علی(ع) و فواطم در مسیر هجرت به مدینه
سلام وقت بخیر میخواستم بدانم حضرت فاطمه با چه کسانی از مکه هجرت کردند؟چون پیامبر گرامیمون(ص) شبانه از مکه هجرت کردند آیا حضرت فاطمه(س) با پدرشون از مکه خارج شدن یا با گروهی از مسلمانان دیگر؟
در حادثه هجرت، در مدت سه شبانه روزى که حضرت رسول(ص) در غار «ثور» استقرار یافته و از چشم دشمنان مخفى شده بود، حضرت على علیه السلام به همراه هند بن ابى هاله (پسر حضرت خدیجه علیهاالسلام ) دور از چشم مشرکان مکه، به پیامبراکرم(ص) آذوقه و لوازم ضرورى مى رساند. در یکى از شب ها که على و هند به محضر آن بزرگوار شرفیاب شده بودند، پیامبر(ص) به على علیه السلام سفارش کرد که: امانت هاى مردم را در ملأ عام و آشکارا به صاحبانشان برگرداند.1 آنگاه در مورد هجرت دخترش فاطمه علیهاالسلام به امیرمؤمنان علیه السلام چنین فرمود:«من دخترم فاطمه را به تو سپردم و هردوى شما را نیز به خدا مى سپارم و از خداوند تبارک و تعالى مى خواهم که نگهبان و حافظ شما باشد.»رسول خدا(ص) در ادامه سفارش هاى خود به على علیه السلام دستور داد تا تعدادى شتر تهیه کرده، مقدمات هجرت به مدینه را براى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، فاطمه بنت اسد ـ مادر مولاى متقیان على علیه السلام ـ و فاطمه بنت زبیر و عده اى از بنى هاشم و برخى مسلمانان بى بضاعت که براى هجرت به مدینه تصمیم دارند، فراهم کند و دور از چشم دشمنان به مدینه منتقل نماید و در آخر براى سلامتى على علیه السلام و همراهانش دعا کرده و اطمینان داد:
«اِنَّهُم لَنْ یَصِلُوا مِنَ الآنِ اِلَیکَ یاعَلى! بِاَمْرٍ تُکْرِهُهُ2؛ على جان! از این به بعد، از طرف مشرکان و دشمنان اسلام به تو گزند و آسیبى نخواهد رسید.»
امیرمؤمنان علیه السلام نیز طبق دستور پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم مرکب هایى تهیه کرد و بعد از اطمینان از سلامتى و حرکت پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم ، به سوى مدینه روانه شد. على علیه السلام در تاریکى شب و مخفیانه به همراه فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب (همسر مقداد بن اسود)، ایمن، پسر امّ ایمن (دایه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم ) و برخى دیگر از مسلمانان غریب و ضعیف، در قالب کاروانى کوچک هجرت خود را آغاز کرد.
ابوواقد، فرستاده پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم به عنوان ساربان این کاروان، هدایت مرکب ها را به عهده داشت. او از ترس دشمنان، در کار خود عجله مى کرد و کاروان را با سرعت تمام به سوى مدینه مى برد؛ على علیه السلام به او فرمود: اى ابوواقد! زنان و دختران و افراد ضعیف را ملاحظه کن و با عمل خود، آنان را ناراحت نکن؛ چون آنان ضعیف هستند و اذیت مى شوند.
ابوواقد گفت: یا على! مى ترسم تحت تعقیب دشمنان باشیم و از سوى آنان آزار و اذیتى به ما برسد.
على علیه السلام فرمود: آرام باش و هیچ گونه نگرانى به خود راه مده؛ زیرا رسول خدا(ص) به من اطمینان داده است که کفّار بعد از این لحظه، دیگر به ما تسلّطى نخواهند داشت. آنگاه مولاى متقیان علیه السلام خود، زمام شتران را به دست گرفته و به آرامى به سوى مقصد حرکت داد.3 آن حضرت در حالى که اشعار زیر را زمزمه مى کرد، به هدایت گروه مهاجران پرداخت:
لاشَى ءَ الاّ اللّهُ فَارْفَعْ هَمَّکا یَکفیکَ رَبُّ النّاسِ ما اَهَمَّکا4
چیزى جز خداوند متعال در این عالم مؤثّر نیست. همت خود را بلند دار و بدان که پروردگار تواناى مردم، براى یارى تو در هر امر مهمّى، تو را کافى است.
پى نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 19، ص 62.
2. امالى، شیخ طوسى، ص 468.
3. حلیة الابرار، ج 1، ص 150.
4. دیوان منسوب به على(ع)، ص 88.
علی(ع) و فواطم در مسیر هجرت به مدینه