تعمیم معاد
این که در دین از ما خواسته شده که به معاد باور داشته باشیم،فقط مختص به اعتقاد به معاد برای انسان هایی است که بعد از حضرت موسی و عیسی و … (علیهم السلام) زندگی کرده اند یا مربوط به تمامی انسان هاست حتی انسان های اولیه و یا قبایلی که در افریقا و امریکای جنوبی به دور از امپراتوری های معروف ان زمان زندگی میکرده اند؟ بعبارت دیگر از منظر دینی معاد برای تمامی انسان هاست یا عده خاصی از انها مانند پیروان پیامبران؟ (صلوات الله علیهم). لطفا ایات و یا احادیث معتبر ی که در این زمینه هست را بیان بفرمایید.
پاسخ کوتاه:
معاد بیش از اینکه که باور دینی باشد یک حقیقت عام است و برای همه انسان ها و حتی حیوانات معنا دارد و یک «هست» است و نه فقط یک «باور» و یا «ایمان».براساس آیات قرآنى، مسأله معاد کلى و عمومى بوده و تمام موجودات و از جمله انسان به سوى خداوند متعال بازخواهند گشت روم / ۱۱؛ عنکبوت / ۱۹ و ۲۰؛ یونس / ۳۴؛ انشقاق / ۱۲ – ۶.
معاد بیش از اینکه که باور دینی باشد یک حقیقت عام است و برای همه انسان ها و حتی حیوانات معنا دارد و یک «هست» است و نه فقط یک «باور» و یا «ایمان».براساس آیات قرآنى، مسأله معاد کلى و عمومى بوده و تمام موجودات و از جمله انسان به سوى خداوند متعال بازخواهند گشت روم / 11؛ عنکبوت / 19 و 20؛ یونس / 34؛ انشقاق / 12 – 6. اما چگونگى معاد، براساس آیات و روایات هم جسمانى است و هم روحانى. یعنى هم جسم انسان و هم روح آدمى به سوى خدا باز خواهد گشت و در محضر او حاضر خواهد شد. از این رو، پس از مرگ نه جسم آدمى معدوم مى شود و نه روح وى.آیات قرآن به این حقیقت اشاره دارند که انسان در مقام یک موجود و قطعه اى از هستى، هیچ گاه معدوم نمى شود، بلکه متحول و متبدل شده، بر اساس حرکتى که از آغاز پیدایش داشته، نتیجه آن را خواهد یافت.به این آیات دقت کنید:«أ و لم یر الإنسان أنا خلقناه من نطفة فإذا هو خصیم مبین * وضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحى العظام و هى رمیم * قل یحییها الذى أنشأها أول مرة و هو بکل خلق علیم * الذى جعل لکم من الشجر الأخضر نارا فإذا أنتم منه توقدون * أو لیس الذى خلق السماوات و الأرض بقادر على أن یخلق مثلهم بلى و هو الخلاق العلیم* إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون؛ یس / 82 – 77. مگر آدمى ندانسته است که ما او را از نطفه اى آفریده ایم. پس بناگاه وى ستیزه جویى آشکار شده است و براى ما مثلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسى این استخوان ها را که چنین پوسیده است، زندگى مى بخشد؟ بگو: همان کسى که نخستین بار آن را پدید آورد و اوست که به هرگونه آفرینشى داناست. همو که برایتان در درخت سبز فام اخگر که از آن [چون نیازتان افتد] آتش مى افروزید. آیا کسى که آسمان ها و زمین را آفریده، توانا نیست که [باز] مانند آنها را بیافریند؟ آرى اوست آفریننده دانا. چون به چیزى اراده فرماید، کارش این بس که مى گوید: باش پس [بى درنگ ]موجود مى شود». این آیات، به روشنى حکایت دارد که جسم انسان نیز معاد خواهد داشت. از این رو در پاسخ به آنان که منکر معاد بوده و با لحن انکار و استبعاد مى گویند: چه کسى به استخوان هاى پوسیده حیات مى بخشد و آن را در قیامت زنده مى کند؟ مى فرماید آن که استخوان ها را به وجود آورده و به آنها حیات داده است، استخوان هاى پوسیده را زنده مى کند. سوره هاى حج / 6 – 5؛ ق / 11 – 9.اما باید توجه داشت که روح و جسمى که در قیامت در محضر الهى حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحول یافته و متکامل شده اند، نه همین روح و جسمى که در این دنیا بوده اند. براى روشن تر شدن این موضوع، به مطلب ذیل توجه فرمایید:
انسان که مرکب از جسم و روح مى باشد، یکى از سرفصل هاى حرکت خود را در مسیر حرکت و سیر عام خود، با مرگ آغاز مى کند. در این مرحله که در ظاهر جدایى میان جسم و روح پیش مى آید، روح با قبض و اخذ الهى توسط مَلَک یا مَلَک ها قبض شده، در نظام دیگرى که مخصوص به روح است، وارد مى گردد و در آن نظام و عالم باقى و براساس مسیر انتخابى خود در دنیا، به سیر و حرکت خود ادامه مى دهد. بدن هم در این نظام، باقى بوده و در شرایط دیگر وارد مسیر جدیدى شده، با تحول و تبدل خاصى به حرکت خود ادامه مى دهد. چنان که خاک باید در مسیر «انسان شدن» مراحل نباتى، گوشت و خونى، نطفه اى، علقه اى، مضغه اى و… را طى کند و متناسب با قوانین و احکام نظام انسانى شود تا بتواند به آن عالم راه یابد؛ انسان هم اگر بخواهد در سیر خود به سوى خدا و لقاء حضرت حق، به عوالم دیگر وارد شده، آن مراحل را طى کند؛ باید هم «روح» متحول گشته و خصوصیات جدیدى را کسب کرده، یک سلسله رنگ ها و معیارها را از دست دهد و تکامل یابد تا متناسب با آن عوالم و موازین آنها شود؛ و هم «جسم» با حرکت و تحول خود، خصوصیات و آثار عالم مادى را رها ساخته، با کسب یک سلسله از احکام و قوانین عالم بالا، با آنها متناسب گردد.
روح و جسم، هر دو باید مراحل و منازلى را متناسب با خود طى کرده، نقایص و معایب دنیوى و مادى خود را از دست داده، سنخیت اتحاد و ارتباط دوباره و قرار گرفتن در قیامت و عوالم پس از آن را پیدا کنند. از این رو، مرگ و انقطاع از دنیا، خود یک مرحله و تحول و یک نوع حرکت و تبدّل و پشت سر گذاشتن یکى از عوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقاء اوست و براى ورود به مرحله و مراتب بعدى نظام ها و عوالم دیگر در مسیر تحول، ضرورى و لازم است.
در اوصاف، احکام و آثار عوالم دیگر در روایات دقت و تأمل کنید. برخى روایات مى گویند که انسان در بهشت پیر نمى شود، مریض نمى گردد، غذایش غیر از غذاى این جاست، مشیتش غیر از مشیت این دنیاست. یا آیاتى داریم که به صراحت مى فرمایند انسان در جهنم مى سوزد، ولى خاکستر نمى شود. بدن باید چگونه باشد که بسوزد ولى خاکستر نشود؟ این گونه آیات و روایات به روشنى حاکى از این سنت الهى است که هم روح و هم جسم، باید متحول و متکامل شود تا قابلیت احکام و آثار آن عوالم را بیابند.
توجه داشته باشید که «منِ» آن جا همان «من» این جاست؛ ولى این «من» تکامل یافته و متحول شده و قابلیت ورود به عالم قیامت را پیدا کرده است. «من» عوض نمى شود؛ «من» همان است که بود؛ ولى «من»ى که منازل و مراحلى را طى کرده، نواقصى را پاک نموده، احکام این عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قیامت گشته است.
به هر حال، این تحولات و تبدلات در سیر حرکت انسان ها به سوى خداوند، براساس سنت و قانون الهى در نظام هستى لازم و ضرورى مى باشد؛ و این واقعیت تکوینى است که آیات قرآن نیز بر آن مهر صحه و تأیید گذاشته، در عبارات متعدد آن را بیان مى کند:
1 . «أ فعیینا بالخلق الأول بل هم فى لبس من خلق جدید ؛ق / 15. مگر از آفرینش نخستین [خود] به تنگ آمدیم؟ [نه ] بلکه آنها از خلق جدید در شبهه اند».
خداوند متعال در این آیه مى فرماید آیا شما [منکران معاد ]فکر مى کنید همان یک بار که خاک و ذرات خاکى به حرکت درآمده و به صورت بدن انسان درآمد، توانستیم شما را خلق کنیم و دیگر عاجز شدیم که دوباره که خاک شدید و جسم شما خاک شد، شما را متبدل کرده و بدنتان را به آن روحى که در نظام روحى است، برگردانیم؟ اینها که این شبهه را مطرح مى کنند، نمى دانند که مرتّب در حال خلق هستیم و جسم و روح را که مفارق از بدن است، به سوى خلق جدید در حرکت مى بریم. اینها دایم در حال خلق جدیدند، ولى خودشان خبر ندارند (دقت شود).
2 . «أ یطمع کل امرئ منهم أن یدخل جنة نعیم * کلا إنا خلقناهم مما یعلمون * فلا أقسم برب المشارق و المغارب إنا لقادرون * على أن نبدل خى را منهم و ما نحن بمسبوقین ؛ معارج / 41 – 38. آیا هر یک از آنان طمع مى بندد که در بهشت پرنعمت درآورده شود؟ نه چنین است. ما آنان را از آنچه [خود ]مى دانند آفریدیم. به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد مى کنم که ما تواناییم که به جاى آنان، بهتر از ایشان را بیاوریم و بر ما پیشى نتوانند جست».
خداوند، در این آیات مى فرماید آیا اینها طمع دارند که همین طور وارد بهشت – که از لوازم لقاء خدا است – شوند؟ این بى جاست، نمى شود همین طور وارد بهشت شوند. ما اینها را خلق کردیم و خودشان هم مى دانند خلقتشان به چه صورتى بوده است، هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى؛ اینها خودشان را نمى شناسند و نمى دانند که چگونه اند و نمى شناسند که بهشت چه نظامى است و داراى چه احکام، آثار و مراتبى است. آن جا جوار ذات قدس حق مى باشد. آیا اینها توقع دارند که با این جسم و روح ناقص و معیوب، به بهشت بروند؟ آیا اینها این مسائل را نمى دانند؟ سپس خود ذات مقدس حق جواب مى دهد که قسم به ربّى که روح هاى مشرق و مغرب را تربیت مى کند، ما قدرت داریم که اینها را و بهتر از اینها را مجدداً خلق کنیم و در این کار هیچ عجزى نداریم و نخواهیم داشت. به عبارت دیگر، اینها که طمع ورود به بهشت دارند، بدانند که ما قدرت داریم که از روح و جسم تربیت شده و تکامل یافته، انسان هایى خلق کنیم که با احکام، آثار و قوانین عالم و نظام بهشت، مناسب باشند.
3 – «نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین * على أن نبد ل أ مثالکم و ننشئکم فى ما لا تعلمون * و لقد علمتم النشأة الأولى فلولاتذکرون؛ واقعه / 62 – 60. ماییم که میان شما مرگ را مقدّر کرده ایم و بر ما سبقت نتوانید جست و [مى توانیم ] امثال شما را به جاى شما قرار دهیم و شما را [به صورت ] آنچه نمى دانید، پدیدار گردانیم و قطعاً پدیدار شدن نخستین خود را شناختید، پس چرا سر عبرت گرفتن ندارید؟»
خداوند متعال در این آیات مى فرماید: ما خود در مقام ربوبیت و تدبیر انسان، مرگ را تقدیر کردیم؛ چرا که مسأله مرگ و حرکت معادى انسان به سوى عوالم بالاتر و ضرورى است؛ مثل لزوم ورود خاک به عالم نباتى در حرکت خود به سوى عالم انسانى. سپس در ادامه بیان مى کند که ما عاجز نیستیم که شما را، بهتر از شما را و امثال بهتر از شما را با جزئیاتى که با شما فرق دارد، تبدیل کنیم و ایجاد کنیم؛ در یک وضعیت و حالتى که شما اکنون نمى توانید تصور کنید. آیا شما مى توانید اکنون تصور کنید که بدنى داشته باشید در قیامت ایستاده با همین شکل و شمایل؛ در حالى که صورتتان سوراخ سوراخ، تکه تکه و پاره شده است؟ خداوند مى فرماید ما قدرت داریم عین شما را زنده کنیم و مرگ را براى این مقرر کردیم. اما شما را در حالى زنده خواهیم کرد که الان نمى توانید تصور کنید. جسم، همان جسم و روح، همان روح است؛ اما نواقص از آنها مرتفع گشته و آماده براى احکام و آثار آن نظام شده اند. در آخر مى فرماید اگر در همین نشأه و عالم دقت کنید و به بیان دیگر؛ شما با دیدن نشأه اولى و این عالم، اگر خیلى با دقت باشید؛ متذکر مى شوید که این انسان بعدى که ما ایجاد خواهیم کرد، کاملاً امرى ممکن و شدنى است.
از مجموع مطالب قبل و تدبّر و تأمل در آیات مذکور نتیجه مى گیریم که پس از مرگ، روح وارد عالم برزخى شده، حرکت خودش را در مسیرى که در دنیا انتخاب کرده، ادامه مى دهد و با تحولات و تبدلاتى که در این حرکت دارد، کامل تر شده، متناسب با احکام و آثار عوالم بالاتر مى گردد؛ و این حرکت و تحول براى روح لازم و ضرورى است. بدن و جسم انسان نیز در این جا خاک مى شود و خاک هم با تبدلاتى که دارد به سوى نقطه اى حرکت مى کند که ذرات بدن ما به صورت ذره اى شود که از آن بدن ساخته مى شود؛ بدنى که متناسب با سنن و قوانین عوالم بعدى و دیگر باشد. این تحول و تبدل نیز براى جسم، لازم و ضرورى مى باشد. پس از آن که روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را براى سنخیت پیدا کردن با عوالم بالا طى کردند؛ خود را در یکى از نظام ها مى یابند و به هم مى پیوندند؛ و وارد به عالمى مى شوند که باید وارد شوند. نگا: استاد محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 130 – 114.
تعمیم معاد