دین و اندیشه

الگوگیری از معصومین ع

پرسش و پاسخ

باسلام، ایا اصولی برای الگو قرار دادن حضرات معصومین هست که باید رعایت شود؟

پرسشگرگرامی؛ اجازه بفرمایید مقداری دربارۀ اهمیّت الگو خدمت تان مطالبی عرض کنیم تا شما بدانید اهمیت الگو و حدود الگوگیری از معصومین(علیهم‌السلام) تا چه حد است.
*اهمیّت الگو: انسان‌ همواره‌ به‌ الگو نیاز دارد و برای‌ شکل‌ دادن‌ شخصیت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌ می‌طلبد. این ‌نیاز و طلب‌، ریشه‌ در فطرت‌ انسان دارد. انسان به فطرت خود، کمال دوست و کامل جو است. او به کمال عشق می ورزد و در پی آن می دود از این روی، هرچه الگو برجسته تر و کامل تر باشد جاذبة بیشتری دارد بنابراین، شکی در این نیست که الگو باید از هر نظر کامل و متعالی باشد تا شایستگی و لیاقت‌ سرمشق بودن و الگوپذیری را داشته باشد تا دیگران را به سوی خود جذب کند. الگوهای جذاب، برای تربیت انسان، یادگیری و شکل دهی رفتار انسان‌ها، نقش اساسی دارد.
معرفی‌ الگوهای‌ ربانی‌ در قرآن‌ کریم پاسخ‌ به‌ ‌همین نیاز فطرت انسان‌هاست‌:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً» (1)؛ «مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى کنند».
«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه» (2)؛ «براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت».
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ» (3)؛ «براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه و سرمشق نیکویى بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند».
به‌ هر حال‌، نخستین‌ عامل‌ سرنوشت‌ ساز در تربیت‌ انسان‌ و شکل‌گیری‌ِ شخصیت‌، داشتن الگو و همانندسازی‌ با الگوهای‌ برتر است از این روی، انتخاب پیامبر الهی و فرستادگان خدا که در نوع خود انسان‌های کاملی بودند از میان سایر انسانها به خاطر آن است که بتوانند الگو و سرمشق عملى براى امت‌ها باشند، چرا که مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیا، دعوت‌هاى عملى آنها است. برنامه هاى عملى، همیشه مؤثرترین برنامه ها است، چون عمل حکایت از ایمان عمیق انسان به گفتارش مى کند به قول معروف: «سخنى که از دل برآید لا جرم بر دل نشیند».
الگوها از امتیازاتی‌ برخوردارند که‌ می‌توانند تمام‌ یا بخشی‌ از آرمان‌ها و آرزوهای‌ متعلِّم‌ و طالب‌ را به‌ طور عینی، ملموس‌ و مجسم‌ در پیش‌ روی‌ او قرار دهند و بر عمق‌ وجود آنان‌ نفوذ کنند. به عبارت دیگر،‌ الگوها گم‌شدة انسانند که‌ با نبودشان‌ انسان احساس‌ خلا و کمبود می‌کند. او می‌خواهد پیش‌ از آن‌که‌ اوصاف‌ شخصیت‌ ربّانی‌ را بشنود او را با چشم‌ خویش‌ ببیند. اصلاً گرایش‌ انسان‌ به‌ اسطوره‌ سازی و الگوپذیری‌ از همین‌ نیاز یا خلا ذاتی‌ وی سرچشمه‌ می‌گیرد.
از سوی‌ دیگر، تاریخ‌ بشری‌ نشان از آن دارد که‌ در صورت‌ عدم‌ وجود الگوهای برتر و کامل در یک‌ جامعة انسانی‌، افراد در زندگی‌ ظاهری‌، عقلی‌ و ایمانی‌ خویش‌ سردرگم‌ و حیران‌ می‌مانند؛ زیرا انسان‌ شاخص و معیار درستی‌ برای‌ سنجش‌ و تعیین‌ مقدار دارایی‌های ‌ارزشی‌، اخلاقی‌ و انسانی‌ خویش‌ ندارد و سلامت‌ و یا عدم سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی‌اش‌ را تشخیص‌نمی‌دهد. انسان‌ در چنین‌ حالتی‌ نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ حدود، کمالات‌ و صفات‌ انسانی ‌و الهی‌ خویش‌ دارد و نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ نارسایی‌ و کمبودهایش‌.
به هر حال، از دیدگاه‌ عقل‌ بیشترین‌ نقش‌ در تکوین‌ شخصیت‌ از الگوهای‌ عینی و عملی‌ است‌، زیرا دریافت ‌پیام‌ از طریق‌ الگوها آسان‌تر از دریافت‌ از طریق‌ عامل‌ ذهنی‌ و آموزشی‌ است‌. علاوه‌ بر این، ‌عامل‌ عینی‌ مؤثرتر است‌. یادگیری‌ از طریق‌ الگو از مقوله‌ دیدن‌ است‌ ولی‌ شرح‌ و بیان‌ از مقوله‌ شنیدن‌. تحقیقات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ 80% یادگیری‌ از طریق‌ دیدن‌ صورت‌ می‌گیرد و فقط‌ 13% یادگیری‌ از طریق‌ شنیدن‌ است‌ و 7% بقیه از طریق‌ حواس‌ دیگر صورت می‌گیرد. دقیقاً به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ در آموزه‌های‌ دینی‌ اکیداً سفارش‌ شده‌ است‌: «کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم » (4)؛ «دعوت‌ کنندگان‌ مردم‌ باشید به‌ غیر زبان‌تان‌».
تردیدی در این نیست که برای ما شیعیان زندگی امام علی(علیه‌السلام) وحضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) الگو می باشد .
*حدود الگوگیری از معصومین(علیهم‌السلام) و اولیای الهی:
به طور کلی، الگو قرار دادن پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) و بزرگان دین به این معنا نیست که در تمام ریز موضوعات، همه کارها و برنامه‌های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) بود در این زمان و در زندگی ما نیز دقیقاً اجرا گردد، بلکه باید خطوط کلی، مسائل اساسی و راهکارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و از آنها در این راستا الگو گرفت. مثلاً باید از ایمان، توکل، اخلاص، زهد، تقوا، روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌ هوشیاری، شجاعت، درایت، نظم و نظافت، ساده زیستی، توجه به خدا، تسلط پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بر حوادث و زانو نزدن او در برابر سختی‌ها و مشکلات از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) الگو گرفت ولی نحوة استقامت، نوع هوشیاری، طرز تحمل و پایداری و شیوه زندگی ما دقیقاً لزومی ندارد که عین آن حضرات باشد، بلکه باید متناسب با این زمان و شرایط خاص آن باشد. ضمن این که توانایی و ظرفیت هر فردی را نیز باید در نظر گرفت.
توجه داشته باشید، الگوگیری در یک تقسیم‌بندی کلی بر دو محور «ارزش‌ها» و «روش‌ها» استوار است که ارزش‌ها ثابت است، ولی روش‌ها با توجه به شرایط زمان و مکان و توانایی افراد، مختلف و قابل تغییر است.
به طور مثال: اصل عبادت خدا، اطاعت از شوهر، تربیت فرزند، حضور در صحنة سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم، از اصول ارزشی است، اما مقدار وقت‌گذاری برای هر کدام، روش‌ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. البته در حد امکان نیز باید از روش‌های معصومین(علیهم‌السلام) نیز الگوگیری کرد.
به عبارت دیگر، در الگوگیری از معصومین(علیهم‌السلام) باید به تفکیک میان قالب و محتوای سیره ها توجه نمود. توضیح اینکه الگوپذیری از معصومین (علیهم‌السلام) به دو صورت می‌تواند انجام شود:
1. مستقیم
2. غیر مستقیم.
الگوپذیری مستقیم آن است که گفتار و رفتار آن بزرگواران را عیناً برنامه و راه و رسم زندگانی خویش قرار دهیم. در بسیاری از موارد گفتاری خاص یا رفتاری مشخص از ایشان با همان شکل و قالب رفتاری می‌تواند اسوه و الگوی ما قرار گیرد. برای نمونه می‌شنویم که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در پس هر نماز واجب ذکر مخصوص داشتند. (34 مرتبه الله اکبر، 33 مرتبه الحمدلله، 33 مرتبه سبحان الله)؛ ذکری که دستور آن را به عنوان هدیه ای عظیم از پدر بزرگوارشان دریافت کرده بودند و همواره بر آن مداومت می‌ورزیدند و به شیعیان خویش نیز توصیه می‌فرمودند. از این روی ما نیز به آن حضرت اقتدا می‌نماییم و همان ذکر را با همان ترتیب بعد از هر نماز واجب به عنوان با فضیلت ترین تعقیبات نماز می‌گوییم. چنین اقتدایی به آن بزرگوار، الگوپذیری مستقیم خواهد بود.
الگوپذیری غیرمستقیم آن است که روح و حقیقت گفتار یا کردار آن اسوه های الهی را درک نماییم و با تحلیل و استنباط از سیرة علمی و عملی آن بزرگواران، وظیفة خویش را در همة ابعاد زندگانی (فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… ) دریابیم. بسیاری از شکل ها و قالب های رفتاری اسوه ها ویژة همان عصر و زمان خودشان بوده است؛ از این روی منظور از اسوه پذیری از آن رفتارها این نیست که همان قالب و شکل رفتاری خاص را اقتباس و تقلید کنیم؛ بلکه مطلوب و مقصود این است که روح و محتوای آن سیرة رفتاری را درک نماییم و آن را در شکل ها و کالبد هایی نوین، طبق اقتضای شرایط زمانی و مکانی خویش بدهیم.
برای نمونه در روایات می‌بینیم که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و حضرت علی (علیه‌السلام) در یک
چهار دیواری کوچک و گلین زندگی می‌کنند. یا حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در شب عروسی سوار بر یک چارپا به سمت خانه حضرت علی (علیه‌السلام) حرکت کردند؛ جهیزیه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) چند قلم بیشتر خلاصه نمی شد و بیشتر ظروف سفالی و گلین بود. آن حضرات از یک پوست گوسفند، هم برای علف خورِ گوسفند شان و هم رو اندازشان استفاده می کردند. حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) چادری از لیف خرما می‌بافد و از آن استفاده می‌کند و…
قالب و شکل این گونه رفتارها به هیچ وجه در عصر حاضر قابل تأسی و الگوگیری نمی‌باشند؛ اما آنچه ارزشمند و قابل تأسی است، «حقیقت»، «محتوا» و «روح» این رفتارهاست. اسوه پذیران حقیقی آنانی‌اند که روح این رفتارها را درک و اقتباس نمایند و در کالبد زندگی خویش به مانند: روح بی‌اعتنایی به دنیا و حقیر شمردن مظاهر فریبندة آن، روح پارسایی و رستگی از حبّ دنیا، روح ساده زیستی و پرهیز شدید از تجملات و تجمّل‌گرایی، اینهاست که قابل تأسی و الگوگیری است که شما باید در زندگی خود بدان توجه کنید.(5)
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مدت عمر کوتاه خود، سند ماندگاری از انسان و زن کامل برای تمامی جهانیان، به یادگار گذاشت. که می‌توان از آن الگو گرفت از جمله در عبادت، در رابطه صمیمانه داشتن با مادر، همراز و هم سنگر بودن با پدر، عفاف و حجاب، جهیزیه کم و مناسب داشتن، شوهردارى نمونه، ساده زیستى، انس با قرآن و تعلیم آن به فرزندان خویش، مراعات نظم و قوانین در زندگی، تقسیم کارخانه با خادمه اش (با وجود کنیز در خانه، یک روز در میان کار ها را خود انجام می‌داد.)، اهمیت دادن به همسایه، ارج نهادن به شخصیت کودکان، و حضور و غیاب آنها، رعایت عدالت بین فرزندان و… و سایر اصول و شاخصه هاى اخلاقى و ارزشهاى انسانى که به مواردی از آن اشاره می‌کنیم:
الف) ایمان، تقوی و عبادت
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) درباره دخترشان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌فرمایند: «ایمان به خدا در اعماق دل و باطن زهرا چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا، خودش را از همه چیز فارغ می‌سازد.(6)
حسن بصری می‌گفت: حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) عابدترین مردم بود، در عبادت حق تعالی آنقدر بر پا ایستاد تا پاهای مبارکش ورم نمود.(7) و درباره صفات اخلاقی ایشان از عایشه نقل شده که می‌گوید: بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.(8)
ب) حجاب و عفاف
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به عنوان تنها حامی ولایت، مجبور شدند تا با نامحرمان به احتجاج و اقامه دلیل و برهان بپردازند، اما حضور ایشان در جامعه، نه تنها با عفاف ایشان منافات نداشت؛ بلکه او را در جامعه به عنوان باحجاب ترین و با عفیف ترین فرد معرفی کرد، چرا که در مسجد به ایراد سخنرانی پرداخت، اما دستور داد هنگام رفتن به مسجد، زنان بنی هاشم اطرافش را احاطه کنند و در مسجد پرده‌ای میان زنان و مردان آویختند و ایشان از پشت پرده، سخنرانی کردند.
ج) رفتار با همسر
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از لحظه ورود به خانه ساده و گِلى، اما نورانى حضرت على (علیه‌السلام) تا آخرین روز زندگى، بر سر پیمان خود بود. این از فرازهاى برجسته زندگى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است، که از همان آغاز ورود به خانه همسر، تمام شخصیت و هویت خود را چنان بروز دهد که تا پایان مسیر مشخص باشد. پاسخ صریح و زیباى حضرت على (علیه‌السلام) به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در فرداى عروسى، مؤیدى است، بر آنچه گفته آمد. حضرت على (علیه‌السلام) در این جواب کوتاه و عمیق، فاطمه را بهترین یار و مددکار، در طاعت حق معرفى مى کند. وقتى پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از او پرسید که فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را چگونه یافتى؟ عرض کرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى طاعَةِ اللّهِ» (9)؛ «فاطمه چه خوب یاورى براى اطاعت الهى است».
و هنگامى که پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) همین پرسش را از فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) کرد، پاسخى شنید: «خَیرُ بَعْل؛ بهترین شوهر است». که حکایت از کمال رضایت و خشنودى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) مى کند. تعاون بر تقوا، نیکى از ارکان زندگى مشترک حضرت على (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود و شاید یکى از بهترین و شکوهمندترین نشانه هاى آن این است که فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در طول زندگى پر فراز و نشیب خود با على (علیه‌السلام) هیچ‌گاه از وى تقاضایى ننمود که اجابت آن براى حضرت على (علیه‌السلام) مشکل و موجب اذیت وى باشد. لباس، زینت، اثاث خانه، مسکن وسیع و امثال آن خواسته هایى است که معمولاً هر زنى به خود اجازه مى دهد که از همسر خویش درخواست نماید، امّا فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) هرگز همسرش را براى تهیه این نوع خواسته ها به زحمت نینداخت. حتى وقتى در بستر بیمارى بود و حضرت على (علیه‌السلام) با دلى پر از عشق و محبت، از او خواست که اگر خواسته اى دارد ابراز کند، فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از بیان تقاضاى خود ابا مى کرد. حضرت على (علیه‌السلام) فرمود: فاطمه جان، چیزى از من بخواه؛ هنگامى که فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را همچنان ساکت و آرام دید، او را سوگند داد که از او تقاضایى کند. فاطمه که دیگر سکوت را جایز نمى دید، گفت: اکنون که سوگندم دادى اگر انارى باشد، مایل هستم. حضرت على (علیه‌السلام) از این که دید همسرش بعد از سالها زندگى و قناعت، بالاخره از او درخواستى کرده است، براى انجام خواسته او با خوشحالى از خانه بیرون آمد که مشروح جریان آن، در کتاب‌هاى تاریخى و روایى آمده است.(10)
د) رازدارى
ادب و احترام زن به همسر خود، اقتضا مى کند که نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن کمبودهاى خانه، خود دارى کند، بلکه در حد امکان، کاستی‌ها را نادیده گرفته، آنها را کوچک شمارد. هنگامى که اظهار ناراحتى، نتیجه اى جز رنجش شوهر ندارد، زن نباید کلامى در این رابطه با او بگوید.
روزى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به حضور پدرش رسید، در حالى که آثار ضعف و گرسنگى از چهره زهرا علیها السلام نمایان بود. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وقتى این حالت را مشاهده کرد، دستهایش را به سوى آسمان، بلند نموده و گفت: «خدایا گرسنگى فرزندم را به سیرى تبدیل کن و وضع او را سامان بده».(11)
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بدون اینکه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) سخنى به او بگوید، از ضعف و گرسنگى او با خبر مى شود که این خود، یکى از نمونه هاى پایبندى به اساس و اسرار خانواده است.
هـ): رفتار با فرزند
با کمى دقت در برخورد عاطفى و منطقى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مى یابیم که آن بانوى بزرگوار، در ساختن روح و شخصیت فرزندان گرامى‌اش از ابزارى بسیار ظریف و دقیق استفاده کرده است، که بسیارى از آن ها در حال حاضر، میان روانشناسان تربیتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته و خُبرگان این فن، به نتایج مثبت آن ایمان آورده اند. بى شک، این توفیق بى نظیر در تربیت کودکان، ناشى از معرفت عمیق و صحیحى است که اسلام در مورد انسان، ارائه داده است. بنابراین اگر بگوئیم هر مکتبى به اندازه شناخت درستى که از انسان دارد، در نظام تربیتى خود، به توفیقاتى دست مى یابد، سخن به گزاف نگفته ایم و چون این آسمانى و الهى اسلام از کامل ترین و واقع بینانه ترین شناخت، در مورد انسان برخوردار است، بیشترین توفیق را در قضیه تربیت نسل بدست آورده، روش تربیتى و اخلاقى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بهترین شیوه، و تجربه براى ساختن نسلى پاک و سعادتمند است. از این رو جا دارد که پیروان و ارادتمندان مکتب اسلام، با به کار بستن شیوه ها و ظرایف تربیتى آن حضرت در رشد و تربیت نسلى پاک، و پیشرو همت نموده، سعادت دنیا و آخرت فرزندان خود را بیمه کنند.
روح انسان به گونه‌اى ساخته شده که نیاز به محبت و عطوفت، یکى از اساسى ترین نیازهاى روحى او محسوب مى شود، بدین جهت کودکان محروم از این نیاز فطرى، دچار کمبودها و مشکلات روانى، و گاه نواقصى جسمى خواهند شد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) سیراب گشتند و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندان خود بوده، در این جهت نیز وظیفه مادرى خود را به بهترین شکل انجام مى داد.
سلمان مى گوید: روزى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام، فرزندش حسین گریه مى کرد، و بى تاب بود عرض کردم براى کمک به شما آسیاب کنم، یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: «من به آرام کردن فرزند اولى هستم، شما آسیاب را بچرخانید»(12) از جمله مواردى که در شیوه تربیت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) جایگاه خاصى داشت، تحرک و بازى کودکان بود. این فعالیت و تکاپو مقدارى براى سلامتى و رشد مناسب کودک، ضرورى است که حتى براى تشویق آن ها به تحرک و بازى، بزرگترها نیز باید تن به بازى و جست و خیز بدهند.
و) توجه به نیازهاى فرزند
در لحظات پایانى عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانى آن حضرت براى محرومیت آنها از مادر بود، زیرا او مى دانست که پس از شهادتش، هیچ کس نمى تواند مهر و محبت مادرى را نسبت به آنها داشته باشد. لذا براى اینکه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنى محبت مادرانه، محروم نمانند، به حضرت على (علیه‌السلام) پیشنهاد کرد و از ایشان خواست که پس از او، کسى را به همسرى انتخاب کند، که بتواند از عهده این مهم برآید.(13)
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به بازى با بچه ها توجه کافى مبذول مى داشتند و همین امر، موجب شادابى و نشاط روز افزون آنها مى شد. ایشان به این نکته نیز توجه داشتند که در بازى، نوع الفاظ و حرکات مادر، سرمشق کودک، قرار مى گیرد؛ بنابراین باید از کلمات و جملات مناسبى استفاده کرد. علاوه بر این باید در قالب بازى و شوخى شخصیت کودک را تقویت نمود، او را به داشتن مفاخر و ارزشهاى اکتسابى تحریک و تهییج کرد.
نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) با فرزندش امام حسن مجتبى (علیه‌السلام) بازى مى کرد و او را بالا مى انداخت و مى فرمود:
أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن(14)
«پسرم حسن، مانند پدرت باش. ریسمان ظلم را از حق بر کن. خدایى را به پرست که صاحب نعمت‌هاى متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم و تعدى، دوستى مکن».
همچنین نقل شد است که وقتى فرزندش حسین (علیه‌السلام) را بازى مى داد، این گونه مى فرمود:
أَنْتَ شَبِیهٌ بِأَبِی لَسْتَ شَبِیهاً بِعَلِی(15)
«تو به پدر من (پیامبر) شبیهى و به پدرت على شباهت ندارى»
طبق همین نقل، این بین موجب خنده و تبسم حضرت على (علیه‌السلام) مى شد.
از این قطعات تاریخى، استفاده مى شود که حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و حضرت على (علیه‌السلام) علی‌رغم تمام مشکلات و گرفتاریهاى موجود، در برخورد با کودکان، خود را خوشحال و خندان نشان مى دادند. بدون تردید، فرزندانى که محصول تربیت چنین خانواده هایى هستند از روانى سالم، روحیه اى قوى و نفسى مطمئن برخوردار خواهند بود.
ز) رفتار با مردم
یکى از نقش آفرینى هاى درخشان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بالا بردن فرهنگ جامعه، رشد فکر و اندیشه مردم و رفع مشکلات و شبهات آنان است. آن حضرت از مسائل ساده گرفته، تا پیچیده ترین مشکلات را پاسخگو بود، و این میسّر نبود، مگر با احاطه علمى، قوت فکرى و همت بلند ایشان. این بانوى بزرگ اسلام، زجر تبلیغ و رنج تعلیم و تربیت را تحمل نموده، چون مشعلى فروزان در راه هدایت جامعه، نورافشانى کرده و با سوختن خود به دل و جان مردم، گرمى بخشید و پاسدارى از ارزشها و مفاخر اصیل، مبارزه پیگیر با بدعتها، جهل، کجروى ها و رکود جامعه را خط مشى خود قرار داد. از این رو امت نیز باید، هر چه بیشتر به مقام و حقوق رهبر خود آگاه گردد و خود را چون شاگردى فروتن، در برابر او احساس کند، و به دامان او چنگ زند، از نقص به کمال و از ضعف به قدرت، و از ظلمت به نور برسد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نمونه کامل این مقصود است. ایشان از کودکى در متن اجتماع به سر برده، و با مردم همدم و همدرد بوده است. این بانو رابطه اى صمیمانه و عالمانه با یاران خود داشت.
زنى به خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) رسید و عرض کرد: مادر پیر و ناتوانى دارم که در نماز بسیار اشتباه مى کند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم که چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: هر چه مى خواهى بپرس. آن زن سؤالات خود را مطرح کرد، تا به ده سؤال رسید و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) با روى گشاده جواب داد. زن از زیادى پرسش خود، شرمنده شد و گفت: شما را بیش از این زحمت نمى دهم. حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) باز هم بپرس. آنگاه براى تقویت روحیه وى چنین فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، براى مثال از او بخواهند که بار سنگینى را به ارتفاع بلندى حمل کنند و در برابر این کار صد هزار دینار به او جایزه بدهند، آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى کند؟ زن جواب داد نه. آن حضرت فرمود: من در مقابل پرسشى که جواب مى گویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مى کنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم. از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیدم که روز قیامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و کوششى که در راه آموزش و هدایت مردم داشته اند، از خداى خود پاداش مى گیرند.
ح) صدقه و انفاق
انفاق با صدقه فرق دارد، صدقه دادن چیزی است که ممکن است خود انسان نیاز نداشته باشد، ولی انفاق از صدقه بالاتر است. انفاق یعنی بخشیدن چیزی که مورد نیاز خود انسان است و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) این ویژگی را به طور آشکارا دارا بود در شب عروسی، لباس عروسی خویش را به فقیر دادند و خود لباس کهنه به تن کردند بارها، تنها غذای خود را به فقیر دادند و خود گرسنه ماندند ولی خدا را بر این امر شکر کردند.
سخن آخر: براى رسیدن به جامعه متعالى که در آن جامعه شخصیت زن، به جایگاه حقیقى خود برسد، الگوى پذیرى از اسوه زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) ضرورى است تا با نگاه کردن زن به زندگى سراسر درس حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) مثل روش همسردارى تربیت فرزندان، کیفیت برخورد با مردم و اجتماع، چگونگى حضور در جامعه و فعالیت هاى اجتماعى، خود را در راستاى رفتار آن بزرگوار قرار داده، تا به شأن و منزلت حقیقى نایل آید.
الگو بودن حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بدان حد است که امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) دربارۀ ایشان می‌فرماید:
«فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة» (16)؛ «دختر رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) برای من الگویی نیکوست».
برای آشنایی بیشتر منابع زیر پیشنهاد می گردد:
1. عباسی مقدم، مصطفی، نقش اسوه‌ها در تبلیغ و تربیت، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1371.
2. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینۀ جلال و جمال، تهران: نشر فرهنگی رجا، 1371.
3. فهیم کرمانی، مرتضی، زن و پیام آوری، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
4. جمعی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم: طاها، 1385.
5. امینی، ابراهیم، فاطمه زهرا (س) بانوی نمونه اسلام، قم: شفق، 1389.
6. شهیدی، سیدجعفر، زندگانی حضرت فاطمه (س)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1388.
7. لقمانی، احمد، الگوهای ناب در نگاه دخت آفتاب، قم: عطر سعادت، 1390.
پی‌نوشت‌ها:
1. احزاب(33)، آیه 21.
2. ممتحنه(60)، آیه 4.
3. ممتحنه(60)، آیه 6.
4. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بیروت : دار إحیاء التراث العربی، 1403ق ، ج67، ص309.
5. همان، ج43، ص91.
6. «إِنَّ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ»؛ همان، ج43، ص 46.
7. «مَا کَانَ فِی الدُّنْیَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ ع کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»؛ همان، ج43، ص 76.
8. همان، ج43، ص 84.
9. همان، ج43، ص117.
10. ریاحین الشریعه، ج1، ص143.
11. بحارالأنوار، ج43، ص62.
12. همان، ج43، ص280.
13. همان، ج43، ص178.
14. همان، ج43، ص286.
15. همان، ج43، ص286 و 287.
16. همان، ج53، ص180.

الگوگیری از معصومین ع

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا