ماندن در خانه علی(ع)، اطاعت از دستور خدا به او اعلام شده است، و گزارشی وجود ندارد که پیامبر(ص) در توجیه بستهنشدن درِ آن خانه، به فقدان خروجی دیگر اشاره کرده باشند! [17] و اینکه در صورت بسته شدن این در انحصاری، ساکنانش محبوس خواهند شد! و یا آنکه رفت و آمدشان دشوار خواهد شد.
از طرف دیگر، مشاهده میکنیم که برخی صحابه؛ مانند عمر بن خطاب،[18] پسرش عبدالله[19] و سعد بن ابی وقاص[20] به صراحت، باز ماندن در خانه علی(ع) را فضیلتی بزرگ اعلام کرده و آرزوی داشتن چنین امتیازی را داشتند.
از سعد بن ابی وقاص پرسیدند که آیا فضیلتی از علی(ع) به یاد داری؟ پاسخ داد: «… بعد از توصیه به مسدود شدن درها، عمر بن خطاب نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! صحابه و عموهایت را از مسجد بیرون کردی، ولی این شخص کم سن و سال را ساکن مسجد کردی؟! پیامبر(ص) فرمود: اخراج شما و باقی گذاشتن او به نظر شخصی من نبود، بلکه خدا دستورش را داده بود».[21] اگر بسته نشدن در خانه علی(ع) برای این بود که این خانه فقط یک در داشت و امکان بسته شدنش نبود، دیگر فضیلتی به شمار نمیآمد، تا دیگران غبطهاش را خورده و آرزوی داشتن چنین امتیازی را داشته باشند!
2. درب واقع در کوچه: درِ دیگری که در نقلها از آن سخن به میان آمده و معروف به «در خانه فاطمه(س)» است، به مسجد النبی(ص) باز نمیشد، بلکه به سمت کوچه قرار داشت. ابوهریره گزارش میکند: «هنگام ظهر بود که با پیامبر(ص) به بازار قینقاع رفتیم … پیامبر در فناء خانه فاطمه نشست…».[22] منظور از «فناء خانه»، مکان نسبتاً وسیعی است که در مقابل خانه قرار دارد. [23]با توجه به اینکه در نقل دیگری از همین ماجرا گزارش شده است حضرتشان «بر در خانه فاطمه ایستاد»[24]، میتوان نتیجه گرفت که این «در» و این «فضای بزرگ پیرامون آن»، درون مسجد قرار نداشت وگرنه ابوهریره باید اینگونه گزارش میکرد که پیامبر(ص) به درون مسجد رفته و در داخل مسجد و مقابل درب خانه فاطمه(س) ایستاد!
همچنین برای نامیده شدن حضرت علی(ع) به ابوتراب، گزارشی وجود دارد و با آنکه اصل گزارش، مورد پذیرش شیعه نیست، اما استناد به فقره مورد نظر منعی ندارد: «پیامبر(ص) به خانه فاطمه(س) آمد و علی(ع) را ندید. پرسید: پسر عمویت کجا است؟ فاطمه گفت: … او خشمگین شد و از خانه بیرون رفت. پیامبر از شخصی خواست تا او را پیدا کند. آن مرد پس از مدتی برگشت و گفت: “او در مسجد خوابیده است”…».[25] از این فقره پایانی روایت چنین برداشت میشود که پیامبر(ص) از مسیری غیر از مسجد وارد خانه فاطمه(س) شد، وگرنه خودشان، علی(ع) که در مسجد خوابیده بود را میدید.
اکنون میتوان نتیجه گرفت که برخی گزارشهایی که پیرامون خانه فاطمه(س) وجود دارد، مربوط به همان خانه متصل به مسجد پیامبر(ص) است، اما از سمت آن دری که در کوچه قرار داشت:
«مهاجرانی؛ مانند علی(ع) و زبیر که از جریان بیعت ابوبکر خشمگین بودند، مسلحانه وارد خانه فاطمه(س) شدند. عمر با افرادی، نظیر اسید بن حضیر، سلمة بن وقش، ثابت بن قیس بن شماس خزرجی و محمد بن مسلمة به آنجا آمده و با علی(ع) و زبیر به گفتوگو پرداختند. یکی از آنها شمشیر زبیر را گرفته و آنرا به سنگ کوبید و شکست…». [26]«عمر بن خطاب افرادی که در خانه بودند را تهدید کرد و گفت: به خدا خانه را بر سرتان آتش میزنم…».[27] مدتها بعد از وقوع این جریان، ابوبکر از ماجرا اظهار پشیمانی کرده و میگفت: «ای کاش! به خانه فاطمه تعرّض نمیکردم، حتی اگر آنان در حال آمادهشدن برای نبرد بودند!» [28]شواهد و دلایل پیرامونی نشانگر آن است که این حوادث، مرتبط با آن دری بوده که در کوچه قرار داشت، نه آن دری که به مسجد باز میشد.
برگرفته از پایگاه اسلام کوئست
پینوشت:
[1]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق: عبدالقادر عطا، محمد، ج 8، ص 18- 19، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1410ق.
[2]. جعفریان، رسول، آثار اسلامی در مکه و مدینه، ص 255، تهران، مشعر، 1389ش.
[3]. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، التحفة اللطیفه فی تاریخ المدینه الشریفه، ج 1، ص 23، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414ق.
[4]. تاریخ مکة المشرفة، ص 269 – 270.
[5]. مغربی، حسین بن محمد، البدر التمام شرح بلوغ مرام، ج 5، ص 443، دارالهجر، چاپ اول، 1424ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 340، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[7]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 2، ص 191 – 192، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[8]. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج 6، ص 405، بیروت، مؤسسه الرسالة، چاپ اول، 1400ق.
[9]. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 2، ص 46، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1419ق.
[10]. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 2، ص 89 – 90.
[11]. الکافی، ج 5 ، ص 340؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، تحقیق: ابو عبدالرحمن ترکی، صنعاء، دار الآثار، چاپ اول، 1424ق.
[12]. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج 2، ص 581، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبرى، ج 7، ص 423، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ اول، 1421ق.
[13]. جکنی شنقیطی، محمد بن سید عبدالله، کوثر المعانی الدراری فی کشف خبایا صحیح البخاری، ج 7، ص 285، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ اول، 1415ق.
[14]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج 7، ص 15، بیروت، دارالمعرفه، 1379ق؛ عمدة القاری، ج 16، ص 176.
[15]. اللکنوی الهندی، محمد عبدالحی، التعلیق الممجد، ج 3، ص 477، دمشق، دارالقلم، چاپ چهارم، 1426ق.
[16]. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 379، بیروت، دارالاحیاء تراث الاسلامی، 1408ق.
[17]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135، بیروت دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411ق.
[18]. المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 135.
[19]. فتح الباری، ج 7، ص 15.
[20]. شیبانی، ابوبکر بن ابی عاصم، السنة، ج 2، ص 609، بیروت، المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1400ق.
[21]. السنن الکبری، ج 7، ص 424.
[22]. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 3، ص 66، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[23]. ابومحمد، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج 11، ص 239، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[24]. بزاز، احمد بن عمرو، البحر الزخار(مسند بزاز)، ج 15، ص 106، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، چاپ اول، 1988م.
[25]. صحیح بخاری، ج 1، ص 96.
[26]. عصامی مکی، عبدالملک بن حسین، سمط نجوم العوالی فی انباء الاوائل و التوالی، ج 2، ص 332، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1419ق.
[27]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج 3، ص 202، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[28]. تاریخ الرسل و الملوک، ج 3،ص 430؛ ر. ک: «شهادت حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت»، سؤال 5256.
2) اما اینکه چرا علی(ع) با وجود شجاعت و دلیری منحصر به فردشان، در مقابل اینگونه رفتارها سکوت کردند و دست به شمشیر نشدند باید گفت:
علی(ع) در مقابل دو راه قرار داشت، یا با کمک دوستان واقعی خود که حکومت جدید را مشروع نمیدانستند به پا میخاست و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت غصب شده را از آنان باز پس میگرفت؛ یا آنکه وضع پیش آمده را تحمل میکرد و در حدّ امکان نسبت به حلّ مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود، اقدام میکرد.
از آنجا که رهبران الهی، قدرت و مقام را هدف نمیدانند، بلکه هدف را چیزی بالاتر از حفظ موقعیّت خود میدانند، أمیرالمؤمنین(ع) با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعهی اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه (س) میایستاد، وضعی پیش میآید که زحمات پیامبر اسلام(ص) و خون های پاک شهیدان به هدر میرفت؛ لذا ترجیح داد که وضع پیش آمده را بپذیرد و به طور غیرمستقیم از کیان اسلام حراست نماید.[1]اگر آنحضرت دست به شمشیر میبرد و با دستگاه حاکم مقابله میکرد، یا به عبارت دیگر، شجاعت و دلیری خود را نمایش میداد قطعا کسانی که خود را خلیفه میدانستند آرام نمینشستند؛ لذا جنگى داخلی بین مسلمانان صورت میگرفت و حوادث ناگوارتری اتفاق میافتاد، مثلا:
علی(ع) بسیاری از کسانی را که بر عهد خود با پیامبر(ص) ثابت مانده بودند و از جان و دل علی(ع) را دوست میداشتند، از دست میداد.
تفرقهی شدیدی در میان امت اسلام به وجود میآمد و تعداد زیادی از صحابهی پیامبر(ص) که قدرت بزرگی در برابر دشمنان اسلام به شمار میآمدند از بین میرفتند، یا با از بین رفتن اتحاد و وحدت، جامعهی اسلامی ضعیف میشد.
تعداد بسیاری از کسانی که در سال های آخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شده بودند، پس از رحلت آنحضرت، به ارتداد روی آورده و در برابر حکومت اسلامی موضع گیری کردند، در این حالت بحرانی، اگر حضرت أمیر(ع) پرچم مخالفت به دست میگرفت جامعهی اسلامی در خطر جدی قرار میگرفت.
خطر مدعیان نبوت مانند “مسیلمه و سجاح، را هم نباید از نظر دور داشت که با ایجاد اختلاف، بعید نبود ضربات جبران ناپذیری را به پیکر اسلام وارد سازد.
خطر رومیان که در پی فرصتی مناسب بودند تا به مرکز اسلام حمله کنند نیز جامعه اسلامی را تهدید میکرد و در این موقعیت اگر حضرت علی(ع) دست به قیام میزد، به یقین جبههی مسلمانان تضعیف میشد و مخالفان اسلام بهتر میتوانستند به اهداف خود نایل شوند.
آنچه که بیان شد، خلاصه ای از عواملی بود که امام(ع) به دلیل آنها صبر را بر قیام ترجیح داد و با این ابتکار و تدبیر توانست جامعهی اسلامی را از خطرهای بزرگ برهاند و این تصمیم، چیزی جز حفظ اصل اسلام و علاقه به اتحاد مسلمانان و انجام وظیفه نبود.[2]امام(ع) در بیانی آکنده از حزن و درد، رمز سکوت خود را به بیانی دیگر در خطبهی شقشقیهی[3] نهج البلاغه بیان کرده و فرمود:
«در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمانی که پدید آمده صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد، سرانجام دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیک تر است؛ لذا صبر پیشه کردم ولی به کسی میماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود میدیدم، میراثم را به غارت میبرند».[4]در جای دیگر در جواب شخصی از بستگان حضرت علی(ع) که در همان روزهای سقیفه فضائل حضرت را میستود و از مردم به جهت رها کردن او انتقاد میکرد فرمود:
«سالم ماندن دین [از اختلافات و دو دستگیها] برای ما بهتر از هر چیز دیگر است».[5]این عبارات نشان میدهد که آنچه حضرت علی را وادار به سکوت کرده بود، چیزی با ارزشتر از اتفاقات ناگوار رخ داده، یعنی همان حفظ نهال نوپای جامعهی اسلامی بود که حضرت حاضر بود خود، همسر و فرزندانش را در این مسیر فدا کند.
روشنترین بیانی که در آن علی(ع) علت سکوت خویش را بیان نمود، به این عبارت در نهج البلاغة آمده است:
«و چیزى مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان از هر سو و بیعت کردن با او. پس دست خود بازکشیدم، تا آنکه دیدم گروهى در دین خود نماندند، و از اسلام روى برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد(ص) خواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یارى نکنم، رخنه اى در آن بینم یا ویرانیى که مصیبت آن بر من سخت تر از – محروم ماندن از خلافت- است و از دست شدن حکومت شما، که روزهایى چند است که چون سرابى نهان شود، یا چون ابر که فراهم نشده پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا باطل نابود شد، و دین ثبات و استقرار یافت.[6]برگرفته از پایگاه اسلام کوئست
پینوشت:
[1]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 65، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، 1376ش.
[2]. همان، ص71.
[3]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 48، خطبه شقشقیه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. همان.
[5]. ر.ک ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه ج 6 ص 23- 45.
[6]. نهج البلاغة، ص 451، نامۀ حضرت به مردم مصر، شمارۀ 62.
نحوه حمله به خانه علی(ع) – سکوت امام در برابر جسارت به همسرش