دین و اندیشه

روح و ساختار حافظه

پرسش و پاسخ

سلام. اینکه میگن حافظه مربوط به قابلیت های غیر مادی و روحانی انسان هستش چطور با مطالب علمی قابل توجیه شدنه؟، مثلا:فرآیندهای موجود در حافظه شامل سه مرحله می‌شود:رمزگردانی (Encoding): سپردن به حافظه
ذخیره‌سازی (Storage): نگه‌داری در حافظه
بازیابی (Retrieval): فراخوانی از حافظه
الان این غیر مادی بودن کجاشه؟ همش با فرآیند های علمی که براساس ویژگی ماده و با آزمایش های پزشکی و زیست شناسی تایید شده. هیچ اثری هم از مفاهیم غیر مادی نیست! لطفا توضیح کامل بفرمایید.

اجازه بدهید با تفصیل بیشتری در مورد ساختار حافظه (memory structure) سخن بگوییم:
تمام قوای آدمیان هر چه که باشند از حافظه آن‌ها است. اندیشه‌ها و تصورات ما حاصل کار حافظه است و ادراک و اندیشه و حرکت‌های ما از آن سرچشمه می‌گیرد. حافظه پدیده‌های بشمار هستی ما را در کل واحدی یکپارچه می‌سازد. همان‌طور که اگر ذرات تشکیل‌دهنده بدن با نیروی جاذبه ماده به هم نچسبیده بود بدن ما از هم می‌پاشید اگر نیروی پیونددهنده وحدت بخشی حافظه نمی‌بود، هوشیاری ما به تعداد لحظه‌های زندگی‌مان تجزیه می‌شد. تحقیقات کنونی به ما کمک می‌کنند اینکه چگونه مطلبی در ذهن ما کدگذاری شده و به حافظه ما سپرده می‌شود. اگر تمام ابعاد این موضوع برای ما روشن شود احتمالاً بحث‌های جدیدی به وجود خواهد آمد. همچنین کدگذاری مطالب در ذهن و درک آن‌ها در مقطع‌های زمانی از حافظه کوتاه‌مدت (چند ثانیه تا چند دقیقه) به حافظه بلندمدت است. هر سیستم حافظه دارای یک بخش پردازشی متمایز است که پروسه ذخیره‌سازی مطالب را انجام می‌دهند. در مغز ، حافظه یک ویژگی پویا محسوب می‌شود. آن دسته از نظریه‌پردازانی که به جنبه ساختاری حافظه توجه دارند، سرگرم توصیف خصوصیات مراحل و یا جعبه‌ها بر طبق نمودارها هستند که احتمالاً اطلاعات، بر طبق آن جریان می‌یابد، درحالی‌که برخی از نظریه‌پردازان بر عنصر ساختاری حافظه تأکید می‌کنند و برخی بر پردازش حافظه اما گروهی دیگر از یک رویکرد وحدت‌گرا طرفداری می‌کنند حافظه علمی درواقع حافظه یادگیری مهارت‌هاست. این بخش از حافظه انسان به‌مراتب مؤثرتر از بخش‌های دیگر حافظه عمل می‌کند. البته باید بدانید حافظه عملی محل ثبت اطلاعات مفهومی نیست. مغز از این بخش تنها برای ثبت روش انجام کارها استفاده می‌کند. تمام فعالیت‌هایی که به‌صورت فیزیکی یا فکری به‌صورت مداوم توسط انسان انجام می‌شود در این بخش از مغز ثبت می‌شود.
تعریف کلی حافظه
نگهداری هر نوع اطلاعاتی و کدگذاری آن‌ها توسط مغز و به یادآوری این مطالب را حافظه می‌نامند. به‌طوری‌که حافظه اکثریت به آن چیزهایی که می‌بینیم و دقت زیادی می‌کنیم یا می‌خوانیم و تکرار زیاد داریم آن‌ها را ثبت می‌کند و در حین مرور آن مطالب از سوی حافظه به ما یادآوری می‌شود.
ممکن است که برای یک‌لحظه هم شده، محل پارک خودرو خود را فراموش کنید در این صورت شاید ذهن به گرفتن آلزایمر متهم می‌شود. درحالی‌که در این مقاطع به دلیل وجود شبه اندیشه‌ها در مغز و یا درگیری مغز با موضوع دیگری، محل پارک دقیقه یادآوری نمی‌شود. حافظه توان نگهداری آثار هر نوع یادگیری را دارد.
مطالعات اولیه در رابطه با حافظه
اولین بحث علمی مشروح در مورد حافظه توسط هرمان ابینگهوس ارائه شد. هرمان ابینگهوس در آلمان می‌زیست و اولین مقالات را در مورد آزمایش‌های حافظه به رشته تحریر درآورد. ابینگهوس نحوه تکوین حافظه را موردمطالعه قرارداد و با این کار توانست متغیرهایی را که قبلاً از حافظه جدا نکردنی محسوب می شدند تحت نظارت علمی در آورد. ازآنجاکه ابینگهوس تنها نظریه‌پرداز و آزمایشگر نبود بلکه خود نقش آزمودنی را نیز به عهده داشت، با مسئله یافتن تکلیفی برای آموزش خود مواجه شد که تا آن زمان چیزی درباره آن نمی‌دانست به همین دلیل بود که از هجاهای بی‌معنی استفاده کرد – ترکیبات سه‌حرفی بی‌معنی که شامل زنجیره صامت – مصوت– صامت حروف بود. اصطلاحات از یاد رفتنی ZAT و BOK و SIT تولد یافتند تا فراموش شوند و چنین نیز بود. ابینگهوس باپشتکار زیاد فهرست‌های از هجاهای بی‌معنی را یکی پس از دیگری مرور ذهنی کرد و سپس کوشید تا آن‌ها را بعد از 91 دقیقه،1 ساعت، 2-1 ساعت، 1 روز، 9 روز، 2 روز و 31 روزبه یاد آورد. در مطالعات آزمایشی او در مورد حافظه، همچنین اثرات طول فهرست بر زمان یادگیری، اثرات تمرین بر یادگیری و یادگیری و حفظ عناصری با ترتیب متوالی نیز موردبررسی قرار گرفت. فن یادگیری زنجیره‌ای ریشه در کار ابینگهوس دارد و سال‌ها به‌عنوان یک فن استاندارد مورداستفاده قرار گرفت. یادگیری زنجیره‌ای اخیراً نیز نه‌تنها به‌عنوان یک روش یادگیری بلکه همچنین به‌عنوان روشی برای تمییز حافظه کوتاه‌مدت از حافظه بلندمدت، مجدداً احیاشده است. بنا به نظر جیمز حافظه اولیه چیزی مشابه اما نه همانند با آنچه اکنون حافظه کوتاه‌مدت خوانده می‌شود – هیچ‌گاه هوشیاری را ترک نمی‌کند و گزارش قابل‌اعتماد از رویدادهایی که به ادراک درمی‌آید ارائه می‌کند. جیمز حافظه پایدار را مسیرهایی می‌دانست که در بافت مغز آزمودنی حک‌شده‌اند و هیچ اثری به‌رغم عدم پیوند با تأثرات دیگر، از آن پاک نمی‌شود ذهن‌های دیگر مثل ژلاتینی با هر تماسی به ارتعاش درمی‌آیند اما تحت شرایط عادی هیچ‌گونه نشانه‌ای را به‌صورت دائمی حفظ نمی‌کنند لذا حافظه ماهیت دوگانه دارد. دائمی و گذرا، اما شواهد علمی چندانی در این مورد ارائه نشد به‌جز داده‌هایی غیرقابل‌اعتماد که حاصل درون‌نگری بود. در این مدل یک ماده کالمی به حافظه اولیه وارد می‌شود و سپس ممکن است از طریق مرور ذهنی حفظ گردد یا فراموش شود. با مرور ذهنی یک ماده ممکن است به حافظه ثانوی وارد شود و بخشی از حافظه دائمی آزمودنی را تشکیل دهد.
ساختار حافظه
بسیاری از نظریه‌پردازان حافظه به مدل ثنوی حافظه گرایش دارند. یکی از بدیل‌ها برای مفهوم ثنوی حافظه دیدگاهی است که مدعی وجود تنها یک انباره حافظه با فرآیندهای مختلفی است که در یک انباره واحد در کارند. چندین مؤلف ساختار پذیرفته‌شده حافظه را که شامل حافظه کوتاه‌مدت و بلندمدت و نیز انباره‌های پیش ادراکی مثل حافظه تصویری و صوتی را رد کرده‌اند؛ مثلاً از آزمودنی خواسته شود تا یک‌رشته از کلمات متوالی را به یاد بسپارد هر کلمه باید ابتدا بازشناخته شود تا در حافظه کوتاه‌مدت ذخیره گردد؛ به‌عبارت‌دیگر حافظه کوتاه‌مدت برای انجام کار خود نیازمند نوعی پردازش توسط حافظه بلندمدت است. بنابراین ترتیب و توالی پردازش اطلاعات از انباره پیش ادراکی به حافظه کوتاه‌مدت و حافظه بلندمدت گمراه‌کننده است. بااینکه چنین استدلالی معتبر می‌نماند اما به نظر می‌رسد این نویسندگان، مفهوم حافظه ثنوی را سرسری می‌گیرند. مفهوم حافظه ثنوی چون دیگر مدل‌های نظری در مورد ذهن به لحاظ نیاز علمی به سازمان‌دهی پیکره‌ای از یافته‌ها در یک ساختار قابل‌فهم توسعه‌یافته است که هم به‌دقت نتایج حاصل از آزمایش‌های حافظه را تبیین می‌کند و هم یک مفهوم‌سازی عملی از مشاهداتی فراهم می‌آورد که هدف آن تسهیل امر ارتباط میان دانشمندان است. این ساختارهای فرضیه‌ای حافظه کوتاه‌مدت و حافظه بلندمدت ازنظر فیزیکی، هسته‌های ثابتی فراتر از هسته‌های ثابتی که برای عشق، تنفر و دلسوزی می‌شناسیم نیست بلکه انعکاس شیوه‌ای است که ما از طریق آن اطلاعات مربوط به پدیده‌ها را بازشناسی می‌کنیم مدل ثنوی حافظه هرچند کامل نیست اما هنوز مفید می‌نماید و با توجه به هدف مدل‌های شناختی و در نبود مدل‌های بهتر حذف آن بیشتر موجب اغتشاش می‌شود تا پالایش و تقویت حافظه.
چنانچه گفته اید:
فرآیندهای موجود در حافظه شامل سه مرحله می‌شود:
رمزگردانی (Encoding): سپردن به حافظه
ذخیره‌سازی (Storage): نگه‌داری در حافظه
بازیابی (Retrieval): فراخوانی از حافظه
اما بی شک در این فرایند ما محتاج رمزگردان(Encoder)، انباره (Accumulator)و بازیاب(Retriever) هستیم. منشأ سازماندهی این سه کجاست؟ ما چگونه می توانیم داده های موجود در حافظه را معنا کنیم؟ مقیاس معنا بخشی این داده ها چیست؟ عشق، تنفر و دلسوزی چگونه فهم و معنا می شوند؟ این موارد همگی نیازمند عاملی بیرون از این ساختار اند.

روح و ساختار حافظه

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا