پذیرش عذر بندگان گناهکار
سلام علیکم. تفسیر آیه ۱۳و۱۴ سوره فصلت چیست؟ آیا خدا کلا عذر بندگان گناهکار رو نمی بخشد؟
بخش اول.آیات شریفه مذکور می فرمایند: « فَإِنْ أَعْرَضُواْ فَقُلْ أَنذَرْتُکمُ ْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ(13) إِذْ جَاءَتهُْمُ الرُّسُلُ مِن بَینْ ِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّا اللَّهَ قَالُواْ لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَئکَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ(14)»
ترجمه:
پس اگر روى برتافتند بگو: شما را از صاعقه اى (کشنده اى) مانند صاعقه (قوم) عاد و ثمود بیم دادم. (13)
هنگامى که فرستادگانشان پیش از زمان آنها و پس از زمانشان به سراغشان آمدند (همه انبیاء، انبیاء همه هستند پس گویى همه به آنها گفتند) که جز خدا را نپرستید. آنها گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست (که ما ایمان بیاوریم) حتما فرشتگانى فرو مى فرستاد، پس ما به آنچه شما بدان ارسال شده اید کافریم. (14)
تفسیر:
به دنبال گفتار مؤثرى که در زمینه توحید و شناسایى خداوند در آیات ماقبل آورده، در آیات مورد بحث مخالفان لجوج را که اینهمه نشانه هاى روشن و آیات بینات را نادیده مى گیرند شدیدا انذار کرده و به آنان هشدار مى دهد و مى گوید:” اگر با این همه دلائل روى گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صاعقه اى همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهدید مى کنم” (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ).از آن بترسید که همان صاعقه هاى مرگبار و آتش زا و در هم کوبنده به سراغ شما بیاید و به زندگى ننگین شما خاتمه دهد «1».
در آغاز این سوره آمده که بعضى از سران مشرکان مکه مانند” ولید بن مغیره” (و به روایتى عتبة بن ربیعه) براى تحقیق پیرامون قرآن و دعوت پیامبر (ص) خدمتش آمدند و سؤالاتى کردند و پیامبر (ص) در ضمن پاسخ آیات آغاز این سوره را براى آنها تلاوت کرد، هنگامى که به آیات فوق رسید و آنان را به صاعقه اى همچون صاعقه عاد و ثمود تهدید نمود، چنان تکان خوردند، و در وحشت فرو رفتند که دیگر قادر به ادامه سخن نبودند، برخاستند به سوى گروه خود بازگشتند، و تاثر شدید خود را از این کلمات اضطراب انگیز بیان کردند.
” صاعقه” به گفته” راغب” در” مفردات” صداى مهیبى است که در جو ایجاد مى شود و آتش یا مرگ یا عذاب همراه دارد (و به همین جهت است که گاهى صاعقه را به مرگ، و گاه به آتش اطلاق مى کنند).
” صاعقه” طبق تحقیقات دانشمندان امروز جرقه عظیم الکتریسته است که در میان قطعه ابرى که بار مثبت دارد با زمین که بار منفى دارد ایجاد مى شود و معمولا به نوک کوه ها، درختان و هر شى ء مرتفع و در بیابانهاى مسطح به انسانها و چارپایان مى خورد، حرارت آن به قدرى زیاد است که هر چیزى در میان آن قرار گیرد تبدیل به خاکستر مى شود، و صداى مهیب و زمین لرزه شدیدى را در همان نقطه به همراه دارد، و مى دانیم خداوند گروهى از اقوام سرکش پیشین را به وسیله آن مجازات کرد، و عجیب اینکه با تمام پیشرفتهاى علمى که نصیب بشر شده هیچ وسیله اى براى دفع آن وجود ندارد و انسان از مبارزه با آن عاجز است .
اما چرا از میان همه اقوام در اینجا انگشت روى قوم عاد و ثمود گذاشته شده است؟
این به خاطر آن است که عرب از وضع آنها آگاهى داشته، و آثار ویرانه هاى شهرهاى آنها را با چشم خود دیده بودند، بعلاوه به حکم آنکه یک قوم بیابان گرد بودند از خطرات صاعقه به خوبى آگاهى داشتند.
سپس مى افزاید:” به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبران الهى از هر سو، از پیش رو و پشت سر، به سراغشان آمدند و آنها را به پرستش خداى یگانه دعوت کردند” (إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
تعبیر” مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ” ممکن است اشاره به همان باشد که در بالا گفتیم یعنى پیامبران الهى از تمام وسائل هدایت و تبلیغ استفاده کردند، و از هر درى ممکن بود وارد شدند تا در دل این سیاه دلان نفوذ کنند.
و نیز ممکن است اشاره به پیامبرانى باشد که در زمانهاى مختلف در میان این اقوام آمدند و نداى توحید سر دادند.
اما ببینیم آنها در برابر تلاش عظیم و گسترده این رسولان الهى چه پاسخى گفتند؟! مى فرماید:” آنها گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست فرشتگانى نازل مى کرد تا دعوت او را به ما ابلاغ کنند نه انسانهایى همانند خود ما” (قالُوا لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِکَةً). اکنون که چنین است” ما به طور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم، و اصلا اینها را از سوى خداوند نمى دانیم” (فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ) مفهوم این سخن آن نیست که شما رسولان خدائید و ما به رسالت شما ایمان نمى آوریم، بلکه منظور این است شما اصلا رسالتى ندارید فقط ادعایى بى اساس مى کنید و به همین دلیل ما تسلیم سخنان شما نخواهیم شد (بنا بر این منظور از جمله” ما ارسلتم به” یا استهزاء و سخریه است و یا مقصود این است که طبق ادعاى شما چنین رسالتى دارید).
این همان بهانه اى است که قرآن کرارا از منکران دعوت انبیا نقل مى کند که انتظار داشتند پیامبر الهى همیشه فرشته اى باشد، گویى بشر هرگز شایستگى این مقام را ندارد، چنان که در آیه 7 سوره فرقان نیز آمده است، وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً:” آنها گفتند: چرا این پیامبر غذا مى خورد، و در بازارها راه مى رود؟
چرا لا اقل فرشته اى بر او نازل نشده تا همراه وى مردم را انذار کند”؟! بى خبر از آنکه رهبر انسان باید از نوع انسان باشد، تا به دردها و نیازها و مشکلات و مسائل مختلف زندگى او آشنایى داشته باشد، تا بتواند قدوه و اسوه او گردد، لذا قرآن در آیه 8 سوره انعام تصریح مى کند که” اگر او را فرشته قرار مى دادیم حتما وى را به صورت انسانى در مى آوریم”! (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا).
ر. ک: تفسیر نمونه، ج 20، ص 234 .
بخش دوم.
معنای آیات شرفه فوق این نیست که خداوند کلاً عذر بندگان گناهکار را نمی پذیرد ، بلکه بدان معنا است که اگر بندگان گناهکار بعد از اتمام حجت، استغفار و توبه و انابه کنند، توبه آنها پذیرفته شده ، گناهانشان بخشیده شده و عذاب نازل نمی شود. اما اگر به اتمام حجت خدایی توجه نشود، و استغفار ، توبه و انابه صورت مگیرد، عذاب نازل می شود .
پذیرش عذر بندگان گناهکار