امر بین الامرین -جبر و اختیار
سلام وقت بخیر در بحث جبر و اختیار ، اصطلاحی وجود دارد امر بین الامرین ، درک این اصطلاح بسیار مشکل است انسان یا مختار است یا مجبور ، امری بین این دو دیگر چیست ؟ یا شب است یا روز ، یا فرد مرد است یا زن ، دیگر امری بین این دو معنا ندارد؟ ممنون میشوم در باره این اصطلاح توضیح دهید خدانگهدارتان
ما در میان جبرها به دنیا آمده ایم، اما می توانیم با اختیار خود آنها را مدیریت کنیم.
دنیای ما ترکیبی از جبر و اختیار است. قوانین فیزیک و شیمی و زیست شناسی و … جبرهای جهان ماست. اما با همین جبرها و با اعمال اختیار خودمان به آنها، دنیایمان را مهندسی می کنیم و آن را تغییر می دهیم. ابزار الکترونیکی ما حاصل همین مهندسی متکی بر قوانین الکترومغناطیس است.
در حقیقت مشیت خدا به مشیت انسان تعلق می گیرد. یعنی خدا می خواهد انسان با اختیار خودش عمل کند. اما گاهی در برابر اختیار انسان موانعی وجود دارد. انسان می خواهد پرواز کند، اما نمی تواند و باید با رشد علم، هواپیما بسازد. انسان می تواند دارو بسازد، اما با همه اینها همیشه داروها نجات بخش نیستند.
کار خداوند این است که این اجازه را به انسان می دهد و البته او را در نتیجه تصمیمش دخیل می کند و انسان در مواردی که مختار بوده است باید عواقب تصمیمش را به دوش بکشد.
لذا امر بین الامرین را نباید تلقی ترکیبی از جبر و اختیار معنا نمود . یعنی در وسط این دو نیست تا حد وسطی بین این دو باشد .
امر بین الامرین یعنی امر سومی که بینونت (غیریّت) دارد با جبر و اختیار یعنی نوع سومی است . مثل اینکه بگویی: « نه سیاه و نه سفید، بلکه امری بین آن دو» امر بین سیاه و سفید، نمی شود خاکستری، بلکه می شود تمام رنگهایی که نه سیاهند و نه سفید؛ مثل، آبی، قرمز، بنفش، خاکستری تیره، خاکستری روشن، زرد و … .
نظر شیعه به تبع ائمه اطهار علیهم السلام این است که نه جبر امکان تحلیل دقیق افعال انسانى را دارد و نه تفویض، بلکه تحلیل دقیق کار بشرى، راهى غیر از جبر و اختیار است. انسان در فعل و ترک اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خداى سبحان به او داده و قدرت بشرى نفى کننده قدرت الهى نیست. به عبارت دیگر، گروهى اراده و اختیار انسان را نفى کردهاند (جبریون) و گروهى اراده الهى را نفى کردهاند (طرفدران نظریه تفویض)، اما به نظر شیعه، اراده و قدرت و اختیار آدمى در طول اراده و قدرت الهى است.
با مثالى شاید بحث روشنتر شود: فرض کنید کسى، پسر بچهاى را از کودکى تحت تربیت و حفاظت خود قرار دهد، و تمام امکانات رفاهى و تحصیلى را براى او فراهم کند. وقتى او به سن ازدواج برسد، دختر خود را به عقد او درآورد و خانه و شغلى مناسب به او دهد، و با او شرط کند که تا زنده است، زندگى او را تأمین کند و تحت حمایت خود قرار دهد، به شرط آنکه تحت سرپرستى او زندگى کند. اگر بگوییم که این جوان در این زندگى هیچ نقشى ندارد و تمام زندگى و مخارج و خانه که به او عطا شده متعلق به آن مرد نیکوکار است، طرفدار نظریه جبر شدهایم.
واگر بگوییم که آن مرد نیکوکار با بخشش خود، از مالکیت خود صرف نظر کرده و از مالکیت عزل شده است، و داماد همه کاره و مالک مطلق است، به نظریه تفویض تمایل پیدا کردهایم. اما اگر بگوییم که آن مرد و داماد هر دو مالک هستند، منتها به این ترتیب که مرد در مقام مولویت و صاحب اختیارى، صاحب خانه و مال و ثروت است و داماد در مقام کسى که اجازه استفاده و دخل و تصرف در محدوده ملک مرد نیکوکار را دارد، به امر بین امرین معتقد شدهایم که در این صورت پذیرفتهایم که اختیار و مالکیت داماد در طول مالکیت مرد نیکوکار است، اما این اختیار هیچگاه صاحب اصلى را از تصرف و اختیار معزول نمیکند.
روشن است که نظریه امر بین امرین بسیار دقیقتر از آن است که این مثال با آن تطبیق کند، بدین جهت توضیح این مطلب عمیق نیاز به مقدمات فلسفى فراوان ازین پاسخ دارد.
امر بین الامرین -جبر و اختیار