دین و اندیشه

حقیقت اسلام

پرسش و پاسخ

با سلام و درود بعضی وقت ها که در فضای مجازی میچرخم کلیپ هایی به چشم میخورد متاسفانه با مضامینی مانند«چهره واقعی اسلام»و« چهره واقعی محمد»و« علی افسانه یا واقعیت » و… چیزی بیشتر از همه به چشم میخورد یکی درباره حضرت محمد و شبهه وارد کردن و خراب کردن چهره ایشان است و دیگری راجب حضرت علی است که بیشتر ان ها ابن مضمون را دارند که« چیز ها و فضیلت هایی که راجب حضرت علی هست دروغی است و متاسفانه به قول خودشان میخواهند چهره واقعی حضرت را در ین ویدیو ها و مطالب رو کنند»من از شما دو راهنمایی مخواهم
۱. من این فیلم ها و بیشتر این مطالب را سریع رد میکنم تا باعث شبهه در من نشود ولی اخر در ذهنم این به وجود می اید مگر چه گفته است در ان مثلا ویدیو نکند راست بگوید و…
میشود کمک کنید و راهنمایی کنید تا در دام این خیالات نیفتم و همچنین در دام این مطالب پست تا باعث شبهه ام نشود؟؟؟؟لطفا راهنمایی کرده و توضیح دهید
۲. من میخواهم بدانم این ها این مطالب که درباره پیامبر و امام علی امده وراجب ان ها شبهه درست می کنند و ادعا دارند که ما درباره فضیلت های انان دروغ میگوییم و خودشان میخواهند این ها را به قتل خودشان این افسانه را ها برملا و حقیقت را افشا کنند این مطالب را از کجا گیر می اورند من خودم شخصا سعی میکنم این ها را نبینم ولی اخر در ذهنم با خود میگویم نکند چیزی بیاورند که حرفشان را ثابت کنند لطفا در این مورد هم توضیح داده و راهنمایی کنید

ما باید میان اسلام واقعی که از سوی خداوند و پیامبرانش به دست ما رسیده و اسلام دست ساز و تحریف شده انسان ها فرق بگذاریم. مانند اسلام وهابی و داعشی و ….
در اینجا سخن از اسلام واقعی است که که پیامبران به ویژه پیامبران پس از حضرت ابراهیم ع در مرتبه خویش حامل آن بوده اند. بنابراین دین همه آنها اسلام حنیف است که با ارسال پیامبر اکرم ص دین خاتم به اوج کمال خویش رسیده است.بله روح دین اسلام همین تسلیم در برابر خداوند متعال است و اگر آن نباشد مسلمانی ادعایی بیش نیست.
در بعضى از آیات قرآن از واژه «اسلام» و مشتقات آن استفاده شده است. آل عمران (3)، آیه 19 و 85؛ بقره (2)، آیه 28؛ حجرات (49)، آیه 14؛ زخرف (43)، آیه 69 و … . در اینجا این پرسش رخ مى نماید که مقصود از این «اسلام» چیست و اسلام چه نسبتى با ایمان دارد؟
گاهى مقصود از اسلام، جوهره ادیان الهى است که مى خواهند آدمى تسلیم محض خداوند متعال باشد. آل عمران (3)، آیه 19. گاهى منظور از اسلام، شهادت زبانى به وحدانیت خداوند و حقانیت رسول خدا حضرت محمد(ص) است. حجرات (49)، آیه 14. گاهى نیز اسلام با ایمان مترادف است. (یونس (10)، آیه 84.)
امّا در یک برآیند کلى مى توان گفت: اسلام عبارت است از «تسلیم»؛ ولى تسلیم هر چیزى به حسب خود او است. اسلامِ قلب، همان اعتراف و اذعان است که ایمان نام دارد و اسلامِ زبان، اقرار است و اسلامِ بدن، انجام دادن افعال مطلوب خداوند مى باشد. امّا اسلامِ مطلق و بى قید، آن است که «تسلیم»، تمام شؤون آدمى را فراگیرد و طبیعى است که چنین اسلامى، ایمان را هم به همراه دارد. پس هر مسلمانى مؤمن نیز هست؛ اما گاهى اسلام فقط در سطح زبان یا افعال مى باشد. قرآن، این گونه افراد را تا هنگامى که معلوم نشود در نهان خانه دل کافرند، از مسلمانان مى شمارد.
دین مبین اسلام از جهات مختلفى بر شریعت هاى پیامبران پیشین و آنچه امروزه به نام ادیان مختلف خوانده مى شود، امتیاز دارد. بسیارى از این امتیازات از سوى اندیشمندان و متفکران غیرمسلمان، مورد تأکید قرار گرفته است.
بررسى جامع و تفصیلى این مسأله، کاوشى ژرف مى طلبد و از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به اختصار نکاتى چند بیان مى شود:
یک. خردپذیرى و خردپرورى
از جمله امتیازات مهم اسلام، عقلانیت و خردپذیرى آموزه هاى آن است. این مسأله در امور مختلفى نمودار است؛ از جمله:
1-1. نظام فکرى و عقیدتى اسلام: (مانند خداشناسى، هستى شناسى، انسان شناسى، راهنماشناسى و فرجام شناسى)؛
1-2. نظام اخلاقى اسلام؛
1-3. نظام رفتارى و قوانین و دستورات عملى؛
1-4. دعوت به تحقیق و پرسش گرى در انتخاب دین.
خردپذیرى آموزه هاى اسلام، از چنان وضوح و روشنى برخوردار است که قرآن مجید، آدمیان را به بررسى هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دین دعوت کرده و هر گونه تحمیل و اجبار و پذیرش کورکورانه دین را نهى مى کند:
«فَبَشِّرْ عِبادِ. الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»زمر (39)، آیه 17و18.؛ «پس بشارت ده بندگانم را، آنان که به سخنان (مختلف) گوش فراداده و برترین را بر مى گزینند»
و «لا إِکْراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» ؛ بقره(2)، آیه 256.؛ «هیچ گونه تحمیل و اجبار در امر دین روا نیست (زیرا )به خوبى راه هدایت از ضلالت روشن شد».
اما مثلا مسیحیت کنونى به علت قرار گرفتن در تنگناهاى شدید معرفتى و ناتوانى در حل رابطه تثلیث و توحید و تجسد و خدا انگارى مسیح، به جداسازى و گسست ایمان از معرفت فتوا داده و دین و ایمان را با عقل و خرد بیگانه ساخته است! جهت آگاهى بیشتر نگا :
الف. محمد تقى، فعالى، ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، (تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛
ب. حمیدرضا، شاکرین، پرسمان سکولاریسم، (مشکلات کلامى مسیحیت)، (تهران : مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1384).
پروفسور لگنهاوزن مى گوید: «چیزى که در اسلام بیش از همه، براى من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش هاى انسان استقبال مى کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین مى کند». محمد، لگنهاوزن، «با پرسش زنده ام»، پرسمان (ماهنامه)، پیش شماره اول، خرداد 80، ص 5.
همو مى گوید: «وقتى از کشیش ها مى پرسیدم که من نمى فهمم چه طور خدا یکى است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب مى گفتند که ما نمى توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا مى داند که حقیقت این امر چیست. این رمزى است که فقط خدا آن را مى داند و عقل در اینجا به بن بست مى رسد! از جمله چیزهایى که براى بنده خیلى جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلى بیشتر است» همان، ص 6.
خانم مارگریت مارکوس (مریم جمیله) نیز در این زمینه مى نویسد: «پس از آنکه عقاید همه کیش هاى بزرگ را مورد بررسى قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلى مذهب هاى بزرگ یکى بودند؛ ولى به مرور زمان فاسد شده اند. بت پرستى، فکر تناسخ و اصول طبقه بندى در کیش هندویى سرایت کرد. صلح جویى مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایى شد. پرستش آبا و اجداد جزء عقاید کنفسیوسى، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه آن مفهوم خدایى مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایى عیسى بر روى دار در مسیحیت، انحصار طلبى ملت برگزیده یهود و… نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از این اندیشه هایى که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمى شد؛ بلکه به صورت روزافزونى احساس مى کردم که تنها اسلام آن مذهب اصیلى است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایر مذهب ها فقط و فقط بعضى اجزاى آن، مقرون با حقیقت است؛ ولى فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است» مارگریت، مارکوس، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه غلامرضا سعیدى، (تهران : شرکت سهامى انتشار، 1348)، ص 9.
دو. اسلام و علم
دین اسلام با دانش و معرفت پیوندى نزدیک و ناگسستنى دارد. وفاق و آشتى دین و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگیر و در خور توجه است:
5-1. تشویق به فراگیرى دانش
در این عرصه اسلام گوى سبقت از هر مکتب و آئینى ربوده است و از این هم فراتر رفته و کسب دانش هاى لازم در جهت تأمین نیازمندى هاى دنیوى و اخروى را فرض و لازم دانسته است.
چنان که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «ان طلب العلم فریضة على کل مسلم»: الشیخ المفید : الامالى، ص 292. ؛ «همانا علم آموزى بر هر مسلمانى واجب است».
و نیز آمده است: «عالمى که از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است» بصائر الدرجات، باب فضل العالم على العابد، ص 6.
در کتاب هاى روایى و نصوص دینى ابواب مفصلى در این زمینه وجود دارد. به عنوان نمونه ر.ک : اصول کافى، ج 1، کتاب فضل العلم.
5-2. تقویت روحیه علمى
اسلام روحیه پژوهشگرى را ارج مى نهد و در مسیر حقیقت یابى و معرفت اندوزى هیچ مانعى نمى نهد.
قرآن مجید آواى تحقیق و جست و جوى آزاد و گزینش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارت ده بندگانى را که به سخنان گوش فرا داده و برترین آن ها را برمى گزینند» «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، (زمر ،39).
5-3. دارا بودن مضامین علمى
نصوص دینى اسلام آکنده از مضامین و مطالب علمى است. در این عرصه اسلام هم در بردارنده مبانى و پیش فرض هاى عام و متافیزیکى علوم است و هم دارنده بسیارى از گزاره هاى علمى، به گونه اى که یکى از وجوه اعجاز کتاب آسمانى اسلام اعجاز علمى آن شناخته شده تا آن جا که در این زمینه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان صدها کتاب در باب رهاوردهاى علمى قرآن به نگارش درآورده اند.
از جهت سازگارى با علم و دانش بشرى نیز اسلام کارنامه درخشانى دارد. موریس بوکاى دانشمند فرانسوى به دو امتیاز اساسى در این رابطه اشاره مى کند:
2-1. غناى فراوان قرآن در حوزه مسائل علمى؛ در حالى که عهد قدیم (تورات) و عهد جدید (انجیل) نسبت به بسیارى از آنها ساکت و فاقد اطلاعات و داده هاى مشخصى هستند. موریس، بوکاى، عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى، (تهران : حسینیه ارشاد) بى تا، ص 12.
2-2. استوارى و توافق داده هاى قرآن با دستاوردهاى متقن و معتبر علوم روز؛ در حالى که عهد عتیق و اناجیل به تعارضات آشتى ناپذیرى در این زمینه مبتلا هستند.
بوکاى مى نویسد: «من بدون سبق ذهن و با عینیت کامل، ابتدا به قرآن توجه کردم و خواستم درجه سازگارى این متن را با معلومات علمى امروز بسنجم… در پایان کار بر من مسلم شد که قرآن، به ایجاب و اثبات هیچ مطلبى نمى پردازد که در این دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمى محل انتقاد و تردید قرار داد. براساس همین روش عینى، عهد عتیق و اناجیل را نیز مطالعه کردم. در مورد عهد عتیق به هیچ وجه نیازى نبود که پا را از کتاب نخست آن؛ یعنى، سفر تکوین (پیدایش) فراتر بگذارم، تا به تأکیداتى آشتى ناپذیر، با معلومات متقن علمى این روزگار برخورد کنم! در همان صفحه اول انجیل نیز، شجره و نسب عیسى(ع) ما را دچار اشکال مى کند؛ زیرا در این باب متن انجیل متى با متن انجیل لوقا آشکارا در تناقض است. درباره تاریخ ظهور بشر بر روى زمین نیز مطالب انجیل لوقا با معارف امروزى کاملاً ناسازگار است». همان، صص 13-12.
5-4. پیوند علم، ایمان و رستگارى
اسلام در این باره، امتیاز اساسى دیگرى بر مسیحیت دارد و آن نوع نگاه اسلام به علم و دانش است. اسلام به گسست ناپذیرى علم و عقل و ایمان و معرفت و رستگارى فتوا مى دهد. جهت آگاهى بیشتر نگا : اصول کافى، ج 1، کتاب «نفس العلم» و کتاب «العقل و الجهل». اما به اعتقاد رسمى مسیحیت، شجره ممنوعه – که آدم و حوا به جرم خوردن آن از بهشت رانده شدند و به تبع آن همه انسان ها مورد خشم الهى قرار گرفته و گنهکار شدند – چیزى جز خوردن از شجره معرفت و دانش نیک و بد نبوده است: «پس گرفته خداوند پروردگار آدم را در بهشت عدن قرار داد تا او را رستگار و مورد عنایت خود سازد و آدم را امر نموده، چنین گفت: آنچه از درختان خواهى بخور؛ اما مبادا که از درخت معرفت نیک و بد بخورى که هر گاه از آن بخورى خواهى مرد». تورات، سفر پیدایش 2، 17-15.
در باب سوم مى گوید: خداوند پس از تخلف آدم چنین گفت:
«اکنون انسان مانند یکى از ما شده که نیک و بد را تمیز مى دهد و اکنون است که دست دراز کند و از درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند؛ پس او را از بهشت عدن بیرون کرد…». تورات، سفر پیدایش 3، 22.
بر اساس این آموزه، جست و جوى دانش و معرفت در تعارض با رستگارى و خلود انسان در بهشت است. به عبارت دیگر چنین وانمود مى کند که یا باید رستگارى در بهشت را برگزید و یا در جست و جوى دانش و معرفت برآمد. پس آنکه بهشت و رستگارى مى خواهد، باید از پیمودن طریق دانش و معرفت فاصله گیرد و آنکه دانش و معرفت مى جوید، باید بهاى سنگین خروج از بهشت و سعادت جاودان را تحمل کند!
استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «بر اساس این برداشت همه وسوسه ها، وسوسه آگهى است؛ پس شیطان وسوسه گر همان عقل است» مرتضى، مطهرى، مجموعه آثار، (قم : صدرا، چاپ هفتم، 1377)، ج 2، ص 30.

حقیقت اسلام

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا