ابطال تناسخ/ تناسخ ارواح
یکی از دوستام جدیدا به تناسخ اعتقاد پیدا کرده، میخاستم راهنماییم کنید که چطور باهاش بحث کنم بلکه بتونم منصرفش کنم؟
تناسخ روح تناسخ دو قسم است:
یک. تناسخ مُلکى
به این معنا که نفس آدمى، با رها کردن بدن مادى خود به بدن مادى دیگرى وارد شود.
دو. تناسخ ملکوتى
به این معنا که نفس با عقاید، اندیشه ها، نیت ها، گفتارها و کردارهاى خود، بدنى مثالى متناسب با عالم برزخ و بدنى قیامتى متناسب با عالم قیامت ساخته و به صورت آن مجسم مى شود.
به بیان دیگر انسان، با عقاید و افعالى که در دنیا مرتکب شده است، براى خویش بدنى در برزخ و بدنى در قیامت مى سازد که نفس او به آن تعلق گرفته و پس از رهایى و مفارقت از بدن مادى، با آن بدن ها ترکیب مى یابد. بنا به اعتقاد ما «تناسخ ملکوتى» امرى صحیح بوده؛ ولى «تناسخ مُلکى» باطل است. تناسخ مُلکى – به معناى اصطلاحى – عبارت است از این که روح انسان، پس از مرگ به بدن انسان و یا موجودى دیگر در همین دنیا منتقل شود. حال مفارقت روح از بدن اول و اتحاد آن با دوم، از دو حال خارج نیست:
1. همه کمالات خود را – که در بدن اول به دست آورده – از دست بدهد و سپس به بدن جدید منتقل شود.
2. با همه کمالات خود، به بدن جدید منتقل بشود.
حالت اول با دو مشکل مواجه است: یکم. این خلاف مقتضاى حرکت است. حرکت همواره از قوه و استعدادِ شدن، به سوى فعلیت و شدن است. محال است که وقتى موجودى، از حالت قوه به فعلیت رسید، دوباره به حالت قوه بازگردد؛ مثلاً یک دانه گندم، وقتى در شرایط مناسب قرار گیرد، قابلیت هاى او به فعلیت مى رسد. آرام شکافته مى شود و مى روید، رشد مى کند، سنبل مى دهد و دانه هاى جدیدى ایجاد مى کند. اما هرگز ممکن نیست این فعلیت هاى به دست آمده را از دست بدهد و دوباره به همان دانه اول تبدیل شود. روح انسان نیز چنین است و محال است که فعلیت هاى خود را از دست بدهد. دوم. قائلان به تناسخ، آن را راهى براى ادامه تکامل ارواح متوسط مى دانند.
به فرض که حالت اول محال نباشد، با دو مشکل مواجه است:
1. از دست دادن کمالات گذشته خلاف تکامل است.
2. کمالات به دست آمده در بدن جدید، ادامه کمالات گذشته محسوب نمى شود و باز تکامل صدق نمى کند.
حالت دوم نیز محال است؛ زیرا وقتى روح در بدن اول خود، از دوران جنینى قرار مى گیرد، همگام با رشد مادى بدن، مراحل کمال خود را طى مى کند. براى این که روح بتواند به مراتب کمال خود دست یابد، بدن مادى او نیز باید مراحل کمال را طى کند. روح نمى تواند بدون کمال بدن، همه کمالات خود را تحصیل کند؛ مثلاً روح یک نوزاد، نمى تواند بدون رشد سلول هاى مغزى، به تحصیل علوم و تفکّر دست یابد. بدن مادى یک نوزاد، به طور طبیعى، تحمّل این نوع از کمال روح را ندارد. حال روحى که قبلاً در یک بدن مادى، مراحلى از این کمالات را تحصیل کرده باشد، اگر بخواهد دوباره با همان کمالات، در یک بدن جنینى دیگرى – آن گونه که قائلین به تناسخ مى گویند – قرار گیرد و با آن متحد شود، بدن جدید تحمّل کمالات او را نخواهد داشت و نمى تواند با آن متحد شود. از مجموع بطلان این دو حالت، نتیجه مى گیریم که وقتى روح از بدن مادى خود مفارق شد، نمى تواند بار دیگر در یک بدن جنینى دیگر، قرار گیرد و با آن متحد شود. آرى روح، پس از مفارقت از بدن مادى، حیات خود را با «بدن برزخى»، در عالم برزخ ادامه مى دهد. بدن برزخى، بدنى است که متناسب با حیات عالم برزخ است و متناسب با کمالات و فعلیت هایى است که روح در دوران حیات دنیوى خود، با اعتقادات، نیات، گفتار و رفتار اختیارى خود، کسب کرده است. روح در قیامت کبرى، پس از مفارقت از آن بدن برزخى، حیات خود را با «بدن قیامتى» ادامه مى دهد. بدن قیامتى، بدنى متناسب با حیات اخروى است که بر اساس همه کمالات و تحولاتى است که روح تا آن لحظه، به دست آورده است. تحول روح از بدن مادى به بدن برزخى و از بدن برزخى به بدن قیامتى را «تناسخ ملکوتى» مى گویند و از دیدگاه اسلام پذیرفته و مقبول است.
مخالفت اسلام با تناسخ مُلکى
قرآن کریم تصریح مى کند که انسان پس از مرگ، دیگر به این دنیا باز نمى گردد: (حتى اذا جاء احدکم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فیما ترکت کلّا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون) ؛ «تا زمانى که مرگ هر یک فرا رسد، در آن حال آگاه و نادم شده گوید: بارالها! مرا به دنیا بازگردان تا شاید به تدارک گذشته عملى صالح به جاى آورم. به او گفته مى شود که هرگز نخواهد شد و این کلمه اى است که او از روى حسرت مى گوید و از عقب آنها عالم برزخ است تا روزى که برانگیخته شوند». مؤمنون (23)، آیه 99 و 100. از این آیه استفاده مى شود که انسان پس از مرگ، دیگر به این دنیا باز نمى گردد. در پایان تذکر مى دهیم که مسأله تناسخ ملکى، نباید با دو مسأله دیگر مسخ و رجعت – که ماهیتشان با تناسخ متفاوت و در اسلام پذیرفته شده است- خلط گردد.
ابطال تناسخ/ تناسخ ارواح