چمران و مصدق
شهید چمران در ارتباط با دکترمصدق میفرمایند ک مصدق را همچون معبود میپرستند در صورتی ک امام خمینی دیدگاهی کاملا متفاوت ب ایشان داشتند. لطفا ب طور اجمال شرح دهید.تشکر
مطلب فوق بخشی از فعالیت ها و مبارازات ایشان بود که در مقطعی خاص اتفاق افتاده بود. اما به تدریج با مشخص شدن ناکارآمدی تفکرات جبهه ملی و نهضت آزادی از یکسو و طرح اسلام به عنوان الگوی مبارزه و گسترش نهضت امام خمینی(ره) آن شهید از این قبیل جریانات عبور کرده و به اسلام اصیل می پیوندد. هر چند نهضت آزادی تلاش می کند شخصیت هایی مانند آیت الله طالقانی و شهید چمران را همراه و همفکر با این حزب معرفی نماید ، اما همراهی ابتدایی این شخصیت ها با نهضت آزادی به دلیل شعار و اهداف اسلامی این نهضت بود و جدایی آنان از این حزب نیز به دلیل فاصله گرفتن با اهداف و مبانی اسلامی بود . مسیری که نهضت آزادی در ادامه پیمود مسیری بود که با مبانی و اصول اسلامی و انقلابی همخوانی نداشت و با افکار و اندیشه های شخصیت هایی همچون مرحوم آیت الله طالقانی وشهید چمران سازگار نبود و همین مسأله عامل جدایی آنان از نهضت آزادی و پیمودن خط فکری امام بود. سایر توضیحات:افکار و عملکرد شهید چمران و حرکت در مسیر افکار و خط امام گویای این واقعیت بود که شهید چمران ، متعلق به جبهه انقلاب اسلامی بوده و با وجود اینکه در آغاز با نهضت آزادی به دلیل نام اسلامی بودن همکاری داشت ، اما در ادامه با زاویه گرفتن آنها از خط امام ، از آنان فاصله گرفت .
شهید چمران به گفته خود از سن پانزده سالگی در انجمن اسلامی دانش آموزان شرکت داشته و در آنجا با آیت الله طالقانی آشنا و یکی از شاگردان پرو پا قرص آیتالله طالقانی در درس تفسیر ایشان میشود. ( مصاحبه با روزنامه اطلاعات، 27/5/1358) این سابقه آشنایی با آیتالله طالقانی یکی از اصلی ترین سران نهضت آزادی یکی از دلایل بسیار مهم و اصلی در اعتماد چمران به نهضت آزادی بوده است. البته حضور شهید چمران در کلاس های مهندس بازرگان در دانشکده فنی پس از قبولی در دانشگاه تهران و در ادامه، خالی بودن عرصه مبارزه توسط دیگر گروه های اسلامی در امریکا (پس از مهاجرت دکتر به امریکا) و برخی دلایل دیگر، عضویت دکترچمران را در این گروه طبیعی می نماید. نکته دیگر آن که نهضت آزادی در آن زمان به رغم همه نواقصی که داشت، بالاخره یکی از گروههای ضد رژیم محسوب می شد و سران این گروه (صرف نظر از برخی تفکرات غلطشان که آن هم در آن زمان چندان بارز نبود)، کسانی بودند که با جدیت مشغول مبارزه بودند و حتی به حبس های طولانی مدت محکوم شده بودند. پس رابطه با این گروه و عضویت در آن را نمی توان ضعفی برای دکتر چمران دانست، بلکه اتفاقاً باید این را افتخاری برای نهضت آزادی شمرد که در آن زمان توانسته بود مخلصینی چون چمران را جذب کند که در ادامه توان حفظ این افتخار را نیافت. مطلب مهم این است که با پیروزی انقلاب و بیشتر علنی شدن زاویه ای که نهضت آزادی با تفکرات امام داشت، مسیر دکتر چمران نیز به تدریج از نهضت آزادی جدا شد. وی به دلیل سابقه آشناییاش با اعضای نهضت آزادی و قابلیتهای در خور تحسینی که داشت، در دولت موقت و در جایگاه معاون نخست وزیر در امور انقلاب جای گرفت و در همان زمان بود که حتی در ملاقات با برژینسکی به همراه مهندس بازرگان و دکتر یزدی حضور داشت. اما در آینده وقایعی رخ داد که مواضع سازشکارانه دولت موقت برای دکتر چمران در عمل آشکار شد، به گونه ای که از همراهی با آنان پرهیز داشت. یکی از کسانی که در آن زمان در نخست وزیری با دکتر چمران همکاری می نموده است، سخنان خود با دکتر چمران را در این زمینه اینگونه بیان می کند: «در آن زمان امام قم تشریف داشتند و دولت موقت پنجشنبهها برای گزارش به قم می رفت. نخست وزیر و تقریباً تمام وزرا می رفتند. دکتر چمران معمولاً بهانهای می آورد و نمی رفت. جمع بندی من این بود که این تکبر است که دکتر پیش امام نمی رود. گفتم: «چرا نمی روید؟» چشمانش یک نفوذ خاصی داشت. یکدفعه مچ دستم را گرفت به صورتی که من جا خوردم، به عکس امام که در اتاقش بود اشاره کرد و با یک تغیّری گفت: ببین عزیز، شما که شب می خوابید من با این عکس، گاه ساعت ها عشقبازی می کنم. امام معشوق من است. گفتم: پس لازم است پیش امام بروید. گفت: نه، من حاضر نیستم همراه این ها ولو به دیدن معشوقم بروم. »(مستند سردار عشق، روایت فتح) این برخورد نمونهای از بازتاب نفرتی بود که چمران (تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب) از مواضع غیرولایی و غیر انقلابی و غیر مردمی نهضت آزادی پیدا کرده بود و هرچه زمان به پیش رفت، جلوههای پررنگتری از آن آشکار میشد.
(www.farsnews.com/newstext.php?nn=89070706)
در ادامه برای روشن شدن زوایه فکری شهید چمران با نهضت آزادی واندیشه های بازرگان به مطلبی در این خصوص اشاره می کنیم .
یکی از شبهاتی که اعضای گروهک غیرقانونی نهضت آزادی در سالهای اخیر تلاش کردند تا در ذهن جوانان نسل سوم انقلاب جا بیندازند این مساله بود که مبارز و مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران، از اعضای فعال نهضت آزادی بوده و در حالی به شهادت رسید که همچنان به آرمانهای آن متعهد بود.
نهضت آزادی که از خالی بودن سوابق انقلابی رنج می برد، با این اقدام تلاش دارند تا برای خود پیشینه پرافتخاری ساخته و آبرویی کسب نمایند. در حالی که واقعیتهای تاریخی حکایت دیگری دارد …
نهضت آزادی از جمله گروههای سیاسی بود که در فضای نسبتا باز سیاسی در آغاز دهه 40 فعالیت مستقل سیاسی خود را آغاز و اعلام موجودیت نمود.
اعضای فعال نهضت پیش از آن در ذیل جبهه ملی ایران فعالیت میکردند و در ماجرای نهضت نفت نیز در دهه 20 و 30 فعال بودند. حضور مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی در راس این تشکل موجب شد تا نهضت آزادی بتواند در دوران فترت گروههای سیاسی – اسلامی فعال، از میان دانشجویان مذهبی دانشگاهها و آنها که بازرگان و سحابی را می شناختند، عضوگیری کند که از جمله آنها میتوان به شهید بزرگوار مصطفی چمران اشاره نمود.
آشنایی مصطفی چمران به زمانی پیش از اعلام موجودیت رسمی نهضت و در دهه 30 بر میگردد، آنگاه که چمران به عنوان دانشجویی جوان در سال 1332به دانشکده فنی دانشگاه تهران قدم گذاشت. بازرگان در آن سالها در دانشکده فنی کرسی تدریس داشت و طبیعتا چمران نیز مدتی در محضر استاد مطالبی پیرامون ترمودینامیک آموخت.
چمران که آشنایی با مسایل مذهبی و سیاسی را از 15 سالگی با شرکت در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، آغاز کرده بود، از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود که به تدریج با مهندس بازرگان ارتباط برقرار نمود.
مهندس بازرگان درباره چمران میگوید: «یکی از دانش جویان ممتاز دانشکده مصطفی چمران بود. استعداد کم نظیری داشت. در دروس تئوری و عملی بسیار قوی بود. خط زیبایی داشت، نقاشی او هم خوب بود، جزوه اش رابرای نمونه به بچه ها نشان می دادم. با عاطفه، صمیمی، عارف مسلک، متدین و دوست داشتنی بود. یک بار نمره امتحانش را 22 داده بودم آن قدر کارش عالی بود که دیدم طلبکار است. گفتم این دو نمره طلبت را در امتحانات آخر سال حساب می کنم، اما این کار هرگز صورت نگرفت، زیرا همیشه در نمره گرفتن، او طلبکار بود و من بدهکار ماندم«
اما این ارتباط چندان دوام نیافت و مصطفی جوان خیلی زود عزم سفر کرد (سال 1337) و به عنوان شاگرد اول با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد تا پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا – برکلی- با ممتازترین درجه علمی در رشته دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما فارغ التحصیل گردد.
با اعلام موجودیت نهضت آزادی در سال 1340، چمران در ایران نبود و همین جدایی و فاصله چند ساله بود که زمینه واگرایی چمران از نهضت آزادی و شکل گیری چمرانی جدید با هویتی متفاوت از تعلقات پیشین را در وی فراهم آورد. ظهور و بروز این خط مشی متفاوت را میتوان در انتخاب مشی مبارزاتی متفاوت و متعارض چمران و سران نهضت آزادی بعد از 15 خرداد 1342 مشاهده نمود.
پس از سرکوب قیام ملت، در میان عده ای از مبارزین خارج و داخل کشور این فکر به وجود آمد که رژیم پهلوی اصلاح پذیر نبوده و تنها راه برای مقابله مبارزه مسلحانه است. بدین منظور بود که شهید چمران و بعضی از همفکران وی برای فراگیری فنون جنگ های پارتیزانی و آماده سازی برای نبرد مسلحانه و رویارویی با رژیم پهلوی به مصر رهسپار شدند و مدت دو سال سخت ترین دوره های چریکی و جنگ های پارتیزانی را مخفیانه فرا گرفتند. اما سران نهضت آزادی نه تنها به براندازی رژیم پهلوی اعتقادی نداشتند، بلکه بعد از 15 خرداد 42 فعالیت سیاسی را رها کرده و به فعالیتهای فرهنگی و امور خیریه مشغول شدند.
در اواخر سال 1349 و آغاز دهه 50 مصطفی چمران تمام مقامات و افتخارات و فرصتهای عالی شغلی و زندگی مرفه در آمریکا را رها کرده و بنا به دعوت امام موسی صدر و به منظور ایجاد پایگاه مبارزاتی جدید(گروه امل)، راهی لبنان شد. (وی پیش از این نیز دو – سه سالی در مصر دوره آموزشهای نظامی و مبارزات چریکی و پارتیزانی دیده بود) وی تا پیروزی انقلاب اسلامی و ماجرای ربوده شدن امام موسی صدر هرگز به ایران باز نگشت و قریب به 20 سال از ایران و نهضت آزادی دور شده بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که چمران به شوق دیدار حضرت امام(ره) به طور موقت به ایران آمد، ولی بعد از دیدار با حضرت امام چنان شیفته ایشان شد که همه تشکیلات و برنامه هایش در لبنان را رها کرده و برای همیشه در ایران اسلامی ماندگار شد. خانم غاده چمران(همسر شهید) در این باره میگوید: «وقتی که مصطفی به ایران رفت نامه فرستاد که امام از من خواسته بمانم و من هم میمانم» این عبارات به وضوح نشان میدهد که شاید تنها عاملی که باعث ماندن شهید چمران در ایران شده بود، درخواست امام از وی بود، نه مناسبات حزبی و رفاقتهای سازمانی
بازگشت چهره شهیری چون دکتر مصطفی چمران که حال در دوران میانسالی، هم از تجربه بالای مبارزاتی برخوردار بود و هم از لحاظ علمی در عالیترین سطوح قرار داشت، کافی بود که سران دولت موقت را تحریک کند تا وی را برای همکاری دعوت نمایند. سابقه دیرین آشنایی چمران و مهندس بازرگان و دوستی چندین ساله چمران و دکتر یزدی در آمریکا نیز زمینه را هموار ساخت تا چمران با سمت معاونت نخست وزیر در امور انقلاب به ظاهر به اعضای نهضت آزادی در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان نزدیک شود.
نکته اساسی در این میان آن است که ما در این ایام کمترین همگرایی سیاسی بین چمران و جریان نهضت آزادی را نمیبینیم و بالعکس چمران بیشترین ارتباط و همراهی را با حضرت امام(ره) و یاران و همراه ایشان دارند که نمونهای از آن، رابطه نزدیک چمران با حضرت آیت الله خامنه ای است. اولین آشنایی و مواجه این دو نیز به مسائل نظامی بر میگردد که آیت الله خامنه ای از آن روز چنین یاد میکند:
«کمیتهای در نخست وزیری تشکیل شد که درباره مساله ارتش بحث و مشورت کند و در مواردی هم تصمیم گیری میکرد که من و ایشان هر دو عضو این کمیته بودیم. در بدو تشکیل این کمیته اولین روزی که ایشان دعوت شده بودند, من وارد شدم و قیافه مهربان و صمیمی و متواضع و دوست داشتنی چمران را اول بار در آنجا دیدم… وقتی نشستم دیدم مثل این که او هم با من آشنا بوده و خیلی زود احساس کردم که یک انسان اهل ذوق و معنویت و علاقمند به هنر و هنرمند است, چنانکه در همه حرکات و سکنات او این حالات محسوس بود» (12/3/61)
از جمله اقدامات مشترک این دو بزرگوار راه اندازی ستاد جنگهای نامنظم بود که در بحبوحه ابتدای جنگ ایجاد گردید, ستادی که در شهر اهواز شکل گرفته بود.
در این ایام حوادث متعددی اتفاق افتاد که به خوبی مرزبندیهای چمران از نهضت آزادی و قرابت و نزدیکی وی با جریان خط امام را آشکار می سازد و راه را برای مصادره فرصت طلبانه اقدامات افتخارآمیز چمران به نفع نهضت آزادی را می بندد:
1- یکی از اختلافات عمده چمران و نهضت آزادی، پافشاری ایشان در برخورد قاطع با عوامل ضدانقلاب در کردستان بود، مسالهای که با سیاست دولت موقت همخوانی نداشت. لازم به ذکر است که در پی کوتاهی مقامات دولت موقت و طولانی شدن مذاکرات آنها با تجزیه طلبان مسلح کرد، مناطق آزاد شده کردستان دوباره جولانگاه نیروهای ضدانقلاب شد. دکتر چمران بیش از همه از عملکرد دولت موقت ناراحت بود. البته این ناراحتی، پایان رابطه او با اعضای دولت موقت نبود، اما هرگز باعث نشد که بر سر عقایدش با کسی معامله کند یا اختلافات خود را با دولت موقت بپوشاند. اینجا بود که تفاوت های او با کادر رهبری نهضت آزادی بیش از پیش آشکار شد
2- یکی دیگر از اختلافات اساسی شهید چمران با نهضت آزادی به ماجرای انحلال مجلس خبرگان مربوط میشود. پس از آنکه در دولت موقت طرحی مبنی بر انحلال مجلس خبرگان به تصویب رسید و قرار شد که آنرا نزد امام ببرند، شهید چمران از جمله افرادی بود که از امضای آن خودداری کرد.
3- نکته قابل تامل دیگر نوع همکاری متفاوت نهضت آزادی و چمران با جریان انقلاب و حضرت امام(ره) بود. در حالی که اعضای نهضت مواضعی مخالف جریان خط امام اتخاذ میکردند و به تدریج از همکاری با انقلابیون کناره گیری کردند، چمران هر روز بیشتر از قبل به حضرت امام(ره) نزدیکتر شده و اطمینان ایشان را جلب نمود، به نحوی که در تاریخ 20 اردیبهشت 1359، هنگام تشکیل شورای عالی دفاع، به نمایندگی حضرت امام (ره) در این شورا منصوب شد.
این همه به خوبی حکایت از آن دارد که در تحلیلی منصفانه دکتر مصطفی چمران را بیش از آن که بتوانیم بخاطر ارادت و قرابت 25 سال قبلش به مهندس بازرگان عضوی از نهضت آزادی معرفی نماییم، باید به خاطر همسویی با خط امام و قرابت و دلدادگی به انقلاب اسلامی و حضرت امام(ره) عضوی از اعضای جریان خط امام معرفی کنیم که سرانجام نیز در خط مقدم جبهه ای به شهادت رسید که کمتر کسی از سران و هواداران نهضت آزادی پایشان بدانجا باز شده بود. به واقع چمران در میان رزمندگانی جانفشانی کرد و به شهادت رسید که جز نام و عشق حضرت امام خمینی(ره) را در ذهن و قلب خود نمیپروراندند.
به نظر میرسد تعریف و تفسیر حضرت امام(ره) از شهید بزرگوار چمران که در پیام تسلیت بمناسبت شهادت ایشان صادر گردیده تصویری صحیح از چهره واقعی این مجاهد فی سبیل الله باشد. آنجا که می فرماید:
«چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آنست که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت روانش شاد و یادش بخیر. و اما ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.»
چمران و مصدق