دستور قتل عصماء بنت مروان توسط پیامبر(ص)
سلام. در مقاله زیر به طور مستند این روایت جعلی رد شده:https://s۱۷.picofile.com/file/۸۴۲۰۳۶۶۸۰۰/%D۸%A۸%D۸%B۱%D۸%B۱%D۸%B۳%DB%۸C_%D۹%۸۲%D۸%AA%D۹%۸۴_%D۸%B۹%D۸%B۵%D۹%۸۵%D۸%A۷%D۸%A۱_%D۸%A۸%D۹%۸۶%D۸%AA_%D۹%۸۵%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%A۷%D۹%۸۶.pdf.html
جواب اجمالی:
در باره دستور قتل برخی از افراد توسط پیامبر در منابع ( در اصل دستور پیامبر و در تعداد و عاقبت این افراد ) اختلاف وجود دارد .
یکی از افرادی که با شعر و شاعری پیامبر را هجو می کرد ، عصماء بنت مروان بود . در باره قتل یا عدم قتل او در منابع اختلاف وجود دارد .
توضیح بیشتر :
برخی از مورخین می گویند: پس از قتل «ابوعفک»، «عصماء دختر مروان» با ناراحتی از این امر، به عیب گویی اسلام و مسلمانان پرداخته و انصار را بواسطه پیروی از پیامبر(ص) توبیخ نمود و با هجو پیامبر(ص)، مردم را بر ضدّ آن حضرت تحریک نمود. آزار و اذیت عصماء ادامه داشت تا آن که «عمیر بن عدی» با وجود ضعف بینایی او را به قتل رسانید.
در برخی از تواریخ می خوانیم که: «عصماء بنت مروان» زنى از قبیله بنى امیه بن زید (از اهل مدینه) بود که مردى از بنى خطمه او را به زنى گرفته بود و چون جریان قتل «ابوعفک» را شنید منافق شده و در عیبجوئى مسلمانان و دین مقدس اسلام اشعارى گفت و ضمن آن اشعار پیامبر(صلی الله علیه واله) را هجو و مسخره نمود.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) که آن اشعار را شنید فرمود: آیا کسى نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟ مردى از بنى خطمه که ضعف بینایی داشت و نامش «عمیر بن عدى» بود و در محضر رسول خدا(صلی الله علیه واله) نشسته بود این سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنید و چون شب فرا رسید به خانه آن زن رفت و او را به قتل رساند، و چون صبح شد به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: یا رسول الله من آن زن را کشتم. حضرت فرمود: اى عمیر خدا و رسولش را یارى کردى. عمیر گفت: آیا کشتن او موجب گرفتارى من بدست افراد بنى خطمه نخواهد شد؟ حضرت فرمود: کسى درباره او نزاع نخواهد کرد.
عمیر که این سخن را شنید به نزد بنى خطمه که اختلاف زیادى درباره خون آن زن کرده بودند باز گشته و با اینکه آن زن پنج پسر بزرگ داشت به آنها گفت: اى بنى خطمه دختر مروان را من کشته ام اکنون هر کارى از دستتان بر می آید نسبت به من انجام دهید! و این حرف سبب شد که اسلام در میان قبیله مزبور رونق بگیرد و افرادى از آن قبیله که مسلمان شده بودند و تا به آن روز اسلام خود را مخفى می داشتند دین خود را آشکار کنند و افراد دیگرى هم از آن قبیله وقتى شوکت اسلام را در آن روز مشاهده کردند مسلمان شدند. .(1). المغازى، الواقدی، محمد بن عمر، محقّق / مصحّح: مارسدن، جونس، مؤسسة الأعلمى، بیروت، 1409 قمری / 1989 میلادی، چاپ سوم، ج 1، ص 172.
در سیره ابن هشام آمده است :عصماء دختر مروان زنی شاعر و یهودی هم عصر پیامبر اسلام و ساکن مدینه بود. وی در اشعارش سخنان محمد و قرآن را هجو میکرد. وی همچنین در اشعارش آشکارا از قبایلی که به اسلام گرویده بودند انتقاد میکرد. محمد دربارهٔ وی در نزد اصحابش گفت: «آیا کسی نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟» پس فردی به نام عمیر بن عدی مأمور کشتن عصماء گردید. وی شبانه به خانهٔ عصماء رفت. عصماء خوابیده بود و فرزندش را در آغوش گرفته بود. عمیر فرزند را از سینهٔ عصماء دور کرد و عصماء را کشت.وی فردای آن روز نزد محمد رفت و خبر کشتن عصماء را به او داد. محمد نیز پس از شنیدن آن گفت: «ای عمیر الله و رسولش را یاری کردی» زندگانی محمد/ترجمه سیره ابن هشام، ج۲، ص:۴۱۲
این قضیه تاریخی از جهاتی قابل تردید و مناقشه است:
1- غالب مورخان این قصه را نقل نکرده اند.
2- قتل عصماء از ناحیه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به امر او نبوده است.
3- اساسا آیا عمیر با چشمانی ضعیف می تواند عصماء را «ترور» کند.
«عمیر بن عوف» که چشمانش کم سو و یا نابینا بوده، چگونه دست به این عمل ظریف و دقیق آن هم در شب تاریک زده، به طوری که اصلاً عصماء نفهمیده است.
(2). اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، 1386 شمسی، چاپ سوم، ص 390.
دستور قتل عصماء بنت مروان توسط پیامبر(ص)