قرآن و کاربرد افواه و لسان یس ۶۵
با سلام.در آیاتی از قرآن اشاره شده که در قیامت بر دهانها مهر زده میشود و اعضا و جوارح انسان شهادت میدهند( الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم …)چرا از کمله افواههم استفاده شده و لسان را بکار نبرده است؟ و آیا اصلا در قیامت کسی می تواند غیر از آنچه وجود داشته(حقیقت) سخن بگوید و دروغ بگوید که گفته شده بر دهانها مهر زده میشود؟
برداشت مفسرین از آیه شریفه اینکه بر دهان آن کافران مهر خموشی نهاده و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه میکردند گواهی دهد. کنایه از اینکه کفار بدانند که نمیتوانند با ابزاری این دنیایی مانند دروغ یا مخفی نمودن و… هر چاره اندیشی یا ذهنیتی که به ذهنشان خطورنماید. برای فرار از بار مسولیت و تبعات انجام عمل خود نمیتوانند فرار نمایند.الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ «65»امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان به آن چه کسب کردهاند گواهى مىدهند.نکته ها:
ذکر نام دست و پا از باب نمونه است، زیرا در آیات دیگر مىخوانیم که گوش و چشم و دل نیز مورد سؤال قرار مىگیرند «1» و حتّى پوست گواهى مىدهد. «2» به هر حال هر عضوى به آن چه عمل کرده گواهى مىدهد.
پیام ها
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را که وسیله سخن گفتن است مىبندد و دست و پا را وسیلهى سخن گفتن قرار مىدهد. نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ … أَرْجُلُهُمْ
2- معاد، جسمانى است. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ»
3- در قیامت اعضاى بدن، تابع اراده انسان نیست. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
4- قوىترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
5- اعضاى بدن داراى نوعى درک و شعورند که مىتوانند در قیامت شهادت دهند. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
«1». اسراء، 36.
«2». سجده، 20.
تفسیر نور(10جلدى)، ج7، ص: 553
اگر انسان بداند که فرد یا افرادی در همه کارهای زندگی به اعمال او نظارت دارند، بیشتر مراقبت میکند تا در اعمالش گرفتار فریب شیطان نشود.خدای متعال در قرآن کریم با توجه دادن انسان به اینکه هر عملی که میکند مورد مشاهده خدای متعال و فرشتگان و اولیاء الهی و زمین و اعضای بدن انسان واقع میشود، او را بیش از پیش به مراقبت از اعمالش ترغیب میکند، و راه او را برای تربیت خویش هموار تر و مقابله با شیطان را آسانتر میکند.
شهادت دادن شاهدان در قیامت، امری تکوینی است، یعنی همان عمل گناه یا ثواب یکی از آثاری که به دنبال دارد این است که شواهدی که شاهد آن عمل بوده اند شهادت میدهند به این که فلان عمل توسط این شخص انجام شده است. به عبارتی این شهادت دادن همانند این است که وقتی ما در برابر آینه می ایستیم این خاصیت تکوینی در آینه وجود دارد که تصویر ما را در خود نشان میدهد، به همین شکل همه اشیاء عالم و نیز همه شاهدان اعمال تکوینا این خصوصیت را دارا هستند که در قیامت همه آنچه در برابرشان انجام شده است را نمایش و به ان شهادت میدهند. در حقیقت شهادت دادن شاهدان به صدور اعمال، از شئون تجسم یافتن عمل است که در آخرت بروز میکند.با این حساب بسیاری از شهادات شاهدان اعمال، انعکاس عمل ما در خود آن شاهدان است؛ و ممکن است که شهادت بعضی شاهدان مانند اعضای بدن و زمین و زمان چیزی غیر از تجسم یافتن عمل ما در آنها نباشد. پس نباید این توهّم پیش آید که خداوند متعال طبق شهادت شاهدان قضاوت می کند. بلکه خود همین شهادت دادن شاهدان ، مجازاتی است برای گناهکار ؛ چون او این شاهدان را دشمن خود می بیند. تصوّر بفرمایید که چه اندازه برای فرد زجرآور است که بداند دست و پای او دشمن اویند ، زمین زیرپایش دشمن اوست ، انبیاء دشمن اویند و … .
واژهی افواه در قرآن :
نویسنده: عباس کوثری
«افواه» جمع «فم» است و ریشه اصلی آن «فوه» است و چون در جمله «هذا فوهُه» دو فاء اجتماع می کرد، های لام الفعل را حذف کردند و گفتند: «هذا فو زیدٍ» و اگر آن را به خود نسبت دهی میگویی «فی» و در صورتی که «فو» اضافه نشود، چون واو نمیتواند تنوین بگیرد، آن را حذف کردند و عوض از آن میم آوردند و گفتند: «هذا فم». فَوَه- به فتح فا و واو- به معنای فراخی دهان است. (1) فیومی در المصباح المنیر این معانی را برای ماده «فوه» آورده است: بویافزار خوشبو، سخن گفتن، دهانهی راه یعنی بالاترین نقطه آن، دهانه خروجی کوچه. او سپس مینویسد: «فم» که در انسان و حیوان به معنای دهان است، جمع آن افواه است و این از موارد شگفت زبان شناسی است که مفرد با جمع فرق میکند. (2)
در قرآن کریم ماده «فوه» و کلمه «افواه» در دو معنا به کار رفته است.
کاربردهای افواه در قرآن
1. زبان
افواه در آیه «وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ» (3)، «ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ» (4) و «یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ» (5) به معنای زبان است؛ زیرا ماده «قول» در این آیات دلالت می کند که مقصود از «افواه» زبانهاست.
2. دمیدن با دهان
خداوند متعال میفرماید: «یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (6) و «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» (7). مرحوم طبرسی نوشته است: بدین جهت «یطفئوا» به «افواه» مقید شده که خاموش کردن با دمیدن دهان است و این یکی از شگفتیهای بیان است؛ زیرا دمیدن دهان نورهای ضعیف را خاموش میکند؛ اما بر نورهای قوی تأثیری ندارد و این بیانگر کوچکی کافران و ضعف توطئههای آنان است. (8)
3. دهان
قرآن در سورهی رعد، آیه چهاردهم میفرماید: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ»: دعوت و فراخواندن راستین برای اوست و کسانی که غیر از خدا را میخوانند، به آنان هیچگونه پاسخی نمیدهند؛ آنان همانند کسیاند که کفهای خود را به سوی آب می گشاید تا آب به دهانش برسد؛ ولی به دهانش نخواهد رسید. روشن است که مقصود از کلمه «فاه» دهان است که فرد تشنه میخواهد آب را به آن نزدیک سازد.
پینوشتها:
1. اسماعیل جوهری؛ الصحاح اللغة، ج6، ص 2244، «فوه».
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص484، «فوه».
3. نور: 15.
4. احزاب: 4.
5. آل عمران: 167.
6. توبه: 32.
7. صف: 8.
8. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص38.
منبع مقاله :
کوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
واژهی لسان در قرآن
نویسنده: عباس کوثری
«لسان» در لغت به معنای عضو خاص، لغت و زبان گفتگو، سخن گفتن، (1) استعداد و قوه تکلم است. (2)
کاربردهای لسان در قرآن
1. عضو خاص دارای حس چشایی
خداوند متعال میفرماید: «أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَیْنَیْنِ * وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ»: (3) آیا برای او (انسان) دو چشم قرار ندادیم و یک زبان و دو لب؟ مقصود از لسان به قرینه «شَفَتَیْنِ» میتواند همان عضو خاص باشد. همینسان است کلام الهی که فرموده است: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»: (4) زیرا کلمه «تَشْهَدُ» که به معنای گواهی دادن است، میتواند قرینه باشد.
2. گویش و لغت
در برخی از آیات مقصود از لسان زبان و گویش خاص است. قرآن کریم میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ»؛ (5) ما هیچ پیامبری را جز به زبان و گویش قومش نفرستادیم؛ برای اینکه برای آنان [حقایق] را بیان کند.
در آیهای دیگر آمده است: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ»: (6) ما میدانیم که آنان میگویند این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد؛ در حالیکه زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند، عجمی است؛ ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار است. کلمه «أَعْجَمِیٌّ» و «عَرَبِیٌّ مُبِینٌ» قرینه روشنی است بر اینکه مقصود از لسان لغت و گویش است و همینسان است آیه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ * بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ». (7)
3. نطق و سخن
قرآن کریم در قصه موسی و هارون (علیهماالسلام) میفرماید: «وَأَخِی هَارُونَ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ»: (8) و برادرم هارون نطق زبانش از من فصیحتر است. او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند. میترسم مرا تکذیب کنند.
به قرینه کلمه «أَفْصَحُ» میتوان گفت مقصود از «لِسَاناً» سخن گفتن و نطق است، چنانکه در آیه «وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی» (9) مقصود از «لِسَانِی» به قرینه کلمه «قَوْلِی» و کلمه «أَفْصَحُ» در آیه بالا، سخن و گفتار است. همینسان است آیه «وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلاَ یَنطَلِقُ لِسَانِی» (10) و «فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ»؛ (11) زیرا کلمه «یَنطَلِقُ» و «سَلَقُوکُم» بیانگر این است که مقصود از «لِسَانِی» نطق و سخن است. طبرسی ذیل آیه اخیر مینویسد: معنایش این است که وقتی حالت و خوف ترس برطرف گردید، شما را با سخنانشان اذیت میکنند. (12)
4. استعاره از نام و آوازه
یکی از نیایشهای ابراهیم (علیهالسلام) به درگاه خداوند چنین بوده است: «وَاجْعَل لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (13) لسان استعاره از گفتار است؛ به این جهت که زبان وسیله بیان و گفتار است (14) و «لِسَانَ صِدْقٍ» به معنای ستایش و گفتار نیک است. خداوند متعال این دعا را مستجاب کرد؛ زیرا پیروان ادیانی چون یهود و مسیحیت از او به نیکی یاد میکنند. (15)
در آیهای دیگر آمده است: «وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلّاً جَعَلْنَا نَبِیّاً * وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّاً»: (16) ما اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم و هر یک را پیامبر قرار دادیم و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برای آنان نام نیک و مقام برجستهای قرار دادیم. اضافه لسان به صدق بیانگر این است که نام و آوازه نیکو همراه با راستی و صدق است و هیچگونه خلاف واقعی در آن نیست. (17)
پینوشتها:
1. احمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ج 1 و 2، ص 553.
2. حسین راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 740.
3. بلد: 8-9.
4. نور: 24.
5. ابراهیم: 4.
6. نحل: 103.
7. شعراء: 193-195.
8. قصص: 34.
9. طه: 27-28.
10. شعراء: 13.
11. احزاب: 19.
12. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 7 و 8، ص 546.
13. شعراء: 84.
14. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 7 و 8، ص 304.
15. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان؛ ج 8، ص 34.
16. مریم: 50-49.
17. سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 14، ص 62.
منبع مقاله :
منبعمقاله: کوثری، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
به نقل از :
https://rasekhoon.net
قرآن و کاربرد افواه و لسان یس ۶۵