عدالت خداوند خلقت جبری جهنم جبری چرا جهنم
انسان اگربدون اختیارخودبه دنیاآمده وبه اصطلاح دررحم مادرقرارگرفته پس آیاشرایطی که درآن قراردارد اجبارنبوده ونیزدرصورت بی احترامی به پدرومادرعواقب سنگین خواهدداشت پس آیامانع عدالت خدانخواهدبودچون بی اختیارآمده وتحمیل شده ودرصورت عدم انجام به جهنم میروی لطفا”راهنمایی کنید
1ـ اگر شما اعتقاد دارید که انسان قبل از خلقتش نبوده و با خلقت، موجود شده، طبق این مبنا عرض می شود:انسان ، قبل از موجود شدن کجا بود که مجبور هم باشد و چیزی بر او تحمیل شود؟! اجبار و تحمیل وقتی معنی دارد که چیزی وجود داشته باشد تا مورد تحمیل و اجبار واقع شود. پس اگر انسان نبوده و سپس موجود شده ، معنی ندارد که خلقت او بر وی تحمیل شود ؛ و معنی ندارد که قبل از خلقتش از او اجازه گرفته شود ؛ از چیزی که نیست چگونه می توان اجازه گرفت؟ وقتی هم که موجود شد دیگر موجود شده و جا ندارد که از او پرسیده شود آیا می خواهی موجود شوی یا نه؟2ـ امّا اگر باور دارید که انسان همواره بوده، و تنها از عالم بالا به عالم مادّه تنزّل نموده، در این صورت گوییم: اوّلاً تنزّل انسان از ملکوت به ناسوت، اقتضای ذات اوست؛ و ذاتی شیء، داخل در حقیقت اوست، و متعلّق جبر و اختیار واقع نمی شود. ثانیاً جبر و اختیار، اوصاف فعل هستند، و به دنیا آمدن انسان، فعل خود انسان نیست که انسان در این کار، مجبور یا مختار باشد. دقّت شود! جبر و اختیار، صفت فعل هستند نه صفت هر چیزی. لذا اگر کسی شما را برداشت و در اتومبیل گذاشت و به شهری دیگر برد، شما در رفتن به آن شهر، نه مجبور هستید نه مختار. چون اصلاً شما به آن شهر نرفته اید که به جبر رفته باشید یا به اختیار، بلکه شما، محلّ فعل فردی دیگر قرار گرفته اید. یا حرکت قلب شما، نسبت به خود شما، نه جبری است نه اختیاری؛ چون حرکت قلب شما اصلاً فعل شما نیست که نسبت به شما، جبری یا اختیاری باشد.ـ با فرض مجبور بودن انسان، اصلاً اعتقاد معنی ندارد.
ـ با فرض مجبور بودن انسان، اصلاً کفر و ایمان معنی ندارد.
ـ با فرض مجبور بودن انسان، قبول کردن و قبول نکردن و قانع شدن و قانع نشدن هم بی معنی است.
با فرض مجبور بودن انسان، «میخواستم بپرسم باید چه کار کنم ؟» هم بی معنی است. خواستن، ناشی از اختیار است. پرسیدن، ناشی از اختیار است. وقتی شما مجبور باشید، اصلاً نمی توانید کاری بکنید که بخواهید کاری هم بکنید. مجبور یعنی کسی که تمام کارهای صادر شده از او، فعل کسی دیگر است و او هیچ گونه فاعلیّتی در آن کارها ندارد.
انسان مختار است به مهر یا به قهر گذران امور نموده و مختار است در اینکه بسوی بهشت یا جهنم سیر و حرکت نماید . خدا ما را نیافریده که به جهنم برویم ، بلکه هدف اساسی و بالذات او ، رسیدن ما به سعادت جاودان است . اما سعادت و کمال اختیاری . و لازمه چنین چیزی تعلق تبعی اراده او به امکان تخلف و لاجرم شقاوت انسانهای بد کردار است . به عبارت دیگر وجود جهنم را باید خارج از هدف خلقت دید نه جزء اغراض هستی . درک درستی از هدف خلقت انسان و سپس راز آفرینش جهنم با این نکته روشن است.
از منظر دین جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به دو اصل اساسى به عنوان هدف آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.فلاسفه اسلامی هدف آفرینش انسان را بر مبنای فیاضیت الهی مطرح می سازند. به این بیان که خدا، هستی مطلق و وجود صرف است و از جمیع کمالات وجودی نیز برخوردار است. چنین وجودی منشأ و سرچشمه تمام خیرات و فضایل و کمالات است ذات احدیت واجد همه صفات کمالیه است و هیچ نقص و عیبی در ذات او راه ندارد و همه صفاتش عین ذات متعالی وی هستند ذات واجب الوجود از آن جهت که کامل و تمام است، فیاض علی الاطلاق است چرا که لازمه کمال، فیاضیت است و هر موجودی که کامل باشد فیاض نیز هست و هر موجودی که ناقص باشد از فیض بخشی تهی است، بنابراین فیاضیت مطلقه حق تعالی ایجاب می کند فیض بخشی را و جهان آفرینش نیز محصول عالیه فیض اوست . پس آنچه از مبدأ وجود صادر می شود، صدورش براساس فیض وجودی آن مبدأ است. از آنجا که همه موجودات از ذات احدیت کسب فیض می کنند، هیچ یک از آنها به هیچ وجهی از وجوه، نه سبب وجود اوست و نه غایت وجود او و نه موجب کمالی برای اوست. چرا که درغیر این صورت نمی توان از خدا به عنوان وجودی کامل و مطلق یاد کرد.متکلمان، فیلسوفان و عارفان الهى به گونه هاى مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال کرده اند. برخى تا یازده دلیل بر این مطلب شمرده اند که به جهت اختصار به ذکر دو مورد از آنها بسنده مى شود:
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمد حسن قدردان ملکى، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب.
1.در نظام حکیمانه الهى همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نیز لازم و فایده مند است. وقتى خداوند متعال نعمت هاى خود بر بندگان را بر مى شمارد، جهنم و عذاب هاى آن را در ردیف نعمت ها قرار داده، مى گوید: «… هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» الرحمن (55)، آیه 43 و 44. ؛ «این است همان جهنمى که تبه کاران آن را دروغ مى خواندند؛ میان آتش و آب جوشان مى گردند. پس کدام یک از نعمت هاى پروردگارتان را منکرید؟»
2.دیگر از فواید دوزخ، این است که بسیارى از مردم را از بدى، انحراف و کج روى باز مى دارد. چه بسیار کسانى که از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نایل آمده اند. اگر خداوند حکیم دوزخ را در شمار نعمت ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذکر داده؛ چرا که بدون آن بیشتر انسان ها اهل بندگى و حرکت در جهت تکامل نیستند.از طرف دیگر دوزخ چیزى جز تجسّم عینى کردار انسان نیست. کیفر اخروى مانند کیفرهاى دنیوى، امرى قراردادى و اعتبارى نیست؛ بلکه حقیقتى تکوینى و قهرى است که از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده و او شعله هاى آن را برمى افروزد. کیفرهاى اعتبارى قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینى باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روى یک سکه اند. در چنین رابطه اى وجود عمل سوء، مساوى با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله اى نیست. از این رو قرآن مى فرماید: «وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِى النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون» نمل (27)، آیه 90. ؛ «آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده مى شوند. آیا پاداشى جز آنچه عمل مى کردید خواهید داشت؟
»خداوند براى آنان ابزار سوخت و سوزى غیر از اعمال شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش زاى جهنم است: «وَ أَما القاسِطُون فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا» جن (72)، آیه 15. . این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را مى افروزد و تنورش را گرم مى سازد.قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» نساء (4)، آیه . ؛ «در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم مى خورند، جز این نیست که در شکم هاى خود آتش مى خورند».در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفریده است که مى تواند با کنش خوب خود، بهشتى جاودان بیافریند و همواره با آن زیست کند و یا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم کرده هاى خویش، خود را بسوزاند؛ بلکه بالاتر از این انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى سازد و خود جهنم خویش مى شود. از همین رو بین عذاب و انسانى که اصالت انسانیت خویش را از دست داده و به شیطانى جهنمى تبدیل شده، انفکاک محال است.حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسئله لقاى پروردگار نیست؛ یعنى، «بهشت ها»، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با اسماى «رحمت» و «مغفرت» است و «جهنم ها» از آثار و تبعات لقاى پروردگار با اسماى «غضب» و «سخط» است.البته باید توجه داشت که جهنم، تنها براى کسانى است که همه راه هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته اند و هیچ عاملى نمى تواند، بین آنان و کردار بدشان فاصله بیندازد و کسى که به چنین مرحله اى رسیده، خود آتش خویش را برافروخته است؛ بلکه خود و به دست خویش، آتش وجود خویش گشته و فاصله بین او و آتش محال است و مانند این است که بین شخص و خودش جدایى افتد .
درباره مهربانى خدا گفتنى است بالاترین مهربانی ها (مهربانى مادر )نیز جلوه اى از مهربانى خدا است که در نهان مادران به ودیعه نهاده شده است .اما نکته مهم آن است که رحمت و مهربانى خداوند، همراه با حکمت و عدالت است. از این رو اگر خطا به اندازه اى باشد که نیاز به تنبیه و یا اخراج داشته باشد، لازم است چنین کارى انجام بگیرد و اگر خطا بسیار سنگین باشد (مانند اعتیاد و یا قتل دیگر بى گناه)، حتى پدر و مادر نیز فرزند خود را به مراجع قضایى جهت مجازات معرفى مى کنند
منابع جهت مطالعه بیشتر : 1_ جهنم چرا؟ محمد حسن قدردان ملکى قم- بوستان کتاب 2- عدل الهی – استاد مطهری3-توحید – شهید مطهری4- معاد شناسی علامه تهرانی جلد اول
عدالت خداوند خلقت جبری جهنم جبری چرا جهنم