جنگ در روابط بین الملل
چرا کشورهای غربی همیشه درحال جنگ هستند
جنگ طلبی کشورهای غربی ناشی از مبانی ایدئولوژی منحط لیبرالیسم است که بر اساس اومانیسم (انسان محوری) و دوری از دین و اخلاقیات و اصالت دادن به منافع فردی و نژادی، از منظر داروینیسم اجتماعی(تنازع بقاء)، جنگ و استعمار سایر ملت ها را پدیده ای طبیعی می داند. چنین رویکردی منجر به جنگ های خونین و بی سابقه ای برای بشریت شده است.در ادامه به دلایل جنگ جهانی اول و دوم می پردازیم:
یکم-جنگ جهانى اول(1914-1919):
در 28 ژوئیه 1914 اعلان جنگ اتریش و هنگرى به صربستان باعث بروز یک جنگ عمومى شد که در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده بین آلمان و مثفقین ، خاتمه یافت . این جنگ را جنگ بزرگ نامیده اند و منشاء آن رقابت میان دولت هاى یزرگ بر سر مستعمره ها و مسائل نظامى و ملى در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود.
بهانه شروع جنگ جهانى اول قتل ((فرانسوا فردیناند)) ولیعهد اتریش در 28 ژوئن 1914 در ((سارایوو)) ایالت بوسنى به دست گاوریلو پرنزیپ اهل صربستان بود.
مردم ایالت بوسنى مایل بودند که به صربستان ملحق شوند، اما دولت اتریش از این کار جلوگیرى مى کرد. مقامات اتریش دولت صربستان را مسئول این قتل دانستند. و آن را بهانه اعلام یک اولتیماتوم (در 23 ژوئیه ) و بعد اعلان جنگ به آن کشور در 28 ژوئیه قرار دادند. اعلان تجهیز عمومى دولت روس (31 ژوئیه ) بهانه مداخله آلمان شد که به دولتین روس (اول اوت ) و فرانسه (3 اوت ) اعلان جنگ بدهد. سرانجام نیز نقص بیطرفى بلژیک از طرف قواى آلمان ، دولت انگلیس را مصمم به اعلان جنگ به آلمان کرد.
در جریان جنگ ((امپراتورى هاى مرکزى ))(آلمان ، اتریش و هنگرى ) مورد کمک ترکیه و بلغارستان واقع شدند. منفقین (بلژیک ، انگلیس ، فرانسه ، مونته نگرو، روسیه و صربستان ) نیز مورد کمک ژاپن ، ایتالیا، پرتغال ، رومانى ، ممالک متحده آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند. و به عبارت دیگر اعضاى اتفاق مثلث (انگلیس ، فرانسه و روسیه ) و اتحاد مثلث (آلمان ، اتریس و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.
ایتالیا از اتحاد مثلث خارج شد و تا سال 1915 بى طرف ماند و در این تاریخ به متفقین پیوست . علت آن بود که مى خواست سرزمین ها ایتالیایى زبان را که در تصرف اتریش بود به انضمام چند مستعمره در آفریقا به دست آورد. ترکیه عثمانى به طرفدارى از آلمان ها برخاست تا مانع از تسلط روسیه بر تنگه هاى دریاى سیاه شود. آمریکا در سال 1917 با قدرت نظامى ، ثروت و تجهیزات فراوان هنگامى به یارى متفقین آمد و این در حالى بود که نیروهاى مرکزى پس از سه سال جنگ تقریبا نابود شده بودند.
مهمترین صحنه جنگ قاره اروپا در فرانسه بود، آلمانیها از خاک بلژیک عبور و به فرانسه حمله بردند. نقشه جنگى ارتیش آلمان بر آن بود که ((برق آسا)) به فرانسه هجوم ببرد و پاریس را اشغال کند و آن گاه براى نابود ساختن روسیه بدان کشور حمله ور شود. آلمان سه مرتبه تلاش کرد تا فرانسه را تصرف نماید: یکى در ((مارن )) (6 – 14 سپتامبر 1914) و دیگرى در ((وردن )) (فوریه 1916)، و مجددا در مارن در ژوئیه 1918.
در جبهه شرق ، روسها از آلمانیها به سختى شکست خوردند و هنگامى که در سال 1917 بلشویکها بر روسیه مسلط شدند، با آلمان در شهر ((برست لیتوفسک )) عهدنامه اى بستند و از جنگ کناره گرفتند.
متفقین تمام مستعمرات آلمان را در آفریقا و خاور دور به تصرف در آوردند و مستملکات عثمانى در خاور میانه یعنى سوریه و عربستان را متصرف شدند. شکست نهایى آلمانیها در نتیجه حملات متفقین در سال 1918 و به رهبرى ((مارشال فوش ))فرانسوى صورت گرفت و آلمان ناچار ترک مخاصمه را خواهان شد و هنگامى که این کشور در 11 نوامبر 1918 شرایط متفقین را پذیرفت جنگ جهانى اول به پایان رسید.
نتایج جنگ جهانی اول:
عهدنامه ورساى ، در 28 ژوئن 1919 بر آلمان مغلوب تحمیل ، و به پیروزى دولتهاى متفق مهر تایید زد. این عهدنامه با عهدنامه هاى ((سن ژرمن ))با اتریش (1919)، ((نویى )) با بلغارستان ، ((تریانون ))(113))))با هنگرى تکمیل شد. این جنگ خسارات بسیار زیاد جانى و مالى بر جاى نهاد و مدت 1565 روز طول کشید. در طول این مدت در حدود 65 میلیون نفر بسیج شده بودند. از این عده در حدود9 میلیون نفر کشته شدند. در حدود 22 میلیون نفر (نسبت یک سوم ) معلول و از کار افتاده و 7 میلیون نفر براى همیشه معلول و ناقص شدند. و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود بر جاى گذاشت .
از دیگر آثار جنگ اول جهانى تغییرات ارضى سیاسى ، اجتماعى و اقتصادى بود که اهم آنها عبارتند از:
انقلاب روسیه (1917)، انحلال امپراتورى روس (1918 – 1917)، انقلاب آلمان (1918) و انحلال امپراتورى اتریس و هنگرى (اکتبر – نوامبر) و سقوط امپراتورى ترکیه ، امضاى اساسنامه جامعه ملل .
از این دوره انحطاط، دو طرز تفکر جدید پدید آمد، نخست این که ((پرزیدنت ویلسن )) رئیس جمهورى وقت امریکا اعلام داشت : ((اکنون وظیفه مقدس ما آن خواهد بود که در راه برقرار ساختن یک دموکراسى واقعى در تمام جهان ، خود سرمشق دیگران قرار گیریم و با پندها و اندرزهاى دوستانه و معقول و با مساعدتهاى مادى ، آنها را یارى کنیم و در همین زمان صداى نیکلالنین بزرگترین مرد انقلابى بلشویک ، از روسیه برخاست و وقوع یک انقلاب جهانى را اعلام کرد و با اصرار، پیروان خود را به آن داشت که تمام جهان را به صورت یک جامعه زیر سلطه کارگران متشکل سازند. هدف ویلسون جهانى نوبنیاد بود، بر مبناى دموکراسى ، اما عقیده لنین آن بود که ((یا همه چیز یا هیچ چیز)). البته میان این دو نظریه راه سازشى وجود نداشت .
دوم- جنگ جهانى دوم (1945 – 1939) :
جنگ جهانى دوم ، آتشى بود که شعله هاى آن تقریبا در سراسر نیمکره شرقى زبانه کشید و هستى میلیونها تن از مردم جهان را نابود کرد و در اوضاع سیاسى ، اقتصادى و حتى فرهنگى ملل جهان بویژه آنهایى که مستقیم یا غیر مستقیم درگیر آن شدند تحولات و دگرگونیهاى عمیقى به وجود آورد.
مرگ آریستید بریان Briand Aristide (1932 – 1862) سیاستمدار معروف فرانسه در هفتم مارس 1932 و نیز نایل آمدن آدولف هیتلر AdolfHitler (؟ 1945 – 1889) به مقام صدارت عظماى آلمان در 30 ژانویه 1933 دو روز سرنوشت ساز تاریخى بودند که ، بعد از آن اروپا به سراشیبیس جنگ افتاد.
رویداد نخست ، راه اقدامات و ابتکارات ملل را براى تشکیل سازمان صلح و امنیت دسته جمعى مسدود ساخت و رویداد دوم ، دول جهان را به مسابقه مجدد تسلیحاتى سوق داد. از آن به بعد قدرت جامعه ملل روز به روز به افول رفت و سیستمهاى منطقه اى براى حفظ صلح که به موجب معاهده لوکارنو -پیمانى میان دولتهاى آلمان و انگلستان ، بلژیک و فرانسه که ضمن آن حفظ مرزهاى موجود پذیرفته شد و موافقت گردید که از به کار بردن زور علیه یکدیگر خوددارى کنند.- Locarno (16 اکتبر 1925) و عهدنامه بالکان و… به رسمیت شناخته شده بودند به طور عملى ملغى شدند، در حالى که دولت آلمان نقشه وسیعى براى تجدید تسلیحات خود طرح مى کرد.
آلمان در اکتبر سال 1933 از کنفرانس خلع سلاح خارج شد و در مارس 1935 با نقض پیمان ورساى- این پیمان در 28 ژوئن 1919 میان دولتهاى پیروز جنگ جهانى اول و آلمان شکست خورده در کاخ ورساى در پاریس بسته شد. نخستین بخش آن مربوط به بنیاد ((جامعه ملل )) بود و در بخش دوم آلمان سرزمینهایى را به دول فرانسه ، بلژیک ، لهستان ، لیتوانى ، چکسلواکى و دانمارک واگذار کرد و از حاکمیت خود بر دالان دانتزیک (شمال لهستان ) چشم پوشید. ضمنا نظام وظیفه نیز در آلمان لغو شد و ارتش آن به یکصد هزار نفر و نیروى دریاى اش به شش ناو جنگى محدود شد و موارد بسیار دیگر…- خدمت نظام اجبارى را مجددا برقرار ساخت . از سوى دیگر توافقى که به موجب معاهده واشنگتن (6 فوریه 1922) و معاهده دریایى لندن (22 آوریل 1930) و پیمان دریایى آلمان و انگلیس (18 ژوئن 1935) راجع به تجدید تسلیحات دریایى به عمل آمده بود یا عملى نشد و یا از طرف دولتهاى آلمان و ژاپن ملغى گردید. آلمان در هفتم مارس 1936 فسخ معاهده لوکارنو را اعلام کرد و سربازان آن کشور ایالت رنان Rhenane را مجددا اشغال کردند. از طرف دیگر حمله جدید ژاپن در سال 1937 به چین مقررات متارکه جنگ را که در مه 1932 منعقد شده بود نقض کرد. ژاپن و آلمان شرکت در کنفرانس کشورهاى امضاء کننده پیمان 9دولت را که در سال 1922 راجع به امور چین منعقد شده بود به طور آشکار رد کردند. دخالت جامعه ملل که ژاپن از سال 1923 به بعد از عضویت آن استعفا داده بود، بى نتیجه ماند. آلمان نیز در اکتبر 1933 از عضویت جامعه ملل استعفا داد.
از سال 1936 به بعد محقق شد که آلمان ، ایتالیا و ژاپن حاضر شده اند که خطرات جنگ را تحمل کنند. هیلتر پیشواى آلمان نازى در فوریه 1938 با در دست گرفتن فرماندهى کل قواى آلمان ، موقعیت خود را استحکام بخشید و بتدریج مقامات حساس و مهم دولت را به نازى هاى اتریش بخشید. روز 12 مارس قواى آلمان از مرز اتریش سرازیر و روز بعد الحاق اتریش به آلمان اعلام شد.
هیتلر مصمم شد تا با یارى سه میلیون چک آلمانى زبان ساکن ایالت ((سودت ))، آن کشور را نیز ضمیمه آلمان سازد. در ماه مارس سال 1939 هیلتر علنا به چکسلواکى حمله کرد و سرتاسر آن کشور را اشغال و به آلمان الحاق نمود.
پس از اشغال این دو کشور هیتلر شروع به تهدید لهستان کرد و در اوت 1939 آلمان و اتحاد جماهیر شوروى (سابق ) قرار داد عدم تجاوز با یکدیگر را امضاء کردند.
روز اول سپتامبر 1939 قواى موتوریزه آلمان با حمایت گسترده ((لوفت وافه )) Waffe Luft (نیروى هوایى آن کشور) ظرف چهار هفته ، لهستان را تصرف کرد. بهانه جنگ مزبور، ظاهرا تحمیل مقررات سنگین و حقارت آور ((عهدنامه ورساى )) (28 ژوئن 1919) بر آلمان بود. پس از این تجاوزات ، لهستان ، بریتانیا و فرانسه مشترکا علیه آلمان اعلام جنگ دادند، و در ماه ژوئیه ، نبردهاى هوایى آلمان و انگلیس در گرفت .
در نهم آوریل 1940، آلمان به دانمارک حمله کرد و آن کشور را وادار به تسلیم نمود. در حمله به نروژ، قواى فرانسوى و انگلیسى به کمک نیروهاى نروژى شتافتند، اما مقاومت آنها نیز در 10 ژوئن پایان یافت . آلمان در 10 مه همان سال به هلند، بلژیک ، لوگزامبورگ حمله ، و آنها را متصرف شد. در 26 ماه مه ارتش بلژیک نیز تسلیم شد.
در روز پنجم ژوئن 1940 قواى آلمان نازى خطوط دفاعى ارتش فرانسه را در هم شکسته و بسرعت عازم جنوب شدند. ایتالیا بعنوان متحد آلمان ، در روز 10 ژوئن به فرانسه اعلان جنگ داد. آلمانها پس از ورود به پاریس در 22 ژوئن 1940 شرائط صلح خود را به فرانسه دیکته کردند که براساس آن فرانسه به دو قسمت تقسیم شد. بخشى از آن زیر نفوذ آلمان و بخش دیگر که پایتختش شهر ((ویشى )) Vichy بود تحت حاکمیت فرانسه قرار گرفت . ریاست حکومت را مارشال پتن .
Petain Philippe Henri (1951 – 1856) بر عهده داشت . فرانسه ویشى در سال 1942 توسط قواى آلمان اشغال شد اما حکومت پتن تا سال 1944 باقى ماند.
در ژوئیه 1940 نیروهاى آلمانى ، حملات هوایى خود را با ((عملیات عقاب )) علیه انگلستان آغاز کردند. انگلیسى ها به علت دارا بودن دستگاههاى رادار ضربات فراوانى بر نیروهاى ((لوفت وافه )) وارد ساختند.
در ماه ژوئن 1941 ارتشهاى زمینى و هوایى هیتلر خاک اتحاد جماهیر شوروى را مورد تهاجم قرار داده و شروع به پیشروى کردند. این تهاجم با مقاومت مردم در استالینگراد (نبرد استالینگراد) متوقف شد. در طول جنگ دولتهاى محور (آلمان ، ایتالیا، ژاپن ) سرزمینهاى تازه اى را نیز فتح کردند.
در هفتم دسامبر 1941 ژاپنیها ((بندر پرل هاربر-ناوگان ژاپن به فرماندهى دریاسالار ناگومو Nagumo بدون اعلان جنگ به ناوگان امریکا در بندر پرل هاربر واقع در هاوائى حمله برد، در این حمله 8 ناو زره دار، 3 رزمناو، ناوشکن و 248 هواپیماى امریکایى نابود شد.-))HarburPearl را مورد تهاجم قرار دادند و سرانجام آمریکا در ماه مه 1942 علیه دولتهاى محور، وارد جنگ شد.
در اواخر سال 1942 انگلیسى ها ضد حمله وسیعى را تدارک دیدند و توانستند بتدریج آلمانیها و ایتالیائیها را از شمال آفریقا بیرون برانند. (جنگ العلمین شاهکارى است از جنگ در صحرا که در سال 1942 در شمال افریقا به وقوع پیوست و به شکست نیروهاى محور منتهى شد. تاریخ 23 اکتبر 1942 تاریخ برگشت سرنوشت جنگ است .)
در سال 1943 متفقین با حمله به سیسیل اقدام به گشودن جبهه دو مى کردند. این نیروها پس از سرنگونى موسولینى در ژانویه 1944 در بندر ((گنزیو)) در نزدیکى رم پیاده شدند.
در 6 ژوئن 1944 ارتشهاى عظیمى از نیروهاى آمریکا، انگلیس ، کانادا در ساحل ((نور ماندى ))فرانسه که در اشغال نازیها بود پیاده شدند. در عملیات ((نور ماندى ))به فرماندهى ((ژنرال ))آیزنهاور))متفقین ضربات مرگبار خود را بر پیکر ماشین جنگى آلمان وارد ساختند و پس از نبردهاى شدیدى آلمانیها به عقب رانده شدند و سرانجام در روز 15 اوت 1944 قواى متفقین در جنوب فرانسه پیاده شدند.
در فوریه 1945 خط دفاعى ((زیگفرید))شکسته شد و نیروهاى متفقین در ماه مارس وارد آلمان شدند در ژانویه 1945 نیروهاى اتحاد جماهیر شوروى (سابق ) بسرعت هاى قواى آلمان را از خاک خود بیرون داندند و از شرق به آلمان نزدیک شدند. نیروهاى مشترک انگلیس و آمریکا نیز از غرب آماده جمله به پایتخت آلمان شدند.
روز 24 آویل قواى شوروى (سابق ) وارد برلین شد و به قواى آمریکا پیوست سرانجام ارتش آلمان تسلیم و این جنگ خونین روز هشتم ماه مه 1945 در قاره اروپا پایان یافت .
ارتش آمریکا براى تسلیم نهایى ژاپن و نیز نمایش قدرت بمب اتمى بر فراز شهرهاى ((هیروشیما))و ((ناکازاکى ))پرتاب کرد (6 و9 و اوت 1945) و مقاومت آن کشور را در هم شکست . ژاپنیها درتاریخ 14 اوت 1945 تسلیم بلاشرط را پذیرفتند و به این ترتیب جنگ جهانى دوم ، در تمامى جبهه ها رسما به پایان رسید.
نتایج جنگ جهانی دوم:
این جنگ که بزرگترین و هوالناکترین جنگ در طول تاریخ بشر، تا به امروز است چهار تغییر اساسى در وضع بین المللى به وجود آورد:
1 – سیستم قدیمى دولتهاى اروپا که در جنگ جهانى اول ، ضربه خرد کننده اى بر آن وارد شده بود، تقریبا از میان رفت . فرانسه دیگر به صورت یک دولت قدرتمند در قاره اروپا نبود وانگلستان دیگر قادر نبود با افزودن وزنه سیاسى خویش سیاست خود را درباره تعادل قوا، در مقابل نیرومندترین کشورهاى قاره اروپا دنبال کند.
2 – صحنه قطعى قدرت جهانى ، از محل طبیعى قدیمى اروپائى به ایالات متحده و روسیه شوروى تغییر مکان داد و هر کدام از این دو کشور امکان یافتند که کانون سلطه جهانى شوند.
3 – اختراع سلاحى جدید، مفاهیم جغرافیاى نظامى را به طور مؤ ثرى تغییر داد، و در عصر سلاحهاى اتمى ، ضعف روز افزونى در ارکان دولتهاى صنعتى غرب بویژه بریتانیا، راه یافت .
4 – نیروى حیاتى ناسیونالیسم تا آسیا و آفریقا توسعه یافت و ملتهاى استعمار شده خواستار استقلال داخلى و پایان یافتن سلطه امپریالیزم شدند و این امر وضع موجود سیاسى و اقتصادى را واژگون ساخت .
از نتایج ناپدار جنگ جهانى دوم مى توان به : کنفرانس ((یوتسدام ))Potsdam که براى روشن شدن نحوه اداره آلمان در ژوئیه 1945 در شهر پوتسدام نزدیک برلین ، مرکب از نمایندگان ایالات متحده ، و اتحاد جماهیر شوروى تشکیل شده بود اشاره کرد. در این کنفرانس دول متفق بر محاکمه سران نازى ، گرفتن غرامت جنگى به صورت جنسى از آلمان و نیز کوچاندن آلمانیهاى ساکن اروپاى شرقى به خاک اصلى آلمان توافق کردند. على رغم این توافقها، اختلاف نظر شدیدى درباره سرنوشت کشورهاى اروپاى شرقى ، آینده یونان و چگونگى کنترل تنگه هاى ((بسفر و داردانل )) میان اتحاد جماهیر شوروى (سابق ) و ایالات متحده آمریکا و انگلیس بروز کرد، که این نخستین اختلاف آشکار متفقین از آغاز جنگ تا این زمان بود.
از دیگر نتایج جنگ مى توان به کنفرانس صلح ((پاریس )) که با توافق قدرتهاى بزرگ در ژوئیه 1946 مرکب از بیست و یک دولت که علیه آلمان اعلان جنگ کرده بودند اشاره کرد، هدف این کنفرانس آن بود تا به امضاى صلحى میان متفقین با کشورهاى ایتالیا، رومانى ، بلغارستان ، مجارستان و فنلاند که در طول جنگ از متحدین آلمان بودند نایل گردند. آلمان تنها کشورى بود که عقد پیمان صلح با آن انجام نگرفت ؛ زیرا این کشور پس از خودکشى (؟) هیلتر فاقد دولت بود.
کنفرانس مسکو
در مارس 1947 بار دیگر دول متفق در مسکو اجتماع کردند، دستور کار این کنفرانس بحث درباره اتریش و آینده آلمان بود. چون روسها حاضر به خروج از اتریش نبودند و در مورد آلمان ، روسها با دیگر کشورها در سه مورد مرزهاى شرقى آلمان ، کمیت و کیفیت گرفتن غرامات و وحدت سیاسى آن کشور، اختلاف نظر داشتند، همچنین تقسیم جهان به دو قطب غرب و شرق از دیگر نتایج جنگ جهانى دوم بود که غربیها به بلوک شرقى اصطلاح کشورهاى ((پشت پرده آهنین )) و روسها به دول غرب ((پرده اورانیوم )) را لقب دادند.
از نتایج پایدار جنگ جهانى دوم مى توان به ((ایجاد سازمان ملل )) اشاره کرد که در ژوئن 1945 نمایندگان پنجاه کشور طرح تاسیس آن را در ((سانفرانسیسکو)) امضاء کردند و یکسال بعد سازمان ملل کار خود را آغاز کرد. همچنین مى توان به ((جنگ سرد)) War Cold میان آمریکا و شوروى (سابق ) اشاره کرد که مبین کشمکش سیاسى – عقیدتى میان دو ابرقدرت شرق و غرب بود که بدون استفاده از نیروى نظامى به ایجاد دسته بندیهاى سیاسى – نظامى و رقابت تسلیحاتى دست زدند.
اثرات جنگ
بسیارى از اثرات جنگ جهانى دوم چون افزایش قدرت دولتها، ایجاد تلفات سنگین و نیز پیشرفت تکنولوژى و… به مانند جنگ اول جهانى بود. جنگ ، اهمیت علوم و اثر آن به صنعت را دو چندان نمود و بسیارى از اختراعات ، چون رادار، موتور جت و انرژى اتمى به منظور استفاده در جبهه هاى جنگ پا به عرصه گذاردند.
جنگ جهانى دوم ، موجب آزادى بسیارى از مستعمرات انگلستان و فرانسه و هلند بویژه در خاور دور گردید. در طول جنگ 5/7 میلیون سرباز روسى ، 3 میلیون سرباز آلمانى ، 5/1 میلیون سرباز ژاپنى ، 400 هزار سرباز انگلیسى ، 300 هزار سرباز آمریکایى ، 210 هزار سرباز فرانسوى ، 187 هزار سرباز ایتالیایى و 147 هزار سرباز کشورهاى کامنولث(جامعه کشورهاى مشترک المنافع ) Nations of Wealth Common مشترک المنافع انگلیس ، کشورهاى مستقل و غیر مستقلى که قبله بخشى از امپراتورى انگلستان را تشکیل مى دادند.-کشته شدند. کل کشته شدگان جنگ جهانى دوم را حدود 39 میلیون نفر تخمین زده اند که اتحاد جماهیر شوروى (سابق ) با بیشترین آن یعنى 5/17 میلیون نفر در راس کشورهاى مصیبت زده از جنگ قرار گرفت .
دادگاه نورمبرگ و محاکمه سران نازى
دادگاه نظامى بین المللى نورمبرگ در 30 سپتامبر محاکمه 22 نفر از رهبران نازى را شروع کرد و 11 نفر از آنان محکوم به مرگ شدند. هرمان گورینگ در 15 اکتبر دو ساعت قبل از به دار آویخته شدن به وسیله سم در زندان نورمبرگ خودکشى کرد.
اسامى ده نفر دیگر که به دار آویخته شدند به شرح زیر است :
هانس فرانک ویلهم فریگ ، ژنرال آلفرد یوول ، ارنست کالتن برونر رییس گشتاپو، فیلد مارشال کتیل ، آلفرد روزنبرگ ، فرتیس زائوکل ، آرتو سایس اینکورات ، بولیوس اشترایخر و فن ریبن تروپ وزیر امور خارجه. (ر.ک :روزها و رویدادها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت،ص233و 278)
جنگ در روابط بین الملل