انواع شکر
چگونه می توانیم از بندگان شکور خدا باشیم که خداوند فرموده «قلیل من عبادی الشکور»؟
یکی از وظایف حتمی بندگان شکر نعمت است و ما هر چه داریم از عنایت خداوند متعال است پس باید دایماً در حال شکر گذاری از خداوند باشیم ، و سیره ائمه در ادعیه و اعمالشان چنین بوده چنانچه در (اصول کافی ج 4 ص 74) در فرازی از دعای شهر رمضان آمده «…وأَوْزِعْنِی شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی » خدایا شکر نعمتت را به من نشان بده و در کتاب (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 327 باب تعقیبات نماز) آمده «وَ أَسْأَلُکَ شُکْرَ نِعْمَتِک» که امام علیه السلام از خداوند در خواست شکر می کند و دردعای دیگری خواسته شده که مشغولیت دنیا باعث نشود من از شکر تو باز بمانم ، « اللَّهُمَّ لَا تَشْغَلْنِی فِی الدُّنْیَا عَنْ شُکْرِ نِعْمَتِک » /من لایحضره الفقیه ج 2 ص 597 روزى جابر بن عبدالله انصارى به امام على (علیه السلام) عرض کرد: چگونه صبح گردید اى امیرمؤمنان علیه السلام؟
فرمود: صبح کردیم در حالى که نعمت هاى خدا در حق ما بى شمار بود و گناهانمان در حق او بسیار. َلاَ نَدْرىِ مَا نَشْکُرُ اَجَمیلَ ما یَسْتُرُ اَمْ قَبیحَ ما یَیْستُرُ/ تحف العقول، ص 210. ؛ «پس ندانستیم خداوند را بر چه چیز سپاسگزار باشیم، بر آن خوبى ها که منتشر مى سازد یا بدى هایى که مى پوشاند؟».
و واقعا ما نمی توانیم حق تمام نعمت های الهی ار به جا بیاوریم و نا سپاسی ما در این زمینه باعث شده که خداوند بفرماید « وقلیل من عبادی الشکور » یعنی خیلی کم اند از بندگان من که واقعا شکرگذار من هستند.
البته اگر از ما خواسته تا شکرش نموده ، عبادتش را به جای آوریم ، برای خود ماست نه برای خودش خدا کمال محض بوده ، بی نیاز مطلق است ، و چیزی از جانب مخلوقش عائد او گردد. قرآن کریم می فرماید: « وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ ؛ ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجاى آور! و هر کس شکرگزارى کند ، پس تنها برای خویش شکر کرده ؛ و آن کس که کفران کند، پس همانا خداوند بى نیاز و ستوده است » (لقمان:12)
به علاوه اینکه تشکر از خداوند باعث زیادی نعمت و رشد انسان می شود و از آنطرف بی بند و باری و کفران نعمت باعث دوری از رحمت الهی است پس اگر کسی شکر نعمت را به جا آورد و از آن در مسیر درستش ، که خدا مشخّص نموده ، بهره گرفت ، خودش در مراتب وجود بالا رفته به مرتبه ی عبد شکور می رسد. پس شکر نعمت برای این است که خود انسان بزرگ شود ؛ لذا خداوند متعال فرمود: « وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ ؛ وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمید؛ و آن گاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید ، قطعاً شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى کنید عذاب من بسیار سخت است. و موسى(به بنى اسرائیل) گفت: «اگر شما و همه ی مردم روى زمین کافر شوید ، خداوند ، بى نیاز و ستوده است» (إبراهیم: 7ـ 8). این آیه ی شریفه را اکثر مترجمین نادرست معنا نموده و چنین گفته اند: « … قطعاً (نعمت ) شما را افزون خواهم کرد … » ؛ در حالی که چنین مطلبی در آیه مطرح نیست. در این شریفه سخن از افزودن خود فرد شاکر است نه نعمت او ؛ یعنی اگر شکرگزار باشید (نعمت را درست و طبق فرمان خدا به کار گیرید) خداوند متعال به واسطه ی این شکرگزاری وجود خود شما را وسعت می دهد و رتبه ی وجودی خود شما را بالا می برد. البته این امر اختصاص به شکر ندارد بلکه تمام عبادات چنین می کنند.
*شکر نعمت به دو صورت است یکی شکر زبانی و یکی شکر عملی و هردو مهم است و باید باشد یعنی انسان هم باید زبان شاکر داشته باشد و هم رفتارش در راستای شکر نعمت باشد.
شکر زبانی خود مراحلی دارد ، اولین مرحله آن یاد نعمت و توجه به آن است که انسان از چه نعمت های عظیمی برخوردار است . خیلی از چیز هایی که به نظر ما کوچک و نا چیز می آید و ما به آن بی توجه هستیم در حالیکه اگر از آن محروم بودیم قسمت عمده زنگی ما لنگ می شد مثل خم شدن انگشتان دست و وجود ناخن و …که در مرحله دوم باید با زبان این نعمت ها را اظهار کنیم و در لفظ شکر کنیم ، مثلا بگوییم « الحمد لله ».
در روایتی از امام کاظم علیه السلام داریم که ذکر کردن و یاد آوری نعمت ، خود شکر نعمت است و نگفتن آن موجب کفران نعمت .عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ التَّحَدُّثُ بِنِعَمِ اللَّهِ شُکْرٌ وَ تَرْکُ ذَلِکَ کُفْرٌ فَارْتَبِطُوا نِعَمَ رَبِّکُمْ بِالشُّکْرِ وَ… .وسائل الشیعة 7 40 8- باب استحباب الدعاء عند الخوف
و روایات فراوانی که یاد می دهد شکر زبانی به چه نحوی باشد، مثل« …وَ تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»/ الکافی 2 98 باب الشکر ….. ص : 94 یعنی اینکه شخصی بگوید( الحمد لله رب العالمین) ، کاملا از خدا تشکر کرده است.
چون ظاهرا معنی الحمد لله رب العالمین این است که نه تنها ستایش و تشکر مخصوص اوست بلکه اوخود مالک حمد نیز است یعنی تشکر های ما نیز از ناحیه اوست چناکه در روایت خداوند به حضرت موسی علیه السلام میفرماید همین که دانستی توفیق شکر گذاری نیز از من است حق شکر را به جا آوردی .عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع یَا مُوسَى اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی فَقَالَ یَا رَبِّ وَ کَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْرٍ أَشْکُرُکَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ قَالَ یَا مُوسَى الْآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِکَ مِنِّی.
و مثل این روایت که می فرماید اگر چهار مرتبه وقت صبح الحمد لله رب العالمین بگویی شکر آن روز را به جا آوردی و اگر چهار مرتبه در شب بگویی شکر آن شب را به جای آوردی.عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ قَالَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَقَدْ أَدَّى شُکْرَ یَوْمِهِ وَ مَنْ قَالَهَا إِذَا أَمْسَى فَقَدْ أَدَّى شُکْرَ لَیْلَتِهِ /وسائل الشیعة 7 172 19- باب استحباب التحمید .
*(شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همانگونه که بزرگان فرموده اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله.
راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا این عین کفران است، امام صادق علیه السلام مى فرماید:
ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشى ء من امره و نهیه بسبب من نعمته: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى . /سفینة البحار جلد اول
و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حدیثى که از امام صادق علیه السلام در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم : شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود/ نور الثقلین جلد 2 .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایقند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد.
*اصولا ما دو گونه شکر داریم: شکر تکوینى و شکر تشریعى.
شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مى زنند اى باغبان! ما لا یقیم، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مى دهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر سزا خود همین است مر، بى برى را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبانحال فریاد مى کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مى گیرد به زبانحال مى گوید پروردگارا شایسته ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مى آئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازه اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مى سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده گانه امام سجاد ع مى خوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مى توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمتهاى او کند،
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت:
1- امام على علیه السلام در یکى از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه مى فرماید:
اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: هنگامى که مقدمات نعمتهاى خداوند به شما میرسد سعى کنید با شکرگزارى، بقیه را به سوى خود جلب کنید، نه آنکه با کمى شکرگزارى آن را از خود برانید! /نهج البلاغه کلمات قصار شماره 13
2- این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمتهاى کافى نیست، بلکه باید از کسانى که وسیله آن موهبت بوده اند نیز تشکر و سپاسگزارى نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود، در حدیثى از امام على بن الحسین مى خوانیم که فرمود: روز قیامت که مى شود خداوند به بعضى از بندگانش مى فرماید: آیا فلان شخص را شکرگزارى کردى؟ عرض مى کند:
پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، مى فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردى شکر مرا هم ادا نکردى! سپس امام فرمود: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: شکرگزارترین شما براى خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا مى آورند / اصول کافى جلد 2 صفحه 81 حدیث 30.
3- افزایش نعمتهاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهاى مادى تازه اى به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزارى که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازه اى نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانى است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاى الهى، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهى است براى شناخت هر چه بیشتر خداوند، و به همین دلیل علماى عقائد در علم کلام براى اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم وارد شده اند)./ تفسیر نمونه، ج 10، ص: 281
خلاصه اینکه راه تشکر از خداوند یکی زبانی است که با الفاظ خاصی است و از جمله آن نماز خواندن که نوعی تشکر از خداست و دیگر استفاده درست وخوب از نعمت است که مثلا انفاق نیزیکی از راههای عملی استفاده صحیح از نعمت است واسراف نکردن ، سر جای خود مصرف کردن ، استفاده بهینه از نعمت و… مثلا وقتی از نعمت جوانی و سرمایه عمر خوب بهره نبردیم نه تنها شکر نکردیم که کفران نعمت کرده ایم .
انواع شکر