نقش امام خمینی در فرایند بسیج مردمی
لطفا درباره نقش رهبری انقلاب اسلامی در فرایند بسیج مردمی توضیح دهید؟
بدون تردید یکی از ویژگیهای برجسته امام خمینی(ره) در بسیج مردم ایجاد پیوند وابستگی عاطفی میان خود و توده مردم بود و این رابطه دو سویهای بود که بر پایه اعتماد متقابل قرار داشت.
دو رویکرد حضرت امام موجب بسیج مردمی گردید.
1.مردم باوری: ایمان به نیروی مردمی
حضرت امام دست یاری خدا را در جماعات و حرکتهای مردمی میدید و به قدرت شناخت ملت آگاه و به برکات ارزشمندی که حضور مردم در صحنههای مبارزاتی داشته، ایمان داشت.
مقام معظم رهبری فرمودند:«محور همه اصول و قواعد کار امام بزرگوار ما در دو چیز خلاصه مىشد: اسلام و مردم. اعتقاد به مردم را هم امام بزرگوار ما از اسلام گرفت.»(بیانات در مراسم چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)؛82/3/14)
ایشان بیش از هر جامعهشناسی و مردمشناسی، با دید ژرف و عمیق خود نقاط ضعف و قوت جامعه و مردم را به خوبی میشناخت و با بیان روان، از نقاط قوت و قدرت نیروی مردم در راستای رفع ضعفها و کاستیها حاکم بر جامعه پهلوی و بسیج افکار عمومی بهره میجست. او با مردم ۱۵ خرداد را آفرید او با مردم شاه را نصیحت میکرد و نهیب میزد. با مردم استقامت میکرد و حبس و شکنجه و تبعید را تحمیل میکرد. او توان مردم را به خوبی میشناخت و با استمداد از مردم راههای مبارزه را به سوی هدف نهائی میگشود. «امام به راستی نسبت به مردم عشق میورزید. به مردم میبالید و بعد از خدا بزرگترین تکیهگاه خود را مردم میدانست. آن روز که در قم نهضت را آغاز کرد وقتی از ایشان سؤال کردند با کدام قدرت میخواهید با رژیم تا دندان مسلح مبارزه کنید؟ فرمود: مردم(محمدرضا، جواهری، امام خمینی شخصیتی چند بعدی اما یکپارچه، فصلنامه مصباح، ش ۳۲، ۱۳۷۸، ص ۹۵)
شهید مطهری در توصیف این ویژگی امام میگوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مردم بزرگ تحصیل کردهام در سفر اخیر به پاریس و زیارت ایشان چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم افزود یکی از این چیزها ایمان ایشان به مردم است. در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند که آقا کمی یواشتر، مردم دارند دلسرد میشوند. مردم دارند از پای در میآیند، میگویند امام در جواب آنها که: نه مردم اینجور نیستند. که روز به روز صحت سخن ایشان بیشتر آشکار میشد.»( مرتضی، مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۲۱)
امام با شناخت روحیات، خواستهها و فرهنگ مردم با آنها رابطهای بسیار مستحکم و صمیمانه ایجاد کرده بود و این رابطه باعث شده بود که تکتک آحاد ملت او را همچون شخصیتی دلسوز بپندارند و بدانند که اما چیزی جز صلاح و مصلحت مردم را نمیخواهد و نکته مهم دیگر اینکه عشق به اهلبیت عصمت و طهارت در قلوب توده مردم ایران در طول تاریخ حاکمیت تشیع بر ایران نفوذ داشته که امام از این مسأله شناخت کافی داشتند. و روی همین عشق به ولایتمداری ایرانیها برای تحریک آنها علیه رژیم پهلوی سرمایهگذاری کردند.
« مردم ایران مذهبی و پیرو راستین شیعه علی هستند که هر کسی به این عشق احترام بگذارد در قلوب مردم ایران جا میگیرد و مورد قبول آنها واقع میشود و همین عامل نکتهای اساسی بود که امام میدانست باعث تبعیت مردم از ایشان میشد. « امام پایگاه اصلی تکیه ایشان بر روی مردم، تودههای پا برهنه و مستضعف و جان بر کفی بود که حاضر بودند همه هستی و وجودشان را برای آرمانهای انقلابی امام فدا نمایند. به همین علت رابطه مستحکم و پیوند عمیق عاطفی بین امام و امت برگزار شد و این رابطه مستحکم عامل اساسی بود در به صحنه آمدن ملت و قیام علیه نظام شاهنشاهی.»( سید محمد صدر، نگاهی به راز و رمز رهبری امام، حضور، ش ۱۲، ۱۳۷۴، ص ۱۰۷.)
مقام معظم رهبری در این باره فرمودند:«مبارزات با رژیم پهلوی، از دیرباز شروع شده بود؛ یعنی از دورهی رضاخان و از سال ۱۳۱۴. البته قبلاً مرحوم مدرّس مبارزاتش را شروع کرده بود، اما ایشان را به شهادت رساندند. در سال ۱۳۱۴، نهضت بزرگ علما از مشهد شروع شد و مرحوم آیةاللَّه قمی و عدّهای از علما که با ایشان همراه بودند، مبارزهی خود را شروع کردند. در اواخر دورهی رضاخان، گروههای غیر اسلامی تجمّعهایی داشتند و مبارزاتی را شروع کردند. بعد در دهه بیست، باز مبارزات حزبی و گروهی از یک طرف و نهضت علمایی و مردمی از طرف دیگر آغاز گردید. در سالهای بعد هم همینطور بود و مبارزات زیادی شروع شد. البته همهی این مبارزات هم تأثیراتی داشت؛ اما همانطور که میگویید، هیچکدام از اینها قدرت بسیج تودهها را نداشت و نتوانست مبارزه را از جمعهای کوچک و خواص، به جمع عظیم مردم بکشاند. راز پیروزی امام هم این بود که توانست این هنر بزرگ و این معجزهی بزرگ را انجام دهد و مبارزه را به سطح مردم بکشاند. اما علّتش چه بود؟ البته برخی از این علل، به خصوصیّات شخص امام بزرگوارمان برمیگردد که آنها را هم عرض خواهم کرد؛ لیکن عمدهی علت، عبارت بود از اینکه امام در موضع یک روحانی والا مقام و مورد اعتماد، از اسلام حرف میزدند. اسلام، باور عمومی مردم بود و هست. این، خاصیت حرکت دینی و خاصیت انگیزهی دینی است.
انگیزهی دینی، با انگیزههای مادّی و حزبی فرق میکند. در انگیزههای مادّی و حزبی، کسب قدرت و حکومت، بیشتر مطرح است. اشخاصی که وارد مبارزه میشوند، هر کدام برای خودشان جایگاه و موضعی را تعریف میکنند: در نظام آینده، ما چه کار باید بکنیم؟ چهکاره باید بشویم؟ اما در حرکت دینی، این حرفها نیست؛ همه برای انجام تکلیف وارد میشوند. امام بر اسلام تکیه کردند و تعالی اسلام را بیان نمودند. عمق حرکت مردمی از اینجا شروع شد؛ چون همهی مردم، با ایمان خودشان وارد شده بودند. شما مثلاً میدیدید که در فلان روستا، مردم نسبت به مسائل پاسخ میدهند. حالا شما ببینید اگر یک حزب سیاسی بخواهد مردمِ یک روستای دور افتاده را با خودش همراه نماید، چقدر باید تلاش کند تا فرد فرد آنها را به خودش متوجّه سازد؛ در حالی که امام چنین تلاشی با این خصوصیت نداشتند؛ اما با پیام ایشان آنها با ایمان وارد میدان میشدند. در شهرهای بزرگ هم همینطور بود. در تهران که مرکز هم بود، همینگونه بود. بنابراین، عمده، مسألهی اسلام بود؛ یعنی امام به اسلام تکیه داشتند. البته خصوصیّات دیگری هم بود. امام طبیعتاً یک شخص مردمی بودند و به مردم اتّکاء داشتند. من فراموش نمیکنم که در سال چهل و یک – که هنوز امام بزرگوار ما اینقدر هم معروفیت و شهرت نداشتند – در یکی از سخنرانیهایی که آن سال در قم و در همان محلّ درس انجام میدادند، خطاب به دولت آن زمان گفتند که اگر مثلاً به این رفتارتان ادامه دهید، من این صحرای بیپایان قم را از مردم پُر میکنم! همه تعجّب میکردند که امام چطور از گوشهی مسجدی در قم، اینطور به مردم متّکی و معتقد و خاطرجمع از مردمند. چند ماه بیشتر نگذشت؛ در سال چهلودو که امام آن سخنرانی را در مدرسهی فیضیّه کردند، دو روز بعدش در تهران حادثهی پانزده خرداد اتّفاق افتاد و با آن وضع خونین، مردم در مقابل تانکها و مسلسلها و تفنگها ایستادند.
البته عرض کردم که خصوصیّات شخصِ امام خیلی دخیل بود. امام به معنای حقیقی کلمه، مردی با اراده و عزم پولادین بودند؛ شخصی بودند صددرصد مؤمن به راه خود؛ همانطور که در قرآن نسبت به پیامبر آمده که «امن الرسول بما انزل الیه من ربّه». ایشان به راه خود ایمان کامل داشتند؛ مردی بودند صادق و صریح؛ اهل سیاستبازی و سیاستکاری نبودند؛ مردی بودند بسیار هوشمند و آیندهنگر. هوشمندی امام، آیندهنگری امام و قدرت تشخیص قدمهای بعدی، در امام بسیار بالا بود. ایشان پیگیر و خستگیناپذیر بودند. بد نیست به یاد بیاورید که امام این مبارزات را در سن شصت و سه سالگی شروع کردند. یادم هست که در همان سال چهل و یک ایشان در سخنرانی خود گفتند که من امسال شصت و سه سال دارم، که اگر مرا بکُشند، تازه در سنّی از دنیا رفتهام که پیامبر و امیرالمؤمنین در این سن از دنیا رفتند. مرد شصت و سه ساله، جوانان را گرم میکرد و به آنان نیرو و نشاط میداد. ایشان وقتی که وارد تهران شدند و وقایع روزهای دوازده بهمن به بعد و حادثهی پیروزی انقلاب اتّفاق افتاد، مردی نزدیک هشتاد ساله بودند. ببینید پیرمردی در این سن – که وقت بازنشستگی و خستگی و بیکارگی است – اینگونه با نشاطِ جوانان وارد میدان میشوند. بنابراین، خصوصیّات شخصی امام بسیار مؤثّر بود؛ مسألهی تکیه به اسلام و دین و ایمان و باور مردم هم که وجود داشت.۱۳۷۷/۱۱/۱۳
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان)
۲. مردم محوری: تکیه بر نیروی مردمی
حضرت امام علاوه بر مردم باوری ، به نیروی مردمی و قدرت آنان تکیه نمودند و آنان را وارد صحنه کردند. از نخستین لحظات آغاز این حرکت و نهضت با توجه به نقش حساس و تعیین کننده مردم که حضور یا عدم حضور ایشان به پیروزی یا شکست هر حرکت، هر چند حقطلبانه انجامیده است مخاطب اصلی خویش را مردم قرار میدهند آن هم نه قشری خاص از مردم نظیر طلاب، دانشجویان، مردان، جوانان شهرنشینها و غیره بلکه توده مردم اعم از شهری، روستائی، پیر و جوان تحصیلکرده و عامی، زن و مرد همواره مخاطبان اصلی امام بودهاند. زمانی که با شجاعتی بینظیر در مدرسه فیضیه بر علیه شاه سخنرانی میکرد، در حضور مردم سخن میگفت، و مردم میدیدند، مرجع دینی که قلبش مملو از عشق به خداست در دورانی که حتی بزرگان حوزه از شاه جز ذکر القابی مانند شاهنشاه و اعلیحضرت نمیتوانستند نامی به میان آورند، با شجاعتی بینظیر با نطق آتشین خود لرزه بر اندام شاه و شاهزادگان و شاه باوران انداخته است امام خمینی(ره) در واقعه کاپیتولاسیون و اعتراض به آن که منجر به تبعید ۱۴ ساله ایشان از ایران شد نیز مردم را مخاطب اندیشهها و آرمانهای انقلابی خود و موقعیت حساس و خطرناک مملکت قرار دادند و در دوران تبعید نیز با پیامها و سخنرانیها و اعلامیههای خود همین روند را تداوم بخشیدند و مردم را به منافع و مصالحشان آگاه و شاه را عامل بدبختی و فلاکت ایران میخواندند و تنها و در واقع اساسیترین قدرت نابود کننده شاه را مردم میدانستند و برای همین همواره ایشان را بر علیه رژیم شاهنشاهی تحریک و دعوت به قیام و بسیج علیه شاه و دستگاه حاکمهاش میکردند.
با اینکه در زمان حکومت پهلوی، مبارزات سیاسی در داخل و خارج کشور کم و بیش به چشم میخورد که هر کدام استراتژی و تاکتیک متفاوتی را برای مبارزه با رژیمهای دیکتاتوری در پیش گرفته بودند، عدهای شیوة مبارزه مسلحانه و عده دیگر مشی سیاسی و روآوری به مجامع بینالمللی را مدنظر داشتند و عدهای نیز اتکا به حکومتهای به ظاهر انقلابی و کسب حمایت آنان را جهت براندازی در خط و مشی مبارزاتی خود قرار داده بودند. حضرت امام بدون اینکه هیچ یک از این استراتژیها را تأیید کند همچنان به استراتژی اساسی بسیج و حضور همه جانبه اقشار مختلف مردم در مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی تأکید داشتند که در حقیقت بر پایه سیاستی جدید و نوینی، مبتنی بر معیارهای اسلامی بنا نهاده شده بود. رهبری و استراتژی امام در دوره پیدایش و تداوم و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی حول آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» شکل میگیرد و بسیج بر حسب مقتضیات زمان در معنای سیاسی آن مورد استفاده قرار میگیرد. جوهره چنین کششی را باید در تأیید و ترویج این اعتماد داشت که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست.
تأکید بر چنین اعتقادی از سوی رهبر که در عین پرچمداری انقلاب، مرجع تقلید دینی مردم نیز هست موجب شد عاشورای حسینی از سوگواریهای محض فراتر رفته و هیأتهای مذهبی به تشکلهای سیاسی تبدیل شود . ما ملت گریه سیاسی هستیم به تعبیر خود امام.
راهبرد امام در انتخاب و گزینش مؤلفه بسیج مردمی گسترده، تام و کامل و بدون عیب و نقص بود. در شرایطی که تمامی گروهها و سازمانهای سیاسی با سابقه کشور از لحاظ ایدئولوژیک، استراتژی و نوعی سازماندهی به بنبست رسیده بودند، راهگشای حرکت عمومی ملت بود، از یک سو گروههای اصلاحطلب بیش از دهه پنجاه به بنبست رسیده بودند و راهبرد آنها کارایی خود را در ایجاد تحول در نظام ساسی از دست داده بود. گروههای معتقد به مبارزه مسلحانه نیز، یا توسط رژیم سرکوب شده در تنها در زندانها ادامه حیات میدادند و یا اینکه از درون و با کودتا، استحاله یافته و تداومناپذیری خود را به اثبات رسانیده بود در چنین شرایط یأسآوری راهبرد امام خمینی(ره) برای عمومی کردن مبارزه علیه شاه، خروج از اینبست را به مردم نوید داد.(ر.ک: اندیشه های دفاعی امام خمینی ، ج اول ص 3)
مقام معظم رهبری فرمودند:«امام(ره) ما برای حیات دوباره اسلام، همان راهی را پیمود که رسول معظم(ص) پیموده بود ؛یعنی راه انقلاب را. در انقلاب اصل بر حرکت است. حرکتی هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگی ناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص… در انقلاب اسلامی چند خصوصیت مهم وجود داشت که همه منطبق بر حرکت اسلامی بود… دوم آنکه برای تحقق این هدف از توده های مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار و نه از احزاب و گروهها و سازمان های سیاسی ـ نیروی انسانی لازم گرفته شد و رهبر حکیم نصرت را پس از توکّل بر خدا،از نیروهای لایزال مردم جستجو کرد.(حدیث ولایت،ج 4، ص246)
در بینش بسیج مردمی امام خمینی نه گزینش راه مبارزه مسلحانه و چریکی مطرح بود و نه تشکیل حزب سیاسی و نه زد و بند و مصالحه با قدرتهای جهانی، او راه فرهنگی عمیق و مؤثری را انتخاب کرد که نمونة آن را فقط در نهضتهای انبیاء میتوان مشاهده کرد.
امام با تربیت شاگردان و مریدانی که فکر دینی و اسلامی ناب و عمیق را به آنان القا کرده بود، نه تنها از نظر ذهنی و علمی که از نظر علمی و تربیتی نیز آنان را تحت تأثیر شدیدترین جذبههای الهی، عرفانی و اخلاقی خود داشت و توانست با اتکای به ایشان و ابزار قرار دادن آنها بعنوان تودهای از مردم، انقلاب فرهنگی و معنوی عمیقی در مردم ایجاد کند و آنها را جهت بسیج مردمی علیه شاهنشاهی آماده کنند. القای اندیشههای امام(ره) به مردم و به خصوص به ذهن روشنفکران و علمای متعهد در طول پانزده سال به تدریج و با استفاده از زمینههای فرهنگی و ریشهداری که بدان اشاره شد انجام گرفت.
در بینش مبارزاتی امام، توجه به دو سطح از اندیشه بسیج مردمی امام، عشق و اصالت این اندیشه را روشنتر میکند. امام مردم باوری را به عنوان یک جنبه از شریعت اسلامی مدنظر داشت و از سوی دیگر اصالت حرکت سیاسی جامعه در محوریت مردم و توجه دائمی به توده های مردمی که امام از آنان به پابرهنگان تعبیر میفرمود میدانست.
بدین جهت در جای جای اندیشه امام این اقبال عمومی موج میزند. زمانی که نهضت دوران ابتدایی خود را میگذراند امام صراحتاً به رژیم پهلوی میگوید من به اتکاء مردم شاه را بیرون میکنم. این اتکاء مردم اگر چه در تاریخ صد ساله ما نسبتاً پدیده نوظهوری است ولی از دیدگاه امام(ره) ریشه در فرهنگ ناب اسلامی دارد .
از نظر امام در اداره انقلاب، مردم بعنوان مرکز ثقل پیشبرد مبارزه به شمار میرفتند. با اتکاء به این اصل در جریان براندازی حکومت، برای اولین بار در نظام دو قطبی، رهبری مبارزه بدون کمک یا قطب قدرت، در صدد تصاحب قدرت برآمد، مبتنی بر همین اصل، جنگ مسلحانه به عنوان روش پذیرفته شده در جهان سوم و ایران، نفی گردید و حضور میلیونی مردم در شهرها در راهیپمایی و همراه با شعارهای دینی و انقلابی تجویز گردید.( فصلنامه ۱۵ خرداد، جدال تصمیمگیری نخبگان، بررسی عوامل شتاب دهنده فروپاشی نظام شاهنشاهی، ش ۲۶، ۱۳۷۶، ص ۶۰.)
جامعهشناسان سیاسی تحقق اراده عمومی که در آن اکثریت قریب به اتفاق مردم یکدل و یک زبان، ایده و آرمان واحدی را فریاد زنند، محال و غیرممکن میانگاشتند. لکن به قول «کلر بریر» و «پیر بلانشه» برای اولین بار، اراده عمومی در انقلاب اسلامی ایران تحقق یافت. این دو بر این اعتقادند که مشاهده ملتی یکپارچه که دست خالی در برابر مسلسلها پس از یکسال تظاهرات، موفق به هزیمت دادن محکمترین دیکتاتورها شود، امری نیست که هر روز تکرار شود.( احمد امیدوار و حسین یکتا، حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی با روایتی جهانی، ص ۲۲۱.)
بنابراین امام خمینی با اعتقاد راسخ به نقش کلیدی مردم در سرنگونی نظام شاهنشاهی آنها را مرکز ثقل و محور مبارزات خود قرار داد، «به طورمستقیم با آنها سخن گفت و آنان را به مبارزه تا پیروزی فراخواند. وی با توجه به رابطه معنوی شیعیان و مرجعیت، آحاد ملت را علیه وضع موجود بسیج کرد.
امام در همین راستا در مصاحبهای که با تلویزیون ایتالیا در تاریخ ۲۲/۱۰/۵۷ انجام میدهند بر این محوریت تصریح و تأکید میکنند. ایشان در جواب سؤال خبرنگار که میپرسند قدرت حضرت عالی بر روی چه نیروی سیاسی یا بر چه تشکیلات بنیادی اتکا خواهد داشت؟ تکیه شما مثلاً بر روی جبهههایی است یا بر روی روحانیون میفرمایند: نظارت قوانین البته بر عهده روحانیون است ولی روحانیون هم به ملت اتکاء دارند نه به حزبی و من هم به حزبی وابسته نیستم و به ملت اتکاء دارم .
شاهد مثال دیگر در محوریت مردم در نگاه امام، آنجایی است که با وجود آن که در اثبات غاصبانه بودن حکومت شاه بر عنصر وابستگی به بیگانه، بر سر کار آمدن از طریق زور و مجاری غیرقانونی، زیر پا گذاردن قوانین جاریه مملکت و عدم کارآمدی تأکید مینمایند عمدهترین عامل فقدان مشروعیت آن را عدم مقبولیت عمومی و مردمی شاه و نظام سلطنت عنوان میکنند. اعتماد و اتکای امام به آرا و خواست مردم تنها به بعد سلبی انقلاب محدود نمیشد، بلکه ایشان این نگرش را در مراحل اثباتی انقلاب، برپایی نظام آینده و نظارت بر آن نیز تعمیم و تسری میدادند.
ایشان در پاسخ به پیشنهاد سالوسانه علی امینی، نخستوزیر شاه، برای خارج کردن کشور از بنبست سیاسی و آرامش ایران میفرمایند: کسی صلاحیت دارد ایران را از بنبست خارج کند که در بین مردم پایگاهی داشته باشد.
تعیین سیاسی نظام با آرای خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهوری اسلامی را به آرای عمومی میگذاریم و این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود. ایشان طرح حکومت آینده را بر دو پایه « اراده الهی و خواست مردم ترسیم میکنند. ما میخواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رأی مردم، و موافق حکم خدا آن چیزی که مطابق اراده و میل خداست موافق میل مردم هم هست»(سید روح الله ، طلیعه انقلاب اسلامی ، ص ۹ .)
مارک گاریورسکی می گوید : یکی از نتایج و پیامدهای تأثیرگذار و تعیین کننده این شیوه و رویکرد امام، این است که باعث بسیج گروههای وسیعی از طبقات پایین و متوسط سنتی میشود که در عمل، ائتلاف تازهای بین این طبقهها و طبقه بالای سنتی ایجاد میکند.( مارک گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص ۳۰۶)
با چنین اتکائی و رویکردی که امام به مردم داشتند استراتژی مبارزاتی ایشان هم نمیتوانست فارغ و تهی از مردم باشد. لذا میبینیم که مشی امام در چنین مبارزه رو در رو با رژیم شاه، عمدتاً بر تلاش برای آگاه ساختن مردم در داخل کردن آنان در فرآیند رو به رشد انقلاب متمرکز است. امام اساساً با آن خط مشیهایی که به پیشگامان انقلابیون حرفهای و انقلابی کردن حزب انقلابی، به نیابت از مردم اعتقاد داشتند و در استراتژی گروههایی همچون مجاهدین خلق، آرمان مستضعفین، فرقان و امثالهم ظهور داشت. مخالف بودند و هیچ حرکت و جریانی را بدون حضور گسترده مردم بعنوان انقلاب به رسمیت نمیشناختند. به همین خاطر بود که ایشان در طول سالهای مبارزه خویش آن دسته از اقداماتی که تنها میتوانست عناصر محدودی را در مقابل رژیم بسیج و متشکل سازد را توصیه و تأکید نکردند. بلکه در تمام دوران مبارزه سعی داشتند تا پی یک دوره فعالیت آگاهی دهنده و بسترساز، زمینههای مساعد یک قیام خودجوش و مردمی را فراهم آورند. تا جامعه به پای خویش در آستانه یک خیزش گسترده قرار گیرد. تجربیاتی تاریخی در اقصای جهان و در گذشته ایران نشان داده است که جنبشهایی که به هر دلیل نتوانستهاند پشتوانه و حضور مردمی لازم برای حرکت خویش را تدارک ببینند و یا بر اثر شتاب بیش از حد و بعضاً اتخاذ روشها و تاکتیکهای نامناسب، از مردم پیش افتاده، و از همراهی آنان محروم ماندهاند در انزوای ساکت و سرد به خاموشی گرائیدهاند. هر چند شکست و پیروزی و همراهی و عدم همراهی مردم، به تنهائی معیار سنجش حقانیت یک جنبش اجتماعی به شمار نمیرود. لیکن محک گویایی برای ارزیابی صحت و کارآمدی مشی اتخاذ شده و تاکتیکهای به کار رفته در یک اقدام سیاسی گسترده میباشد.
یقیناً جنبشهای به خاموشی گرائیده و مبارزات سرکوب شده در تاریخ معاصر ایران، در خیزش انقلابی اخیر مردم که پس از دو سده جهاد و مقاومت سرانجام صد جای پیروزی را در آغوش کشیده تأثیر نمایانی داشته است. لیکن آنچه که نقش اساسی و بارزی در تحقق پیروزی ایفا نمود و انقلابی به معنای حقیقی کلمه در ایران پدید آورد، مشارکت چشمگیر مردم و شکلگیری بسیج کامل تودهای در فرآیند انقلاب بوده است. این پدیده جز به نگاه مردم محور امام و جز از طریق اتخاذ تاکتیکهایی در مبارزه که نقش اصلی را در آن مردم به عهده دارند، نمیتوانست شکل بگیرد .«بنابراین راهبرد مردمگرایی و مشی جمهور گرایانه امام در شرایطی بعنوان بدیلی نو در فضای سیاسی کشور ما و در مقابل رویکردهای متنوع نخبه سالار مطرح شد. که مشیهای مبارزاتی دیگر در نظریاتی که در عمل به گستره محدود حزب و سازمان پیشتاز، روشنفکران و آگاهان، علما و مراجع و گروهی از سیاستمداران حرفهای محدود کرده بودند. امام صرفنظر از آنکه دعوت مردم، دعوتی عام بود. مشی مبارزاتی وی در سرشت خود به گونهای بود که به مشارکت گسترده همه اصناف و اقشار و طبقات ملت از مرد و زن تکوین نمییافت اما با گسترانیدن حوزه سیاست تا حاشیهترین لایههای اجتماع توانست جوشش را از درون همین ملت سامان کند و تنها با اتکاء به نیروی آن، انقلابی را که لامحاله در راه بود با کمترین هزینهها پیروز کند. فرد هالیدی در کتاب دیکتاتوری در تحلیل این راهبرد امام می گوید: برای نخستین بار در تاریخ انقلابات جهان توانست ارتشی را که در اثر جنگ با بیگانگان تضعیف نشده بود متلاشی سازد. و کلیه شهرها و بخشهای ایران را علیه رژیم پهلوی بسیج کند و تمام اقشار ملت را از کلیه طبقات جامعه ایران متمایل کند به پایان دادن و به نظام سلطنتی و سلطه بیگانه که این نظام نماینده آن به شمار میرفت.»( هالیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ص ۳۲۵.)
آنچه مسلم است یکی از رموز موفقیت امام در بسیج مردم طرح کردن و بیان، اهداف متعالی و مطلوب نهضت اسلامی بود که انگیزه اصلی مردم در لبیکگوئی به امام و قیام علیه سلطنت پهلوی بود. که همانا حکومت اسلامی و بیان ویژگیها و شاخصهها و امتیازات جامعه تحت لوای حکومت اسلامی در رأس این اهداف قرار داشت. «جانی مامبوه نویسنده زامبیا، طی مطلبی در نشریه تایمز زامبیا با اشاره به نقش راهبردی امام در بسیج تودهها و پیروزی انقلاب اسلامی مینویسد: هیچ انقلابی بدون حضور کامل تودههای وسیع مردم صورت نمیگیرد و مردم تنها در صورتی در انقلاب شرکت خواهند کرد که اهداف آن پاسخگوی آنان باشد.( کوششی خستگیناپذیر برای پیروزی انقلاب قرن نشریه تاریخ و فرهنگ، ص ۱.)
بنابراین مهمترین نتیجه این بررسی، گستردگی و آن وسعت بسیج تودهای با توجه به ایدئولوژی توانای اسلام انقلابی و جامعنگر و بیان اهداف متعالی آن رهبری مستحکم امام خمینی، و سازمانهای پویا و ریشهدار و خیل عظیم جمعیت مشارکت کننده در آن است.
و لذا امت مسلمان و قهرمان ایران به ندای الهی و مخلصانه امام لبیک گفتند و با راهبرد بسیج مردمی منتخب امام توانستند بزرگترین حماسه انقلابی قرن بیستم را رقم زنند. و در واقع رهبری دینی با شیوه مبارزاتی بسیج مردمی و با تمسک به امکانات و ابزار انسانی (روحانیون، گروهها، و انجمنهای اسلامی و جوانان، زنان) امکانات مکانی (حوزههای علمیه، دانشگاهها، مساجد و حسینیهها) و امکانات زمانی (بهرهگیری از ایام اللهها چون ماه محرم و صفر، تاسوعا و عاشورا) و نفوذ کلام ناشی از سیره عملی و نظری رهبری و برخاسته از فرهنگ دینی و پیوند عاشقانه و مرید و مرادی مردم مسلمانان و رهبری دینی و مرجعیت، عامل اصلی پیروزی بزرگترین و شگفتانگیزترین انقلاب قرن بیستم، یعنی انقلاب اسلامی ایران بود.
(سالاروند، امیر، بسیج مردمی مولفه اساسی امام در پیروزی انقلاب اسلامی ، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، دوره 3، شماره 19)
این نگاه حضرت امام به مردم تنها به دوران مبارزات علیه رژیم شاه محدود نبوده و همین نگاه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت و مردم به عنوان یکی از اصلی ترین ارکان انقلاب همیشه مورد توجه حضرت امام بودند.
مقام معظم رهبری فرمودند:«او(حضرت امام) معتقد به مردم بود؛ حقیقتاً به آراءِ مردم اعتقاد داشت. او به نظر و به رأی مردم اعتقاد داشت… به مردم از صمیم قلب علاقه داشت؛ به مردم عشق میورزید و آنها را دوست میداشت…امام به مردم اعتماد داشت. انقلاب که پیروز شد، امام میتوانست اعلان کند که نظام ما، یک نظام جمهوری اسلامی است؛ از مردم هم هیچ نظری نخواهد؛ هیچکس هم اعتراضی نمیکرد؛ اما این کار را نکرد. در باره اصل و کیفیت نظام، رفراندم راه انداخت و از مردم نظر خواست؛ مردم هم گفتند «جمهوری اسلامی»؛ و این نظام تحکیم شد. برای تعیین قانون اساسی، امام میتوانست یک قانون اساسی مطرح کند؛ همه مردم، یا اکثریت قاطعی از مردم هم یقیناً قبول میکردند. میتوانست عدّهای را معیّن کند و بگوید اینها بروند قانون اساسی بنویسند؛ هیچکس هم اعتراض نمیکرد؛ اما امام این کار را نکرد. امام انتخابات خبرگان را به راه انداخت و حتّی عجله داشت که این کار هرچه زودتر انجام گیرد. در انقلابهای دنیا که البته غالباً هم کودتاست و انقلاب نیست کسانی که در رأس قرار میگیرند و زمامدارمیشوند، برای خودشان یک سال، دو سال فرصت قرار میدهند و میگویند تا وقتی آماده برای رأیگیری شویم، باید این مدّت بگذرد؛ اما همان را هم غالباً تمدید میکنند! امام دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که اولین انتخابات یعنی همان رفراندم جمهوری اسلامی را به راه انداخت. یکی، دو ماه بعد، انتخابات خبرگان قانون اساسی بود. چند ماه بعد، انتخابات ریاست جمهوری بود. چند ماه بعد، انتخابات مجلس بود. در یک سال که همان سال ۵۸ باشد امام چهار بار از آراء مردم برای امور گوناگون استفسار کرد: برای اصل نظام، برای قانون اساسی نظام که قانون اساسی یکبار خبرگانش انتخاب شدند، یکبار خود قانون اساسی به رأی گذاشته شد برای ریاست جمهوری و برای تشکیل مجلس شورای اسلامی.امام به معنای واقعی کلمه معتقد به آراءِ مردم بود؛ یعنی آنچه را که مردم میخواهند و آرائشان بر آن متمرکز میشود. البته در این کارها هیچوقت سررشته کار را هم به دست سیاستبازان نمیداد. مردم، غیر از سیاستبازانند؛ غیر از مدّعیان سیاستند؛ غیر از مدّعیان طرفداری مردمند. امام به مردم اعتماد داشت. خیلی از گروهها و احزاب و داعیهداران و سیاستبازان و حزببازان و امثال اینها بودند؛ امام به اینها کاری نداشت؛ میدان هم به اینها نمیداد که بیایند زیادهطلبی کنند و به نام مردم حرف بزنند و عوض مردم تصمیم بگیرند؛ لیکن به آراء مردم احترام میگذاشت. جنگ پیش آمد؛ در نقش فرمانده نیروهای مسلّح ظاهر شد. مسأله محاصره اقتصادی پیش آمد؛ امام پشتیبان کامل بود؛ پشتیبان روحی دستگاههای دولتی. اوّل انقلاب، برای کارهای گوناگون و برای حمایت از مستضعفان و محرومان، امام دستورات فراوانی داد و کارهای زیادی انجام گرفت. مؤسّساتی مثل جهاد سازندگی، مثل بنیاد مسکن، مثل کمیتهی امداد، مثل بنیاد مستضعفان و جانبازان و مثل بنیاد پانزده خرداد، برای کمکرسانی به مردم تشکیل شد. مسائلی که برای امام در حاکمیت و در اداره کشور مطرح بود، اینها بود. »(خطبه های نماز جمعه تهران؛78/3/14)
مقام معظم رهبری نیز همین خط مشی حضرت امام را دنبال کرده و با همین نگاه و اعتماد و باور به مردم، همراهی و مشارکت مردمی را در همه صحنه های انقلاب اسلامی تا به امروز با وجود همه مشکلات و کاستیها شاهد بوده ایم.
از نظر ایشان:«تکیه نظام به آراء مردم، یکى از میدانهایى است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسى ما و در تعالیم و راهنماییهاى امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأى و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتّکاء به رأى مردم، کسى بر سر کار بیاید. باید با اتّکاء به ارادهى مردم، نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهورى، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شوراى اسلامى و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأى و اراده و خواست مردم است. این یکى از عرصههاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود به شدّت به این عنصر در این عرصه پایبند باقى ماند و هم در وصیتنامهى خود آن را منعکس و به مردم و مسئولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنهى انتخابِ رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخابهایى که مىکنند، هم حقّ مردم است، هم تکلیفى بر دوش آنها است. در نظام اسلامى، مردم تعیینکنندهاند. این هم از اسلام سرچشمه مىگیرد. مسئله اساسىاى که بنده بارها بر آن تأکید کردهام، این است که اسلامگرایى در نظام اسلامى، از مردمگرایى جدا نیست. مردمگرایى در نظام اسلامى، ریشهى اسلامى دارد. وقتى ما مىگوییم «نظام اسلامى»، امکان ندارد که مردم نادیده گرفته شوند. پایه و اساسِ حقّ مردم در این انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردمسالارى ما ــ که مردمسالارى دینى است ــ داراى فلسفه و مبنا است. چرا باید مردم رأى دهند؟ چرا باید رأى مردم داراى اعتبار باشد؟ این متّکى بر احساسات توخالى و پوچ و مبتنى بر اعتبارات نیست؛ متّکى بر یک مبناى بسیار مستحکم اسلامى است. پس یکى از عرصههایى که امام همواره بر آن تأکید مىکرد و آن را در ساخت نظام اسلامى کار گذاشت و براى همیشه آن را ماندگار کرد، مسئلهى حضور مردم در انتخاب مسئولان نظام و منتهى شدن مسئولیّتها به اراده و خواست مردم است.»(بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمینى(ره)؛80/3/14)
نقش امام خمینی در فرایند بسیج مردمی