نهی از توقیت
سلام آیاصحیح است می گویند امام زمان علیه السلام ۲۳ماه رمضان ازپادگانی در فلسطین خودشان رامعرفی می کنند ….ریشه کفرباید بخشکه وریشه کفردرزمان کنونی اسراعیل است
در تو ضیح بیشتر باید گفت :
فضیل بن یسار می گوید : امام محمد باقر، علیه السلام، در پاسخ این پرسش که «آیا برای این امر (برخاستن قائم، علیه السلام) وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود: کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، ان موسی، علیه السلام، لما خرج وافدا الی ربه واعدهم ثلاثین یوما، فلما زاده الله علی الثلاثین عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسی فصنعوا ما صنعوا… (2)
کسانی که برای این امر وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آنگاه فرمود: ) زمانی که موسی، علیه السلام، قومش را برای رفتن به قراری که با پروردگارش داشت ترک کرد، به آنها وعده داد که تا سی روز دیگر برمی گردد، اما زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرد پس آن کردند که کردند… (داستان ارتداد قوم یهود و گوساله پرست شدن آنها در پی تاخیر ده روزه حضرت موسی در تاریخ مشهور است و این هشداری است به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند. )
آنچه در روایت امام باقر، علیه السلام، در مورد فلسفه تعیین نشدن وقت ظهور آمده بود، به بیانی دیگر در روایتی که از امام موسی کاظم، علیه السلام، نقل شده، آمده است. آن حضرت در این زمینه می فرماید: فلو قیل لنا: ان هذا الامر لا یکون الی مائتی سنة او ثلاث مائة سنة لقست القلوب و لرجع عامة الناس عن الاسلام، ولکن قالوا: ما اسرعه و ما اقربه تالفا لقلوب الناس و تقریبا للفرج. (3) اگر به ما گفته شود: این امر [ظهور قائم] تا دویست سال و یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود; دلها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام برمی گشتند. اما گفته اند: این امر چه باشتاب پیش می آید و چه نزدیک است! تا دلهای مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود.
نکته مهم دیگر آنکه : ظهور ناگهانی فرا می رسد. در بسیاری از روایاتی که از پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله، و امامان معصوم، علیهم السلام، نقل شده، این نکته مورد تاکید قرار گرفته که ظهور نیز همانند قیامت، ناگهانی و غیرمنتظره فرا می رسد و زمان آن را هیچکس جز خداوند حکیم نمی داند. از جمله در روایتی که امام رضا، علیه السلام، به واسطه پدران بزرگوارش از پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، نقل می کند چنین آمده است:ان النبی، صلی الله علیه وآله، قیل له: یا رسول الله متی یخرج القائم من ذریتک؟ فقال، علیه السلام: مثله مثل الساعة التی «لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لا یاتیکم الا بغتة (4) ». (5) به پیامبر، صلی الله علیه وآله، عرض شد: ای رسول خدا آن قائم که از نسل شماست چه وقت ظهور می کند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قیامت است. «تنها خداوند است که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد. فرارسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است. جز به ناگهان بر شما نیاید».
امام باقر، علیه السلام، نیز در تفسیر این آیه شریفه: هل ینظرون الا الساعة ان تاتیهم بغتة و هم لا یشعرون. (6) آیا چشم به راه چیزی جز آن ساعتند که ناگاه و بی خبرشان بیاید؟ می فرماید: هی ساعة القائم، علیه السلام، تاتیهم بغتة. (7) مراد از ساعت، ساعت [قیام] قائم، علیه السلام، است که ناگهان برایشان بیاید.
حضرت صاحب الامر، علیه السلام، نیز در یکی از توقیعات خود بر این نکته تاکید می ورزند که ظهور ناگهانی و دور از انتظار فرا می رسد: فان امرنا بغتة فجاة حین لا تنفعه توبة و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبة. (8) فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا می رسد و در آن زمان توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد.
این دسته از روایات از یک سو هشداری است به شیعیان که در هر لحظه آماده ظهور حجت حق باشند و از سویی دیگر تذکری به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند.
نتیجه آنکه : تعیین وقت برای ظهور جایز نیست و بر اساس روایات معصومین، علیهم السلام، ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت برای ظهور می پردازند تکذیب کنیم. در اینجا برای آشنایی شما عزیزان به برخی از این روایات اشاره می کنیم. امام صادق، علیه السلام، در روایتی خطاب به محمدبن سلم می فرماید: یا محمد، من اخبرک عنا توقیتا فلاتهابن ان تکذبه، فانا لانوقت لاحد وقتا. (9) ای محمد! هر کس برای تو خبری از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن; زیرا ما [اهل بیت] برای هیچکس وقت ظهور را تعیین نکرده ایم.
در روایت دیگری وقتی «مهزم » به امام صادق، علیه السلام، عرض می کند: جعلت فداک، اخبرنی عن هذا الامر الذی ننتظر، متی هو؟ فدایت شوم، در مورد این امری که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی واقع می شود؟ آن حضرت می فرماید: یا مهزم کذب الوقاتون و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون. (10) ای مهزم! آنان که [برای این امر] تعیین وقت می کنند دروغ می گویند و آنها که [در این امر] شتاب می کنند نابود می شوند و کسانی که تسلیم می شوند نجات می یابند.
همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه صاحب الزمان، علیه السلام، در پاسخ به پرسشهای «اسحاق بن یعقوب » وارد شده چنین می خوانیم: و اما ظهور الفرج فانه الی الله تعالی ذکره، و کذب الوقاتون. (11)اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [برای ظهور] وقت تعیین می کنند دروغ می گویند.
توجه به روایات یاد شده بخوبی این نکته را بر ما روشن می سازد که ما نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهای اجتماعی و یا حوادث طبیعی به پیش بینی زمان ظهور و تعیین وقت برای آن بپردازیم. بلکه بر ما لازم است که ادعای کسانی را که مدعی دانستن زمان ظهورند تکذیب کنیم و جلوی نشر این گونه ادعاها را بگیریم.
فلسفه این حکم نیز روشن است; شما تصور کنید اگر هر از چند گاهی زمانی برای ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمی شوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمی دهند؟ بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه نداد که «انتظار فرج » به عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادی شیعه در عصر غیبت بازیچه دست جاهلان و یا شهرت طلبان گردد.
البته اگر چه ما از تعیین زمان برای ظهور نهی شده ایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان واقعه ای دور از دسترس که در آینده ای دور و نامعلوم به وقوع می پیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت، علیه السلام، را درک کنیم. این نکته ای است که از مجموع روایاتی که در این زمینه از ائمه معصومین، علیهم السلام، نقل شده استفاده می شود; که از جمله می توان به بخشی از دعای عهد که از امام صادق، علیه السلام، نقل شده، اشاره کرد. در بخشی از دعای یاد شده چنین می خوانیم: اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا… (12) بارخدایا! اندوه و دلتنگی این امت را با حضور ولی خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب کن. دیگران ظهور او را دور می بینند ولی ما آن را نزدیک می بینیم…
——————–
1. کتاب الغیبه، محمد ابراهیم نعمانی، ص 289 – منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی، ص 573.
2. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 5; النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 294، ح 13; الطوسی، محمدبن الحسن، الغیبة، ص 261.
3. الکلینی، محمدبن یعقوب، همان، ص 369، ح 6; النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص 295، ح 14; الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 207.
4. سوره اعراف (7)، آیه 187.
5. الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 372.
6. سوره زخرف (43)، آیه 66.
7. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 24، ص 164، ح 4.
8. همان، ج 52، ص 176.
9. النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص 289، ج 3; الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 262.
10. الکلینی، محمد بن یعقوب، همان، ص 368، ح 2; النعمانی، محمد بن ابراهیم، همان ص 197 و 198، ح 8; الطوسی، محمدبن الحسن، همان، ص 262.
11. الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 483، ح 4; الطوسی، محمد بن الحسن، همان، ص 176.
12. المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102، ص 111.
نهی از توقیت