دین و اندیشه
توبه از لواط در کودکی
سلام اگرکودکی قبل از بلوغ دو بار لواط دهد بعد از بلوغ وظیفه اش چیست اگر توبه نکند وفرامش کند خدا به جهنم او را می برد فاعل باید به او بگوید توبه کند وحلالیت بخواهد حق الناس است اگر کودک چبزی نگوید تجاوز است در ۱ ۱ و۱۳ سالگی وخوشش بیاید جبران چیست
خوشبختی بر سه ستون استوار است:1 . فراموش کردن گذشته 2 . غنیمت شمردن حال 3 . امیدواربودن به آینده.دوست عزیز خوشحالیم که با شما همراه و همکلام شدیم. ضمن آرزوی بهترینها برای شما توجه تان را به چند نکته جلب می کنیم:
1. برادرم امیدواریم به ما حق بدهید که دقیق متوجه منظور شما نشده باشیم. ای کاش بیشتر در مورد خودتان و احساسی که الآن دارید با ما سخن می گفتید. واقعا الان چه احساسی دارید؟ آیا دل مشغولی جنسی دارید یا تحریک جنسی می شوید، یا اینکه احساس وجود یک مشکل جنسی دارید یا از احساس گناه رنج می برید؟ لطفا در مکاتبه بعدی بیشتر در مورد وضعیت و احساسی که دارید با ما سخن بگویید تا دقیقتر بتوانیم شما را راهنمایی کنیم.
2. دوست عزیز حتما به این نکته توجه دارید که این اتفاق در کودکی برای شما رخ داده و قطعا بخاطر عدم بلوغ، بار شرعی برای شما ندارد یعنی چون شما در آن زمان به سن تکلیف نرسیده بودید، این عمل به عنوان یک گناه شرعی در پرونده شما ثبت نشده گرچه توبه و طلب بخشش از خداوند شما را سبک خواهد کرد و احساس بهتری خواهید داشت بنابراین اصلا از این بابت ناراحت نباشید و خودتان را سرزنش نکنید.
3. برادر ارجمند تنها چیزی که باید بدان توجه کنیم این است که از گذشته عبرت بگیریم. همین و بس. نه اینکه در گذشته یا تاریکی گناه قبلی بمانیم و خودخوری کنیم. هرگز! بنابراین باید کاری کرد که زمینه گناه فراهم نشود نه اینکه با وسوسه و افکار شیطانی خودمان را ببازیم یا فکر کنیم که نمی توانیم به موفقیت دست یابیم یا خدا دوستم ندارد و…..
4. حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبر ی میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. همه اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند.
5. شیطان تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد. روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که فکر میکنیم خدا طوری با ما قهر کرده است که حتی با هزاران سال جهنم هم نخواهد بخشید! و … . خب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز ألست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات که برایمان میافتد، به درستی احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید. احساس خاصی که به شما دست میدهد احساس درستی است. این احساس به خوبی نشان میدهد که دل پاک شما، آنلاین محبتهای
اوست و در اَدلیست دوستان او قرار دارید. اما شیطان طوری القا میکند که احساس کنیم رابطهمان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. حال آنکه اصلا چنین نیست.
6. اما تا حال در محبت یک مادر به فرزند، دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند.
کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر میداند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد.
وسوسهها، روی بازگشت به خانه را از او میگیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان، از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید، فطرتی داد که خداخواه است، عقلی که چراغ راه است، پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما
هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم میکنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بی خیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند.
7. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، میبیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش میگیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد … نیامدی.
چه لطیف فرموده است: «لو عَلِمَ المُدبرون کیف اشتیاقی بِهم لَماتوا شوقاً» اگر کسانی که به من پشت کرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آنها هستم، از شوق جان میدهند.
8. دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را حمل کرد؟ آیا هیچ بندهای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا این کوچک شمردن خدا و رحمت بیکرانش نیست؟ آیا این ظلم به خود و خدا نیست که راه توبه را برای عبور از تأثیرات بیرونی و درونی گناه قرار داده است اما ذهن ما دست از عذاب وجدان خودساخته برنمیدارد؟ آیا رفتار و افکار عذاب پرور ما، خلاف خواست خدا نیست که میخواهد بنده به زندگی عادی برگردد و همه تلاشش را برای جبران گذشته و ساختن آینده دنیوی و أخروی نماید؟ آیا …؟
9. خوب است که همیشه توجه داشته باشیم که توبه، یعنی بنده من! از خطایت در گذشته عبرت بگیر و حال را منطقی و بانشاط بساز تا آیندهای موفق و زیبا خلق کنی. اگر توبه کردهاید، یعنی خدا شما را بخشیده، یعنی شما برای خدا همان جوان پاک صف اول نماز جماعت هستید،
یعنی شما بنده خوب خدا هستید، یعنی میتوانید با مدد از او به هر جایی که دوست دارید برسید، یعنی می توانید ازدواج خوب و موفقی داشته باشید، یعنی … . مراقب باشید شیطان با این توجیهات و وسوسههای تاریک و غمآلود و احساس گناه افراطی، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند. اولا تمام انرژی خود را بکار بگیرید تا خلاف فرمان خدا، رفتار نکنید. اگر ضعفی در درون هست که گهگاهی شما را به گناه میخواند، آن را از بین ببرید؛ اگر وسوسهای از بیرون هست، از آن دوری کنید. اگر گرفتار گناه شدید، گوش به فرمان خدا (توبه) باشید؛ حتی اگر بارها تکرار شد. در همان لحظات حساس تنفر از گناه نیز با نگاهی شرمنده و عزمی برای عدم تکرار، امیدوار به رحمت خدا باشید و قدر لحظات با او بدون را بدانید، لحظات نابی چون نماز، چون سجده، چون …
10 . دوست عزیز مطمئن باشید او شما را بسیار دوست دارد که اگر چنین نبود، ارتباط با او برایتان مهم نبود؛ مانند
بسیاری که چنیناند و انگار خدایی وجود ندارد. امامان مهربان ما فرمودهاند اگر میخواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، ببینید او در نزد شما چقدر دوست داشتنی است.
شما در گامهای اولیه جوانی هستید؛ دوره سنی ارزشمندی که خدا عاشقانه آن را دوست میدارد، با همه کم و کاستیها و افت و خیزهایش. همه توانتان را بگذارید تا در وظایف پیش رو موفق باشید؛ تحصیل، معرفت، عبادت، ارتباطات اجتماعی و ازدواج و… . حال و هوای خود را با تصفیه و تحکیم باورها، عوض کنید. نه اهل افراط باشید و نه یار تفریط. نه آنقدر خشک که بشکنید و نه آنقدر نرم که به نسیمی منحرف گردید. باورها، همین است که در کتابهای اعتقادیست. رفتارها همین است که در رساله مرجع تقلیدتان هست. کسی را که رفتار و شخصیتی ثابت و متعادل دارد، همه دوست دارند. او به دیگران احترام میگذارد و طوری رفتار میکند که دیگران نیز احساس میکنند نمیتوان از او رفتاری اشتباه را انتظار داشت. کمی که پیش بروید متوجه میشوید خورشید دنیای باورهای حقیقی و لذتبخش، به اندازه چشمان سحر خیزان است.
دوست عزیز در مورد این اتفاقی که بیان کردید با هیچ کس هیچ حرفی نزنید. حتی در آینده با همسرتان نیز نباید در این باره صحبت کنید. خداوند نیز با ستار بودنش نخواهد گذاشت آبروی بنده خوب خودش(یعنی شما دوست عزیز) از بین برود. از این بابت اصلا ناراحت نباشید و گذشته را فراموش کنید و با غنیمت شمردن زمان حال و برنامهریزی
و تلاش آینده خوبی را در پناه خداوند برای خود رقم بزنید.
ما هم برای شما دوست عزیز،
دعا میکنیم و امیدواریم در تمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشید.
اگر سوال یا ابهامی بود خوشحال میشویم که باز هم با ما مکاتبه کنید.
در پناه حق
1. برادرم امیدواریم به ما حق بدهید که دقیق متوجه منظور شما نشده باشیم. ای کاش بیشتر در مورد خودتان و احساسی که الآن دارید با ما سخن می گفتید. واقعا الان چه احساسی دارید؟ آیا دل مشغولی جنسی دارید یا تحریک جنسی می شوید، یا اینکه احساس وجود یک مشکل جنسی دارید یا از احساس گناه رنج می برید؟ لطفا در مکاتبه بعدی بیشتر در مورد وضعیت و احساسی که دارید با ما سخن بگویید تا دقیقتر بتوانیم شما را راهنمایی کنیم.
2. دوست عزیز حتما به این نکته توجه دارید که این اتفاق در کودکی برای شما رخ داده و قطعا بخاطر عدم بلوغ، بار شرعی برای شما ندارد یعنی چون شما در آن زمان به سن تکلیف نرسیده بودید، این عمل به عنوان یک گناه شرعی در پرونده شما ثبت نشده گرچه توبه و طلب بخشش از خداوند شما را سبک خواهد کرد و احساس بهتری خواهید داشت بنابراین اصلا از این بابت ناراحت نباشید و خودتان را سرزنش نکنید.
3. برادر ارجمند تنها چیزی که باید بدان توجه کنیم این است که از گذشته عبرت بگیریم. همین و بس. نه اینکه در گذشته یا تاریکی گناه قبلی بمانیم و خودخوری کنیم. هرگز! بنابراین باید کاری کرد که زمینه گناه فراهم نشود نه اینکه با وسوسه و افکار شیطانی خودمان را ببازیم یا فکر کنیم که نمی توانیم به موفقیت دست یابیم یا خدا دوستم ندارد و…..
4. حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبر ی میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. همه اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند.
5. شیطان تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد. روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که فکر میکنیم خدا طوری با ما قهر کرده است که حتی با هزاران سال جهنم هم نخواهد بخشید! و … . خب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز ألست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات که برایمان میافتد، به درستی احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید. احساس خاصی که به شما دست میدهد احساس درستی است. این احساس به خوبی نشان میدهد که دل پاک شما، آنلاین محبتهای
اوست و در اَدلیست دوستان او قرار دارید. اما شیطان طوری القا میکند که احساس کنیم رابطهمان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. حال آنکه اصلا چنین نیست.
6. اما تا حال در محبت یک مادر به فرزند، دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند.
کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر میداند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد.
وسوسهها، روی بازگشت به خانه را از او میگیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان، از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید، فطرتی داد که خداخواه است، عقلی که چراغ راه است، پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما
هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم میکنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بی خیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند.
7. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، میبیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش میگیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد … نیامدی.
چه لطیف فرموده است: «لو عَلِمَ المُدبرون کیف اشتیاقی بِهم لَماتوا شوقاً» اگر کسانی که به من پشت کرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آنها هستم، از شوق جان میدهند.
8. دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را حمل کرد؟ آیا هیچ بندهای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا این کوچک شمردن خدا و رحمت بیکرانش نیست؟ آیا این ظلم به خود و خدا نیست که راه توبه را برای عبور از تأثیرات بیرونی و درونی گناه قرار داده است اما ذهن ما دست از عذاب وجدان خودساخته برنمیدارد؟ آیا رفتار و افکار عذاب پرور ما، خلاف خواست خدا نیست که میخواهد بنده به زندگی عادی برگردد و همه تلاشش را برای جبران گذشته و ساختن آینده دنیوی و أخروی نماید؟ آیا …؟
9. خوب است که همیشه توجه داشته باشیم که توبه، یعنی بنده من! از خطایت در گذشته عبرت بگیر و حال را منطقی و بانشاط بساز تا آیندهای موفق و زیبا خلق کنی. اگر توبه کردهاید، یعنی خدا شما را بخشیده، یعنی شما برای خدا همان جوان پاک صف اول نماز جماعت هستید،
یعنی شما بنده خوب خدا هستید، یعنی میتوانید با مدد از او به هر جایی که دوست دارید برسید، یعنی می توانید ازدواج خوب و موفقی داشته باشید، یعنی … . مراقب باشید شیطان با این توجیهات و وسوسههای تاریک و غمآلود و احساس گناه افراطی، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند. اولا تمام انرژی خود را بکار بگیرید تا خلاف فرمان خدا، رفتار نکنید. اگر ضعفی در درون هست که گهگاهی شما را به گناه میخواند، آن را از بین ببرید؛ اگر وسوسهای از بیرون هست، از آن دوری کنید. اگر گرفتار گناه شدید، گوش به فرمان خدا (توبه) باشید؛ حتی اگر بارها تکرار شد. در همان لحظات حساس تنفر از گناه نیز با نگاهی شرمنده و عزمی برای عدم تکرار، امیدوار به رحمت خدا باشید و قدر لحظات با او بدون را بدانید، لحظات نابی چون نماز، چون سجده، چون …
10 . دوست عزیز مطمئن باشید او شما را بسیار دوست دارد که اگر چنین نبود، ارتباط با او برایتان مهم نبود؛ مانند
بسیاری که چنیناند و انگار خدایی وجود ندارد. امامان مهربان ما فرمودهاند اگر میخواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، ببینید او در نزد شما چقدر دوست داشتنی است.
شما در گامهای اولیه جوانی هستید؛ دوره سنی ارزشمندی که خدا عاشقانه آن را دوست میدارد، با همه کم و کاستیها و افت و خیزهایش. همه توانتان را بگذارید تا در وظایف پیش رو موفق باشید؛ تحصیل، معرفت، عبادت، ارتباطات اجتماعی و ازدواج و… . حال و هوای خود را با تصفیه و تحکیم باورها، عوض کنید. نه اهل افراط باشید و نه یار تفریط. نه آنقدر خشک که بشکنید و نه آنقدر نرم که به نسیمی منحرف گردید. باورها، همین است که در کتابهای اعتقادیست. رفتارها همین است که در رساله مرجع تقلیدتان هست. کسی را که رفتار و شخصیتی ثابت و متعادل دارد، همه دوست دارند. او به دیگران احترام میگذارد و طوری رفتار میکند که دیگران نیز احساس میکنند نمیتوان از او رفتاری اشتباه را انتظار داشت. کمی که پیش بروید متوجه میشوید خورشید دنیای باورهای حقیقی و لذتبخش، به اندازه چشمان سحر خیزان است.
دوست عزیز در مورد این اتفاقی که بیان کردید با هیچ کس هیچ حرفی نزنید. حتی در آینده با همسرتان نیز نباید در این باره صحبت کنید. خداوند نیز با ستار بودنش نخواهد گذاشت آبروی بنده خوب خودش(یعنی شما دوست عزیز) از بین برود. از این بابت اصلا ناراحت نباشید و گذشته را فراموش کنید و با غنیمت شمردن زمان حال و برنامهریزی
و تلاش آینده خوبی را در پناه خداوند برای خود رقم بزنید.
ما هم برای شما دوست عزیز،
دعا میکنیم و امیدواریم در تمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشید.
اگر سوال یا ابهامی بود خوشحال میشویم که باز هم با ما مکاتبه کنید.
در پناه حق
توبه از لواط در کودکی