دین و اندیشه

حجت ، حجت الله و اتمام حجت

پرسش و پاسخ

امام زمان چگونه بر ما حجت هستند؟ یعنی خداوند در روز قیامت، چگونه به وسیله امام زمان بر ما احتجاج می‌کنند؟ بنده اصلا امام زمان را ندیده ام و احساس نکرده ام. خدا چگونه انتظار دارد چنین شخصی که ندیده ام برای من حجت الله باشد؟

اتمام حجت الهی بر اساس تصورات ما نبوده و بر روال و قاعده حکمت الهی است.احتمال اینکه ما نظریه ای برای انجام یک کار بهتر از نظر الهی داشته باشیم. احتمالی بعید و غیر قابل قبول است. ارسال پیامبران علیهم السلام و نزول کتب شریفه آسمانی و هشدار نسبت به غافل نشدن از دشمن واقعی یعنی شیطان … از موارد تام اتمام حجت الهی است. در کنار لزوم عقلی پذیرش عقل باید دانست هیچ لزوم عقلی اتمام حجت فردی برای هر شخص به تنهایی وجود ندارد.
« حجّت » در لغت به معنی برهان و دلیلی است که با آن حریف را قانع و یا دفع می کنند . حجت در اصل از ماده حج به معنى قصد مى باشد و به جاده و راه که مقصود و منظور انسان است، محجه گفته مى شود، و به دلیل و برهان نیز حجت، اطلاق مى گردد، زیرا گوینده قصد دارد به وسیله آن مطلب خود را براى دیگران ثابت کند.
2. « حجه بالغه » به معنای دلیل گویا و رسا و نافذ است و در ایه 149 سوره مبارکه انعام ذکر شده است : « قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّه الْبَالِغَه فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ » (انعام/149)
«بگو: دلیل رسا برای خداست و اگر او بخواهد همه شما را (به اجبار) هدایت می¬¬کند.»
با توجه به معنى بالغة (رسا) روشن مى شود که دلائل خداوند براى بشر از طریق عقل و نقل و بوسیله دانش و خرد، و همچنین فرستادن پیامبران، از هر نظر روشن و رسا است، به طورى که جاى هیچگونه تردید براى افراد باقى نماند، و به همین دلیل خدا پیامبران را معصوم از هر گونه خطا و اشتباه قرار داده تا هر گونه تردید و دودلى را از دعوت آنان دور سازد.
حضرت رسول صلی‌الله علیه‌وآله در تفسیر این آیه فرمود: که روز قیامت خداوند به بنده‌اش می‌فرماید: آیا در دنیا عالِم بودی؟ اگر بنده بگوید آری، می‌فرماید پس چرا به علم خود عمل نکردی؟ اما اگر بگوید جاهل بودم، می‌فرماید پس چرا تعلم نکردی که به علم آموخته‌ات عمل کنی؟ و این گونه با او محاجّه و استدلال می‌فرماید و این همان حجّت بالغه است.
تفسیر نمونه، ج 6، ص: 24
فقراتی کوتاه از زیارت جامعه با شرح کوتاهی از آیه الله ضیاء آبادی :
وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى ِ وَ مَعَادِنِ حِکْمَةِ اللَّه
«سلام بر حجّت‌های خدا بر مردم دنیا و آخرت و ابتدا و معدن‌های حکمت خدا».
معنای حجّت و حجّة الاسلام‌
حجّت یعنی دلیل و برهان و قاطع عذر ؛چون آنچه راه عذر را می ‌بندد و انسان نمی ‌تواند در مقابل آن، برای تخلّف از قانون عذری بیاورد، دلیل و برهان و حجّت است.این‌که به آقایان علما حجّة الاسلام می ‌گوییم، از این نظر است که آن بزرگوارانی که واقعاً علمای ربّانی هستند، در حقیقت، حجّت اسلامند؛یعنی، از جهت علوم دینی که دارند و بر اساس علمشان از رذایل اخلاقی مطهّر و به فضایل آراسته گشته و عملاً در مسیر تقوا و زهد و ورع سرمشق مردم شده‌‌اند،دلیل بر حقّانیّت دین اسلامند و اسلام می‌تواند به وجود آن‌ها در عالم احتجاج* ‌و استدلال کند و بگوید: دلیل این‌که من می‌ توانم انسان‌های با فضیلت تحویل بدهم، امثال فلان عالم است. یعنی می‌شود در دنیا آن‌ها را معرّفی کرد و نشان داد که اگر مکتب دین قادر به پرورش انسان‌های با فضیلت نبود، این چنین افراد پاک از آن بیرون نمی‌آمدند.
وجود این‌ها دلیل است بر این‌که اسلام مکتب انسان پرور و آدم ‌ساز است . اگر واقعاً در میان عالمان دین افرادی این چنین باشند (که اِن شاء الله هستند) که هم از جهت علمی هم از حیث تقوا، ورع، عدالت و دیگر فضایل نفسانی خود را تهذیب کرده‌اند؛ همین‌ها حقّاً دلیل و حجّت و برهان برای حقّانیّت اسلام هستند.البتّه، ما به القاب و عناوینی که در زمان ما از باب تعارف رایج شده است کاری نداریم.بیشتر الفاظ و کلمات در میان ما معنای واقعی خودشان را از دست داده‌اند.
حجّة الاسلام به معنای واقعی کلمه
حجّة الاسلام به معنای واقعی کلمه، وجود اقدس امام امیرالمؤمنین علی‌‌ و فرزندان معصوم آن‌حضرت علیهم السلام هستند.خود قرآن نیز امیرالمؤمنین علیه السلام را شاهد و دلیل بر نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معرّفی می ‌کند:
]وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ[؛[1]مردم کافر می ‌گویند تو رسول نیستی؛ بگو شاهد بر رسالت من دو چیز است : یکی ذات اقدس خدا که به دست من معجزات را ظاهر می‌سازد؛ همین کتابی که بر زبان من، که یک فرد امّی هستم، جاری شده است، شهادت خداست بر رسالت من و دیگر:
]…مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ[؛
آن کسی که تمام حقایق این کتاب در وجود او تحقّق یافته است.یعنی علی‌‌ علیه السلام که پرورش یافته در مکتب من و تجسّم بخش محتویات کتاب من است، دوّمین شاهد بر رسالت من است که اگر من رسول مبعوث از جانب خدا نبودم، اگر این کتابی که آورده‌ام کتاب آسمانی نبود،مانند علی علیه السلام از دامن من و این کتاب به دنیا تحویل داده نمی‌شد که تمام سجایای* انسانی در درجه‌ی اعلیََ در وجود او مشهود و عیان است. بنابراین،آیا او شاهد کافی نیست بر این‌که من نبیّ و رسول مبعوث از جانب خدا هستم؟
قرآن و دیگری محصول مکتب قرآن،یعنی مصداق ]…مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ که با تمام وجودش تجسّم بخش به حقایق آسمانی قرآن است. لذا علی علیه السلام به معنای واقعی کلمه حجّة الاسلام و حجّة النّبوّة و حجّة الرّسالة و حجّة القرآن است.در درجه‌ی اوّل، علی امیرالمؤمنین‌‌‌‌‌ علیه السلام و ائمّه‌ی معصومین‌ علیهم السلام حجّة الاسلامند و در درجه‌ی بعد، ریزه‌ خواران خوان نعمتشان و تربیت‌یافتگان مکتبشان از علمای ربانی حجّة ‌الاسلامند. البتّه، ما از آن نظر که در بیانات خودشان، از خودشان تعبیر به حجّة الاسلام نکرده‌اند، مجاز نیستیم که عنوان حجّة الاسلام به آن بزرگواران اطلاق کنیم، بلکه همان ‌گونه که خودشان فرموده‌اند حجّة الله هستند و ما هم به تعلیم خودشان می‌ گوییم :
(السَّلامُ عَلَی حُجَجِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ)؛
سلام بر آن‌ها که حجّت و برهان و دلیل مبعوث از جانب خدا هستند و قاطع عذرند؛ یعنی، خدا خواسته است راه عذر را بر بندگان ببندد تا کسی نگوید: من خبر نداشتم که دین و شریعتی در عالم هست و همچنین راهی برای به دست آوردن دین و شریعت نداشتم تا عمل کنم. آری،برای این‌که راه این عذر بسته شود،خداوند حکیم لطف کرده و راهنمایان معصوم از جانب خود برانگیخته است تا دین و شریعت خدا را به مردم برسانند؛ لذا هیچ عذری در پیشگاه خدا برای تخلّف از دین نداریم.آیا می‌توانیم بگوییم: من نمی‌دانستم آن کسی که مدّعی نبوّت یا امامت است، در ادّعا صادق است یا نه ؟ عالم به احکام خدا هست یا نه ؟ آیا اشتباه نمی‌کند؟ آیا مقهور شهوات نفسش واقع نمی‌شود؟این‌ها عذرهایی است که ممکن است انسان برای خودش بتراشد ولی برای بستن راه این عذرها خدا هادیان عالم به احکام و معصوم از خطا را همراه با آیات بیّنات* و خوارق عادات، که شاهد صدق گفتارشان باشد، به عنوان مبلّغ دین معرّفی کرده است؛ یعنی:
هم علمشان مطابق با واقع است هم عقلشان حاکم بر شهواتشان است.نه کمترین سهو و خطا و اشتباه عارض ادراکاتشان می ‌شود نه کوچک‌ ترین مقهوریّت در مقابل شهوات نفسانی دامنگیر عقلشان می ‌گردد. به همین جهت است که انبیاء و امامان علیهم السلام))حجّت‌های خدا و قاطع عذر بندگان خدا هستند؛ یعنی، ما دیگر نمی‌ توانیم هیچ گونه عذری برای تخلّف از دین بیاوریم؛زیرا هم عقل داریم و با آن مصالح و مفاسد را تشخیص می ‌دهیم، هم دارای اراده و اختیار و آزادی در مقام عمل هستیم.از آن طرف، انسان‌های معصوم از خطا و عالم به حقایق احکام خدا را برای ابلاغ شریعت و هدایت به صراط مستقیم سعادت در میان ما قرار داده‌اند. بنابراین، اگر بگویند چرا اطاعت نکردی،ما چه عذری می‌توانیم بیاوریم؟امامان (علیهم السلام)علاوه بر داشتن صفت عصمت (که هرگز عقلشان مقهور شهوات نفسشان قرار نمی‌گیرد)دارای علم لدنّی نیز هستند؛یعنی، علمشان از طریق اکتساب از بشر حاصل نمی ‌شود که احتمال اشتباه و خطا در آن برود، بلکه مستقیماً از جانب خالقشان به آن‌ها افاضه* می ‌گردد و از لحظه‌ی تولّدشان، بلکه در رحم مادرانشان هم که بوده‌اند، مشمول لطف خاصّ و افاضه‌ی حضرت حقّ بوده‌اند.
نمونه‌ای از این واقعیّت در قرآن در مورد حضرت مسیح، عیسی‌بن مریم‌‡ آمده است که از ساعت اوّل ولادت لب به سخن گشوده و اظهار نبوّت و آگاهی از حقایق آسمانی کرده است:
]قالَ إنِّی عَبْدُ اللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا‌[؛[2]گفت: من بنده‌ی خدا هستم و خالقم به من کتاب داده و پیامبرم ساخته است. در حالی که کودک نوزاد اصلاً قادر به تلفّظ نیست، تا چه رسد به این که ادراک حقایق آسمانی کرده اظهار نبوّت کند.
آری، اعتقاد حقّ ما شیعه‌ی امامیّه این است که امامان‌ (علیهم السلام)از مادر که متولّد می‌ شوند، به اذن خدا احاطه‌ی علمی به حقایق عالم دارند و معصوم از هر گونه خطا و عصیانند و حجّت خدا درمیان آدمیان.
علّت غیبت حضرت مهدی(عَجَّلَ اللهُ تَعــالی فَرَجَهُ الشَّریفَ)
اکنون حجّت خدا روی زمین و درمیان بشر حضرت امام حجّة بن‌الحسن المهدی ـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََالیََ فَرَجَهُ الشَّریفَ ـ است که دلیل و برهان بر دین و قاطع عذر بندگان خداست تا نگویند اگر حجّت آسمانی معصوم در دسترس ما بود، ما دنبالش می‌ رفتیم.آری، اگر خدا آن امام معصوم (علیهم السلام)را خلق نکرده بود، مردم بر خدا حجّت داشتند، نه خدا بر مردم؛یعنی، می‌توانستند اعتراض کنند و بگویند: خدایا،تو ما را بی ‌رهبر معصوم گذاشتی و ما راه را پیدا نکردیم. ولی خدا حجّت را خلق کرده و او هم الآن زنده و آماده است و غیبت او به علّت صلاحیّت نداشتن بشر در پیروی است.
]…لِئَلاّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّة…[؛[3]برای این‌ که مردم بر خدا حجّت نداشته باشند و عذر نداشتن رهبر معصوم نیاورند، او حاضر و آماده است. شما از خود صلاحیّت و اهلیّت نشان دهید تا میان شما بیاید و وقتی آمد، دنبالش حرکت کنید و به سعادت ابدی برسید؛ولی شما دارای چنین آمادگی نیستید؛ شاهدش این ‌که یازده امام از پدرانش میان شما آمدند و شما آن‌ها را کشتید.فرق علی علیه السلام را با شمشیر شکافتید، جنازه‌ی مسموم امام ‌حسن علیه السلام را تیر باران کردید و بدن قطعه‌قطعه‌ی حسین علیه السلام را زیر سم اسب‌ها لگدمال کردید. ابوبکر و عمرها و معاویه و یزیدها را روی سر نشاندید. خدا می‌ گوید : شما جامعه‌ی بشر امتحان خود را داده‌اید. دیگر نمی ‌توانید عذری بیاورید و از من گلایه‌ای داشته باشید که چرا رهبر معصوم برای ما خلق نکردی ؟ خلق کردم. چرا در میان مردم ظاهر نکردی ؟ ظاهر کردم . نه یکی و نه دوتا و نه سه تا . یازده امام معصوم میان شما ظاهر کردم،ولی شما همه را یا با شمشیر کشتید یا مسموم کردید و یا در زندان از بین بردید. این آخرینشان است؛ اگر در میان شما ظاهر شود،او را هم می‌ کشید و اگر او کشته شود، نظام عالم مختلّ می ‌شود و لذا برای حفظ نظام عالم باید زنده و غایب از شما باشد تا روزی که صلاحیّت در شما پیدا شود. آن روز او ظاهر می ‌شود.
حاصل آن که، هم قرآن موجود است و حاضر، هم مجری قرآن زنده است و حاضر. نقص از شماست که آمادگی پیروی از او را ندارید. به گفته‌ی مرحوم خواجه نصیر طوسی(ره):
(وُجُوُدُه لُطْفٌ وَتَصَرُّفُهُ لُطْفٌ آخَرٌوَعَدَمُهُ مِنّا)؛
«وجود امام لطف خداست و تصرّفش در عالم لطف دیگری و عدم تصرّفش از ناحیه‌ی ماست [این ما هستیم که از خود صلاحیّت نشان نمی‌دهیم]».
کوتاهی مردم کوفه در حمایت از امام زمان خود
مردی در بین راه کربلا به امام حسین علیه السلام گفت : آقا،دل‌های مردم کوفه با شماست ولی شمشیرشان نیز آماده‌ی فرود آمدن بر شماست .اهل کوفه شیعه بودند، دوستدار خاندان علی علیه السلام بودند؛ ولی بدبخت‌ها آماده‌ی دفاع از حجّت زمان نبودند،بلکه با دست خودشان امامشان را قطعه‌قطعه کردند؛ همان‌ها که مانند ما (بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی) هم می‌گفتند و روز دوازدهم محرّم در کوفه مردانشان بر سر و سینه‌ی خود می ‌زدند و زنانشان موهای سرشان را می‌کندند؛یعنی، دوستدار خاندان علی علیه السلام بودند، امّا آماده‌ی دفاع از آن‌ها نبودند.وضع امام زمان عجل الله فرجه الشریف نیز اکنون چنین است. مردم محبّ آن‌حضرت هستند و در فراقش گریه می‌کنند و دعای ندبه و اشعار عاشقانه می‌خوانند؛ امّا اگر بیاید با او همان‌گونه رفتار می‌کنند که با پدرانش کردند.او 313 نفر جانباز واقعی می‌ خواهد.اگر پیدا بشوند، می‌‌آید؛ امّا 313 نفری که هر نفرش بتواند امّتی را حرکت دهد و کشوری را اداره کند؛ حاصل آن‌که:
(لِلّهِ الْحُجَّة الْبالِغة)؛
«خدا بر بشر حجّت دارد».
با نصب امام معصوم اتمام حجّت کرده و راه عذر را به روی بشر بسته است. نه در دنیا می‌تواند به خدا اعتراض کند نه در عالم آخرت. الآن حجّت معصوم بیش از هزار و صد سال است که در میان شماست؛ از همین هوای شما استنشاق می‌کند، زیر همین آسمان شما زندگی می ‌کند، روی همین زمین شما در رفت ‌وآمد است و در عین حال، از شما آمادگی نمی‌بیند تا در میانتان ظاهر شود.
اهل بیت ( ( علیهم السلامدر دنیا و آخرت بر ما حجّتند
(اَلسَّلامُ عَلَی حُجَجِ اللهِ عَلَی اَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة وَ الْاُولَی)؛
حجّت بودن اهل بیت (علیهم السلام)بر مردم دنیا روشن است . در آخرت نیز حجّت بودنشان معلوم است و به اذن خدا فرمانروای محشرند. آنجا (قَسیمُ النّارِ وَ الْجَنَّة) امیرالمؤمنین علیه السلام است. شفیعه‌ای که شفاعتش ردّ ندارد، صدّیقه‌ی کبریََ، قرّة العین رسول، حبیبه‌ی ربّ‌العالمین، است. آن دری از درهای بهشت که بیش از سایر درها به روی اهل محشر باز است و پرجمعیّت‌ترین است، باب‌الحسین است.
(صَلَّی اللهُ علیک یا مولانا یا ابا عبدِالله الحسین)؛
امّا مقصود از حجّت بودنشان در «اُولیََ» چیست که در جمله‌ی زیارت آمده:
(السَّلامُ عَلَی حُجَجِ اللهِ عَلَی اَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَة وَ الْاُولَی)؛
برای کلمه‌ی «اُولیََ» معانی مختلف گفته شده است؛ بعضی احتمال داده‌اند که مراد دوران رجعت باشد، از آن نظر که نسبت به عالم آخرت دوران ابتدا و اوّل است و برخی گفته‌اند: اعصار گذشته از انبیاء‌ (علیهم السلام) و امّت‌های پیشین مراد است که اهل بیت حضرت خاتم‌الانبیاء ‌ (علیهم السلام ) حجّت بر آن‌ها از آدم تا خاتم نیز بوده‌اند؛ همچنان که درباره‌ی حضرت صدّیقه‌ی کبریََ‌ (س) آمده است:
(هِیَ الصِّدّیقَة الْکُبْرَی وَ عَلَی مَعْرِفَتِها دارَتِ الْقُروُنُ الْاُولَی)؛[4]«پیشینیان، از پیامبران و امّت‌هایشان، بر محور معرفت آن نور خدا می‌چرخیده‌اند».
احتمال دیگر این که، مراد از «اولیََ» عالم ذرّ باشد که عالمی قبل از این عالم بوده و گفته شده آنجا از آدمیزادگان اقرار به ربوبیّت خدا و نبوّت خاتم‌الانبیاء صلی الله علیه و آله و ولایت علیّ‌ مرتضی علیه السلام گرفته‌اند و ما از چگونگی آن آگاهی نداریم و شاید بهتر این باشد که بگوییم: ما اجمالاً می‌دانیم که در رتبه‌ی متقدّم بر این عالم طبع، عالمی یا عوالمی وجود دارد و ما از تفاصیل آن عوالم اطّلاعی نداریم و همین قدر معتقدیم که ائمّه‌ی هدیََ (علیهم السلام) حجّت بر آن عوالم نیز هستند. به طور گذرا از کنار این جملات عبور می‌کنیم، چون تفصیل مطالب را مجالی نیست.
انبیاء و اولیا چون حقّ را دیده‌اند،هیچ اختلافی با هم ندارند.
—————————————–
* احتجاج: حجّت و دلیل آوردن.
[1]ـ سوره‌ی رعد، آیه‌ی 43.
* سجایا: جمع سجیّه، خُلق‌ها،خوی‌‌ها.
* بیّنات: جمع بیّنه به معنی دلیل روشن.
* افاضه:بهره دادن،فیض رسانیدن.
[2]ـ سوره‌ی مریم،آیه‌ی30.
[3]ـ سوره‌ی نساء،آیه‌ی165.
[4]ـ بحارالانوار،جلد43،صفحه‌ی105.

حجت ، حجت الله و اتمام حجت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا