نفرین و تمسخر در ذهن
با عرض سلام و خسته نباشید مدتی است که من بعضی افراد را درذهنم نفرین میکنم با کوچکترین رنجش انها را درذهنم نفرین میکنم اما به زبان نفرین نمیکنم یا حتی گاهی بدون انکه مرا ازرده خاطر کنند در ذهنم انها را نفرین میکنم و میگویم خدایی نکرده سرطان بگیرندیا بمیرند خدایی نکرده اما به زبان نمیاورم و میترسم که این نفرین ها به انها اصابت کند یا اینکه این نفرین ها برگردد به من و نزدیکان و عزیزانم اصابت کند ایا این نفرین ها ممکن است که به ان افراد اصابت کند یا به من و عزیزانم اصابت کند ؟؟ایا اصلا نفرینی که در ذهن میگویم واقعا نفرین است یا باید حتما به زبان بیاورم ؟؟
ودیگر اینکه مدتی است من در ذهنم افراد را مسخره میکنم مثلا کسی که بیماری دارد را مسخره میکنم درذهنم،
اما در واقعیت تمسخری را به زبان نمیاورم فقط در ذهنم میگویم ایا این مسخره کردن در ذهن واقعا تمسخر محسوب میشود؟؟ ایا امکان دارد این تمسخرها برای من و عزیزانم اتفاق بیفتد ؟؟؟ممنون میشومکه مرا راهنمایی کنید
پرسشگر گرامی ، در حدیث آمده است که خداوند کریم و رحیم فرموده است: برای فکر [نیت] خوب یک پاداش مینویسم و اگر صاحب نیت به آن عمل کرد، ده پاداش مینویسم، اما برای فکر [نیت] بد هیچ نمینویسم و اگر صاحب آن عمل کرد، هفت ساعت نیز مهلت توبه میدهم و اگر توبه نکرد یک گناه مینویسم و اگر باز توبه کرد، میبخشم.شخصی از امام صادق (ع) پرسید: با این حساب ما میتوانیم هر منکری را در ذهن خود متصور کنیم؟ فرمود: بله، ولی مثل این می ماند که وسط یک خانه زیبا، کاه بسوزانی. یعنی بو و سیاهی همهی آن کاخ زیبا را فرا میگیرد.دقت شود که ذهنیت بد ( نفرین و تمسخر ) اگر استمرار یافت و به ملکهی انسان مبدل شد، نه تنها ذهن را خراب و آلوده میکند و امکان ذهنیتها، افکار و نیات خوب را میگیرد، بلکه کمکم خود را به وادی تحقق و عمل نزدیک میگرداند. لذا اگر چه وقتی فکر یا ذهنیت بدی ( نفرین و تمسخر )خطور میکند، گناهی نوشته نمیشود، اما باید آن را دور ساخت.
الف ) عفت فکر
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی که به دنبال حیات معقو ل است، عفت در فکر و اندیشه، می باشد؛ و عفت در فکر، از ثمرات شرم و حیاء، و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند.حضرت علی (علیه السلام) «من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها» کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند .(غررالحکم، ج 5، ص 321)
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند؛ پس اگر کسی طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند.
ب ) درمان فکر گناه
کسى که مى خواهد زمام افکار خویش را به کف گیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت این راه را دنبال کند تا تدریجاً به هدف نزدیک گردد. بخشى از راه هاى کنترل فکر عبارت است از:
1. راه دل و عشق
ذهن و فکر انسان همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مى ورزد؛ چنان که عاشق، آنى از فکر معشوقش بیرون نمى رود. این که مثلاً ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مى افتیم، به جهت تعلق نفس به آن ها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته ی ذات جمیل على الاطلاق، در همه حال به یاد خدا است؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. پس باید دل را از تعلق به کثرت پالایید و منزلگه عشق ربوبى ساخت، تا اندیشه نیز بدان سوى توجه یابد.
2. ضبط قوه خیال
پرنده لجام گسیخته خیال هر دم بر سرشاخسارى مى نشیند. از این رو، افکار انسان خود ناساخته قرار و آرام ندارد. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد؛ یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سوى و آن سوى گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، کم کم رام و مطیع مى گردد.
3. انس دادن ذهن
با داشتن برنامه منظم و پیوسته مى توان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامه هاى منظم همه روزه دعا و قرآن، مطالعه کتاب هایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینى در این مسیر سودمند است.
4- کنترل حواس
گرچه ذهن انسان این توانایی را دارد که حتی بدون استفاده از حواس ظاهری افکاری را تولید کند، ولی عمده آن چیزهایی که انسان در مورد آن فکر می کنیم اعم از چیزهای خوب یا بد، داده های حواس ظاهری اوست؛ لذا باید مجاری ورودی ذهن را که همان حواس ظاهری است کنترل کرد؛ یعنی چشم، گوش، زبان و لامسه و… قرآن در این زمینه می فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل ها همه مسؤولند» (اسراء، آیه 36). بنابراین یکی از مهمترین راه های کنترل فکر، کنترل حواس ظاهری است. اگر کسی به چشم چرانی مبتلا شد، یکی از آثار آن این است که باعث به وجود آمدن افکار و خیالات شهوانی می شود و زمینه گناه را فراهم می آورد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک :1- فلسفه اخلاق، شهید مطهرى2- فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدی3- مراحل اخلاق در قرآن , آیت الله جوادی آملی4- تعلیم و تربیت در اسلام، صص404، 405، 406 و 419.
نفرین و تمسخر در ذهن