دین و اندیشه

رسالت حضرت زینب(س)

پرسش و پاسخ

یکی ازمهمترین روشنگری های وی تلاش در رساندن پیام امام حسین(ع) بوده است. در همین رابطه به نکاتی پیرامون نقش حضرت زینب درواقعه کربلااشاره می کنیم

تلاش برای جلوگیری از قتل امام حسین(ع)

یکی ازمهمترین روشنگری های وی تلاش در رساندن پیام امام حسین(ع) بوده است. در همین رابطه به نکاتی پیرامون نقش حضرت زینب درواقعه کربلااشاره می کنیم

تلاش برای جلوگیری از قتل امام حسین(ع)

عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب(س) مشاهده کرد، امام حسین(ع) روی زمین افتاده و دشمنان جنایت کار اطراف پیکر مطهّر وی را با هدف کشتن ایشان گرفته­اند، از خیمه بیرون آمد و خطاب به عمر سعد، به عنوان سرزنش فرمود: «یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟»[1] فرزند سعد! آیا ابوعبداللّه کشته می­شود و تو تماشا می­کنی؟! او هیچ جوابی نداد و روی از حضرت زینب(ع) برگرداند، در یک مرحله دیگر زینب تلاش کرد تا شاید از کشته شدن امام حسین(ع) جلوگیری نماید. از این رو، خطاب به آن مزدوران نمود و گفت: «اَما فیکم مُسلِمٌ؟»[2] آیا در بین شما یک نفر مسلمان نیست؟ باز هیچ کس پاسخی نداد. وقتی امام حسین(ع) از روی اسب بر روی زمین افتاد، زینب کبری(س) فریاد برآورد: «وا اخاه، واسیّداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء انطبقت علی الارض …»[3] وای برادرم، وای سرورم، وای اهل بیتم، ای کاش آسمان بر زمین واژگون می­شد.

حفاظت از امام سجاد(ع)

امام سجاد در جریان حادثه کربلا به شدت بیمار بود. بنابراین نمی­توانست در جنگ شرکت کند.[4] حضرت زینب پرستاری آن حضرت را برعهده داشت.[5]
در مجلس ابن زیاد زمانی که وی دستور قتل حضرت سجاد(ع) را صادر کرد، حضرت زینب(س) خود را به برادر زاده خویش چسباند و فرمود: ای پسر زیاد بس است… به خدا قسم از او جدا نمی­شوم اگر خواستی او را بکشی مرا هم با او بکش.[6]

دلداری به امام سجاد(ع)

شهادت امام حسین(ع) برای فرزند بزرگوار ایشان امام سجاد(ع) بسیار سخت و طاقت فرسا بود. روز یازدهم محرم امام سجاد(ع) کنار گودال قتلگاه سوار بر شتر بود و به بدن پاره پاره پدر نگاه می­کرد. حضرت زینب(س) دید الان است که روح از بدن مبارک آن حضرت خارج شود. نزد فرزند برادر آمد و صدا زد: «مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و ابی و اخوتی»[7]
ای یادگار جد و پدر و برادرم چه شده، چرا خودت را هلاک می­کنی؟ سپس حضرت را تسلیت داد و حدیث ام ایمن را برای امام سجاد(ع) خواند.[8] در بخشی از این حدیث حضرت زینب(س) به امام سجاد(ع) عرض کرد: پسر برادر! از جدّ ما چنین روایت شده است که حسین(ع) همین جا، که اکنون جسد او را مى بینى، بدون این که کفنى داشته باشد دفن مى شود و همین جا، قبر حسین(ع)، زیارتگاه خواهد شد…

شیخ جعفر شوشتری می­نویسد: «ولما قتل الحسین(ع) کانت زینب هی التی تسلی الامام زین العابدین(ع) لانه کان مریضا و هذه مرتبه عظیم لزینب»[9] وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید زینب به امام سجاد(ع) تسلی می­داد چرا که امام سجاد(ع) مریض بود، و این مقام بزرگی برای زینب(س) است.

زینب پیام رسان کربلا

یکی از وظایف اصلی حضرت زینب(س) در جریان حادثه کربلا، پیام رسانی بود. آن حضرت و امام سجاد(ع) می­بایست پیام خون شهدای کربلا را به گوش همگان برسانند. تا این قیام برای همیشه ماندگار شده و درس آموز باشد، و یزید ویزیدیان رسوا شوند و البته زینب(س) به خوبی از عهده این وظیفه بر آمد.

سرنی در کربلا می ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

حضرت زینب(س) دم دروازه کوفه (وقتی اسرای کربلا را به این شهر می­بردند)، خطبه خواند. او به مردم که برای تماشای اسرا آمده بودند، اشاره کرد که ساکت باشند. (وقد اومات الی الناس ان اسکتوا)[10] سپس خطبه­ای خواند که دشمن گفت: «ولم ار والله خفرة قط انطلق منها»[11] زن با حیایی را ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید. عده­ای گفتند: گویی سخن علی(ع) است که از دهان زینب(س) بیرون می­آید.[12]
زینب در بخشی از سخنانش فرمود: یا اهل الکوفه یا اهل الختل والغدر… ای مردم کوفه، ای نیرنگ بازان و بی وفایان… بدانید برای آخرت خویش کردار زشتی از پیش فرستادید… به خدا بایستی زیاد گریه گنید و کمتر بخندید که دامن خویش را به عار و ننگی آلوده نموده­اید که هرگز نمی­توانید آن را بشویید… آیا می­دانید چه جگری از رسول خدا(ص) بریدید و چه حرمتی را هتک کردید…؟[13]
در مجلس ابن زیاد نیز وقتی عبیدالله مغلوب شدن امام حسین(ع) و یارانش را، دلیل بر دروغگو بودن آن­ها خواند،[14] حضرت زینب(س) در جواب گفت: الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه و انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجرو هوغیرنا….[15]
ابن زیاد گفت: کیف رایت صنع الله باخیک و اهل بیتک؟ دیدی خداوند با برادرت چه کرد؟ حضرت زینب فرمود: «ما رایت الا جمیلا کتب علیهم القتل، فبرزوا الى مضاجعهم، و سیجمع الله بینک و بینهم، فتحاجون الیه، و تخاصمون ثکلت امک یا ابن مرجانه »[16]
جز زیبایی ندیدم! اینان افرادی بودند که خداوند سرنوشتشان را شهادت تعیین کرده بود. آنان نیز به خوابگاه­های ابدی خود رفتند و به همین زودی خداوند میان تو و آنان جمع کند و تو را به محاکمه کشد. بنگر تا در آن محکمه پیروزی از آن چه کسی خواهد بود مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه.

ابن زیاد که به شدت از شجاعت زینب به خشم آمده بود گویی تصمیم کشتن زینب را داشت[17] که عمروبن حریث او را منصرف کرد.[18]
در مجلس یزید نیز حضرت زینب خطبه­ای روشن گرانه و رسوا کننده خواند و به زنده بودن شهید و تداوم مسیر حق اشاره کرد. در منابع آمده است وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، یزید سر امام حسین را در برابر خود گذاشت، حضرت زینب(س) وقتی سر برادر را دید ناله­ای جانسوز سرداد و صدا زد ای حسین(ع) ای حبیب رسول خدا(ص) ای فرزند مکه و منی… راوی می­گوید: به خدا قسم هر که در مجلس بود به گریه افتاد[19].

در همین مجلس یزید با چوب خیزران بر دندان­های امام حسین(ع) می­زد و اشعاری می­خواند.[20] زینب(س) برخاست و خطبه­ای خواند که موجبات رسوایی یزید را فراهم کرد. در بخشی از این خطبه آمده است: …سرانجام کار آن­ها که بد عمل کردند به جایی رسید که آیات خداوند را دروغ شمردند و بدان­ها استهزا می­کردند[21]. ای یزید! آیا گمان کرده­ای از این که ما را گرفتار ساختی و به صورت اسیر در این شهر و آن شهر گرداندی، این کارها سبب بی مقداری ما و دلیل قدرت­مندی تو خواهد بود؟ و خداوند مدد کار توست؟! …مگر فراموش کردی که خداوند فرمود :«کافران نپندارند مهلتی که به آنان داده شده به سودشان خواهد بود، بلکه به آن­ها فرصت می­دهیم تا بر گناه خویش بیفزایند و با رسوایی، به کام عذاب خوارکننده وارد شوند!…» ای یزید! این جنایت­های عظیم را انجام داده­ای، آن گاه بدون این که خود را گناه کار بدانی یا جنایت خود را بزرگ بشماری، می­گویی: «ای کاش پدران من بودند و فریاد می­کردند: ای یزید! دست تو شل مباد؟» آن وقت چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت می­کوبی!؟ …ای یزید! با این جنایت عظیم، جز پوست و گوشت خود را پاره نکردی و به زودی بر پیغمبر(ص) وارد می­شوی. باید پاسخ خون­های فرزندان او را بدهی و حرمتی را که از اهل بیت(ع) و پاره تن او شکسته­ای پاسخ گو باشی. …ای یزید! حال هر چه در توان داری و هر فریبی که می­توانی انجام بده، و در این راه کوشش خود را به کار گیر. به خدا سوگند. تو نمی­توانی نام و وحی ما را خاموش سازی، و از این راه به آرزوی دلت برسی، این ننگ و عار را هم نمی­توانی از دامن خود شستشو دهی.[22] حضرت زینب(س) در این خطبه­ی شجاعانه، جنایت­های یزید را آشکار کرد و او را رسوا کرد. زینب برای همیشه نام و یاد امام حسین(ع) و نهضت آن حضرت را زنده کرد.

خطبه زینب اگر در سفر شام نبود

از فداکاری شاه شهدا نام نبود

نه همین نام نبود از شه گلگون کفنان

اثر از مکتب ارزنده اسلام نبود

عزاداری برای امام حسین(ع)

حضرت زینب(س) علاوه بر این که در خطبه­های خویش به مصیبت بزرگ شهادت امام حسین(ع) اشاره می کرد و با سخنان جان سوز خویش همگان را به گریه می انداخت، تلاش می کرد در هرفرصتی با یا آوری مصائب امام حسین(ع) در ماندگاری این حماسه عظیم نقش ایفا کند.[23]
پس از شهادت امام حسین(ع) واحتمالا در روز یازدهم محرم اهل بیت(ع) در خواست کردند که آن­ها را از محل قتل شهدا عبور دهند.[24] راوی می­گوید: «فوالله لاانی زینب بنت علی(ع) تندب الحسین(ع) و تنادی بصوت حزین و قلب کئیب: یا محمد صلی علیک ملائکه السماء هذا حسین بالعراء مرمل بالدماء….»[25] به خدا قسم زینب دختر علی(ع) را فراموش نمی­کنم که با صوتی حزین و قلبی شکسته فریاد می­کرد ای رسول خدا درود فرشتگان خدا بر تو باد این پیکر عریان حسین است که در خون آغشته است.

این کشته فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

در نقلی دیگر عصر روز یازدهم محرم وقتی اسرا را از کنار اجساد شهدا عبور دادند، زینب(س) خودش را به بدن مقدس اباعبدالله(ع) رساند… شروع به سخن کرد: «بابی المهموم حتی قضی، بابی العطشان حتی مضی.» آن چنان دلسوز گریه کرد که «فابکت علیه کل عدووصدیق.»[26]
و در نقلی دیگر آمده است حضرت زینب(س) در کنار بدن مقدّس امام حسین(ع)، رو به سوی مدینه نمود و ندبه­های دل خراش سر داد: «وا محمّداه! بَناتُکَ سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء…»[27] ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می­روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن­های خونین، روی زمین افتاده­اند و باد صبا بر پیکر آنان می­وزد! ای رسول خدا! این حسین(ع) است که سرش را از قفا بریده­اند و عبا و ردایش را به غارت برده­اند. پس خطاب به مادرش فاطمه زهرا(س) چنین ادامه داد: ای مادر داغدیده! ای دختر پیامبر! به کربلا نگاه کن! حسینت را با سر بریده و دخترانت را با خیمه­های غارت شده و سوخته بنگر! مادر! ببین دخترانت را کتک می­زنند! مادرم! این حسین است که در خون غلتیده، او را تشنه شهید کرده و بدنش را با نیزه­ها و سم اسبان سوراخ سوراخ کرده­اند. اینان مورد ظلم حرام زادگان و آزادشدگان پدرت رسول خدا(ص) قرار گرفته­اند.[28] در شام نیز حضرت زینب در محله­ای به نام «دار الحجاره» که محل اقامت اسرا بود، مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) برپا کرد به گونه­ای که یزید از حضور اهل بیت(ع) در شام احساس خطر کرد و دستور بازگشت آن­ها را به مدینه صادر کرد.[29]

زینب قافله سالار اسرای کربلا

پس از شهادت امام حسین(ع) وظیفه قافله سالاری بر عهده زینب(س) گذاشته شد. رئیس قافله اوست[30] چون یگانه مرد؛ یعنی زین العابدین(ع) در این وقت به شدت مریض است. زینب(س) علاوه بر حفاظت از جان امام سجاد(ع) می­بایست از اطفال و فرزندان قافله اسیران نیز محافظت کند. آن بانوی گرامی از همان عصر عاشورا به دستور امام سجاد(ع) مامور شد زنان و کودکان آواره را در خیمه­­ای جمع کند.

سعی و تلاش زینب(س) در محافظت از اسرا به حدی بود که به لقب «امنیة الله» ملقب شد.[31] چرا که اسرا امانت­هایی بودند، ‌که به دست آن حضرت سپرده شده بودند.

آن حضرت در مجلس یزید اجازه نداد فاطمه دختر امام حسین(ع) را به کنیزی ببرند و با جدیت جلوی این کار را گرفت.[32]
امام سجاد(ع) در این سفردر همه امور با زینب مشورت می­کرد، چرا که زینب را غمگسار اسیران و پرستار یتیمان می­دانست.[33]
[1]. ابو مخنف، وقعة الطف، تحقیق شیخ محمد هادی یوسفی غروی، قم، مجمع جهانی اهل بیت، 1431، چاپ سوم، ص 287 و شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، چاپ اول، ج 2، ص 112 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا، ج 5، ص 452.

[2]. شیخ مفید، همان، ج 2، ص 112 و قمی، شیخ عباس؛ منتهی الامال، ترجمه (به عربی) سید هاشم میلانی، قم، جامعه مدرسین، 1422، چاپ پنجم، ج 1، ص 701.

[3]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ج 45، ص 54 و شیخ عباس قمی، همان، ج 1، ص 701 و با عبارتی مشابه در طبری، پیشین، ج 5، ص 452.

[4]. مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف، مطبعه الحیدریه، ج 3، ص 2060 و طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج، بی جا، دارالنعمان، بی تا، ج 2، ص 29 و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، 1385، ج 4، ص 79.

[5]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1371، چاپ ششم، ج 2، ص 180 و شیخ مفید، پیشین، ج 2، ص 93.

[6]. فان کنت عزمت علی قتله فا قتلنی معه. سید بن طاووس، لهوف، ترجمع سید احمد فهری زنجانی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1388، چاپ سوم، ص 228 و مجلسی، ج 45، ص 117 و ابن عساکر، ج 41، ص 367 و طبری، پیشین، ج 5، ص 458 و ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 82.

[7]. قمی، جعفر بن محمد بن قولویه؛ کامل الزیارات، بی جا، موسسه نشر اسلامی، ‌1417، چاپ اول، ص 445 و مجلسی، پیشین، ج 28، ص 57.

[8]. «حدثتنی ام ایمن ان رسول الله زار منزل فاطمه…» قمی، جعفر بن محمد بن قولویه؛ همان، ص 445 – 448 و مجلسی، پیشین، ج 28، ص 57.

[9]. نقدی، شیخ جعفر؛ الانوار العلویه، نجف، الحیدریه، 1381، ص 435 به نقل از الخصائص الحسینیه.

[10]. شیخ مفید، الامالی، قم، جامعه مدرسین، بی تا، ‌ص 321 و شیخ طوسی، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414، چاپ اول، ص 92.

[11]. طبرسی، احمد بن علی؛ پیشین، ج 2، ص 29 و ابن نماحلی، مثیر الاحزان، نجف، الحیدریه، 1369، ص 66.

[12]. سید بن طاووس، پیشین، ص 174 و مجلسی، پیشین، ج 45، ص 162 و ابن نماحلی، پیشین، ص 66.

[13]. سید بن طاووس، پیشین، ص 208 – 210 و شیخ مفید، الامالی، پیشین، ص 321 – 322 و طبرسی، احمد بن علی؛ پیشین، ج 2، ص 29.

[14]. الحمدلله الذی فضحکم و اکذب احدوثتکم. سید بن طاووس، پیشین، ص 224 و شیخ صدوق، امالی، پیشین، ص 229 و نیشابوری، فتال؛ روضة الواعظین، قم، منشورات الرضی، بی تا، ص 190.

[15]. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 2، ص 115 و طبرسی، فضل بن حسن؛ اعلام الوری، تهران، اسلامیه، 1390، چاپ سوم، ج 1، ص 471 و سید بن طاووس، پیشین، ص 224 و شیخ صدوق، امالی، پیشین، ص 229 و نیشابوری، پیشین، ص 190.

[16]. «فغضب ابن زیاد و کانه هم بها » سید بن طاووس، پیشین، ص 224 و ابن نماحلی، پیشین، ‌ص 71 و بحرانی، پیشین، ص 383 و مجلسی، ج 45، ص 116.

[17]. سید بن طاووس، پیشین، ص 226 و مجلسی، پیشین، ج 45، ص 116 و بحرانی، پیشین، ص 383 و سید محسن الامین، پیشین، ص 209.

[18]. سید بن طاووس، پیشین، ص 226 و مجلسی، پیشین، ج 45، ص 116 و بحرانی، پیشین، ص 383 و سید محسن الامین، پیشین، ص 209 و طبرسی، فضل بن حسن، پیشین، ج 1، ص 472.

[19]. فابکت و لله کل من کان حاضرا فی المجلس. سید محسن الامین، پیشین، ص 222 و سید بن طاووس، ‌ص 212 و مجلسی، پیشین، ج 45، ص 133 و شیخ عباس قمی، منتهی الامال، پیشین، ج 1، ص 765.

[20]. لیت اشیا خی ببدر شهدوا …

[21]. ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون» سوره روم، آیه/10.

[22]. اَظَنَنتَ یا یَزیدُ! حَیثُ اَخَذتَ عَلَینا أقطارَ الَارضِ و آفاقَ السَّماءِ فَأصبَحنَا نُساقُ کما تُساقُ الاساری، اِنَّ بنَا عَلَی اللِه هَواناً… حَسُبنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل بحرانی، پیشین، ص 435 و سید محسن الامین، پیشین، ص 230 و ابن طیفور، بلاغات النساء، قم، مکتبه بصیرتی، بی تا، ص 22 و سید بن طاووس، پیشین، ص 107.

[23]. شهید مطهری می نویسد: مجلس عزای حسین(ع) را برای اولین بار زینب بر پا کرد.» مطهری، پیشین، ج 1، ص 333.

[24]. قلن بحق الله الا مررتم علی مصرع الحسین. بحرانی، ص 302 و سید محسن الامین، پیشین، ص 197 و سید بن طاووس، پیشین، ص 158.

[25]. سید بن طاووس، پیشین، ص 188 و ابومخنف، مقتل الحسین، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398، ص 203 – 204 و طبری، پیشین، ج 4، ‌ص 348.

[26]. مجلسی، پیشین، ج 45، ص 59 و بحرانی، پیشین، ص 303 و سید بن طاوس، پیشین، ص 160.

[27]. ابو مخنف، پیشین، ص 259.

[28]. محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 3، ص 110.

[29]. طبری، عماد الدین حسن بن علی؛ کامل بهایی، تهران، مرتضوی، 1383، ص 644 و الهی، حسن؛ زینب کبری، تهران، موسسه فرهنگی آفرینه، 1375، چاپ اول، ص 170.

[30]. ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ترجمه علی کرمی، قم، حاذق، 1380، ص 294.

[31]. جزایری، نور الدین؛ الخصائص الزینبیه، قم، ‌مسجد مقدس جمکران، 1379، چاپ دوم، ص 77.

[32]. بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب اشراف، بیروت، دار الفکر، 1417، چاپ اول، ج 3، ص 217 و طبری، پیشین، ج 5، ص 390 و ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، چاپ اول، 1411، ج 5، ص 131 و موسوی مقرم، عبد الرزاق؛ مقتل الحسین، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، 1399، ص 356.

[33]. جزایری، پیشین، ص 209.

رسالت حضرت زینب(س)

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا