دین و اندیشه

معانی ضرب و زدن زن

پرسش و پاسخ

خیلی ممنون از پاسخ شما فقط میخواستم ببینم من درست متوجه شدم که ضربوهن در این آیه حتما معنی تنبیه بدنی نیست و میتونه تنبیه غیر بدنی مثل خشم و یا… باشه؟

در اینجا باید به چند نکته توجه کرد:
1. ضرب به معنی مواجهه، حرکت دادن، برخورد کردن و … است.
2. به علاوه خداوند به عدالت امر کرده است.
با توجه به این دو گزاره باید آیات قرآن را ترجمه کرد.
بنابراین رجوع به دادگاه و یا هیأت حل اختلاف نیز می تواند یکی از مصادیق آن باشد.
بنابراین کتک یکی از مصادیق آن است. لغت نامه را ببینید:
ضَرَبَ:
ضَرْباً هُ: او را با شمشیر یا عصا و مانند آن زد
– العَدُوَّ بِقَنَابِل مَدَافِعِهِ او بِقَذَائِفه المُدَمِّرَةِ: بوسیله گلوله هاى توپ و تفنگ بدشمن حمله ور شد
– ضرب فی الارض : راه رفت، ترک نمود ، گردید
– هُ البردُ: سرما او را زد
– ت العقربُ: عقرب گزید
– الدِّرْهَمَ: درهم سکّه زد
– الخاتَمَ: انگشترى ساخت
– عَلَى الْمَکْتُوب: روى نامه را مهر زد
– على الآلةِ الکاتبةِ: ماشین نویسى کرد
– فى البوقِ: بوق زد
– فِى الْمَاءِ: در آب شنا کرد
– بِیَدِهِ: با دست خود اشاره کرد
– بالقِداح: آتش زنه را گرداند و آتش روشن کرد
– بِسَهْمٍ وَ نَصِیبٍ فى: در چیزى شرکت نمود
– الشی ءُ: آن چیز حرکت کرد
– العِرْقُ: رگ زد یا تکان خورد، الجَرحُ او الضّرسُ: درد زخم یا درد دندان سخت شد
– بَیْنَ الْقَومِ: میان مردم فساد انداخت
– الدّهرُ بَیْنَ الْقَومِ: زمانه یا روزگار میان مردم جدائى انداخت
– عَلَى یَدِهِ: بر روى دست او زد یا جلوى دست او را گرفت
– القاضِی على یدِهِ: قاضى او را محجور نمود و از تصرف در مال خویش, منوع کرد
– على اذُنِهِ: او را از شنیدن چیزى منع کرد
– فُلاناً عن فلانٍ: او را از دیگرى منع کرد
– عَنْه صفحاً: از او روى گردانید و بوى توجه نکرد
– بِهِ عُرضَ الحائِط : او را به یکسو انداخت، به او توجه نکرد
– الصلاةَ: نماز را بر پا داشت
– الخیمةَ : چادر را برافراشت و نصب کرد
– تِ العنکبوتُ نَسیجها: موریانه خانه بست
– المَثَلَ: ضرب المثل زد
– الأَجَلَ: براى چیزى تاریخ و سررسید تعیین کرد
– الجِزْیَةَ علیهِم: بر آنها مالیات بست
– علیهم الذِّلَّة: آنها را خوار و زبون کرد
– الیهِ: بسوى او رفت
– الى کذا (فى الأَلوان): از رنگى به رنگ دیگر درآمد؛ «ضَرَبَ الى الحُمْرة، الى الصفْرة»: از رنگ سرخ به زردى درآمد
– اللیلُ: شب دراز شد
– الزمانُ: زمان گذشت
– تِ الطیرُ : پرندگان براى روزى پرواز کردند
– الشی ءَ بالشی ءِ: چیزى را با چیزى آمیخت
– الحاسبُ کذا فى کذا: رقمى را در رقمى ضرب کرد
– ن فى ک: ارقامى را جمع نمود که مساوى با (ن) بمقدار (ک) شد
– الرّقمَ القیاسِیّ: به بالاترین درجه و رقم از نوع خود رسید.
– فى حدیدٍ باردٍ: به کار بیهوده دست زد، کوشش او به هدر رفت
– اخماساً لأسداسٍ او ضَرَب اخماسهُ فى اسداسِه: در حیله و مکر و فریب کوشید
– ضرباً و ضرباناً فى الأرض: براى تجارت و یا جنگ از شهر خارج شد.
(https://www.almaany.com/)

معانی ضرب و زدن زن

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا