دین و اندیشه

برخورد اسلام با برده داری

پرسش و پاسخ

سلام دو سوال دارم درباره برده داری:الف. زمان اولیه اسلام که برده داری وجود داشت میگن چرا اسلام اصلا از کنیزداری استقبال کرد؟؟ و چرا از کنیز خواستگاری نمی کردند و او را کنیز خانه خود نگه می داشتند؟ و اگه جواب بدیم اون موقع برده داری رواج داشته و اسلام نمیتونست رو این مسیله سکوت کنه میگن خوب چرا کنیز رو نگه می داشتن؟ب. و بعدش اینکه اگه زن کافر را موقعی اسیر میشد مانند حکم طلاق بود و با او ازدواج میکردند میگن زنان ایرانی که ان موقع اسیر میشدن که کافر نبودن شاید می خواستن با شوهر اولشان باشن نه اینکه اسیر بشن و بخوان با کسی که اسیرشان کرده یا… ازدواج کنن؟؟ ممنون.

در پاسخ به توضیحات زیر توجه کنید .الف. پاسخ پرسش اول۱. اسلام هرگزابداع کننده بردگى نبوده است، بلکه در حالى ظهور کرد که مساله بردگى سراسر جهان را فراگرفته بود، و با تار و پود جوامع بشرى آمیخته بود، آن چه غالبا مورد توجه قرار نمى گیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه اى وارد شود ریشه کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى که به یک بیمارى خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادى که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در این گونه موارد حتما باید از برنامه هاى زمان بندى شده استفاده کرد.
صریح تربگوئیم: اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مى داد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آن ها تلف مى شدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مى دادند، آن ها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسیله اى براى ادامه زندگى.اگر دریک روز و یک ساعت معین همه آزاد مى شدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر مى گشت که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مى آورد به همه جا حمله ور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد.
اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد.
۲. نظام های اجتماعی در هر دوران تابعی از مجموعه شرایط اقتصادی , سیاسی , فرهنگی و … می باشد. همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی و … در جهان حاکم است و شرایط اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده است . تا چند قرن پیش در تمامی جهان نظام برده داری روش مناسب برای اداره امور آن دوران بوده است ; به گونه ای که هیچ نظامی در شرایط آن روز امکان جایگزینی آن را نداشته است . از این رو مناسب ترین شیوه در شرایط آن روز, شیوه برده داری بوده است . بررسی زمینه های این موضوع بسیار وسیع و گسترده و از مجال این پاسخ خارج است . اسلام نیز با توجه به اینکه تغییر اساسی در سیستم اجتماعی آن روز نه ضروری بوده و نه ممکن , به اصل این مسائله صحه گذاشت , ولی با وضع قوانین در چند جهت حرکت کرده است :
۱- تأمین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق (بنده گرفتن) و تحریم آن جز در موارد خاص.
۲- وضع قوانین در جهت حمایت از حقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده .
۳- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود (مانند کفارات و شرایط عتق ). در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند و حتی مدت ها حکومت ((ممالیک )) بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان , بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی، مبلغ و مروج اسلام می شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگر راه آزادی بردگان را گشود و مسلما یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان , نقش اسلام در این زمینه بوده است .
کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند. آنان از کشورهای دیگر که در جنگ با مسلمانان اسیر می شدند, و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند, با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و مالکیت کنیز در حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردیدزیرا رابطه زن و شوهر بودن امر اعتباری و قراردادی است، نه یک امر حقیقی، حکم اسلام این است که زن به صرف اسارات در میدان جنگ از پیمان زناشوئی قبلی خود رها می شود، زیرا زنان اسیری که قبلا شوهردار بوده اند و شوهران آنان غالبا در جنگ کشته می شده اند، جز ایجاد محدودیت برای آنان دیگر هیچ سودی برای آنها نداشته، از این رو ماندن زن بر سر این پیمان جز زیان هیچ نفعی به همراه نداشت. در حالی که اگر با اسارات تمام پیمان ها و قرارهای قبلی فسخ شود، زن در دوران اسارات فرصت زندگی در شرایط انسانی برایش فراهم می شود، و زمینه نفع معنوی که عبارت از پذیرش ایمان و اطاعت خداوند باشد برای او مهیا می گردد.
به طور کلی اسلام برای حلال شدن زن و مرد نامحرم به یکدیگر یکی از سه راه را مقرر فرموده است:
۱ – عقد ازدواج، اعم از دائم و موقت،
۲ – مالک شدن زنی از راه خریدن یا ارث بردن و مانند آن،
۳ – تحلیل مالک کنیز به طوری که، کنیزش را همسر خود قرار دهد.
در آیات ۶ ،۷، و ۸ سوره مؤمنون آمده است: مؤمنان رستگار کسانی هستند که دامان خود را از آلودگی و بی‌عفّتی نگه می‌دارند و تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره‌گیری از آن‌ها ملامت نمی‌شوند. هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است.(۱) بنابر این بهره جنسی مرد از زن و زن از مرد از طریق ازدواج (دائم و موقت) یا از طریق کنیز حلال است و در غیر این صورت‌ها حرام است.
فرض دوم و سوم در زمانی بود که غلام و کنیز در جوامع بشری وجود داشته، ولی مدت زیادی است که غلام و کنیزی از بین رفته و احکام بردگی فقط در کتب فقهی مطرح است.
در خصوص استدلال به حقانیت احکام اسلام مربوط به اسیران زن لازم است به چند نکته توجه شود:
۱. تفکیک میان حقایق وحقوق
حقایق امور کشف شدنی است و قابل تغییر و تبدیل نمی باشد، واقعیات در متن هستی وجود دارد. این حقایق قابل استدلال مستقیم و یا غیر مستقیم عقلانی واقع می شوند و حقانیت آن ها از این طریق اثبات می گردد.
اما حقوق امور اعتباری اند که در متن هستی به صورت مستقیم وجود ندارد بلکه تابع اعتبار اندیشه و فکر دیگران است که تحقق می گیرد و به عنوان یک قانون و دستور العمل ظهور و بروز پیدا می کند. امور مربوط به بردگی و احکام آن از مسائل اعتباری است که به لحاظ منافع و مصالح مورد اعتبار واقع می شود. این امور به صورت مستقیم با برهان عقلی مورد استدلال واقع نمی شود، بلکه پیامدها و چشم اندازهای رفتار براساس قوانین، مورد سنجش واقع می شود که اگر نتایج آن مفید بود، اعتبار پیدا می کند و قانون منطقی و عقلی به حساب می آید.
۲. جهت گیری کلی احکام اسلامی برای فضا سازی معنوی و دینداری:
مبانی احکام اسلامی ایجاد فضای مناسب برای هدایت و تربیت انسان است. پس احکام اسلامی در جهت گیری کلی به صورت منسجم اصل هدایت و خداپرستی را به عنوان هدف نشانه گیری کرده است. در چنین فضای عزت و حرمت نهائی از آن خداپرستان است.
۳. توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی زمان قدیم:
در قدیم که فرهنگ بردگی به عنوان یک هنجار اجتماعی در سراسر جهان پذیرفته شده بود، رنج بردگی اگر چه سنگین بود ولی به دلیل این که یک هنجار بود قابل تحمل بود. اسلام با ایجاد شرایط و محدودیت نسبت به صاحبان برده شرایط حداقلی انسانی را برای بردگان فراهم کرد، بنابراین تحمل بردگی در سایه قانون اسلام راحت و آسان می نمود، در واقع می توان گفت که اسلام بدون غوغا و اغوا، با صداقت و جدیت زمینه زندگی انسانی بردگان را به سرعت فراهم کرد.
با توجه به این سه مقدمه، می گوییم که بردگی با شرایط مطرح شده در اسلام، وضعیت مناسب و عادلانه است و هیچ راهی به ویژه در زمان قدیم بهتر و مناسب تر از آن وجود نداشته و ندارد. زیرا اسارات مردان و زنان کفار در میدان جنگ، اولا فرصت حیات و زندگی برای آن ها را فراهم می کند، به همین جهت کشتن اسیر در اسلام جایز نیست.
ثانیا، نگهداری اسیر در درون خانه مسلمان باعث تعامل های مختلف از جمله موجب انس و الفت روانی می گردد و در این راستا زمینه مناسب گرایش زنان به اسلام را فراهم می کند که در واقع توفیق برای هدایت است، و هدف اصلی اسلام نجات حقیقی انسان است، با این برنامه شرایط نجات واقعی اسیر (که عبارت از ایمان آوردن باشد) فراهم می شود.
کنیز در فضای فرهنگ اسلامی با برخورد مناسب به گونه ای که سفارش شده به کنیزان خود نگویند «کنیزم» بلکه بگویند «یا فتاتی» کاملا از نظر عاطفی و روانی حالت الفت و انس در او ایجاد میشود که زمینه نجات و رهایی او را از کفر فراهم می کند، با این وضع او سعادت حقیقی و جاودانگی خود را به دست می آورد. ثانیا با توجه به شرایط و هنجارهای زمان قدیم که مساله کنیز و بردگی به یک هنجار اجتماعی جهانی تبدیل شده بود و با توجه به وضعیت مناسب که از سوی مسلمین درباره بردگان بوجود آمده بود، تحمل کنیزی دشوار نبود بلکه یک هنجار و نورم بود، جالب است بدانید در جوامعی که تبعیض نژادی حاکم است و فقط از انسان های طبقه ضعیف، جهت کارهای سخت بهره کشی می کند به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند با این طبقه همبستر شوند. بنابراین گاهی کنیزان به همبستری با صاحبان خود احساس افتخار می کردند .چنین وضعیتی برای اسیران جنگی نوعی فرصت برای هدایت و خداپرستی بود. لازم است بدانیددین مقدس اسلام قبل از این که قانون لغو بردگی مطرح شود، راه‌های زیادی برای آزادی بردگان پیشنهاد کرده و مسلمانان را تشویق جدی برای آزاد نمودن بردگان کرده است. بجاست بدانیم که مادر برخی از ائمه ما کنیز بوده اند, حتی مادر امام زمان (عج ) نیز کنیزی رومی بوده است . سخن در این مقوله بسیار گسترده می باشد. اما توجه به این نکته مهم است که تنها عاملی که در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و کنیز) است موردی است که کسانی در جنگ با اسلام به عنوان دین حق اسیر شده باشند و پرواضح است کسی که به خداوند رحمان کفر ورزیده است و باز به این حد هم بسنده نکرده است بلکه با دین حق مبارزه می نماید. آیا حق حیات برای این گروه قائل شدن , جز از روی تفضل الهی است ؟! معذ لک , اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده، کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و در معرکه جنگ روا ندانسته است , لکن باید این افرادی که از آزادی عمل خود سوء استفاده نموده علیه دین خدا قیام نموده در نبرد علیه دین خدا و مؤمنین به آن شرکت جسته است , دایره فعالیت هایشان و آزادی آنها محدود گردد. با وجود این آموزه های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان ارائه نموده است و برای تحقق این آموزه ها نیز پاداش بسیار زیادی قرار داده است .
برای مطالعه بیشتر ر . ک :
۱- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج ۶ (عربی) ج ۱۲ (فارسی) ، ذیل آیت ۱۱۶ تا ۱۲۰ (سخنی درباره بردگی و بردگی گرفتن)
۲- اسلام و مسأله آزادی , بردگی , موسوی زنجانی
۳- از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم , حجتی کرمانی
۴- فرآورده های دینی , ناصر مکارم
۵- برده داری در روم باستان , بیدار فکر
۶- حقوق بشر, اسدالله مبشری
۷- نگاهی به بردگی , محمد علی گرامی
۸- بردگی در اسلام , صادق ایرجی
ب. پاسخ پرسش دوم
۱. در پى جنگ با کافران اگر اسیرانى گرفته شوند به دلیل کفر و ستیزه گرى سزاوار قتل مى باشند. اما از آنجا که بسیارى از اسیران به پیروى از سردمداران در جنگ شرکت کرده اند و از آگاهى کافى برخوردار نبودند، از قتل آنان صرف نظر مى شود و نگهدارى آنان با شرایط خاص به صورت اسارت مطرح مى شود که یکى از شیوه هاى اسارت، به کارگیرى آنان به صورت «برده و کنیز» است که این روش نسبت به نگهدارى در اردوگاه ها از مزایاى فراوانى برخوردار است. زیرا در چرخش کارهاى روزمره جامعه نقش فعال دارند و به دلیل آمیختگى با مسلمانان با فرهنگ اسلام آشنا مى شوند و رفته رفته به بهانه هاى مختلف از قبیل کفاره روزه و… آزاد مى شوند. اما باید دانست این حکم مربوط به کافران محارب است که در برابر مسلمانان به جنگ پرداخته اند. و اسارت زنان کافر حربى موجب مى شود زوجیت آنان قبل از جنگ و اسارت منحل شود اما اگر به اجازه مولى خود بعد از اسارت ازدواج کنند، مولى حق همبسترى با آنان را ندارد. براى آگاهى بیشتر ر.ک: ۱- اسلام و مسأله آزادى، بردگى، موسوى زنجانى ۲- حقوق بشر، اسدالله مبشرى ۳- نگاهى به بردگى، محمدعلى گرامى
۲. خداوند درآیه ۲۴ سوره نساء چنین می فرماید :وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (۲۴)ترجمه: و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را که مالک شده اید، اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرر داشته و زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد) براى شما حلال است، که با اموال خود آنها را اختیار کنید در حالى که پاکدامن باشید و از زنا خوددارى نمائید، و زنانى را که متعه مى کنید مهر آنها را، واجب است بپردازید و گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه با یکدیگر توافق کرده اید بعد از تعیین مهر، خداوند دانا و حکیم است.
به طور کلی از نظر اسلام ازدواج با زنان شوهردار از هر مذهب و ملتی ممنوع است. تنها استثنایى که به این حکم خورده است در مورد زنان غیر مسلمانى است که به اسارت مسلمانان در جنگها درمى آیند، اسلام اسارت آنها را بمنزله طلاق از شوهران سابق تلقى کرده، و اجازه مى دهد بعد از تمام شدن عده آنها با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود (إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ).
ولى این استثناء، به اصطلاح، استثناى منقطع است، یعنى چنین زنان شوهردارى که در اسارت مسلمانان قرار مى گیرند رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شد، درست همانند زن غیر مسلمانى که با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه کفر) قطع مى گردد، و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت.
از اینجا روشن مى شود که اسلام به هیچوجه اجازه نداده است که مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب دیگر ازدواج کنند، و به همین جهت، عده براى آنها مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشویى با آنها جلوگیرى نموده است.
فلسفه این حکم در حقیقت این است که این گونه زنان یا باید به محیط کفر بازگشت داده شوند، و یا بدون شوهر هم چنان در میان مسلمانان بمانند و یا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج دیگرى نمایند، صورت اول بر خلاف اصول تربیتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است، بنا بر این تنها راه همان راه سوم است.
_________________________________
تفسیر نمونه، ج ۳، ص: ۳۳۴

برخورد اسلام با برده داری

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا