افسردگی و یاس و نا امیدی در جامعه
در زندگی شخصی و در خیابان و جامعه که دقت میکنیم متوجه یاس و نا امیدی و افسردگی و روزمرگی و نداشتن روحیه در افراد میشویم و همگان دچار بیماری روحی هستند و یکسره به خود و دیگران فحش و دشنام میدهند . بنده ایراد را در شما مبلغان دینی میبینم شما که خود را متخصص علوم انسانی میبینید و توانسته اید که کل حکومت را در دست بگیرید چطور نتوانستید بعد از این همه سال بیماریهای روحی جامعه را را درمان کنید و درمان بیماری ها پیشنیاز رسیدن به جامعه ای متعالی میباشد و وظیفه شما از ابتدا همان بوده و متاسفانه جامعه ای بیمار تر و مفلوک تر از گذشته پدید امده که بدون اراده استکبار گران جهانی روزشان به شب نخواهد رسید ایا جامعه ی حال از این دوره گذران بیرون خواهد امد یا خیر و چه پیش نیازی وجود دارد؟
1. وجود افسردگی و یاس و ناامیدی در برخی افراد را نباید به حساب کل افراد جامعه و همگان گذاشت و نمونه های زیادی از نشاط و شادابی در جامعه وجود دارد . شرکت در مراسم های مختلف مذهبی و فرهنگی و ورزشی ، همایش های پیاده روی های خانوادگی، افزایش مسافرت ها ، استفاده از پارک ها و بوستان ها و… همه عوامل ایجاد نشاط و شادابی و نشانه های آن در جامعه است .البته کسی منکر وجود مشکلات از جمله مشکلات روحی و مشکلات معیشتی که زمینه ساز مشکلات روحی و روانی بوده ، در جامعه نیست اما نباید به گونه ای وا نمود کرد که همه جامعه دچار یاس و ناامیدی و افسردگی است.2. گر چه وظیفه روحانیت و مبلغان علوم دینی و سایر نهادهای فرهنگی در جامعه است که بیماری های روحی جامعه را درمان کنند و کم کاری در این زمینه قابل انکار نیست اما نباید وجود دارد اما نباید همه مسئولیت را متوجه روحانیت و مبلغان دینی نمود . بخشی از مشکلات در این زمینه ناشی از عملکرد دولت و بروز برخی از مشکلات و فشارهای اقتصادی است که زمینه ساز فشارهای روانی می گردد که به انتخاب خود مردم باز می گردد علاوه بر اینکه بخشی از عوامل بروز افسردگی در زندگی افراد به نوع زندگی فردی و فاصله گرفتن از آموزه های دینی بر می گردد.3. عوامل مختلفی در بروز افسردگی و نا امیدی در افراد تاثیر گذار است که از جمله می توان به مشکلات اقتصادی ، محیط و تربیت خانوادگی ، گرایش به مادیات و کمرنگ شدن باورهای دینی و تجمل گرایی و… اشاره کرد که از منظر دینی مهمترین عامل افسردگی، گرایش به مادیات و فاصله گرفتن از معنویت و یاد خداست.همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگ ترین بلاهاى زندگى انسان ها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملاً محسوس است.
و آرامش همواره یکى از گمشده هاى مهمّ بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را بیابد. اگر تلاش انسان ها را در طول تاریخ براى یافتن آرامش از راه هاى صحیح و دروغین جمع آورى کنیم، خود کتاب بسیار قطورى را تشکیل مى دهد.
بعضى از دانشمندان مى گویند: هنگام بروز بعضى از بیمارى هاى واگیردار همچون وبا، از هر ده تن که ظاهراً به علّت وبا مى میرند، مرگ بیشتر آنها به دلیل نگرانى و ترس است و فقط تعداد کمى از آنها حقیقتاً به خاطر ابتلا به بیمارى مزبور از بین مى روند.
به طور کلّى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمّى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسان ها دارد و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت، و به همین دلیل تاکنون کتاب هاى بسیارى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است.
تاریخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگیزى که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است.
ولى قرآن با یک جمله کوتاه و پرمغز، مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان داده مى گوید: بدانید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد . عوامل نگرانى و پریشانى
الف) آینده تاریک
گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بیمارى، ناتوانى، درماندگى و احتیاج، همه اینها آدمى را رنج مى دهد. امّا ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایى که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد، مى تواند این گونه نگرانى ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستى، خدایى دارى توانا، قادر و مهربان.
ب) گذشته تاریک
گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد و همواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى که انجام داده، از کوتاهى ها و لغزش ها. امّا توجّه به اینکه خداوند غفّار، توبه پذیر، رحیم و غفور است، به او آرامش مى دهد و مى گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش ببر، از گذشته عذرخواهى کن و در مقام جبران برآى که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.
ج) ضعف در برابر عوامل طبیعى
ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند، در میدان جهاد چه کنم؟ یا در مبارزات دیگر چه مى توانم انجام دهم؟ امّا هنگامى که به یاد خدا مى افتد و متّکى به قدرت و رحمت او مى شود، قدرتى که برترین قدرت هاست و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى گیرد، با خود مى گوید آرى، من تنها نیستم، من در سایه خدا، بى نهایت قدرت دارم.
قهرمانى هاى مجاهدان راه خدا در جنگ ها ـ چه در گذشته چه در حال ـ و سلحشورى هاى اعجاب انگیز و خیره کننده آنان حتّى در آنجا که تنها بوده اند، بیانگر آرامشى است که در سایه ایمان پیدا مى شود.
هنگامى که با چشم خود مى بینیم و با گوش مى شنویم که افسران رشیدى پس از یک نبرد خیره کننده، بینایى یا دیگر اعضاى خود را به کلّى از دست داده و با تن مجروح روى تخت بیمارستان افتاده اند امّا چنان آرامش خاطر و اطمینان دارند و آماده اند کمى بهبود یابند و بار دیگر سلاح به دست گیرند و به میدان بروند که گویى خراشى هم بر بدنشان وارد نشده، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پى مى بریم.
د) احساس پوچى
گاهى ریشه نگرانى هاى آزاردهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى هدفى بودن آن است. ولى کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامه ها و حوادث زندگى را در همین خط مى بیند، نه از زندگى احساس پوچى مى کند و نه همچون افراد بى هدف و مردّد، سرگردان و مضطرب است.
هـ) قدرشناسى
عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسیدن به یک هدف زحمت زیادى را متحمّل مى شود، ولى کسى رانمى بیند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى کند، این ناسپاسى او را به شدّت رنج مى دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. امّا هنگامى که احساس کند کسى از کوشش هایش آگاه است و به آنها ارج مى نهد و پاداش مى دهد، دیگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟
و) سوءظن ها و توهّم ها و خیالات پوچ
یکى دیگر از عوامل نگرانى است که بسیارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند. ولى چگونه مى توان انکار کرد که توجّه به خدا و لطف بى پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد باایمانى است، این حالت رنج آور را از بین مى برد و آرامش و اطمینان جاى آن را مى گیرد.
ز) دنیاپرستى
دنیاپرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادّى، یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهى عدم دستیابى به رنگ خاصّى از لباس یا کفش و کلاه، یا یکى دیگر از هزاران وسایل زندگى، ساعت ها یا روزها و هفته ها فکر دنیاپرستان را ناآرام و مشوّش مى دارد.امّا ایمان به خدا و توجّه به آزادگى مؤمن که همیشه با زهد و پارسایى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادّى همراه است، به همه این اضطراب ها پایان مى دهد. هنگامى که روح انسان على وار آن گونه وسعت یابد که بگوید: دُنیاکُم عِندی لاَهوَنُ مِن وَرَقَة فی فَمِ جَرادَة تَقضَمُها: دنیاى شما در نظر من بى ارزش تر از برگ درختى است که در دهان ملخى باشد که آن را مى جود (نهج البلاغه ، خ 224)نرسیدن به یک وسیله مادّى، یا از دست دادن آن، چگونه امکان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فکر او ایجاد کند.
ح)وحشت از مرگ
عامل مهمّ دیگر براى نگرانى، ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسان را آزار مى داده است. از آنجا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر به خصوص هنگام بیمارى و جنگ و ناامنى وجود دارد، این نگرانى مى تواند عمومى باشد.
ولى اگر ما از نظر جهان بینى، مرگ را به معنى نیستى و پایان همه چیز بدانیم ـ همان گونه که مادّیون جهان مى پندارند ـ این اضطراب و نگرانى کاملاً بجاست و باید از چنین مرگى که نقطه پایان همه آرزوها و موفّقیّت ها و خواست هاى انسان است ترسید.
امّا هرگاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه اى به زندگى وسیع تر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضاى آزاد بشمریم، دیگر این نگرانى بى معنى است، بلکه چنین مرگى ـ هرگاه در مسیر اداى وظیفه بوده باشد ـ دوست داشتنى و خواستنى است.
البتّه عوامل نگرانى منحصر به اینها نیست بلکه مى توان عوامل فراوان دیگرى براى آن نیز شمرد، ولى باید پذیرفت که بیشتر نگرانى ها به یکى از عوامل فوق بازمى گردد.و هنگامى که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردد، تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دل هاست (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).(سوره رعد آیه 28)
افسردگی و یاس و نا امیدی در جامعه