دین و اندیشه
علت جواز چند همسری برای مرد
تقریبا هیچ زنی زیر بار نمیرود که شوهرش غیر از او زن دیگری داشته باشد با این حال چطور دین ما و قرآن سخن از تعدد زوجات میزند و چه بسا سفارش به آن میکند و در صورت عدم عدالت به یک زن بسنده کردن را دستور میدهد؟ واقعا چه توجیهی دارد؟ طوری که هر زنی را قانع کند.
برنامهها و احکام الهی، منطبق با فطرت و احتیاجات و نیازهای واقعی بشر جعل شده است که اگر انسان خردمند با دقت نظر در آن اندیشه کند قطعاً به بسیاری از آنها پی میبرد. از جمله این احکام که مورد اتفاق شیعه و سنی میباشد؛ تجویز تعدّد زوجات و چند همسری است که به طور یقین خداوند حکیم، با در نظر گرفتن تفاوت ساختمان بدن و نیازهاى جسمی و روانى مردان و زنان و ارگانیسم بدنی و روانی دو طرف، آن را تشریع نموده و در قرآن کریم فرموده است: « وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُواْ فىِ الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنىَ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَالِکَ أَدْنىَ أَلَّا تَعُولُوا»؛[1] و اگر میترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید. این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى میکند.کلمه «مَثنى» بر وزن «مفعل» است و کلمه «ثُلاث» و «رُباع»، بر وزن «فعال» است، و این دو وزن (مفعل و فعال) در باب اعداد، دلالت بر تکرار ماده میکند. در نتیجه، معناى «مثنى»، دو تا دو تا و معناى «ثلاث»، سه تا سه تا و معناى «رباع» چهار تا چهار تا است و چون خطاب در آیه به تمامى مردم است،
نه به یک نفر، لذا هر یک از این سه کلمه را با حرف «واو»، از دیگرى جدا کرد تا تخییر را برساند و این معنا را افاده کند که هر یک از مؤمنان اختیار دارند در اینکه دو یا سه و یا چهار نفر همسر براى خود انتخاب کنند، از آنجا که تمام مردم در اینجا مخاطب مى باشند، عددهاى «دو»، «سه» و «چهار» باید در قالب کلماتى ادا شوند که بیانگر تکرار است که آن کلمات عبارتند از: «مثنى»، «ثلاث» و «رباع».[2]البته قرآن کریم، گرفتن چند همسر را مشروط به رعایت عدالت، بین همسران قرار داده است و با جمله «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»، آن را تعدیل نموده و در محور اعتدال، و میانهروى در زندگى قرار داده است، چنانچه بیم آن رود که نتوانند به این شرط عمل نمایند، تنها باید به یک همسر اکتفا کنند.[3]
بدون تردید «عدالت» در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است، چه کسى میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود او است از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همین دلیل، رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه دیگر میفرماید: «شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید».[4] زیرا محرّک و انگیزههای تمایل قلبی؛ مانند زیبایی، کمالات دینی و شخصیتی یک زن همگی بیرونی و خارج از اختیار مرد است و چیزی که خارج از اختیار انسان باشد مورد تکلیف واقع نمیشود.بنا بر این، محبتهاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظّف به آن است رعایت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است.[5]از این بیان روشن میشود: کسانى که خواستهاند از ضمیمه کردن آیه «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» به آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ» چنین نتیجه بگیرند که تعدّد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است؛ زیرا در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند؛ زیرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است،
عدالت در تمایلات قلبى است، و این از شرایط تعدّد زوجات نیست و آنچه از شرایط است عدالت در جنبههاى عملى است.[6] گواه بر این موضوع ادامه آیه است: «تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید»؛[7] یعنى اکنون که نمیتوانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید.[8]با توجه به مطالبی که ذکر شد؛ مقصود از این عدالت -که شرط گرفتن چهار زن میباشد- این است: دادن نفقه به هر یک از همسران در حدّ شأن آنها، رعایت مساوات در مسائل زناشویی و همخوابگی[9] و رفتار نیکو و گشادهرویی[10] به همه همسران بدون فرق گذاشتن بین آنها، نه اینکه نسبت به برخی ابراز احساسات و محبّت نماید و نسبت به برخی دیگر کاملاً بیاعتنا یا کم توجّه باشد.
__________________________________
[1]. نساء، 3.
[2]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 167 – 168، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق: بهبودی، محمد باقر، ج 3، ص 332، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق.
[4]. «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»؛ نساء، 129.
[5]. مکارم شیرازى،ناصر،تفسیرنمونه، ج 3، ص 255،
[6]. همان، ص 255 – 256؛ و ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج 1، ص 212 – 213، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول، 1418ق.
[7]. «فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ»؛ نساء، 129.
[8]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 256.
[9]. ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، صراط النجاة (المحشّٰی)، گردآورنده: عاصی عاملی، موسی مفید الدین، ج 3، ص 253، مکتب نشر المنتخب، قم، چاپ اول، 1416ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، استفتاءات جدید، محقق و مصحح: علیاننژادی، ابوالقاسم، ج 1، ص 246، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ دوم، 1427ق.
[10]. محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، محقق و مصحح: ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، ج 24، ص 609، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1405ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 31، ص 182، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق.
نه به یک نفر، لذا هر یک از این سه کلمه را با حرف «واو»، از دیگرى جدا کرد تا تخییر را برساند و این معنا را افاده کند که هر یک از مؤمنان اختیار دارند در اینکه دو یا سه و یا چهار نفر همسر براى خود انتخاب کنند، از آنجا که تمام مردم در اینجا مخاطب مى باشند، عددهاى «دو»، «سه» و «چهار» باید در قالب کلماتى ادا شوند که بیانگر تکرار است که آن کلمات عبارتند از: «مثنى»، «ثلاث» و «رباع».[2]البته قرآن کریم، گرفتن چند همسر را مشروط به رعایت عدالت، بین همسران قرار داده است و با جمله «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»، آن را تعدیل نموده و در محور اعتدال، و میانهروى در زندگى قرار داده است، چنانچه بیم آن رود که نتوانند به این شرط عمل نمایند، تنها باید به یک همسر اکتفا کنند.[3]
بدون تردید «عدالت» در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است، چه کسى میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود او است از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همین دلیل، رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه دیگر میفرماید: «شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید».[4] زیرا محرّک و انگیزههای تمایل قلبی؛ مانند زیبایی، کمالات دینی و شخصیتی یک زن همگی بیرونی و خارج از اختیار مرد است و چیزی که خارج از اختیار انسان باشد مورد تکلیف واقع نمیشود.بنا بر این، محبتهاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظّف به آن است رعایت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است.[5]از این بیان روشن میشود: کسانى که خواستهاند از ضمیمه کردن آیه «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» به آیه «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ» چنین نتیجه بگیرند که تعدّد زوجات در اسلام مطلقاً ممنوع است؛ زیرا در آیه نخست آن را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دوم عدالت را براى مردان در این مورد امرى محال دانسته است، سخت در اشتباهند؛ زیرا همانطور که اشاره شد عدالتى که مراعات آن از قدرت انسان بیرون است،
عدالت در تمایلات قلبى است، و این از شرایط تعدّد زوجات نیست و آنچه از شرایط است عدالت در جنبههاى عملى است.[6] گواه بر این موضوع ادامه آیه است: «تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید»؛[7] یعنى اکنون که نمیتوانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید لا اقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید.[8]با توجه به مطالبی که ذکر شد؛ مقصود از این عدالت -که شرط گرفتن چهار زن میباشد- این است: دادن نفقه به هر یک از همسران در حدّ شأن آنها، رعایت مساوات در مسائل زناشویی و همخوابگی[9] و رفتار نیکو و گشادهرویی[10] به همه همسران بدون فرق گذاشتن بین آنها، نه اینکه نسبت به برخی ابراز احساسات و محبّت نماید و نسبت به برخی دیگر کاملاً بیاعتنا یا کم توجّه باشد.
__________________________________
[1]. نساء، 3.
[2]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 167 – 168، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، محقق: بهبودی، محمد باقر، ج 3، ص 332، کتابفروشى لطفى، تهران، چاپ اول، 1404ق.
[4]. «وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»؛ نساء، 129.
[5]. مکارم شیرازى،ناصر،تفسیرنمونه، ج 3، ص 255،
[6]. همان، ص 255 – 256؛ و ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج 1، ص 212 – 213، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول، 1418ق.
[7]. «فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ»؛ نساء، 129.
[8]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 256.
[9]. ر.ک: موسوی خویی، سید ابو القاسم، صراط النجاة (المحشّٰی)، گردآورنده: عاصی عاملی، موسی مفید الدین، ج 3، ص 253، مکتب نشر المنتخب، قم، چاپ اول، 1416ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، استفتاءات جدید، محقق و مصحح: علیاننژادی، ابوالقاسم، ج 1، ص 246، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ دوم، 1427ق.
[10]. محدث بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، محقق و مصحح: ایروانی، محمد تقی، مقرم، سید عبد الرزاق، ج 24، ص 609، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1405ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 31، ص 182، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق.
علت جواز چند همسری برای مرد