منظور از تحدی قرآن
از پاسخ قبلی شما سپاسگذارم. متنی که در پاسخ به پرسش من ارسال نموده بودید خواندم و باز هم متشکرم. با این وجود گمان می کنم پاسخ شما ارتباط چندانی به پرسش من نداشت یا شاید من نتواستم سوال خود را به طور روشن مطرح کنم. در واقع سوال من این بود که آوردن سوره ای مانند قران از چه منظری طرح شده است؟ اگر هم اکنون نمونه ای بیاوریم و بخواهیم با قران مقایسه کنیم این مقایسه از چه منظری صورت می گیرد؟ معیار داوری در بین قران و نمونه تحدی چیست؟ در لا به لای متن ارسالی جایی به مسئله فصاحت و بلاغت اشاره کرده بودید و جایی هم به مسئله محتوا. لطفا این موارد را بیشتر توضیح دهید. دقیقا مراد از فصاحت و بلاغت چیست؟ منظور از شبیه بودن در محتوا چطور؟
مثل قرآن (به مانند همه کاربردهای مثل،) شامل همه مشخصات قرآن است، بعنوان مثال اگر مبتکری مدعی اختراع چیزی شود باید آن را نزد سازمان ثبت اختراعات و اکتشافات به ثبت برساند و دستگاه مربوطه، ادعای مبتکر را با تمام زوایای فنی و علمی آن مطابقت داده و گواهی ثبت اختراع را صادر می نماید، حال اگر مخترع، ابتکار خود را توضیح دهد و سپس ادعا کند مثل این را کسی نساخته، حتما باید توضیح دهد مثل این چیست؟ چیزی نیست! زیرا مثل آن وسیله، چیزی است که تمام خصوصیات آن وسیله را داشته باشد، پس مثل قرآن یا مثل یک سوره از قرآن یعنی چیزی که تمام مشخصات یک سوره از قرآن را داشته باشد.مشخصات فنی قرآن چیست تا بتوان مثل آن را آورد؟مشخصات قرآن چیست؟مشخصات قرآن را از خود قرآن می طلبیم، قرآن خودش را توصیف می کند به:1- آورنده قرآن مکتب نرفته است، طبیعی است کسی که می خواهد مثل این قرآن بیاورد نباید هیچ سابقه ای از تحصیل و تعلیم داشته باشد، قرآن کریم می فرماید:
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه ، (سوره بقره آیه 23) و اگر شک دارید به آنچه بر بنده مان نازل کردیم پس یک سوره از همانند او بیاورید.
به کلمه «من» دقت کنید که در دو آیه بعدی وجود ندارد.
بنابراین آورنده مثل قرآن نباید مکتب رفته باشد، و چنین اتفاقی اگر افتاده بود قطعا در تاریخ ثبت می شد و شاید چیزی از اسلام نمی ماند.
نکته قابل توجه اینکه تعداد باسوادان در سراسر جزیرة العرب آن روز، اندک و انگشت شمار بوده و مردم در فقر شدید فرهنگی به سر می بردند.
سائر مواردی که قرآن مبارزه طلبی نموده است، بر روی متن قرآن تأکید داشته است (و «مثله» بدون «من» آمده) مانند: ْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ، سوره یونس آیه 38، ْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِه سوره هود آیه 13، قرآنی که محتوی 114 سوره است از منکرین خواسته 10 سوره یا حداقل یک سوره بیاورید، قطعا این یک سوره باید حاوی تمام مشخصاتی که قرآن برای خودش بیان می کند، باشد.
2- مثل قرآن نباید مطالب بی ارزش و محتوا داشته بطوری که وقت شنونده به بطالت بگذرد، زیرا باطل در قرآن راه نداشته و نخواهد داشت:
لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ (سوره فصلت آیه 42) که هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو (آینده) و نه از پشت سر (گذشته)، به سراغ آن نمى آید چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است!
آثار ادبی آن روز در قالب شعر بود، محتوای غالب اشعار به توصیف شتر، اسب، کنیز، شراب، آواز، زمین، باغ، جنگ، متلک، غارت، تعصب عربی، و سائر اینها اختصاص داشته و کمتر به فضائل انسانی و مسائل اختلاقی می پرداخت، علاوه بر این جنبه مبالغه آمیز و خیال بافی بودن (باطل) متن شعر نیز به نفوذ آن کمک می کرد و در حالیکه نفوذ قرآن بدون پرداختن به این اوصاف باطله می باشد.
یکی دیگر از مصادیق باطل، جذاب نبودن برای عده ایست، یعنی باید برای همه طبقات جامعه جذاب باشد، نه فقط افراد با سواد و مشتاق شنیدن شعر و متون ادبی، به عبارت دیگر خارق العاده بودنش را همه کس بفهمند، که اگر غیر از این باشد ادعای اعجاز قرآن بیهوده خواهد بود، قرآن امتیاز منحصر به فرد خود را معجزه دانسته و مبارزه طلبی نموده است.
حال اگر کسی یک سوره شبیه قرآن بیاورد حتما باید مشخصه فوق را نیز دارا باشد.
3- مطالب قرآن تبیین و ابلاغ شده برای اینکه به مردم بصیرت و هدایت و شفاء هدیه نماید.
هذا بیان للناس، سوره آل عمران آیه 138
هذا بلاغ للناس، سوره ابراهیم آیه 52
هذا بصائر للناس، سوره جاثیه آیه 20
ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین سوره بقره آیه 2
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنین سوره اسراء آیه 82
هرآنچه به هدایت انسان بعنوان اشرف مخلوقات (و کسی که تمام کون و مکان به خاطر او آفریده شده) مربوط باشد در قرآن وجود دارد، قرآن کریم انسان را نماینده خدا معرفی و او را به سمت توحید سوق داده است، در این راه تمام باید و نبایدها را بیان کرده تا به مقصد اصلی که توحید است برسد، لذا دربردارنده تمامی مسائل اخلاقی، روابط خویشاوندی، اجتماعی، تنظیم قوانین و قراردادهای اقتصادی و نظامی برای سعادت بشر می باشد.
در واقع اگر کسی می خواهد مثل قرآن بیاورد باید از مسائل فوق در جهت اثبات خط فکری و ایدئولوژی خود استفاده نماید، و هرچه می آورد باید در جهت رشد فکری، اخلاقی و معنوی انسان باشد، تا مثل بودنِ خود را ثابت نماید .
حالا اگر داور طرف کفار بود اشکالش چیست؟
استدلال قرآن آنقدر محکم است که پیشنهاد می دهد داور از همفکران خودتان باشد، خداوند به صراحت از کفار خواسته که برای این هماورد طلبی نیروهای متخصص خود را حاضر سازید:
وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (سوره بقره: 23) و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى گویید!
خداوند متعال در اینجا از کفار خواسته شاهدان این مناظره و مبارزه را دعوت نمائید، مشخصات گواهان چیست؟
کسی که می خواهد گواهی کند باید به تمام ابزار و لوازم شئ مورد نظر آگاهی داشته تا شهادتش نزد همه گان مقبول افتد و الا هیچ اثری نخواهد داشت.
مثلا کسی می تواند گواهی پزشکی قانونی صادر نماید که متخصص این فن باشد و نوع جراحت یا مرگ و زمان آن دو و … را با معاینه بدن فرد تشخیص دهد.
حال، خداوند از آنها خواسته گواهان خود را دعوت کنید، در واقع خداوند آنها را دعوت کرده و رعایت بی طرفی را به نفع آنان نادیده گرفته است، حال چرا چنین بی محابا چنین سخاوتمندانه شاهد و داور را از میان آنها می خواند؟
پاسخ را در ادامه همین آیه و آیه بعد(فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتىِ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ(سوره بقره 24) پس اگر چنین نکنید- که هرگز نخواهید کرد- از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها [بتها] است، و براى کافران، آماده شده است!) ببینید، با دو عبارت «من دون الله» و «فإن لم تفعلوا و لن تفلعوا» به آنها فهماند با چه کسی طرف هستید، در واقع آب پاکی را روی دست آنها ریخت!
کفار مکه انگیزه فراوانی برای مقابله با پدیده نو ظهوری به نام اسلام داشتند، ظهور اسلام و آمدن قرآن در میان توده مردم واقعا برای آنان مشکلی شده بود که ریشه در تمام ابعاد فکری و فرهنگی و قومیتی آنان داشت، لذا تمام سعی و تلاش و همت خود را نمودند و افراد زیادی را به این مبارزه فراخواندند.
در تاریخ آمده که کفار قریش کسانی را به مبارزه با پیامبر فرستادند که خود آن افراد پیش کسوتان حوزه ادبیات آن عصر بوده و در واقع خود داور محافل شعر و ادبیات بوده و جلسات مشاعره و انتخاب بهترین اثر هنری فقط با حضور آنان ممکن بود.
این مبارزان در محدودۀ داوری خود خبره و حاذق بوده و با دقت فراوانی آیات قرآن را زیررو کرده و در زمینه های گوناگونی نظیر فصاحت و بلاغت، اسلوب بیان و شیوۀ نظم آن، آهنگ بین کلمات، اخبار غیبی، عدم تناقض در صدر و ساقۀ آن، و . آن را بررسی نمودند و تنها چیزی که به کفار گفتند این بود:
1- نه شبیه کاهنان و ساحران صحبت می کند و نه آنچه آورده است بر اوزان شعری استوار است. درست بیاندیشید که رخداد بزرگی پیش آمده است. نباید آن را ساده گرفت.
2- به خدا سوگند کلامى از او شنیدم که تا کنون مثل آن را نشنیده بودم. به خدا سوگند نه شعر بود، نه سحر بود، و نه کهانت، و باز به خدا سوگند مى خورم این کلامى که من از او شنیدم، به زودى موجى به دنبال خواهد داشت.
3- من سخنان ناهنجار کاهنان را شنیده ام و اوزان شعری را خوب یاد دارم ولی هرگز شبیه آن نمی باشد. به خدا سوگند او راست می گوید و مردم دربارۀ او دروغ می گویند.
4- آن چه این مرد می گوید به خدا سوگند! نه شعر است و نه سحر و نه گزافه. بی گمان گفتۀ او سخن خداوند است.
معیار همان مشخصات قرآن و مکتب نرفتن آورنده قرآن است، معیاری که قرآن بیان کرد و دشمن فهمید و پس از بررسی اعتراف به عجز نمود و وقتی نه تنها عاجز ار هماوردی است بلکه اعتراف می کند این کلام فوق بشر است،عظمت قرآن بیشتر مشخص می شود.
یعنی خداوند (به مانند هنرنمائی در آفرینش هستی) کاری کرده که هرکس با اندک اطلاعاتی در هر حوزه ای داشته باشد به پیچیدگی عمیق و غیر قابل وصف آن اقرار می کند و تمام ساخته های بشری را قطره ای بیش در اقیانوس بیکران قدرت و عظمت الهی نمی داند.
از منظر ادبای زبان عرب مقایسه بین کلام مخلوق و خالق یک به صد نیست، بلکه جنسش متفاوت است.
عجیب این است که کلام خود پیغمبر- که قرآن بر زبان او جارى شده است- با قرآن متفاوت است. از رسول اکرم سخنان زیادى به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقى مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوى قرآن ندارد. این خود مى رساند که قرآن و سخنان فکرى پیغمبر از دو منبع جداگانه است.
شاید در ابتدای امر چنین به نظر آید که مقابله به مثلی که آنان از ارائه اش عاجز بودند بیشتر به قالب هنری آن برگردد، اما نوع مبارزه آنان مشخص است که ترس آنان به دلیل جذبه هنری قرآن خلاصه نمی شد بلکه تأثیر معنوی و تصفیه روح مریض مردمان آن روز به جهت تناسب شدید آموزه های قرآنی با فطرت آزادی خواه انسانی و کمال تمام دستوراتش، باعث ترویج اندیشه دینی و فرهنگ اسلامی شده و این مغایر منافع مستکبرانه آنان بوده و خوی شیطانی آنان را بیشتر شعله ور می ساخت و به مقابله جدی تری فکر می کردند. .askquran.ir
منظور از تحدی قرآن