تسلسل . اقسام تسلسل .برهان دور و تسلسل
اقسام تسلسل کدامند کدام قسم باطل است؟
اقسام تسلسل
تسلسل از لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:
الف. تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبار معتبر و اعتبار کننده است که آن را تسلسل یقفی می نامند. این نوع تسلسل با توقف و عدم اعتبارِ اعتبار کننده متوقف می شود. این تسلسل را باطل ندانسته اند؛ زیرا که در حقیقت تسلسل نیست و شخص می تواند هر اندازه که بخواهد اوهام و تخیلات خود را دنبال هم ادامه دهد.
ب. تسلسل در حوادث و امور فانی. این نوع تسلسل نیز باطل نیست؛ زیرا اجرای آن به طور متدرج موجود و معدوم می شوند و مجتمع در وجود نخواهند بود، و حوادث زمانی هر یک در ظرف خود موجودند.
ج. تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است. در کتاب کشف المراد در تعریف این نوع تسلسل آمده است: و هو وجود علل و معلولات فی سلسلة واحدة غیر متناهیة. [1]
دلیل بطلان تسلسل
تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی نهایت وجود دارند، لازم می آید که بی نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی آن که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است. [2]
فلاسفه برای محال بودن تسلسل براهینی [3] اقامه کرده اند که در زیر به گوشه ای از آنها اشاره می شود:
فارابى در برهان خود که به “اسد و اخصر” معروف است، این گونه استدلال کرده است:
اگر سلسله اى از موجودات را فرض کنیم که هر یک از حلقات آن وابسته و متوقف بر دیگرى باشد به گونه اى که تا حلقه قبلى موجود نشود، حلقه وابسته به آن هم تحقق پذیر نباشد، لازمه اش این است که کل این سلسله وابسته به موجود دیگرى باشد؛ زیرا فرض این است که تمام حلقات آن داراى این ویژگى است و ناچار باید موجودى را در رأس این سلسله فرض کرد که خودش وابسته به چیز دیگرى نباشد و تا آن موجود تحقق نداشته باشد، حلقات سلسله به ترتیب وجود نخواهند یافت. پس چنین سلسله اى نمى تواند از جهت آغاز نامتناهى باشد، و به عبارت دیگر تسلسل در علل محال است .
صدرالمتألهین در حکمت متعالیه براى محال بودن تسلسل در علل هستى بخش، نظیر این برهان را اقامه کرده که تقریر آن چنین است: بنابر اصالت وجود و ربطى بودنِ وجودِ معلول نسبت به علت هستى بخش، هر معلولى نسبت به علت ایجاد کننده اش عین ربط و وابستگى است و هیچ گونه استقلالى از خودش ندارد، و اگر علت مفروض نسبت به علت بالاترى معلول باشد، همین حال را نسبت به آن خواهد داشت، پس اگر سلسله اى از علل و معلولات را فرض کنیم که هر یک از علت ها معلول علت دیگرى باشد، سلسله اى از تعلقات و وابستگی ها خواهند بود، و بدیهى است که وجود وابسته بدون وجود مستقلى که طرف وابستگى آن باشد تحقق نخواهد یافت. پس ناچار باید وراى این سلسله ربط ها و تعلقات وجود مستقلى باشد که همگى آنها در پرتو آن تحقق یابند. بنابراین، نمى توان این سلسله را بى آغاز و بدون مستقل مطلق دانست. [4]
با این توضیح روشن شد: به موجودی نیازمندیم که معلول علت دیگر و وابسته به موجود دیگری نباشد و مستقل مطلق باشد و این همان چیزی است که ما او را خدا می نامیم و فلاسفه واجب الوجود.
===================================
[1] علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 117، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1407ق ؛ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی در فلسفه اسلامی، ج 1، ص 160، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1365.
[2] ولایی عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1374.
[3] حدود ده برهان اقامه کرده اند
[4] تفاوت این دو برهان در آ ن است که برهان اول در مطلق علت هاى حقیقى جارى است ، علت هایى که لزوما باید همراه معلول موجود باشند، ولى برهان دوم مخصوص علت هاى هستى بخش است و در علل تامه هم نیز جارى مى شود از آن نظر که مشتمل بر علت هاى هستى بخش هستند. نک: آموزش فلسفه، ج 2، ص 81- 82.
تسلسل . اقسام تسلسل .برهان دور و تسلسل