موانع بهره مندی از قرآن در آخرالزمان
بنابر روایات و احادیث چرا در آخرالزمان خواندن قرآن بر قلب ها نفوذ نمیکند.
قرآن مجید درکناراهدافی که برای خود برمیشمرد، شروط و موانعی را نیز برای بهرهمندی و رسیدن به آن اهداف مطرح کرده است. نخست شروط و سپس موانع بهرهمندی(عدم نفوذ) از قرآن را مطرح میکنیم:أ) شرایط بهرهمندی از قرآنبا رعایت شرایط ذیل، افراد عادی نیز می توانند از قرآن بهرهمند شوند:1. دانشطلبی و یقینجویییکی از شروط مهم بهرهمندی از(نفوذ) قرآن، آن است که انسان در پی دستیابی به علم و یقین باشد، بخواهد به حقایق پی برد و بر گمان و امثال آن تکیه نکند. قرآن مجید در پاسخ به مشرکان و در مقام نفی شرک، همواره میگوید که آنان دنبال گمان، تقلید و در شکاند و به مدعای خویش یقین ندارند؛ اگر راست میگویند، دلیل قاطعی بر مدعای خود بیاورند. به هر حال، اگر کسانی به دنبال هواهای نفسانی خود باشند یا بخواهند بر اساس گمان و شک زندگی خود را بنا نهند، از قرآن بهرهای نخواهند برد. در آیه 10 سوره توبه میفرماید: «وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ و ما آیات را برای مردمی که بدانند روشن بیان میکنیم». در آیه 118 بقره نیز میفرماید: «قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛ ما آیات را برای گروهی که یقین دارند روشن بیان کردهایم». مشابه این، آیاتی است که چنین بیانی دارند: «لِقَوْمٍ یَفْقَهُون»؛(انعام، 98)؛ (انعام، 98)، «لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛(یونس، 24)؛ «لأُوْلِی الألْبَابِ»؛(آل عمران، 190).
2. تسلط بر قلب
در آیه سی و هفتم از سوره ق میفرماید: «إنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ؛ در این (کتاب)، پند و تذکری است برای آن که دارای قلب (هوشیاری) باشد».
انسان در اثر گناه یا غفلت، گاهی قلب و دل خود را در اختیار شیطان، هوای نفس، غرایز حیوانی و انسانهای منحرف قرار میدهد و آنان دلش را میربایند. کسی که دل ندارد (یعنی دل را به دیگری سپرده است و آن دیگری هرگونه که میخواهد بر آن حکم میراند) نمیتواند از قرآن بهرهمند شود. کسی از قرآن بهرهمند میشود که بر دل خود مسلط باشد. در روایات آمده است که اگر شیطانها پیرامون دل پرسه نمیزدند و آن را احاطه نمیکردند، انسان میتوانست به ملکوت جهان نظر کند و حقایق هستی را دریابد. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 59، ص 163.باید دل در اختیار انسان باشد تا آن را در اختیار قرآن و حقایق آن قرار دهد؛ در نتیجه متأثر شود و به سوی کمال خویش حرکت کند.
3. زندهدلی
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ * لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیًّا؛ آن (چه بر پیامبر وحی شده) جز ذکر و قرآن روشنگر نیست تا کسانی را که زندهاند بیم دهد». برخی انسانها مردهاند و مرده را هرقدر صدا بزنی، موعظه کنی یا حقایق را برایش بازگو کنی، اثری نخواهد داشت. انسانهایی که در اثر گناه بر قلبهاشان مهر خورده و راه نفوذ معارف حق را بر خود بستهاند، هنگامی که حقایق و آیات الاهی را میشنوند، ذرّهای تأثیر در آنان نمینهد؛ گویا چنین حقایقی را نشنیدهاند. مشرکان و منافقان، مظهر کامل این حالت مردگی، و مؤمنان حقیقی، مظهر کامل زندهدلیاند. قرآن مجید میفرماید: «أَوَ مَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا؛(انعام، 122)؛ آیا کسی که مرده بود و او را زنده کردیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن در بین مردم حرکت میکند، مانند کسی است که در تاریکیها به سر میبرد و از آن خارج شدنی نیست؟!»
انسانهای زنده که باتقوا هستند، با نور خدا حرکت میکنند و در برخورد با شیطانها، هوشیارانه عمل مینمایند: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛(اعراف، 201)؛ اهل تقوا را چون وسوسه و خیالی از شیطان به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آورند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند».
4. رضوانطلبی
انسانها درهر عملی که انجام میدهند، علاوه بر آگاهی، انگیزهای نیز دارند و باید داشته باشند؛ ولی انگیزهها در افراد و موقعیتهای گوناگون متفاوت است؛ گاهی کارها برخاسته از انگیزههای حیوانی و نفسانی (مانند سیرکردن شکم) و
تأمین لذایذ مادی است و گاهی انسان فراتر از سطح حیوانات قرار میگیرد. در این صورت، انگیزههای مادی نمیتواند محرّک اصلی او باشد و آنچه در پی آن است، موضوعی فراتر از تأمین لذایذ مادی خواهد بود. در این میان، آنان که عشق به حقایق دارند، با کشف مطالب علمی دلخوش میشوند و حداکثر با درک مفاهیمی که از معنویات حکایت دارد، سرمست میشوند؛ ولی اگر انسان با خدا آشنا شود، خدا را خوب بشناسد و به او معتقد گردد، بالاترین لذت برای او خشنودی خداست؛ نه در انجام اعمالش انگیزه دنیوی دارد و نه امیدی به نعمتهای بهشتی و نه خوفی از عقوبتهای اخروی در خود مییابد. چنین افرادی حتی اگر خدا نعمتهای بهشتی را هم در اختیارشان قرار ندهد یا عقوبتشان کند، از او دست برنمیدارند؛ زیرا خشنودی خدا برایشان از همه چیز بالاتر است.
خداوند درباره اینان میفرماید: «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ … وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛(مائده، 16)؛ خداوند کسانی را که در پی خشنودی او باشند… به وسیله قرآن به راههای امن هدایت میکند و آنان را به صراط مستقیم رحمت و قرب خویش رهنمون میگردد».
5. تقوا
برخی آیات نیزمانند آل عمران، 138 و حاقه، 48.تقوا را شرط بهرهمندی از قرآن میداند. از جمله در آیه 2 سوره بقره فرموده است: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛ این کتاب که تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزکاران است». چنانکه پیش از این گذشت. تقوا مراحل مختلفی دارد. بر اساس بینش قرآنی، تقوا متوقف بر ایمان به مبدأ و معاد و ملازم با ایمان به وحی و نبوت خواهد بود، چنانکه در آیه 3 و 4 سوره بقره آمده است: «الَّذِین یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ؛ کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند و آنان که به آنچه به تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده ایمان میآورند و به جهان واپسین باور دارند». بنابراین به هر میزان که درجات ایمان فرد بیشتر شود، تقوای بیشتری خواهد داشت و به هر میزان که تقوای فرد افزون شود، بهرهٔ او از کتاب الاهی نیز بیشتر خواهد بود. بر این اساس ، افراد مختلف با توجه به درجات تقوای خود از قرآن بهرهمند میشوند.( البته برای آیه دوم سوره بقره، تفسیر دیگری نیز ذکر شده است که بر اساس آن، دو نوع تقوا وجود دارد: یکی تقوای فطری و دیگری تقوای شرعی. در تقوای فطری، آدمی با تشخیص عقل از کارهای بد پرهیز میکند و سراغ خوبیها میرود و سبب ایمان آوردن به خدا میشود. در این صورت، تقوای فطری منشأ ایمان خواهد بود.)
6. خشیت و خوف
یکی دیگرازشرایط بهرهمندی ونفوذ قرآن که مرتبط با انذار قرآن میباشد، خوف و خشیت است. در سوره یس، پس از آنکه هدف قرآن را بیم دادن مردم میداند و متذکر میشود که منافقان از انذار قرآن بهرهای ندارند، میفرماید: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ کَرِیم؛(یس، 11)؛ فقط کسی از بیم دادن تو بهره میبرد که پیرو قرآن باشد و از خداوند رحمان خشیت داشته باشد؛ پس اورا بهآمرزش وپاداش ارجمند الآهی بشارت ده». در سوره طه نیز میفرماید: «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلاَّ تَذْکِرَةً لِّمَن یَخْشَى»؛(طه 1 ـ 3)؛ ای پیامبر، ما قرآن رابرتونازل نکردیم تاخودرابسیاربه رنج وزحمت اندازی،جزآنکه این کتاب یادآور و پند برای کسانی است که دارای خشیتاند». در سوره ق نیز میفرماید: «فَذَکِّرْ بِالْقُرْآن مَن یَخَافُ وَعِیدِ؛ (ق، 45)؛ با قرآن کسی را پند بده که از وعدههای عذاب و کیفر الاهی ترسان است».
در قرآن «خشیت» از خداوند مطرح شده؛ ولی «خوف» بیشتر در خصوص عذاب جهنم و گاهی در مورد خداوند یا مقام خداوندگار به کار رفته است. به همین دلیل گفتهاند: «خشیت» احساس ترسی است که از درک عظمت خدا برای فرد حاصل میشود و در بینش قرآنی هر کس عظمت خدا را درک کند و در اثر درک عظمت الاهی بیمناک شود، انذار قرآن برایش سودمند است و درک عظمت خدا باعث می شود که همه موجودات جهان در پیش چشم انسان کوچک گردد.علی علیه السلام در وصف انسانهای باتقوا مىفرماید: «عَظُمَ الخالقُ فِی أنْفُسِهمْ فَصَغُرَ ما دُونَه فِی أعْیُنِهمْ؛ خدا نزداهل تقوا بزرگ جلوه کرده، عظمت او را درک کردهاند و باورشان آمده است؛ در نتیجه آنچه جز خداست، در چشمانشان کوچک جلوه کرده است». نهج البلاغه، خطبهٔ 193.
ترس از عذابهای اخروی نیز، زمینه بهرهگیری از انذار قرآن را فراهم میآورد. کسی که ترسی از عذاب ندارد، به آن دلیل است که اعتقادش به معاد ضعیف است و چنین کسی انذار برایش سودی ندارد؛ ولی آنان که ایمانشان به معاد مستحکم است، ترس از معاد در پرتو انذار انبیای الاهی و قرآن، زمینه کنارهگیری از گناه و پاکی شان را فراهم میسازد و از مخلصان میشوند. قرآن مجید در وصف انسانهای برجسته و باایمان، بهویژه انبیای الاهی میفرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ؛ (ص، 46)؛ آنان را با یاد معاد، از آلودگیها و آمیزة شرک، پاک و ناب و خالص کردیم».
7. ایمان و نیکوکاری
طبق بینش قرآنی، ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان در نجات و سعادت انسان نقشی ندارد؛ بلکه این دو با هم سعادت بشر را تأمین میکنند؛ از این رو قرآن دو شرط دیگر برای بهرهمندی از قرآن را «ایمان» و «احسان» دانسته است. در سوره لقمان، آیه 2 و 3 میفرماید: «تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیم ِ* هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ؛ این است آیات کتاب حکمتآموز که هدایت و رحمت برای نیکوکاران است». در آیه 120 سوره هود نیز میفرماید: «وَجَاءکَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ؛ برای تو در این کتاب؛ حقیقت، موعظه، یادآوری و پندی برای مؤمنان آمده است».
8. در جستوجوی راه درست بودن
در برخی آیات قرآن میفرماید: این قرآن برای کسانی پند و اندرز و یادآوری است که بخواهند راه درست را در پیش گیرند. قرآن هیچکس را به صورت جبری و یا اتفاقی هدایت نمیکند؛ تا کسی خودش نخواهد که مسیر صحیح را بیابد و بپیماید، قرآن نیز دست او را نمیگیرد. اولین قدم در درمان بیماریهای روحی، تمایل بیمار به بهبودی است؛ او باید بیمار بودن خود را باور داشته و در پی علاج خویش باشد. دستکم، آمادگی داشته باشد که به راهنماییها و درمانهایی که قرآن در اختیار او قرار میدهد، جامه عمل بپوشاند؛ ولی اگر کسی هدفش جز این باشد، خواندن قرآن و فهم محتوای آن برایش سودی ندارد و چهبسا زیانآور هم باشد.
قرآن مجید درباره قوم هود میفرماید: «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى؛(فصلت، 17)؛ ما قوم ثمود را هدایت کردیم؛ ولی آنان کوری را بر هدایت برگزیدند». قرآن مجید در آیه 27 و 28 سوره تکویر پس از زدودن شبهاتی که در مورد رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حقانیت قرآن مطرح شده است، میفرماید: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ * لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیمَ؛ قرآن جز یادآوری و پندی برای عالمیان نیست، (البته) برای کسی از شما که بخواهد راه راست را در پیش گیرد».
9. تمسّک به قرآن
شرط دیگر بهرهمندی از قرآن، تمسّک به قرآن است. در آیه 174 و 175 سوره نساء میفرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطاً مُّسْتَقِیماً؛ به سوی شما نوری روشنگر فرو فرستادیم؛ اما آنان که به خدا ایمان آوردند و به قرآن چنگ زدند، پس خداوند آنان را در رحمت و فضل خود وارد میکند و آنان را از راهی مستقیم به سوی خود هدایت مینماید».
از آنجا که ایمان به خدا اساس تمام ارزشهاست و هر عملی که بدون ایمان انجام گیرد، هیچ نقشی در سعادت انسان ایفا نمیکند، چنگ زدن به تعالیم قرآنی که تنها راه وصول به هدف نهایی قرآن است نیز، باید متکی به ایمان باشد و به همین دلیل در این آیه مقدم بر چنگ زدن به قرآن ذکر شده است. آگاهی دادن، انذار و تبشیر، انتخاب راه درست و رعایت تقوا، برای آن است که انسان در پرتو تعالیم قرآن به خداوند رهنمون شود. استفاده از تعالیم قرآن زمینه چنین رشد عظیمی را ـ آن هم به دست خدا ـ فراهم میسازد. در آیهای دیگر میفرماید: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ؛(یس، 11)؛ ای پیامبر(صلى الله علیه وآله)، تو فقط کسی را بیم میدهی و بیم دادنت در او مؤثر واقع میشود که پیرو قرآن باشد و از دستورا ت آن پیروی کند».
10. سجده و تسبیح
یکی دیگر از شرایط بهرهمند شدن و رسیدن به اهداف قرآن، نهایت تذلّل وعبودیت در برابر خداست. سجده، مظهر تام عبودیت بنده در برابر خداست و در روایات آمده که اگر انسان بداند هنگام سجده خداوند چقدر به او عنایت دارد، حاضر نمیشود سر از سجده بردارد امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «لَوْ یَعْلَمُ الْمُصَلِّى مَا یَغْشَاه مِنَ الْرَّحْمَةِ لَمَا رَفَعَ رَأْسَه مِنَ الْسُّجُودِ؛ اگر نمازگزار میدانست که تا چه میزان رحمت (الاهی) او را فراگرفته است، هرگز سر از سجده برنمیداشت».عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 144. در روایات فراوانی، سجده، نزدیکترین حالت انسان به خداوند به شمار آمده است. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 82، ص 232 و ج 85، ص 131 و 160 ـ 163 و ج86، ص 216 و 203.
سجده بر خدا، معلول درک عظمت خدا ورابطهٔ انسان با اوست. اگر خداوند کمال مطلق است و علم، قدرت، رحمت، حیات و دیگر اوصاف او بی نهایت بوده و انسان در پی کسب کمال است، وقتی بالاترین و کاملترین موجود را مییابد، نهایت کرنش را در برابر او اظهار مینماید، بهویژه اگر آن موجود خداوندگار او باشد و هستی خود را حقیقتاً از او دریافت کند.
بر اساس مفاد آیه 15 سوره سجده، کسانی به آیات الاهی ایمان میآورند که وقتی آنان را به آیات خداوندشان توجه میدهند، به سجده میافتند و او را تسبیح میکنند. در آیه 107ـ109 سوره اسراء میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً * وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً؛ کسانی که پیش از آن، دانش و معرفت در اختیارشان قرار داده شده است، وقتی آیات قرآن بر آنان تلاوت میشود، به حال سجده به رو بر زمین افتاده و میگویند پاک و منزه است پروردگار ما، همانا وعدة پروردگار ما واقعشدنی است، و به رو در افتاده، اشک میریزند و (همین اظهار بندگی) بر خشوع آنان میافزاید».
بنابراین تسبیح و تنزیه خداوند، یکی دیگر از شروط بهرهمندی از قرآن است. کسی که خداوند را منزّه از هرگونه نقص و آلودگی بداند، سخن او را نیز که قرآن است، کامل و بینقص میداند و آن گاه در پذیرش و تسلیم در برابر آن دچار تردید نمیشود. پذیرش و باور قرآن به عنوان سخن بیعیب و نقص
خداوند، زمینه را برای فهم، عمل و بهرهگیری از آن و در نهایت، رسیدن به بالاترین اهداف قرآن فراهم میسازد.
11. شب زندهداری
آیه شریفه 16 سوره سجده، یکی دیگر از شرایط بهرهمندی از قرآن را شبزندهداری میداند. شبزندهداری از دیدگاه قرآن، عامل بسیاری از کامیابیهاست. در آیه 79 از سوره اسراء به پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) میفرماید:وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُوداً؛ و پاسی از شب را بیدار و متهجّد باش و نماز شب را، که خاص توست، به جای آور که خدا تو را به مقام محمود مبعوث گرداند». در آیات اول سوره مزّمّل نیز میفرماید: «قُمِ اللَّیْلَ … إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً؛ ، شب را به پاخیز… ما به زودی گفتاری گرانسنگ بر تو میافکنیم».
شبزندهداری هم صفای روحی برای پذیرش حقایق فراهم میسازد و هم انسان را برای صعود به قلههای رفیع معنویت کمک میکند. به همین دلیل، قرآن مجید میفرماید: وقتی چنین افرادی با قرآن برخورد میکنند، به دلیل صفای باطنی شان، آمادهٔ اثرپذیری از قرآنند.
12. انفاق
تأمین نیازمندیهای مردم ـ آن هم فقط با انگیزه الاهی و بدون چشمداشت و یا ریا و به عنوان ادای وظیفه و بر اساس احساس مسؤولیت در برابر خداوند ـ یکی دیگر از شروطی است که در آیه 16 سوره سجده برای بهرهمندی از قرآن ذکر شده است. انفاق در بینش قرآنی با تأمین نیازهای نیازمندان در نظامهای غیر الاهی بسیار متفاوت است. انسان مؤمن، به این دلیل انفاق میکند که خداوند او را
موظّف به آن کرده و نگران ادای وظیفه است. در این صورت، حالات گوناگون فردی و اجتماعی در انگیزه او خللی وارد نمیکند. او خود را مالک ثروت و امکاناتی که در اختیار دیگران قرار میدهد، نمیداند؛ بلکه معتقد است که این ثروت و امکانات ، حق نیازمندان است که باید در اختیار آنان قرار دهد. از سوی دیگر، آن را عطیهٔ الاهی میداند که خدا در اختیار او قرار داده تا به صاحبانش برساند. به همین دلیل قرآن مجید میفرماید: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»؛(بقره، 3)؛ از آنچه به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند». بر اساس چنین بینشی، انفاقکننده هیچ چشمداشتی ندارد و میداند در صورتی وظیفهاش را انجام داده است که ریاکارانه انفاق نکند و نیاز نیازمندان را به گونهای برآورده کند که حیثیت و منزلت اجتماعی آنان حفظ شود. بیشک تلاش برای تأمین نیازمندان با رعایت شرط مذکور، انفاق کننده را مشمول عنایات خداوند و بهرهمندی از قرآن میکند. در آیه مزبور، انفاق یکی از شروط بهرهمندی از هدایت قرآن و اوصاف متقین دانسته شده است.
ب. موانع بهرهمندی از قرآن
میتوان موارد ذیل را جزء اموری دانست که انسان را از سود جستن از قرآن باز می دارند:
1. ظلم
یکی از موانع بهرهمندی از قرآن «ظلم» است. ظلم فقط در بینش قرآن، ستم به دیگران نیست؛ بلکه حرکت برخلاف جهت کمال خویش نیز، نوعی ستمگری است و آنکه به دیگری ستم میکند، در واقع دو نوع ظلم مرتکب شده، هم به
دیگران ستم کرده است و هم به خود و به این وسیله، خود را از رسیدن به کمال واقعی محروم کرده است. به همین دلیل در قرآن مجید شرک و بتپرستی، ظلمی بزرگ قلمداد شده است: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛(لقمان، 13)؛
هرآینه شرک، ستمی بزرگ است». شرک، بالاترین و بزرگترین عامل دوری از خدا و فاصله گرفتن از کمال حقیقی است. اگر ظلم، نادیده گرفتن و ندادن حق دیگران است، در بیان قرآن مجید، فقط انسانها مشمول آن نیستند؛ بلکه این موضوع شامل هر موجود دیگری نیز میشود و به همین دلیل، قرآن از کسانی نام میبرد که به آیات الاهی ظلم کردهاند. «بِمَا کَانُواْ بِآیَاتِنَا یِظْلِمُونَ». اعراف/ 9.
ظلم به آیات الاهی به معنای نادیده گرفتن و انکار آنهاست. خداوند فرموده است: «وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ؛(عنکبوت، 49)؛ هیچکس جز ستمگران آیات ما را انکار نمیکنند».
به هر حال، ستمگری در مرحله اول سبب میشود که فرد، قرآن و حقانیت آن را منکر شود، هرچند یقین داشته باشد که قرآن حق است: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛(نمل، 14)؛ آیات الاهی را در عین آنکه بدانها یقین داشتند، به دلیل ستمگری و برتریطلبی، انکار کردند». در مرحله بعد، به جای آنکه از قرآن بهره برد و بیماریهای روحیاش شفا یابد و مشمول رحمت خدا شود، قرآن جز بر زیان و خسرانش نمیافزاید: «وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً؛(اسراء، 82) ؛
و [قرآن] ستمگران را جز زیان نمیافزاید».
2. گناهکاری و دروغگویی
یکی دیگر از موانع بهرهمندی از قرآن، گناهکاری است. گاهی انسان در اثر عواملی مرتکب گناهی میشود یا دروغی میگوید؛ ولی زود پشیمان میشود وتوبه میکند و مشمول رحمت خدا واقع میشود؛ ولی گاهی در اثر تکرار گناه یا دروغگفتن، این ویژگی در او به یک صفت تبدیل میشود. تکرار گناه و دروغ سبب میشود که گناهکار و دروغگو آیات الاهی را بشنود، ولی از آن بهرهمند نگردد و بلکه بر گناه خویش اصرار ورزد و از آیات قرآن روی بگرداند، به گونهای که گویا آن را نشنیده است. در آیه 99 سوره بقره آمده است: «وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ؛ و هرآینه آیههای روشن به تو فرو فرستادیم و جز فاسقان به آنها کافر نشوند». در آیات 13 و 14 سوره مطففین درباره گناهپیشگان میفرماید: «إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ * کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ نه چنان است (که میگویند) بلکه آنچه میکردند ـ گناهشان ـ بر دلهاشان زنگار بسته است». و در آیات 7 و8 سوره جاثیه فرموده است: «وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ وای بر هر دروغزن گنهپیشهای! که آیات خدای را که بر او خوانده میشود میشنود، آنگاه به گردنکشی و بزرگمنشی (بر کفر و عناد) اصرار میورزد؛ گویی که هرگز آن را نشنیده است؛ پس او را به عذابی دردناک مژده ده».
بنابراین تکرار گناه به «استکبار» میانجامد و استکبار، تسلیم حق نشدن را به دنبال دارد و تسلیم حق نشدن، مُهر و قفل بر دل میزند و کسی که بر دل او مُهر زده شود، بهترین موعظهها و حکمتها هم در آن اثر نخواهد کرد. چنین انسانی حتی اگر در قرآن بیندیشد، از قرآن سودی نمیبرد: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(محمد، 24)؛ آیا در قرآن نمیاندیشند یا آنکه قفلها بر دلها (ی آنان) است؟» استکبار، قفل دل است؛ ولی چنین انسانی علاوه بر آنکه بر دلش قفل و مهر زده شده است، در گوشش نیز وقر (سنگینی) وجود دارد و شنیدن و نشنیدن آیات برایش یکسان است: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَن
فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛(لقمان، 7)؛ و چون آیات ما بر او خوانده شود، با حالت گردنکشی روی بگرداند، گویی که آنها را نشنیده (و) گویی در گوشهای وی سنگینی است ؛ پس او را به عذاب دردناک مژده ده».
3. استکبار (گردنکشی)
استکبار، از جمله موانع بهرهمندی از قرآن است. در آیه شریفه 15 سوره سجده میفرماید: «کسانی که استکبار ندارند، به قرآن ایمان میآورند». خود را برتر از حق و حقیقت دانستن سبب میشود که انسان با آنکه حق را شناخته است، تسلیم آن نشود و راه سعادت را به روی خود ببندد. قرآن مجید در آیات فراوانی از مقاومت مستکبران در برابر دعوت انبیای الاهی سخن گفته است و متذکر میشود آنان را که در زمین تکبّر ورزند، از بهرهمندی از آیات خویش محروم میسازد: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ؛(اعراف، 146)؛ کسانی را که در زمین به ناحق بزرگمنشی میکنند، به زودی از آیات خود بگردانم». چنین افرادی در برابر حق جبههگیری میکنند؛ ولی به استقبال راه و سخن باطل می روند: «وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیه لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً؛(اعراف ، 146)؛ و اگر هر نشانة روشنی را مشاهده کنند، به آن ایمان نمیآورند و اگر راه رشد را ببینند، آن را پیش نمیگیرند و اگر راه گمراهی را ببینند، آن را برمیگزینند». شیطان نخستین مستکبری است که قرآن از او نام میبرد. استکبار شیطان سبب شدکه وی با آگاهی از حق بودن دستور خدا و لیاقت حضرت آدم(علیه السلام) برای خلافت خدا، از سجده کردن بر او سر باز زند.
استکبار در برابر قرآن سبب میشود که انسان نهتنها تسلیم قرآن نشود، بلکه برای توجیه برخورد خویش، به قرآن نسبتِ ناروا بدهد. ولید، یکی از شاعران
عصر نزول قرآن، نخست حقانیت قرآن را دریافت و به آن اعتراف کرد؛ ولی در اثر وسوسه، تحریک و تشویق سران کفر، در مقام استکبار برآمد و گفت: قرآن چیزی جز سحر برگزیده نیست. (مدثر، 24) قرآن مجید یکی از علل برخورد خصمانه یهود با مسلمانان و برخورد مسالمتآمیز مسیحیان معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مسلمانان را مستکبر نبودن پیروان واقعی حضرت مسیح(علیه السلام) میداند و میفرماید: «ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ؛(مائده، 82)؛ این برخورد دوستانه مسیحیان با مسلمانان بِدان دلیل است که برخی از مسیحیان، کشیش و راهباند و ایشان استکبار ندارند».
کسی که مستکبرانه با قرآن برخورد کند، به آیاتی که بر او تلاوت میشود، هیچ توجهی نمیکند؛ گویا از قرآن هیچ نشنیده است: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا».(لقمان، 7)؛
4. سبک شمردن گناهان گذشته
کسی که میخواهد از قرآن بهرهمند شود، باید آلودگیهای روحی خود را بزداید و برای این کار ضرورت دارد که در کارهای گذشتهٔ خویش بازنگری کند. آنان که اعمال گذشتهٔ خود را نادیده میانگارند یا اعمال ناشایست خویش را اندک میشمارند، از قرآن بهرهای نمیبرند.
فراموشی اعمال ناشایست گذشته سبب میشود که وقتی آیات الاهی به کسی تذکر داده میشود، از آن روی برگرداند و به آن توجهی نکند. روشن است که چنین انسانی از قرآن بهرهای نخواهد داشت. قرآن مجید در این زمینه میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً؛(کهف، 57)؛ کیست ستمکارتر از کسی که به
آیات پروردگارش پند داده شده و او از آنها رویگردانده و کردارهای زشتش را فراموش کرده؟ ما بر دلهاشان پوششها نهادهایم تا آن (قرآن) را درنیابند و در گوشهاشان سنگینی (تا آن را نشنوند)».
5. باور نداشتن آخرت
یکی از شرایط بهرهمندی از قرآن، ایمان به آخرت است. هرقدر ایمان انسان به آخرت قویتر باشد، بهرهمندیاش از قرآن بیشتر خواهد بود و هرقدر این ایمان ضعیف گردد، اثرپذیری او از قرآن کمتر میشود. در آیه چهارم سوره بقره، شرط هدایتپذیری از قرآن، یقین به آخرت معرفی شده است. و در آیه 45 سوره ق میفرماید
فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ؛ کسی را که از وعدة عذابهای ناگوار آخرت بیمناک باشد ، بدین قرآن پند ده». در آیه 45 و 46 سوره اسراء میفرماید: «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُوراً * وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً؛ آنگاه که قرآن را تلاوت میکنی، بین تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند پوششی قرار میدهیم و بر دلهایشان پرده و در گوشهاشان سنگینی مینهیم تا قرآن را نفهمند».
پیش تر یادآور شدیم که خداوند در وصف انسانهای صالح و برجسته میفرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّار؛(ص، 46)؛ ما آنان را با یاد معاد، از آلودگیها و آمیزة شرک و کفر، پاک و خالص و ناب کردیم.
6 و 7. کفر و شرک
در آیات متعددی از قرآن مجید، کفر مانع بهرهگیری از قرآن معرفی شده است. در آیه 47 سوره عنکبوت میفرماید: «وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الْکَافِرُونَ؛ جز کافران
کسی آیات ما را انکار نمیکند». در آیه 31 سوره سبأ میفرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ؛ کافران گفتند که ما هرگز به این قرآن ایمان نمیآوریم». کفر سبب تکذیب آیات و معارف الاهی میشود و تکذیب حقایق قرآنی ، نپذیرفتن و تسلیم نشدن در برابر آن را به دنبال دارد: «وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لاَ یَسْجُدُونَ * بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ؛(انشقاق، 21 و 22)؛ و چون بر آنان قرآن خوانده شود، به سجده ـ خضوع ـ درنمیآیند؛ بلکه آنان که کافر شدند تکذیب میکنند». شرک نیز باعث میشود که انسان مشرک نهتنها از سخنان قرآن پند نگیرد، بلکه با شنیدن قرآن بر نفرتش از قرآن و معارف حق آن افزوده شود: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً؛(اسراء ، 41)؛
و همانا در این قرآن سخن را گوناگون گردانیدیم تا یاد کنند و پند گیرند ؛ ولی آنان را جز رمیدن نمیافزاید». به همین دلیل است که با شنیدن آیات به مجادله میپردازد تا موضعگیری خویش را در برابر حقایق قرآنی حق جلوه دهد: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً؛(کهف، 54)؛
و هرآینه در این قرآن برای مردم از هرگونه مثالی آوردیم و آدمی بیش از همه چیز در ستیز و چون و چراست». چنین انسانی دوست ندارد که آیه یا سورهای از سوی خدا بر مسلمانان نازل شود: «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ؛(بقره ، 105)؛ کسانی از اهل کتاب و مشرکان که کافر شدند، دوست ندارند که از پروردگارتان هیچ نیکی ـ وحی یا رحمتی ـ بر شما فرود آید».
8 و 9 و 10. پیروی نفس، تمسخر آیات و یاوهگویی
ریشهٔ اصلی مخالفت با حق و حقایقی که پیامبران(علیهم السلام) میآوردند، پیروی از هوای نفس است. تمایلات نفسانی، انسان را به خوی حیوانی دعوت میکند و قرآن و
معارف دینی، او را به سوی کمالات انسانی فرامیخوانند. کسانی که به هر دلیل، هوای نفس خویش را اله و معبود خود قرار میدهند و آن را بر عقل و دل خود حاکم میکنند، از قرآن و معارف آن سر باز میزنند و از آن بهرهمند نمیشوند. در آیه 16 سوره محمد(صلى الله علیه وآله) میفرماید: «وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ؛ ای پیامبر، برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرامیدهند؛ آنگاه که از نزد تو بیرون روند، به آنان که اهل دانشاند میگویند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) اندکی پیش چه گفت؟ خداوند بر دلهای اینان مُهر نهاده و اینان از هواهای نفسانی خویش پیروی کردهاند که چنین سخنانی میگویند».
کسی که هوای نفس خویش را مدار حرکت، فعالیت، موضعگیری و پذیرش یا عدم پذیرش قرار میدهد، با آنکه میداند حقیقت جز آن است که او عمل میکند، مسیر باطل را ادامه میدهد و با آگاهی به گمراهی: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ؛ (جاثیه، 23)؛ آیا میبینی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خداوند او را دانسته ـ و پس از اتمام حجّت ـ گمراه ساخته است؟» چنین کسی دیگر راهی برای هدایت نخواهد یافت؛ زیرا همه راهها و ابزارهای شناخت خود را آگاهانه از کار انداخته است. او سخن حق قرآن را نمیپذیرد و آن را مسخره میکند؛ ولی یاوهها را با بهای گزاف میخرد تا با آن دیگران را به گمراهی کشد: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا … وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِراً؛(لقمان، 6 – 7)؛ و از مردمان کسانی هستند که سخن نادرست و سرگرمکننده را میخرند تا بیهیچ دانشی (مردم را) از راه خدا ـ شنیدن آیات قرآن ـ گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند … و چون آیات ما بر او خوانده شود، با حالت گردنکشی روی بگرداند».
________________________________.
1. المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمد حسین طباطبایی، ج 1، ص 35ـ37؛ ج 3، ص 54 ـ 55 ، و 64ـ67؛ ج 6، ص 87ـ91 ؛ ج 13، ص 220ـ223 و ج 19، ص 137 و 138 .
2. تفسیر موضوعی قرآن، عبدالله جوادی آملی، ج 1، ص 11ـ15، [بی جا] مرکز فرهنگی رج، چ1، 1363.
موانع بهره مندی از قرآن در آخرالزمان