فضائل امام حسن (ع)
درباره فضائل امام حسن (ع) مطالبی بیان کنید؟
1. کرم در لغت و اصطلاح
«کرم» در کتاب هاى لغت عرب، به معناى جوانمردى، سخاوت، مهربانى، بخشش، بزرگوارى است.[6] در اصطلاح اهل عرفان «کرم»، مرتبه سوم از سخا به شمار مى رود که عبارت است از: «انفاق مال به سهولت و طیب نفس در امور سخت و مقاصد عالى»[7].
2. کرم از نگاه امام حسن علیه السلام
در حدیثى از امام حسن علیه السلام پرسیده شد: «کرم چیست؟» حضرت پاسخ داد: پیش قدم شدن در بخشش، قبل از درخواست [سائل ]و طعام دادن در جاى [خویش].[8] 3. کریم
با توجه به معناى لغوى و اصطلاحى و نیز تعریف امام حسن علیه السلام از «کرم»، مى توان گفت: کریم، کسى است که به صفت بخشش متصف باشد؛ یعنى، فردى که مال خویش را با آسانى و آرامش خاطر ـ قبل از درخواست فرد نیازمند ـ انفاق کرده و مى بخشد.
4. کریم یکى از اسماى الهى
خداوند متعال در آیات متعددى از قرآن، خویش را به کریم بودن وصف کرده [9] و به حق نیز چنین است؛ زیرا حضرت حق به بهترین وجه و در عالى ترین مرتبه، جود و بخشش خویش را ـ چه در حوزه نیازمندى هاى مادى و چه در ساحت احتیاجات معنوى ـ به مخلوقات ارزانى داشته است. از آنجا که خداوند سبحان کریم است، کرم و اهل آن را نیز دوست مى دارد؛ چنان که رسول خدا صلى الله علیه و آلهفرمود: «ان اللّه کریم یحب الکرم»[10].
5. نشانه هاى کریم در منابع اسلامى
براى آنکه انسان ها، فرد کریم را بشناسند یا خود را محک زنند که اهل آن هستند یا خیر، در منابع دینى نشانه هاى متعددى براى او ذکر شده است؛ از جمله: اخلاق نیکو، فرو بردن ناراحتى و خشم، چشم پوشى از مال نو[11]، تقواى الهى[12]، عفو[13]، جود و بخشش[14]، ابتدا و پیش قدمى در نیکوکارى[15]، شکرگزارى[16]، اجتناب از محارم و تنزیه از عیوب[17]، رسیدگى به همسایگان[18] و… .
6. امام حسن علیه السلام کریم اهل بیت
هر چند حضرت رسول صلى الله علیه و آله به کریم ترین فرد بنى آدم و کریم ترین اول و آخر خلقت متصف شده است[19]؛ ولى به دلیل تأسى امام مجتبى علیه السلام به رسول گرامى اسلام و نیز متصف شدن به اسماى الهى ـ که خصلت تمامى معصومان است ـ به کریم اهل بیت مشهور گشته است. نمونه هاى ذیل که از منابع معتبر نقل شده است، به خوبى نشانگر وجود نشان هاى کرم و کریم بودن آن امام عظیم الشأن است.
6ـ1. تقواى الهى: بهترین نشان کریم بودن، آن است که آدمى با عمل به واجبات و ترک محرمات ـ که همان تقواى الهى است ـ جان و روح خویش را فداى جانان کرده و در واقع به او ببخشاید. امام مجتبى علیه السلام در بعد تقوا و عبادت الهى، زبانزد خاص و عام بود. ابن شهر آشوب روایت کرده است: روزى امام حسن علیه السلام در خیمه خویش نماز مى گزارد (در منزل «ابوا» در میان مکه و مدینه)؛ ناگاه زن بادیه نشین بسیار خوش رویى، آن حضرت را دید و عاشق جمال آن حضرت شد و بى تابانه به خیمه آن حضرت درآمد. آن حضرت چون از نماز فارغ شد، پرسید: چه حاجت دارى؟ گفت: بى تاب تو گردیده ام، شوهر ندارم؛ مى خواهم مرا به وصلت خود شاد گردانى. حضرت فرمود: دور شو از من و مرا مستوجب عذاب الهى مگردان…![20]بنا بر نقل ابن کثیر: امام مجتبى علیه السلام وقتى در مسجد النبى، نماز صبح را به جاى مى آورد، در همان جاى نماز خود مى نشست و تا برآمدن آفتاب به یاد خداى متعال مشغول مى شد… اگر براى نماز وضو مى ساخت، رنگش دگرگون گشت و آن گاه که به نماز مى ایستاد، تمام بدنش به لرزه مى افتاد. هنگامى که مرگ را به یاد مى آورد و یا خبر رستاخیز و صراط به خاطرش مى آمد، آن چنان گریه مى کرد که از هوش مى رفت و اگر بهشت و دوزخ را یاد مى کرد ـ همچون کسى که از شدت درد در شرف هلاک است ـ گریه مى کرد و از خداى متعال، بهشت را مى خواست و از جهنم برائت مى جست.[21]همچنین فرمود: «من شرم دارم پروردگار را ملاقات کنم؛ در حالى که با پاى پیاده به خانه او نرفته باشم». از این رو بیست بار پیاده به سفر حج رفت.[22] 6ـ2. عفو و حلم: یکى از نشانه هاى «کریم» بودن، گذشت و حلم در برابر مشکلات و نامهربانى ها است. چنان که خداوند متعال در اوصاف مردان الهى مى فرماید:«وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»[23].
امام حسن علیه السلام به حق چنین بود؛ پذیرش صلح در برابر معاویه و گردن نهادن به لوازم آن، بهترین گواه بر حلم آن حضرت به شمار مى رود.[24]درخصوص حلم آن حضرت نقل کرده اند: «روزى مردى از اهل شام، بر سر راه آن حضرت آمد و دشنام و ناسزاى بسیار به آن حضرت گفت. آن جناب پاسخش را نداد تا از سخن خود فارغ شد. آن گاه امام مجتبى علیه السلام روى مبارک خویش را به سوى او گرداند و به او سلام کرد. به رویش خندید و فرمود: اى مرد! گمان مى کنم تو غریبى و گویا بر تو چند امر مشتبه شده است!! اگر از ما خواهشى کنى، عطا مى کنیم. اگر از ما طلب هدایت و ارشاد کنى، تو را ارشاد مى کنیم. اگر از ما یارى بطلبى، عطا مى کنیم. اگر گرسنه اى تو را سیر مى کنیم. اگر عریانى تو را جامه مى پوشانیم. اگر محتاجى بى نیازت مى گردانیم. اگر رانده شده اى، تو را پناه مى دهیم. اگر حاجتى دارى، براى تو برمى آوریم. اگر بار خود را بیاورى و به خانه ما فرود آورى و میهمان ما باشى تا وقت رفتن براى تو بهتر خواهد بود؛ زیرا که ما خانه اى گشاده داریم و آنچه خواهى نزد ما میسر است. آن مرد، چون سخن حضرت را شنید، گریست و گفت: «گواهى مى دهم که تویى خلیفه خدا در زمین و خدا بهتر مى داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد».[25]در خصوص عفو آن حضرت نیز نقل شده است: غلامش خطایى کرد که مستوجب توبیخ و تنبیه بود؛ از این رو حضرت دستور داد که او را ادب کنند. در این هنگام غلام گفت: اى مولاى من «وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ»[26]. حضرت فرمود: تو را عفو کردم. [سپس] غلام گفت: «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[27]؛ امام فرمود: تو آزادى براى خشنودى خداوند و براى توست دو برابر آنچه که [پیش از این] به تو مى دادم»[28].
6ـ3. رد احسان به بهترین وجه: یکى از نشان هاى کرم و جوانمردى، آن است که اگر کسى به انسان احسانى کرد ـ حال چه قولى چه عملى، چه گفتارى و چه فعلى ـ وى به بهترین صورت پاسخ گوى احسان او باشد[29] و امام حسن علیه السلام چنین بود. ابن شهر آشوب در مناقب روایت مى کند: کنیزى با یک دسته ریحان به آن حضرت سلام کرد. امام حسن علیه السلام به او فرمود: تو براى رضاى خدا آزادى. یکى از همراهان براى این کار او را سرزنش کرد! حضرت فرمود: مگر نشنیده اى که خداوند متعال مى فرماید: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»[30]؛ «و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید، یا همان را [در پاسخ ]برگردانید» و چه چیزى از آزاد کردنش بهتر بود.[31]ابن شهر آشوب روایت کرده است: روزى امام حسن علیه السلام بر جمعى از گدایان گذشت که پاره چند نان خشک بر روى زمین گذاشته و مى خوردند. چون نظر ایشان بر آن حضرت افتاد، خواستند که حضرت بر سر سفره آنان میهمان شود. امام مجتبى علیه السلام از اسب پایین آمد و فرمود: «خداوند، متکبران را دوست نمى دارد». پس با ایشان نشست و از طعام آنان مقدارى خورد. به برکت حضرت از غذا هیچ کم نشد. [در مقابل حضرت] ایشان را به میهمانى خود دعوت کرد و طعام هاى نیکو براى ایشان حاضر کرد و به خلعت هاى فاخر آنان را مزین فرمود و ایشان را مرخص کرد.[32] 6ـ4. جود و بخشش: این نشانه ـ که یکى از مهم ترین و برجسته ترین نشانه هاى «کریم» بودن است ـ در امام مجتبى علیه السلام شهرت دارد. در روایتى آمده است: آن حضرت در طول حیات خویش سه مرتبه و هر بار نیمى از دارایى خود را ـ که حتى شامل کفش و جوراب نیز مى شد ـ در راه خدا بخشید.[33] گفتنى است این همه بخشش و جود او، براى ثناگویى و مدیحه سرایى یا لذت بردن از جاه و مقام نبود؛ بلکه تنها براى رضاى خدا و طلب ثواب و پاداش الهى بود؛ از این رو هیچ گاه به نیازمندى جواب «نه» نداد.
امام علیه السلام وى در پاسخ کسى که از او پرسید: چرا هیچ نیازمندى را بدون پاسخ نمى گذارى؛ فرمود: اراده خدا بر این قرار گرفته که نعمت هاى خویش را به من ارزانى دارد و من نیز عادت کرده ام که نعمت هاى الهى را به مردم ببخشم. پس مى ترسم که اگر عادت خویش را قطع و ترک کنم، خداوند نیز مرا از عادت خود منع فرماید و از فیض نعمت هاى الهى محروم شوم.[34]
نمونه هایى از این بخشش:
الف. روایت شده روزى آن حضرت در مسجد نماز مى خواند، شنید شخصى در کنار او چنین دعا مى کند: خداوندا! ده هزار درهم مرا روزى کن، حضرت چون به خانه رسید، ده هزار درهم براى او فرستاد.[35]ب. روزى امام حسن علیه السلام نشسته بود و طعام مى خورد. سگى در پیش او ایستاده بود. حضرت هر لقمه اى که مى خورد، مقدارى پیش سگ مى انداخت. مردى گفت: اى پسر رسول خدا! اجازه بده که این سگ را دور کنم. حضرت فرمود: او را رها کن؛ از خدا شرمم مى آید که جاندارى نظر به طعام من کند و من غذایى به آن ندهم و آن را برانم.[36]ج. محدثان نقل مى کنند: مردى نیازمند نزد امام حسن علیه السلام آمد، حضرت به او فرمود: نیازت را روى رقعه اى بنویس و براى ما ارسال کن. او نیز چنین کرد. حضرت دو برابر آن را به او داد. یکى از حاضران به وى گفت: اى فرزند رسول خدا! چرا این نوشته این قدر برکت داشت؟ حضرت در پاسخ فرمود: برکتش براى ما بیشتر بود؛ زیرا با این عمل، امکانى براى کار نیک فراهم شد. مگر نمى دانید انجام دادن کار نیک، بدون درخواست مفهوم ندارد؛ در حالى که اگر پس از درخواست او چیزى مى دادم، در واقع در برابر آبروى او پرداخت مى کردم. چه بسا او شب را در گیر و در بیم و هراس و امید گذرانده باشد و نمى داند چه مقدار از نیازش برآورده شده و کامیاب مى گردد یا ناکام مى ماند و در این حال نزد تو مى آید؛ در حالى که لرزه بر اندامش افتاد، و قلبش ترسناک است. در این حالت اگر نیازش را برآورده کنى، برتر از آن است که از تو بهره گرفته است.[37]د. گروهى از انصار، صاحب باغى بودند که از آن زندگى مى گذراندند. وقتى بر اثر نیاز مجبور به فروش آن شدند، امام مجتبى علیه السلام آن را از ایشان به چهارصد هزار درهم خرید. پس از مدتى آنان دچار چنان تنگنایى شدند که به ناچار دست نیاز به سوى مردم دراز مى کردند. در این هنگام، حضرت دوباره باغ را بدون هیچ چشم داشت مالى، به ایشان برگرداند تا دیگر از مردم چیزى نخواهند.[38]امام مجتبى علیه السلام همواره مى فرمود: «ما مردمى هستیم که بخشش فراوانى داریم که همواره امید و آرزو را برآورده مى کنیم».[39] «ما پیش از آنکه کسى از ما بخواهد، مى بخشیم؛ چون آبروى درخواست کننده را پاس مى داریم».[40]برآن چه مى گذرد، دل منه که دجله بسى
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت زدست برآید، چون نخل باش کریم
ورت زدست نیاید چو سرو باش آزاد
منابع
[1]. نگا: ترجمة الامام الحسن علیه السلام از ابن عساگر در تاریخ دمشق و ترجمة الامام الحسن از ابن سعد در طبقات الکبرى.
[2]. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 24.
[3]. ترجمة الامام الحسن، طبقات ابن سعد، ص 134.
[4]. فرائد السمطین، ج 2، ص 68، در این خصوص نگا: تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ج 3، ص 17 ـ 15 ؛ حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، صص 121 ـ 120 و 167.
[5]. نگا: اعلام الهدایة، ج 4، ص 37.
[6]. نگا: فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 3 ـ 4، ص 1363 و 1364 ؛ المنجد، ص 682.
[7]. نگا: تحفة الاخوان فى خصائص الفتیان، کمال الدین عبدالرزاق کاشانى، با مقدمه، تصحیح و تعلیق سید محمد دامادى، ص 241 و 61.
[8]. بحارالانوار، ج 78، ص 102.
[9]. نگا: نمل 27، آیه 40 ؛ انفطار (82)، آیه 6 ؛ تکویر (81)، آیه 19.
[10]. نگا: میزان الحکمه، ج 8، ح 17221.
[11]. میزان الحکمه، ج 8، ح 17197.
[12]. همان، ح 17258.
[13]. همان، ح 17261.
[14]. همان، ح 17267.
[15]. همان، ح 17233.
[16]. همان، ح 17234.
[17]. همان، ح 17238.
[18]. همان، ح 17243.
[19]. نگا: همان، ح 17317 ـ 17316.
[20]. محمد باقر مجلسى، جلاء العیون، صص 408 ـ 407.
[21]. هاشم معروف الحسینى، زندگى دوازده امام، ترجمه محمد رخشنده، ج 1، ص 503.
[22]. نگا: ابونعیم الاصبهانى، اخبار اصبهان، ج 1، ص 44 و بحارالانوار، ج 6، ص 159، ح 22.
[23]. فرقان 25، آیه 72.
[24]. اعلام الهدایة، ج 4، ص 35.
[25]. تاریخ چهارده معصوم، صص 411 و 412.
[26]. آل عمران 3، آیه 134.
[27]. همان.
[28]. اعلام الهدایة، ج 4، ص 36.
[29]. نگا: میزان الحکمه، ج 8، ص 371 ـ 370.
[30]. نساء، آیه 86.
[31]. زندگى دوازده امام، ج اول، ص 508.
[32]. تاریخ چهارده معصوم، صص 413 و 414.
[33]. سیوطى، تاریخ الخلفا، ص 73 و نیز نگا: بحارالانوار، ج 6، ص 159، ح 22.
[34]. نگا: اعلام الهدایة، ج 4، ص 37.
[35]. تاریخ چهارده معصوم، ص 413.
[36]. همان، ص 414.
[37]. زندگى دوازده امام، ج 1، صص 506 ـ 505 و نیز نگا: بیهقى، المحاسن والمساوى، ص 55.
[38]. زندگى دوازده امام، ج 1، ص 508.
[39]. همان، ص 506.
[40]. همان.
فضائل امام حسن (ع)