اگر انقلاب نمی شد؟
اگر فرض کنیم انقلاب اسلامی در سال ۵۷ رقم نمیخورد و نظام جمهوری اسلامی شکل نمیگرفت وضعیت کنونی کشور ما چه شده بود و نظام شاهنشاهی چه میشد؟
اگر انقلاب نمی شد، با توجه به حاکمیت فرهنگ سکولار غربی و دین ستیزی رژیم شاه، اسلام به چیزی مانند مسیحیت در غرب تبدیل شده و خبری از حاکمیت اسلام ناب و احیای تشیع که با شکل گیری انقلاب اسلامی به وجود آمد و گسترش گرایش به اسلام در کشورهای جهان نبود.اگر انقلاب نمی شد، با توجه به وابستگی کامل و سرپسردگی کشور به بیگانگان، خبری از استقلال و عزت و کرامت ایران و ایرانی نبود و ایران تنها به عنوان حافظ منافع قدرتهای بزرگ و آمریکا شناخته می شد.اگر انقلاب نمی شد، شاهد روحیه خود باوری و اعتماد به نفس در میان جوانان و نخبگان که پیشرفت های خیره کننده در عرصه های مختلف پزشکی، نانو، هوا و فضا، هسته ای، نظامی را رقم زدند، نبودیم.
اگر انقلاب نمی شد، چهره محرومیت و عقب ماندگی بر کشور ادامه می یافت.
اگر انقلاب نمی شد، مردم جایگاه و نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشته و از حق مشارکت سیاسی محروم بودند.
براستی اگر انقلاب نمی شد، ساختار و وضعیت کشور و ویژگیها و شاخصه های رژیم پهلوی به گونه ای بود که بتواند کشور را به جایگاه مناسبی برساند؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال دو نکته را مورد بررسی قرار می دهیم.
1.وضعیت کشور در رژیم شاه
نگاهی اجمالی به سرانه درآمد مردم ایران از فروش نفت در سال های منتهی به پیروزی انقلاب
1-در سال 1356 میزان صادرات نفت ایران به 5/5 میلیون بشکه رسید در حالی که در حال حاضر صادرات نفت کشورمان به دلیل الف-بالا رفتن مصرف داخلی ب- نگاه صیانتی به نفت به عنوان یک سرمایه ملی برای آیندگان وج- تحریم های بین المللی علیه خرید نفت از ایران، به حدود 3/1 میلیون بشکه رسیده است. به عبارتی صادرات نفت ایران در زمان رژیم پهلوی بیش از 4 برابر زمان کنونی بوده است.
2- جمعیت کشور در سال 1357، حدود 35 میلیون نفر بود در حالی که در حال حاضر از مرز 75 میلیون نفر گذشته است و این به معنای بیش از دو برابر شدن نیازهای یک کشور به غذا، بهداشت، درمان، مسکن، آموزش و می باشد.
3-ارزش دلار حاصل از فروش نفت در سال 1357 در بازارهای بین المللی حدود دو برابر ارزهای دیگر بود در حالی که در سال 1390 به دلیل ضعف اقتصاد آمریکا و جهش های اقتصادی چین وژاپن و اتحادیه اروپا و برخی کشورهای توسعه یافته این ارزش به نصف در معاملات بین المللی رسیده است.
4- مصرف کشور در سال 1390 در مواد غذایی شامل غلات، مواد پروتئینی ، لبنیات، میوه و سبزیجات، پوشاک، لوازم خانگی، لوازم بهداشتی و نسبت به سال 1357 بیش از چهار برابر شده است.
با چنین مقدمه ای معلوم می شود که سرانه مردم ایران در حال حاضر نسبت به درآمدهای حاصل از فروش نفت بیش از 16 برابر کاهش یافته است. اما با وجود چنین کاهش درآمد سرانه ای، با آمار و ارقام اثبات خواهیم کرد که وضعیت اقتصادی و رفاهی و آموزشی و بهداشتی مردم ایران به صورت شگرفی بهبود یافته است.
تنها به چند نما از شرایط اقتصادی- رفاهی مردم در دوران رژیم پهلوی اشاره می کنیم.
-در زمان رژیم پهلوی 40 درصد جمعیت شهری و65 درصد جمعیت روستایی کشور زیر خط فقر زندگی می کردند.
-35درصد مردم ایران دچار سوء تغذیه بودند.
– تنها 45درصد مردم ایران با سواد بودند.
– 75 درصد کودکان واجب التعلیم به مدارس می رفتند.
-تنها 5 شهر کشور از نعمت گاز به صورت پراکنده برخوردار بودند.
-تولیدات کشاورزی ایران تنها مصرف 33 روز مردم را تامین می کرد.
-40 هزار مستشار نظامی آمریکایی در ایران حضور داشتند.
-35هزار متخصص خارجی در صنایع نفت، مخابرات، پزشکی، خودرو سازی، برنامه و بودجه و در کشور حضور داشتند.
-از کشورهای هند و پاکستان و بنگلادش و سریلانکا پزشک وارد می کردیم.
– سی درصد جمعیت کشور را خانوارهای ثروتمند تشکیل می دادند که معادل 90 درصد کل درآمد کشور را به خود اختصاص داده بودند و 70 درصد بقیه تنها 10 درصد درآمد کشور را در اختیار داشتند.
– در سال 1357 کشور با یک اقتصاد بیمار که با تورم بیش از 16 درصد ، استقراض خارجی، کسری بودجه و کاهش تولید ناخالص ملی روبرو بود .
برای اینکه درک درستی از وضعیت و جایگاه کشور در رژیم شاه داشته باشیم به اظهارات برخی از اندیشمندان خارجی از وضعیت رژیم شاه اشاره می کنیم.
فرانس فیتزجرالد، نویسنده سرشناس امریکایی، مشاهداتش در ایران را در سال 1353 در مقاله ای به نام «به شاه هرچه می خواهد بدهید»؛ giving the shah everything he wants»، که در یکی از مجلات امریکا چاپ شد، آورده است:«وضعیت ایران به طور کلی به مراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت و نه ثبات سیاسی دارد. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است… ثروت کشور بیشتر به سوی خودرو های شخصی و نه اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی، و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه آمورگاران، سرازیر شده است.»
جان فوران استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا از وضعیت تغذیه و بهداشت در جامعه ایران در زمان پهلوی دوم اینگونه می نویسد:«65 درصد شهرنشینان در سال 1351-1352ش دچار سوء تغذیه بودند (که 25 درصد اینها وضع تغذیه شان بسیار بد بود) و این در مقایسه با 42 درصد در روستاها، رقم بسیار بالایی است. آمار و ارقام بهداشتی نشان می دهد که بر تعداد تختهای بیمارستان ، کلینیکها، پزشک و پرستار افزوده شده اما در سال 1356 ایران هنوز در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک- بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایینترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است»( جان فوران،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا، ص 492)
وی در کتاب خود به وضعیت توسعه در روستاها پرداخته، در این خصوص می نویسد:
«به رغم ایجاد مدرسه های روستایی توسط سپاه دانش، تنها 15 درصد روستاییان در سال 1350 ش از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند و در سال 1354ش، 60 درصد مردان و 90 درصد زنان روستایی بی سواد بودند. در سالهای دهه 1350ش، 96 درصد روستاها برق نداشتند.»(همان، ص 477)
دکتر یرواند آبراهامیان استاد دانشگاه شهر نیویورک ،آمار وحشتناکی را در خصوص وضعیت پزشکان و تحصیل در زمان پهلوی دوم بیان می کند که نشان از اوضاع بسیار بد کشور داشته است:
«انقلاب سفید محمدرضاشاه پهلوی و در پی آن رونق درآمد نفت به جای پاسخگویی به انتظارات عمومی، موجب افزایش نارضایتی های گسترده شد. درست است که اجرای برنامه های اجتماعی در بهبود وضعیت آموزشی و امکانات بهداشتی بسیار موثر بود، اما این نکته نیز صحت دارد که ایران پس از دو دهه یکی از بدترین کشورها در بخش مرگ و میر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. یکی از پایین ترین نرخ های آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، 68 درصد از جمعیت بزرگسال بی سواد بودند، 60 درصد از کودکان نمی توانستند دوره دبستان را به صورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور می توانستند وارد دانشگاهها شوند. در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. در دهه 1970/1350 شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیشتر از شهرهای غیر از تهران بود. »(یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، ص 255-253)
نظر موسسه امریکایی هادسن در مورد وضعیت کلان اقتصادی ایران در دوره پهلوی
بنا به گزارش موسسه هادسُن « Hudson Institute» یکی از مهم ترین اتاق های فکر که در تدوین و طراحی سیاست های کلان ایالات متحده که امروزه نیز همچنان نقش جدی و تأثیرگذار دارد در 1975م/1354 ش، حتی اگر ایران به نرخ رشد پیش بینی شده حاصل از سیاستهای اقتصادی حکومت پهلوی دست یابد، در سال 1985م/1364ش «اقتصادش از اقتصاد هندوستان بهتر نخواهد بود و اگر از مکزیک عقب نباشد حداکثر به سطح آن کشور خواهد رسید»
وضعیت صنعت ایران در دوره پهلوی در مقایسه با دیگر کشورهای جهان
جان فوران در مورد وضعیت صنعت کشور در زمان پهلوی دوم در مقایسه صنعتی ایران با سه کشور هندوستان، سنگاپور و مکزیک ، می نویسد:
«سهم صنعت در تولید ناخالص ملی 18 درصد بود و به مراتب از سهم خدمات (35درصد) و نفت (35 درصد) در 1356-1357ش کمتر می شد و دیگر اینکه صادرات صنعتی غیرنفتی تنها 2 تا 3 درصد همه صادرات ایران در سال 1354 ش تشکیل می داد که در مقایسه با کشورهایی مثل هندوستان (بیش از 50 درصد)، سنگاپور (60 درصد) و مکزیک (33درصد) بسیار ناچیز می نمود. »(مقاومت شکننده، ص 484)
علینقی عالیخانی از مقامات عالیرتبه اقتصادی رژیم پهلوی که در اغلب سالهای دهه 40 نیز وزارت اقتصاد را برعهده داشت، طی مقدمهای که بر یادداشتهای اسدالله علم نگاشته، به تفصیل کارکردها و دستاوردهای رژیم پهلوی را در عرصههای مختلف مورد بررسی قرار داده است. در بخشی از این مقدمه میخوانیم: «… در 1355 تنها 75% از کودکان به آموزش دسترسی داشتند، آن هم در شرایطی که حتی در پایتخت مدرسهها تا سه نوبت کار میکردند و شمار شاگردان هر کلاس به 80-70 نفر میرسید. برپایه گزارش سال 1979 بانک جهانی، درصد اشخاص بالغ باسواد در 1975، در تانزانیا 66، در ترکیه 60 و در ایران 50 بیش نبود، همچنین در 1977 انتظار عمر متوسط (امید به زندگی) در ترکیه 60، در ایران 52 و در هندوستان و تانزانیا 51 سال بود. به زبان دیگر، چه در زمینه آموزشی و چه در زمینه بهداشتی، وضع ایران از کشورهایی که درآمد کمتر یا خیلی کمتر داشتند، بهتر نبود.» (یادداشتهای امیراسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، انتشارات مازیار و معین، ، 1380، ج 1، ص121-120)
2.آیا در قالب رژیم پهلوی کشور می شد به پیشرفت دست می یافت؟
ما معتقدیم با توجه به ویژگیهای این رژیم، امکان پیشرفت برای کشور وجود نداشت و این رژیم پهلوی به دلیل ویژگیهای زیر، فاقد ویژگیها و شاخصه های تحقق پیشرفت کشور بود.
الف- فقدان اعتماد به نفس و روحیه خودباوری: در سران رژیم پهلوی هیچ گونه روحیه اعتماد به نفس و خودباوری برای ساخت ایران مشاهده نمی شد از این رو علیرغم برخورداری کشور ایران از کارشناسان متخصص و دلسوز، اداره کشور را به کارشناسان خارجی و بیگانه داده بودند که نه تنها هیچ دلسوزی برای مردم ایران نداشتند بلکه در صدد عقب نگاه داشتن کشور و تداوم نیاز به حضور آنان در بخش های مختلف کشور را داشتند.
رژیم پهلوی برای اداره کشور قرارداد حضور بیش از 50هزار مستشار و کارشناس خارجی را در بخش های مختلف نظامی، نفت، مهندسی، سد سازی، راه سازی، مخابرات، خودروسازی ، پزشکی، برنامه و بودجه و امضا کرد در حالی که متخصصان ایرانی اجازه ظهور و بروز و نشان دادن مهارت و خلاقیت خود را نداشتند.به عنوان مثال مهندسان ایرانی در نیروی هوایی اجازه حضور در محل های تعمیر و نگهداری هواپیماهای اف-14 را نداشتند و تمام مراحل تعمیر و آماده سازی با رقم های هنگفت توسط مستشاران آمریکایی انجام می شد.همچنین در بخش های پدافندی و راداری تمام کارها توسط نیروهای آمریکایی انجام می شد و حتی سران پهلوی هم از جزئیات کار مستشاران نظامی بی خبر بودند.
برخی از این کارشناسان خارجی از دولت ایران حق توحش می گرفتند .پس از مدتی قانون حق کاپیتولاسیون را هم برای آمریکایی ها به تصویب رساندند که به تعبیر حضرت امام(ره) اگر یک آشپز آمریکایی یک مرجع تقلید را با ماشین زیر می گرفت دادگاه های ایران حق محاکمه وی را نداشتند و باید به آمریکا منتقل و آنجا به اتهام وی رسیدگی می شد.
ب-صنعت مونتاژ و کاملا وابسته: به دلیل صادرات بیش از /55 میلیون بشکه نفت به خارج و درآمد هنگفت رژیم پهلوی از این محل، سران رژیم پهلوی انگیزه چندانی برای سرمایه گذاری روی صنعت و کشاورزی نداشتند و بیشتر به دنبال واردات کالاهای خارجی بودند. در بخش هایی هم که سرمایه گذاری محدودی بر روی صنایع صورت می پذیرفت عمدتا صنایع مونتاژ بود که تمام قطعات ساخته شده وارد کشور می شد. تنها به عنوان یک شاهد مثال می توان به خبری که یک سال قبل از پیروزی انقلاب در رسانه ها منتشر شد اشاره کرد که آمده بود: ” کارخانه ارج با 8000 کارگر در سال 1356 به علت نداشتن ” پیچ” متوقف میشود.”
در این مورد همچنین میتوان به خبر یکی از روزنامههای آن زمان (رستاخیز) در تاریخ تیرماه 1357 اشاره کرد. در این خبر آمده است که «متأسفانه در وضع کنونی باید مرغ را با قیمت گزاف برای تولید تخممرغ جوجهکشی از خارج وارد کنیم. مرغ مادر گوشتی را در شرایط کنونی نمیتوانیم در ایران تولید کنیم. برای تغذیه این مرغها هفتاد درصد غذای طیور را باید از خارج از کشور وارد کنیم. البته، با این همه، وارد کردنها برای اداره این صنعت تکنولوژی لازم و نیروی انسانی نداریم. یعنی، طبق استاندارد معمولاً، برای هر 2000 واحد دامی به یک دامپزشک نیازمندیم، ولی، در ایران متأسفانه برای هر 43٬196 واحد دامی یک دامپزشک وجود دارد». این خبر یک نمونه بارز از وابستگی تکنولوژیکی به تولید خارجی است.
همچنین در سال 1354 مبلغ زیادی جریمه به کشتیهایی پرداخت شد که در خلیج فارس به علت عدم وجود امکانات و تجهیزات تخلیه بار در انتظار باراندازی مانده بودند.
ج-فساد شدید و گسترده در دربار و دولتمردان و میدان ندادن به بخش خصوصی: خانواده سلطنتی که جمعا از 63 شاهپور و شاهدوخت تشکیل شده بود بخش عظیمی از ثروت را به خود اختصاص می داد، جمع ثروت این خانواده به بیش از بیست میلیارد دلار می رسید.(انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها ص 331-332).
همچنین عمده مقاطعه کاری های پر سود و طرح های پرمنفعت دولتی توسط مقامات حکومتی منعقد می شد. بر اساس یک برآورد تنها در فاصله 1352-1355 حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت.این نوع توزیع ثروت بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق می گرفت.
از سوی دیگرشرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می نمود. به گونه ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد رسیده بود.(تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، ترجمه احمد تدین، ص 464 و کتاب ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 538).
برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شرکتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شرکتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند.روزنامه نیویورک تایمز در شماره 10 ژانویه 1979 به استناد گفته یکى از منابع بانکى در آمریکا نوشت « .فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یک میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین 2 تا 4 میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریکا منتقل شده است.»
با سرمایه های هنگفت ملی، نهادهایی اداره می شد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند مثل “نهاد پهلوی” که کنترل و نفوذ در مراکز مهم اقتصادی یکی از وظایف این نهاد بود به گونه ای که در بیش از 207 شرکت سهام داشت و بخش مهمی چون مسکن، مصالح ساختمانی، بیمه، هتل ها، اتومبیل و را کنترل می کرد. کنترل شدید دولت بر تمامی ارکان اقتصاد خود به خود باعث می شد که مردم از مزایای اقتصادی محروم شود.
دامنه سوءاستفادههای مالی درباره اطرافیان شاه، وصاحبان قدرت و نفوذ در دستگاه پهلوی از کل پروژههای صنعتی،کشاورزی، ساختمانی، راهسازی و نظامی زمان رژیم گذشته تا آن حدگسترده و وسیع بوده است که نه تنها از دید هیچ یک از پژوهشگران که علل و عوامل انقلاب اسلامی ایران را بررسی کردهاند پنهاننمانده است، بلکه حتی خواص اطرافیان و نزدیکان شاه سابق نیز اجباراًبه آن اعتراف کردهاند.
چنانچه اشرف پهلوی درکتاب “چهرهها درآیینه” و پرویز راجی در کتاب “خاطرات آخرین سفیرشاه در لندن” بدان اشاره کردهاند.علاوه بر این، خود شاه نیز در کتاب “پاسخ به تاریخ”چنین مطلبی رااذعان میکند. آنتونی پارسونز سفیر کبیر انگلیس نیز در خاطرات دورانسفارت خود در ایران که مصادف با سالهای انقلاب بوده است در ذکرعوامل سقوط رژیم پهلوی از استبداد، فساد مالی، سرکوب، و خشونترژیم نام میبرد و در جای دیگری در کتاب فوقالذکرمیگوید که بیشترین موارد فساد مالی مربوط به خانواده پهلوی ودربارشاه بود. یکی از دلایل عمده نارضایتی مردم در زمان حکومت پهلوی شکاف و اختلاف عظیم طبقاتی بین معدودی اقشار بسیار غنی و مرفّه جامعه و اکثریت عظیم توده مردم ذکرمیشود.
د-عدم اهتمام رژیم پهلوی به طبقه محروم و فقر ستیزی: رویکرد اقتصادی رژیم پهلوی مبتنی بر میدان دادن به شاهزاده ها، شاهپورها، شاهدخت ها، عناصر دربار، سران ارتش وعناصر رده بالای ساواک بود. عدم توزیع منصفانه ثروت عمومی باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.
هویدا، نخستوزیر وقت در حالی از کسب جایگاه پنجم ایران در صنعت جهان طی پانزده سال آینده خبر میداد که عمدتاً صنایع مونتاژ و وارداتی به خانوادههای وابسته به دربار واگذار شده بود و آنها طبقه بورژوای وابسته به پهلوی را شکل میدادند.
این بورژوازی مرکب از حدود 150 خانواده (به روایت شورای انقلاب 51 خانواده) بود که 67 درصد صنایع و مؤسسات مالی را مالک بودند. از میان 473 صنعت بزرگ خصوصی، 370 مورد از آنها در مالکیت ده خانواده بود که خانوادههای فرمانفرمایان، رضایی، خیامی، ثابت، لاجوردی شناختهشدهترین آنها بودند.
با توجه به آنچه آورده شد می توان نتیجه گرفت که با وجود درآمدهای سرشار نفتی، تغییرات موازی اقتصادی در سطح کشور رخ نداد؛ زیرا در عمل زمینه رشد موازی اقتصادی از ناحیه خود دولت با مشکل مواجه می شد. سلطه کامل محمد رضا پهلوی بر تمامی ارکان جامعه ایرانی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ آن در عمل با توزیع موازی ثروت منافات داشت. به همین دلیل با وجود اجرای برنامه های پر سر و صدا (انقلاب سفید- اصلاحات ارضی ) در میدان عمل در زندگی قاطبه مردم تغییری رخ نمی داد. ثروتمندان که عمدتا مورد تأیید دستگاه حاکمه بودند ثروت مند تر می شدند و برای مردم هر روز مانع جدیدتری در راه بهره برداری مساوی از ثروت ایجاد می شد.
همین مسئله یکی از ریشه های اصلی دور شدن مردم از دولت بود، دولتی که نه ثروت آن نه فرهنگ آن و نه سیاست آن هیچ کدام برای مردم نبود. و هر روز که می گذشت از مردم دورتر می شد و در قدرت خیالی نفت، ارتش، ساواک و ژاندارمی منطقه فرو می رفت. چنین وضعیتی در کنار مبارزه روز افزون شاه برای تغییر هویت و فرهنگ اسلامی جامعه، سبب نارضایتی گسترده مردم در تمام نقاط کشور شد و با رهبری حضرت امام (ره) زمینه های ایجاد و پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ستم شاهی پهلوی را فراهم آورد.
به اعتراف خود ثریا ، «محلات جنوب شهر[ تهران] با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»
ه-اولویت نظامی گری بر آبادانی کشور: حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می شد و در سال های آخر به 413 هزار نفر رسیده بود. حدود 40 هزار مستشار نظامی آمریکا (به ازاء هر صد سرباز یک مستشار نظامی) فعالیت می کرد. و تعداد اعضای ساواک غیر قابل شمارش بود، بر اساس برآورد یک دیپلمات غربی در تهران از هر هشت نفر افراد بالغ یک نفر جاسوس ساواک هستند. ( انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، پیشین، ص 79-83)
و-ریخت و پاش سرمایه ملی و عدم سرمایه گذاری در بخش های اساسی: جشن های 2500ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه دربر داشت و با ولخرجیها و اتلاف بی حد و حصر سرمایههای ملی کشورمان انجام شد ، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر میبردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری ازوسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.
در پاییز سال 1350 محمد رضا شاه، سالگرد 2500 ساله شاهنشاهى ایران را با ریخت و پاش بسیاری در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت.در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از 69 کشور شرکت کردند.از جمله مدعوین نیکلا پادگورنى، رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو، از یوگوسلاوى، یحیى خان از پاکستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملک حسین پادشاه اردن و امپراتور هیلاسلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیکسون به نمایندگى ایالات متحده در مراسم شرکت داشت.
گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیتهاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانه هاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى که یک هفته طول کشید حضور یافته بودند مدعوین در 3 چادر عظیم و 50 چادر بزرگ که در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.
براى تامین روشنایى محل از تهران و شیراز 6000 مایل کابل کشى و 20 مایل حلقه گل زینتى، شامل 130هزارلامپ چراغ مصرف شده بود.در میهمانی هاى رسمى، 500 تن میهمان حضور داشتند.غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز، و دسر شامل تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص بود.ماکس بلوئه، فرانسوى که با 259 سر آشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزارى مراسم جشن از فرانسه آماده بود، سرپرستى پذیراییها را به عهده داشت.رستوران ماکزیم پاریس، غذا و مشروب، از جمله 25هزار بطرى شراب مخصوص تهیه دیده بود.
در مراسم جشن پرسپولیس 600 روزنامه نگار، عکاس و فیلمبردار از اکناف جهان به تخت جمشید آمده بودند، بیش از یک میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره کردند.شبکه تلویزیونى NBC از ایالات متحده آمریکا، مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، براى ده ها میلیون بیننده آمریکایى پخش کرد.مردم ایران نیز قسمت هایى از مراسم را از تلویزیون تماشا کردند.به نقل از: (James A.Bill.op.cit.,pp.149 -184)
مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از 300 میلیون دلار برآورد شد. مدعوین در 3 چادر عظیم و 50 چادر بزرگ که در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.
شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازه اى از سلطنت خود را آغاز کرد.شاید این کار نشانه اى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان که میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى که میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مى کردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند.
نویسنده کتاب مزبور می گوید: (James A.Bill.op.cit.,pp.149 -184) در سال 1335 در معیت سرلشگر میرجلالى فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود، میر جلالى ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن که مرد ژنده پوشى بود پرسید، بچه ها کجا هستند.مدیر جواب داد ساعت تفریح آنهاست، عده اى براى علفخورى به صحرا رفته اند!
در چنین شرایطى صدها تن از شخصیت هاى معروف از اکناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت هاى ایران باشند و شاه را ستایش کنند.در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار کوروش نطقى ایراد کرد و گفت: « .کوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مى گویم! کورش! شاه بزرگ شاهان، آزاده ترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..»
مدعوین جشن 2500 ساله شاهنشاهى، صدها تن میهمانان خارجى و گروهى از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولى مردم ایران به آنجا راه نداشتند.همه راههایى که به پرسپولیس و تخت جمشید منتهى مى شد به وسیله نیروهاى نظامى و امنیتى بسته شده بود.صدها تن، زن و مرد ایرانى، که نسبت به آنها سوء ظن مى رفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند. به رغم کوششها و هزینه سنگینى که براى هر چه با شکوهتر جلوه دادن جشنها به کار رفت، مطبوعات آمریکا مطالب انتقاد آمیزى پیرامون بى نظمی هاى آن نوشتند و برخى شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند.دنباله انتقاد به محافل و شخصیتهاى سیاسى کشیده شد.جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا گفت «چه مناظر پوچ و زننده اى! فرزند یک سرهنگ فوج قزاق، در کشورى که درآمد سرانه مردم آن 250 دلار در سال است، مانند یک امپراتور جشن بر پا کرده و با ادعاى رفورم و نوگرایى، البسه و پوشاک دوران استبداد باستانى را به نمایش گذاشته است »(New York; W.W. Norton, 1982)
به طور خلاصه ، نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی ، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم ، نابودی کشاورزی ، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی ،سطح بالای بیکاری و کم کاری ،سطح نازل درآمد سرانه ، سطح پایین بهره وری ، وضع بد بهداشت همگانی ، بی اعتنایی به علم ، مراکز علمی و تحقیقاتی ، بی توجهی به بازسازی زیرساختهای اقتصادی و رشد و توسعه کشور ، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى ، و تشدید فاصله طبقاتى و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد ، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد که در صورت تداوم، امروز یکی از وابسته ترین، فقیرترین و تحقیر شده ترین ملت ها بودیم.
(www.tasnimnews.com/fa/news/1393/11/13/641881)
اگر انقلاب نمی شد؟