تبلیغ در خارج و خاطره ای تبلیغی
سلام علیکم، چگونه میتوان در خارج از کشور برای امام زمان تبلیغ کرد و فعالیت مهدوی داشت؟ چه ایده های جذب کننده ای وجود دارد؟
پاسخ کوتاه:
مسلمان شدن مردم در شبه قاره هند ، آسیای جنوب شرقی و دیگر مناطق عالم نتیجه مهاجرت مسلمانان مجاهد بخصوص مسلمانان ایرانی در سالهای قبل است. تصمیمی شما بسیار مقدس و دشوار و پر از سنگلاخ است . هر چه عمل برای خدا سخت باشد پاداش آن نیز نزد خدا به مراتب بیشتر خواهد بود. اولین قدم خوب درس خواندن و تسلط یافتن در حدکافی به مبانی اسلام است تا بتواند چنین وظیفه ای را به نحو احسن انجام دهد . در تبلیغ دین آنچه که ازسایر ویژگیها مهمتر است، این است که ویژگیهای اخلاقی حضرت رسول صلوات الله علیه و آله را بشناسید و به آنها مزین باشید .
مسلمان شدن مردم در شبه قاره هند ، آسیای جنوب شرقی و دیگر مناطق عالم نتیجه مهاجرت مسلمانان مجاهد بخصوص مسلمانان ایرانی در سالهای قبل است. تصمیمی شما بسیار مقدس و دشوار و پر از سنگلاخ است . هر چه عمل برای خدا سخت باشد پاداش آن نیز نزد خدا به مراتب بیشتر خواهد بود. اولین قدم خوب درس خواندن و تسلط یافتن در حدکافی به مبانی اسلام است تا بتواند چنین وظیفه ای را به نحو احسن انجام دهد . در تبلیغ دین آنچه که ازسایر ویژگیها مهمتر است، این است که ویژگیهای اخلاقی حضرت رسول صلوات الله علیه و آله را بشناسید و به آنها مزین باشید . زیرا مردم قبل از اینکه از اصول عقاید اسلامی بپرسند به اخلاق و رفتار فرد مبلغ توجه می کنند. دادن فرهنگ دینی و هدایت مردم به سوی دین خدای متعال است . نیازهای یک منطقه با مناطق دیگر متفاوت است . شاید در ایران نیازهایی مطرح باشد که این نیازها اصلا در جامعه اروپایی معنی نداشته باشد و یا در کشورهای آفریقایی شدیدتر باشد، نیازهای مناطق جغرافیایی متفاوت است . در زبان فارسی برای رساندن یک مفهوم در یک جمله از افعال مختلف استفاده می کنند، این کار جمله را خیلی زیبا می کند، اما در زبان آلمانی مترجم مجبور می شود برای یک جمله، از یک فعل استفاده بکند و لطافت جمله از بین رود . استاد مطهری می گویند: مرد به زن بگوید دوستت دارم و … «الآن اگر اینها را به یک اروپایی بگویید برای آنها عادی و طبیعی است . حتی در آموزش های اخلاق ما می بینیم که درباره ی پدیده های اخلاقی در جامعه خودمان باید خیلی تذکر بدهیم: «دروغ نگو، مسخره نکن، غیبت نکن و …» اما ممکن است اینها اصلا در جامعه دیگر معنا نداشته باشد و با یک اشاره کوتاه بتوان رد شد . و بر عکس ممکن است خیلی از پدیده ها در جامعه ایران اهمیت زیادی نداشته باشد، اما در جوامع دیگر به تاکید و کار بیشتری لازم باشد . بنابراین می طلبد در رشته های مختلف با اندیشمندانی که در خارج از کشور هستند تبادل اندیشه نمایید . مباحث عرفان نظری و عملی را به نحو خیلی زیبا و کلاسیکی میتوان تدوین و عرضه نمود . در خارج از کشور، مسائل ظاهری مبلغ قبل از مسائل باطنی و فکری او مورد توجه قرار می گیرد و مردم قبل از هر چیز به نوع برخورد مبلغ با مردم توجه می کنند . لذا اخلاق و رفتار مبلغ و سلوک شخصی اش تا حد زیادی می تواند در مردم اثر کند و نفوذ داشته باشد . این حرکت اولی است که بایستی روی آن کار شود . تبلیغ یک مسئله تخصصی است . الآن در دنیا تبلیغ جنبه علمی و تخصصی پیدا کرده است . به تجارب مسیحیان نگاه کنید که برای آماده سازی یک مبلغ چقدر کار می کنند و بعد او را به جای مورد نظر می فرستند . جغرافیای کشوری که می خواهد برود و فرهنگ مردم و نیازهای آنجا آشنا باشد . ابزارهای روز اطلاع رسانی و تبلیغاتی مثل استفاده از اینترنت ، گفتگوی مستقیم خیلی مؤثر است .ذکاوت ، شجاعت ، تدین ، جوان بودن ، قدرت قلم و بیان داشتن ،آشنایی کامل با زبان ، قناعت و زهد آراستگی ظاهر: در کشورهای خارجی بسیار به زیبایی پوشش و شکل و نوع لباس اهمیت می دهند . حال تصور کنید یک مبلغی با ظاهری در هم ریخته به آن مناطق وارد شود; به طور طبیعی کلام این فرد مؤثر نمی افتد . شیک پوشی و حفظ ظاهر، نوع ریش و نوع لباس به عنوان یکی از عوامل غیر مستقیم تاثیرگذار بر میزان نفوذ اجتماعی مبلغ در میان مخاطبین می باشد . یک مبلغ در عرصه بین الملل الزاما باید در حد متعارف (نه تخصصی) با کلیات علوم مختلف آشنایی داشته باشد; زیرا در صورتی که از موارد کلی و معمولی رشته های مختلف علمی بی اطلاع باشد، در برقراری روابط با طبقات مختلف مردم منطقه ماموریت بخصوص اندیشمندان علوم گوناگون دچار بحران ارتباطی می شود و چه بسا نتواند رسالت فرهنگی و دینی خود را به نحو مطلوب برآورده سازد . یک خاطره از مبلغ سیف الله مدبر :در یکی از سفرهای تبلیغی که پس از 65 روز در شهر عشق آباد بودم، قرار بر این شد که برای تبلیغ به شهر «مرو» عزیمت نمایم . از سفارت جمهوری اسلامی در آنجا پرسیدم «مرو» کجاست؟ آنها در جواب گفتند: در شهر «بایرم علی » که «مرو» قدیم آنجا بوده، (الآن «مرو» جدید با آنجا فاصله دارد) به من گفته شد به «مرو» برو و در آنجا فردی بنام عباسعلی را که ریش سفید شیعه های آن منطقه است، پیدا کن . در حالی که من به شهری به بزرگی شهر قم می رفتم و درصدد بودم تا یک نفر را که هیچگونه نشانی از او نداشتم و تا آن موقع نیز او را حتی برای یکبار هم ندیده بودم، پیدا کنم . راس ساعت 3 بامداد هنگام اذان صبح از قطار پیاده شدم . در این هنگام همه جا پر از برف و یخ و هوا نیز بشدت سرد بود و من با کیف سنگینی که در آن تعدادی قرآن و تسبیح جای داده بودم، به دنبال جایی برای استراحت و خواندن نماز بودم; (البته این را هم بگویم که یک چوب نیز در دست داشتم که سگ های ولگرد را از خود دور کنم) . با توجه به اینکه زبان آنجا روسی بود و من علاوه بر زبان مادری خود تنها زبان انگلیسی را می دانستم، چون تابلوهای اماکن عمومی و خصوصی به زبان روسی نوشته شده بود، من قادر به درک مفاهیم تابلوها نبودم .در این هنگام نمای بیرونی یکی از ساختمانها، توجه ام را جلب کرد، حدس زدم که این باید هتل باشد، با توکل به ذات اقدس الهی، درب آن مکان را زدم، در حالی که در را می زدم با خود چنین می اندیشیدم، در یک حالتی فرضی پس از این اقدام یا موفق به اسکان در آن مکان می شوم و یا آنکه در نهایت مرا ضرب و شتم می کنند . در هر حال پس از آنکه در را زدم، خانمی در جلو چشمم ظاهر شد، به محض دیدن ظاهر و قیافه در هم ریخته من و کاپشن ایرانی که بر تن داشتم، بدون آنکه کلامی بگوید، با اشاره دست و سر به من فهماند که دور شو، من با سماجت مجددا در را زدم، این بار مرد جوان ترکمنی در را باز کرد، همانگونه که در عرایضم گفتم، زبان مشترک مهم ترین عامل ارتباط می باشد، ولی متاسفانه هیچکدام از ما زبان همدیگر را نمی دانستیم . در عمل نمی توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم، بهر تقدیر با زبان اشاره به او فهماندم که اتاقی را برای استراحت نیاز دارم، اما او هم جواب رد داد، به هر زحمتی بود از او خواستم اجازه دهد نمازم را بخوانم، قبول کرد و با اشاره به من فهماند که همانجا پشت در ورودی روی تکه موکتی نمازم را بجا آورم . با دلی شکسته نمازم را اقامه کردم، شاید این نماز بهترین نمازی بود که با تمام وجود و با حضور قلب و خشوع در تمام عمرم بجا آورده بودم و از خداوند متعال درخواست کردم که مشکل مرا حل کند .
پس از نماز از هتل خارج شدم در حالی که از شدت سرما بخود می لرزیدم، به خدای بزرگ متوسل شدم، ناگاه از پشت سر صدایی شنیدم، برگشتم، دیدم همان مرد ترکمن است، اشاره کرد که برگرد، من برگشتم، متوجه شدم که اتاقی را برای من آماده کرده، با راهنمایی او به طبقه سوم ساختمان رفتم، اتاق فوق العاده مجهزی بود . حدس زدم باید متعلق به یکی از مقامات ارشد حکومتی باشد، پس از این واقعه، رو به درگاه الهی کرده و سپاسگزاری نمودم . با خود می گفتم حتما حداقل صد دلار برای هزینه این اطاق مجلل از من درخواست خواهد کرد; ساعت 10 صبح برخاستم و برای تصفیه حساب از اتاق خارج و نزد مرد ترکمن مسئول هتل رفتم، وقتی از او میزان هزینه پرداختی را سؤال کردم، با تعجب دیدم پاسخ داد، «هزینه ای نمی گیریم » ، فقط برای من دعا کن، من فرد بدبختی هستم; زیرا نماز نمی خوانم، و کسی به من نماز خواندن را یاد نداده است .
پس از آنکه به او دعا کردم (در فرهنگ آنها وقتی از کسی می خواهند که به آنها دعا کند، باید در همان زمان و مکان به آنها دعا کرد) ، او به من گفت، آیا فهمیدی در کجا استراحت کرده ای؟ جواب دادم: خیر . گفت: این اتاق متعلق به «سفر مرادنیازف » رئیس جمهور کشورمان است; و مهمانان ایشان در اینجا استراحت می کنند . اما من بعد از نماز خواندن شما به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و دلم شکست و متحول شدم و تصمیم گرفتم که این اتاق را که خالی مانده بود برای استراحت شما در نظر بگیرم . در هر حال از او تشکر کردم و از هتل خارج شدم; و در حالی که دنبال عباسعلی که ریش سفید شیعه ها بود می گشتم، و هیچ گونه نشانی و یا تصویری از او نداشتم، به اولین فردی که رسیدم، سؤال کردم عباسعلی را می شناسی؟ با تعجب پاسخ داد: «عباسعلی من هستم .» این در حالی بود که من در ذهن خود تجزیه و تحلیل می کردم از قیافه ها باید تشخیص دهم که این فرد، ارمنی، یهودی یا مسلمان است . ولی همه قیافه ها یکنواخت بود . این خاطره برای من شیرین ترین خاطره دوران تبلیغ من محسوب می شود; زیرا پس از شناسایی عباسعلی و برقراری رابطه با او جرقه آغاز تبلیغات دینی زده شد و راه برای ادامه کار هموار شد، و مناطق شیعه نشین، تعداد شیعیان، تعداد مساجد، ایران دوستان و اسلام خواهان را شناسایی کردم و این شناخت برای بنده و سایر مبلغان در سفرهای تبلیغی آتی بسیار مؤثر افتاد . دلیل واضح این امر هم مقایسه تطبیقی وضعیت اعتقادی و عملی ساکنان آن منطقه در آن هنگام و در حال حاضر می باشد .
تبلیغ در خارج و خاطره ای تبلیغی