بینندگان کودکی امام زمان
ایا شیعیان معاصر با امام حسن عکسری از وجود فرزند پسر برای ایشان بی اطلاع بودند؟
یکی از کسانی که امام زمان را دیده اند حکیمه خاتون است .
به چند روایت اشاره می کنیم:
روایت اول:
کلینى در کافى و شیخ مفید در ارشاد روایت حکیمه را که امام زمان علیه السلام را در شب ولادت و بعد از آن دیده اینگونه نقل کردهاند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَتْنِی حَکِیمَةُ ابْنَةُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَهِیَ عَمَّةُ أَبِیهِ أَنَّهَا رَأَتْهُ لَیْلَةَ مَوْلِدِهِ وَبَعْدَ ذَلِک .
موسى بن محمد مىگوید: حکیمه دختر محمد بن على (امام جواد) علیهما السلام که عمه پدر آن حضرت است به من گفت که خود او آن حضرت را در شب ولادتش و هم بعد از آن دیده است.
الأصول من الکافی، ج 1، ص331، باب تسمیة من رآه، ح3، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص351، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ
روایت دوم:
شیخ صدوق به سندش از حکیمه دختر امام جواد علیه السلام روایت طولانى ترى در این مورد نقل مىکند که حکمیه فرمود:
بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ: یَا عَمَّةُ اجْعَلِی إِفْطَارَکِ هَذِهِ اللَّیْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ الْحُجَّةَ وَهُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ قَالَتْ: فَقُلْتُ لَهُ وَمَنْ أُمُّهُ؟ قَالَ: لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ: جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا أَثَرٌ؟ فَقَالَ: هُوَ مَا أَقُولُ لَکِ قَالَتْ: فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَجَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَقَالَتْ لِی: یَا سَیِّدَتِی وَسَیِّدَةَ أَهْلِی کَیْفَ أَمْسَیْتِ؟ فَقُلْتُ: بَلْ أَنْتِ سَیِّدَتِی وَسَیِّدَةُ أَهْلِی قَالَتْ: فَأَنْکَرَتْ قَوْلِی وَقَالَتْ: مَا هَذَا یَا عَمَّةُ؟ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا: یَا بُنَیَّةُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ قَالَتْ: فَخَجِلَتْ وَاسْتَحْیَتْ فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ أَفْطَرْتُ وَأَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ إِلَى الصَّلَاةِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَهِیَ نَائِمَةٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَةً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَةً وَهِیَ رَاقِدَةٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ وَنَامَتْ- قَالَتْ حَکِیمَةُ: وَخَرَجْتُ أَتَفَقَّدُ الْفَجْرَ فَإِذَا أَنَا بِالْفَجْرِ الْأَوَّلِ کَذَنَبِ السِّرْحَانِ وَهِیَ نَائِمَةٌ فَدَخَلَنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ: لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّةُ فَهَاکِ الْأَمْرُ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَجَلَسْتُ وَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَیس فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذِ انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقُلْتُ: اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا: أَ تَحِسِّینَ شَیْئاً؟ قَالَتْ: نَعَمْ یَا عَمَّةُ فَقُلْتُ لَهَا: اجْمَعِی نَفْسَکِ وَاجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ: فَأَخَذَتْنِی فَتْرَةٌ وَأَخَذَتْهَا فَتْرَةٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی فَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ علیه السلام سَاجِداً یَتَلَقَّى الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَیَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُتَنَظِّفٌ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّةُ فَجِئْتُ بِهِ إِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ أَلْیَتَیْهِ وَظَهْرِهِ وَوَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَى لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَأَمَرَّ یَدَهُ عَلَى عَیْنَیْهِ وَسَمْعِهِ وَمَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ثُمَّ صَلَّى عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَعَلَى الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَى أَنْ وَقَفَ عَلَى أَبِیهِ…
حکیمه (خواهر امام دهم) مىگوید حسن بن على، دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم، فرمود: عمه جان امشب که نیمه شعبان است در منزل ما افطار کن؛ زیرا خداى تبارک و تعالى امشب حجت خود را آشکار مىکند، او حجت وى در زمین باشد. عرضکردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا در او اثرى نیست، فرمود: همین است که به تو مى گویم، حکیمه مىگوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا در آورد و گفت: اى سیده من و سیده خاندانم شب خوبى داشته باشى.
گفتم: تو سیده من و سیده خاندان منى، گفتار مرا ناستوده شمرد و گفت: این چه فرمایشى است عمه جان به او گفتم: دختر جانم خداى تعالى امشب پسرى به تو کرامت کند که در دنیا و آخرت آقا است؛ اما او خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا را خواندم افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد چون نیمه شب شد برخاستم نماز خواندم و فارغ شدم و نرجس در خواب راحت بود و پیشامدى نداشت سپس نشستم تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود برخاست نماز خواند و خوابید. حکیمه مىگوید: من در شک افتادم ابو محمد از محل خود فریاد زد عمه جان شتاب مکن این امر نزدیک است.
حکیمه مىگوید: نشستم و مشغول قرائت سوره سجده و یس شدم، در این میان بود که هراسان بیدار شد بالین او جستم و گفتم: بسم اللَّه علیک چیزى را احساس مىکنى؟ گفت آرى اى عمه به او گفتم: خود را جمع کن دل آسوده دار امر همان است که به تو گفتم. حکیمه مىگوید: من و او را یک لحظه از خود رفتگى عارض شد و به آواز مولاى خود به خود آمدم و جامه را از روى نرجس عقب زدم و مولاى خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمین است او را برگرفتم دیدم پاک و نظیف است ابو محمد فریاد زد پسرم را نزدم بیاور عمه جان او را نزد وى بردم دستش را زیر دوران و پشتش گذاشت و دو پایش را روى سینه خود جا داد و زبانش را در دهان او نهاد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهاى او کشید. سپس فرمود: اى پسر جانم سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و فرمود: اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و ان محمدا رسول اللَّه سپس بر امیرمؤمنان و هر یکى از امامان تا پدرش درود فرستاد…
کمال الدین و تمام النعمة، ص424، ناشر: اسلامیة ـ تهران ، الطبعة الثانیة ، 1395 هـ.
روایت سوم:
قضیه ولادت حضرت مهدى را قندوذى حنفى نیز در ینابیع المودة از قول حکیمه نقل کردهاست:
فلما کانت لیلة النصف من شعبان سنة خامس وخمسین ومائتین، دخلت حکیمة عند الحسن فقال لها: یا عمتی کونی اللیلة عندنا لأمر، فأقامت. فلما کان وقت الفجر اضطربت نرجس، فقامت إلیها حکیمة، فوضعت المولود المبارک، فلما رأته حکیمة أتت به الحسن (رضی الله عنهم) وهو مختون، فأخذه ومسح بیده على ظهره وعینیه، وأدخل لسانه فی فیه، وأذن فی أذنه الیمنى وأقام فی الأخرى، ثم قال: یا عمة إذهبی به إلى أمه، فردته إلى أمه. قالت حکیمة: ثم جئت من بیتی إلى أبی محمد الحسن فإذا المولود بین یدیه فی ثیاب صفر، وعلیه من البهاء والنور، أخذ حبه مجامع قلبی، فقلت: یا سیدی هل عندک من علم فی هذا المولود المبارک ؟ فقال: یا عمة هذا المنتظر الذی بشرنا به…
هنگامى که شب نیمه ماه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج فرا رسید، حکیمه نزد حسن عکسرى آمد، به حکیمه گفت: اى عمه به خاطر پیشامد امرى امشب در نزد ما باش. حکیمه آن شب را نزد او ماند، هنگام طلوع فجر نرجس نا آرام شد، حکیمه نزد او ایستاد و نرجس مولود مبارکى را به دنیا آورد، هنگامىکه حکیمه آن را دید او را نزد حسن عسکرى آورد و این مولود ختنه شده بود. حسن عسکرى او را گرفت و دستش را بر پیشت و چشمانش مالید و زبانش را در دهان گذاشت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس فرمود: اى عمه! این بچه را به مادرش بر گردان. حکیمه مىگوید: او را پیش مادرش بردم.
حکیمه مىگوید: (روزى دیگر) به خانه ابو محمد حسن عسکرى آمدم در این هنگام آن مولود نورانى را که در میان پارچه زرد پیچیده بود، در مقابل او دیدم، محبت او دلم را گرفت گفتم: اى آقاى من! آیا به تولد این مولود خجسته علم داشتی؟ حسن عسکرى فرمود: اى عمه این همان منتظرى است که بشارت آمدنش را داده اند….
ینابیع المودة لذوی القربى، ج3، ص172، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ.
همانطورى که از این روایات به دست مىآید، حضرت حکیمه هم در شب ولادت و هم بعد از آن، حضرت مهدى علیه السلام را دیده و مشاهداتش را براى دیگران گزارش کردهاست.
مطلب سوم: معرفی حکیمه خاتون
1. اسم و نسب
حضرت حکیمه همانند راویان دیگر یک فرد نا شناختهاى نیست که به راحتى بتوان در مورد او شک و تردید به خود راه داد؛ بلکه او در اسم و نسب، وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و فرزند امام معصوم است.
طبرسى مىگوید: حضرت حکیمه از جمله فرزندان امام جواد علیه السلام است:
وَخَلَّفَ مِنَ الْوَلَدِ عَلِیّاً علیه السلام ابْنَهُ الْإِمَامَ وَمُوسَى وَمِنَ الْبَنَاتِ حَکِیمَةَ وَخَدِیجَةَ وَأُمَّ کُلْثُوم .
امام جواد سلام اللَّه علیه دو پسر و سه دختر از خود به جاى گذارد که یکى از آنان حضرت هادى سلام اللَّه علیه است و دومى هم به نام موسى مىباشد و دختران آن جناب هم حکیمه، خدیجه و ام کلثوم نام داشته اند،
إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 355، تحقیق و نشر: تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ـ قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
علامه مجلسى نیز مىنویسد:
سم المعتصم محمد بن علی علیهما السلام وأولاده علی الامام وموسى وحکیمة وخدیجة وأم کلثوم.
معتصم عباسى، امام جواد علیه السلام را مسموم کرد و فرزندان امام جواد، على (امام هادى علیه السلام)، موسى، حکیمه، خدیجه و ام کلثوم هستند.
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج50، ص 8، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ – 1983م.
2. جلالت و وثاقت:
جلالت شأن و وثاقت این بانوى عالى مقام از نسبت او به خانواده امام جواد علیه السلام آشکار و روشن است. در فضلیت و علم و تقواى این بانو همین بس که ایشان محرم اسرار ائمه از جمله امام حسن عسکرى علیه السلام است که با توجه به روایات گذشته، حضرت او را از ولادت فرزندش خبر داد و به خانه خودش فراخواند.
علامه مجلسى و سید محسن امین دو تن از بزرگان شیعه، این بانو را با القابى همانند: نجیبه، کریمه، عالمه، فاضله، تقیه، رضیه و صالحه و عابده ستودهاند.
علامه مجلسى مىنویسد:
ثمّ اعلم أنّ فی القبّة الشریفة قبراً منسوباً إلى النجیبة الکریمة العالمة الفاضلة التقیة الرضیة حکیمة بنت أبی جعفر الجواد علیه السلام ولا أدری لِمَ لم یتعرضوا لزیارتها مع ظهور فضلها وجلالتها وإنّها کانت مخصوصة بالأئمّة علیهم السلام، ومودعة أسرارهم، وکانت اُمّ القائم عندها، وکانت حاضرة عند ولادته علیه السلام، وکانت تراه حیناً بعد حین فی حیاة أبی محمّد العسکری علیه السلام، وکانت من السفراء والأبواب بعد وفاته، فینبغی زیارتها بما أجرى الله على اللسان ممّا یناسب فضلها وشأنها.
بدان در زیر این قبه شریفه قبرى به بانوى نجیبه، کریمه، دانا، فاضله، پرهیزگار و رضیه حکیمه دختر ابو جعفر امام جواد علیه السلام است و من نمىدانم با این که فضیلت و جلالت این بانو روشن است چرا زیارت او را متعرض نشدهاند و این بانو محرم اسرار ائمه بود و مادر حضرت مهدى علیه السلام در نزد او بود و در هنگام ولادت آن حضرت حاضر بود و او را در هر زمانى در زمان حیات امام عسکرى مىدید و بعد از وفاتش از سفیران او بود، پس سزاوار این است که آن بانو را همانگونه که مناسب شأن و فضلیت او است، زیارت کرد.
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج99، ص79، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ
سید محسن امین نیز بعد از اینکه ایشان را از نظر نسب معرفى کرده، او را از زنان عابده و پرهیزگار توصیف کردهاست:
حکیمة بنت الإمام محمد الجواد بن علی الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام. مدفونة بسامراء هی ونرجس أم المهدی مع الإمامین العسکری والهادی علیهما السلام… کانت من الصالحات العابدات القانتات.
حکیمه دختر امام جواد فرزند امام هشتم، فرزند موسى کاظم، فرزند حعفر صادق، فرزند محمد باقر، فرزند امام زین العابدین، فرزند حسین، فرزند على بن اطالب علیهم السلام، در سامرا همراه نرجس مادر حضرت مهدى و امام هادى و عسکرى علیهما السلام دفن شدهاست، او از زنان صالح، عابد پرهیزگار بود.
أعیان الشیعة، ج6، ص217، تحقیق وتخریج: حسن الأمین، ناشر: دار التعارف للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: 1403
کسان دیگری که امام زمان را در کودکی دیده اند:
زن قابله
شهادت زن قابله را بر تولد امام زمان علیه السلام، احمد بن بلال بن داود کاتب که تربیت شده همان زن قابله بوده از قول این زن، براى دوستش به نام حنظله نقل کردهاست.
شیخ طوسى این روایت را در کتاب الغیبة آورده است :
أحمد بن علی الرازی، عن محمد بن علی، عن حنظلة بن زکریا قال: حدثنی أحمد بن بلال بن داود الکاتب…
فَقَالَ: یَحْتَاجُ إِلَیْکِ بَعْضُ الْجِیرَانِ لِحَاجَةٍ مُهِمَّةٍ فَادْخُلِی وَلَفَّ رَأْسِی بِالْمُلَاءَةِ وَأَدْخَلَنِی الدَّارَ وَأَنَا أَعْرِفُهَا فَإِذَا بِشِقَاقٍ مَشْدُودَةٍ وَسَطَ الدَّارِ وَرَجُلٌ قَاعِدٌ بِجَنْبِ الشِّقَاقِ فَرَفَعَ الْخَادِمُ طَرَفَهُ فَدَخَلْتُ وَإِذَا امْرَأَةٌ قَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ وَامْرَأَةٌ قَاعِدَةٌ خَلْفَهَا کَأَنَّهَا تَقْبَلُهَا فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ تُعِینُنَا فِیمَا نَحْنُ فِیهِ فَعَالَجْتُهَا بِمَا یُعَالَجُ بِهِ مِثْلُهَا فَمَا کَانَ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّى سَقَطَ غُلَامٌ فَأَخَذْتُهُ عَلَى کَفِّی وَصِحْتُ غُلَامٌ غُلَامٌ وَأَخْرَجْتُ رَأْسِی مِنْ طَرَفِ الشِّقَاقِ أُبَشِّرُ الرَّجُلَ الْقَاعِدَ فَقِیلَ لِی: لَا تَصِیحِی فَلَمَّا رَدَدْتُ وَجْهِی إِلَى الْغُلَامِ قَدْ کُنْتُ فَقَدْتُهُ مِنْ کَفِّی فَقَالَتْ لِیَ الْمَرْأَةُ الْقَاعِدَةُ: لَا تَصِیحِی وَأَخَذَ الْخَادِمُ بِیَدِی وَأَخْرَجَنِی مِنَ الدَّارِ وَرَدَّنِی إِلَى دَارِی…
یکى از همسایه ها براى حاجت مهمى تو را مىخواند به خانه آنها بیا، روسرى به سر کردم و او مرا به خانه اى آورد که نمىشناختم. دیدم پرده درازى در وسط خانه آویخته اند و مردى کنار پرده ایستاده است.
خادم گوشه پرده را بالا زد و من داخل شدم. دیدم زنى در حال وضع حمل است و زنى دیگر مانند قابله پشت سر او نشسته است. آن زن به من گفت در این کار به ما کمک مىکنى؟ پس به او کمک کردم و چیزى نگذشت که پسرى متولد گردید. من او را روى دست گرفتم و صدا زدم پسر! پسر! آنگاه سر از پرده بیرون آوردم که به آن مرد نشسته مژده دهم، کسى گفت سر و صدا مکن! چون متوجه بچه شدم او را روى دست خود ندیدم و همان زن گفت: صدا مکن! در این موقع خادم مرا به خانه ام برگردانید.
این زن بعد نقل ماجراى تولد امام زمان به احمد بن بلال مىگوید:
إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ شَأْناً وَمَنْزِلَةً وَکُلُّ مَا یَدَّعُونَهُ حَقٌّ..
این جریان را براى تو نقل کردم تا بدانى که این قوم (خانواده پیامبر) نزد خداوند داراى شأن و مقام بزرگى هستند و آنچه ادعا مىکنند درست است.
کتاب الغیبة، ص240- 242، تحقیق: الشیخ عباد الله الطهرانی/ الشیخ على احمد ناصح، ناشر: مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة: الأولى، 1411هـ.
نسیم و ماریه خادمان امام حسن عسکری (ع)
نسیم و ماریه از خادمان خانه امام حسن عسکرى علیه السلام است که وجود مقدس امام زمان علیه السلام را هنگام تولد دیده و این قضیه را اینگونه نقل کردهاند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ وَأَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ السَّیَّارِیِّ قَالَ: حَدَّثَتْنِی نَسِیمٌ وَمَارِیَةُ قَالَتَا: إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ علیه السلام مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ جَاثِیاً عَلَى رُکْبَتَیْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی الْکَلَامِ لَزَالَ الشَّک .
نسیم و ماریه مىگویند: هنگامىکه صاحب الزّمان علیه السّلام از مادر متولد شد، دو زانو را بر زمین نهاد و دو انگشت سبّابه را به جانب آسمان بالا برد، آنگاه عطسه کرد و فرمود: سپاس ویژهى خداوندى است که پرودگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و آل او باد، ستمکاران پنداشته اند که حجّت خدا از میان رفته است اگر براى ما اذن در کلام بود شکّ زایل مى گردید.
کمال الدین و تمام النعمة، ص430.، ناشر: اسلامیة ـ تهران ، الطبعة الثانیة ، 1395 هـ.
کنیز امام عسکرى (ع)
کنیز دیگرى از امام حسن عسکرى علیه السلام که بعد از غارت خانه امام توسط جعفر کذاب با شخصى به نام ابو على خیزرانى ازدواج کرد، بر تولد حضرت مهدى علیه السلام شهادت دادهاست:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو عَلِیٍّ الْخَیْزَرَانِیُّ عَنْ جارِیََةٍ لَهُ کَانَ أَهْدَاهَا لِأَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَلَمَّا أَغَارَ جَعْفَرٌ الْکَذَّابُ عَلَى الدَّارِ جَاءَتْهُ فَارَّةً مِنْ جَعْفَرٍ فَتَزَوَّجَ بِهَا قَالَ أَبُو عَلِیٍّ: فَحَدَّثَتْنِی أَنَّهَا حَضَرَتْ وِلَادَةَ السَّیِّدِ علیه السلام وَأَنَّ اسْمَ أُمِّ السَّیِّدِ صَقِیلُ….
قَالَ أَبُو عَلِیٍّ: وَسَمِعْتُ هَذِهِ الْجَارِیَةَ تَذْکُرُ أَنَّهُ لَمَّا وُلِدَ السَّیِّدُ علیه السلام رَأَتْ لَهَا نُوراً سَاطِعاً قَدْ ظَهَرَ مِنْهُ وَبَلَغَ أُفُقَ السَّمَاءِ وَرَأَتْ طُیُوراً بَیْضَاءَ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ وَتَمْسَحُ أَجْنِحَتَهَا عَلَى رَأْسِهِ وَوَجْهِهِ وَسَائِرِ جَسَدِهِ ثُمَّ تَطِیرُ فَأَخْبَرْنَا أَبَا مُحَمَّدٍ علیه السلام بِذَلِکَ فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ: تِلْکَ مَلَائِکَةٌ نَزَلَتْ لِلتَّبَرُّکِ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَهِیَ أَنْصَارُهُ إِذَا خَرَج .
ابو على خیزرانى کنیزى داشت که او را به امام حسن عسکرىّ علیه السّلام اهدا کرد و چون جعفر کذّاب خانه امام را غارت کرد وى از دست جعفر گریخت و با ابو علىّ ازدواج نمود. ابو علىّ مى گوید که او گفته است در ولادت سیّد (امام زمان) علیه السّلام حاضر بود و مادر سیّد، صقیل نام داشت…
ابو علىّ گوید: از همین کنیز شنیدم که مى گفت: چون سیّد (امام زمان) علیه السّلام متولّد شد، نور درخشان وى را دیده است که از او ظاهر گردیده و به افق آسمانها رسیده است و پرندگان سپیدى دیده که از آسمان فرود مى آیند و پرهاى خود را به سر و صورت و سایر اعضاى وى مى کشند و سپس پرواز مى کنند، این مطلب را به امام حسن عسکرىّ علیه السّلام خبر دادیم، خندید و فرمود: آنها ملائکه اى هستند که براى تبرّک جستن به این مولود فرود آمده اند و چون ظهور کند یاوران وى خواهند بود .
کمال الدین و تمام النعمة، ص431، ناشر: اسلامیة ـ تهران ، الطبعة الثانیة ، 1395 هـ.
غیر از اینها افراد زیاد دیگری هم امام زمان را دیده اند . شیخ صدوق در اکمال الدین و اتمام النعمه همه را آورده است .
در منتهی الآمال هم ذکر کرده است.
بینندگان کودکی امام زمان