دین و اندیشه

فلسفه تعارضات ظاهری سیره اهل بیت

پرسش و پاسخ

روایت هست که حضرت علی که زندگیشون ساده بود یه بار که پای منبر رفتن و لباسشون تکون میدادن میپرسن ک چرا اینکار انجام میدید میفرماین ک فقط همین یک دست لباس دارن و شسته بودن واسه همین میخاستن خشک بشه ..
ولی درمقابل این روایت امام صادق همیشه لباس خوب میپوشیدن ازشون میپرسن چرا لباس خوب میپوشید در جواب …؟؟؟؟ درجواب چی میفرمایند ؟؟؟

لباس رویین امام صادق علیه السلام از خز ولی لباس زیرین ایشان زبر و سخت بود تا نعمت خداوند را آشکار کنند. و قال سفیان:دخلت علی جعفر بن محمّد علیهما السلام و علیه جبّةُ خَزٍّ دَکناءُ و کِساءُ خزٍّ فجعلتُ أنظُر إلیه تعجّباً فقال لی: یا ثَوریُّ مالک تنظر إلینا لعلّک تعجَبُ ممّا تری فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ لِبَاسِکَ وَ لَا لِبَاسِ آبَائِکَ قَالَ یَا ثَوْرِیُّ کَانَ ذَلِک زمانُ إقتار و افتقار، و کانوا یعملون علی قدر اقتاره و افتقاره، و هذا زمان قد أسبَلَ کلُّ شیء عزالِیَه ثمَّ حَسَرَ رُدنَ جُبَّتِه فاذا تحتَها جبةُ صوفٍ بیضاءُ یقصُر الذَّیلُ عن الذَّیل و الرُّدنُ عن الرُّدن، و قال:یا ثوری لبسنا هذا للّه تعالی و هذا لکم فما کان للّه أخفیناه، و ما کان لکم أبدیناه.)
سفیان گفت: روزی نزد امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم آن حضرت لباس از پوست خز پوشیده و عبائی از خز بر دوش انداخته است. تعجب کردم و از روی تعجب به او نگاه می کردم. در این هنگام حضرت به من فرمود: چرا اینقدر نگاه می کنی؟آیا از آنچه می بینی تعجب می کنی؟ گفتم:ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله لباس شما و پدران شما هرگز اینگونه نبوده است! فرمود: ای سفیان!پدران من در زمان فقر و تنگدستی زندگی می کرده اند و وضع (مردم و وضع)آنها درآن زمان خوب نبود و لذا اکتفا به لباس ساده می کردند،اما اینک زمان وفور نعمت است.آنگاه لباس خز را کنار زد و من دیدم لباسی از پشم سفید (که سخت و زبر بود)در زیر آن پوشیده است و به من فرمود: لباس اصلی من این است که به مردم نشان نمی دهم و لباس گرانقیمت را برای مردم پوشیده ام و نعمتی را که خدا به من داده پنهان نمی کنم.( المحجه البیضاء، فیض کاشانی / ج4، ص 254)
*دوست گرامی در ادامه پیرامون فلسفه ی (تعارضات ظاهری سیره و روش پیشوایان دین) توضیحی مختصر حضورتان بیان می شود.
تاریخ معاصر آن حضرت که با خود آن حضرت یا شاگردان آن حضرت مرتبط است شنیدنی و آموختنی است.ما در سیرت پیشوایان دین به اموری برمی خوریم که به حسب ظاهر با یکدیگر تناقض و تعارض دارند، همچنانکه در اخبار و آثاری که از پیشوایان دین رسیده احیاناً همین تعارض و تناقض دیده می شود. در آن قسمت از اخبار و روایات متعارض که مربوط به فقه و احکام است، علما در مقام حل و علاج آن تعارضها برآمده اند که در محل خود مذکور است؛ در سیرت و روش پیشوایان دین هم همین تعارض و تناقض در بادی امر دیده می شود. باید دید راه حل آن چیست؟ اگر در اخبار متعارض که در فقه و احکام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هر کسی یک خبر و حدیثی را مستمسک خود قرار دهد و عمل کند، مستلزم هرج و مرج خواهد بود. سیرت و روش پیشوایان دین هم که با یکدیگر به ظاهر اختلاف دارد همین طور است؛ اگر حل نگردد و رمز مطلب معلوم نشود مستلزم هرج و مرج اخلاقی و اجتماعی خواهد بود، ممکن است هر کسی به هوای نفس خود یک راهی را پیش بگیرد و بعد آن را با عملی که در یک مورد معیّن و یک زمان معیّن از یکی از ائمّه نقل شده توجیه و تفسیر کند، باز یک نفر دیگر به هوای خود و مطابق میل و سلیقه ی خود راهی دیگر ضد آن راه را پیش بگیرد و او هم به یک عملی از یکی از ائمّه علیهم السّلام که در مورد معیّن و زمان معیّن نقل شده استناد کند و بالاخره هر کسی مطابق میل و سلیقه و هوای نفس خود راهی پیش بگیرد و برای خود مستندی هم پیدا کند. مثلاً ممکن است یک نفر طبعاً و سلیقتاً و تربیتاً سخت گیر باشد و زندگی با قناعت و کم خرجی را بپسندد، همینکه از او بپرسند چرا اینقدر بر خودت و خانواده ات سخت می گیری بگوید رسول خدا و علی مرتضی همین طور بودند، آنها هرگز جامه ی خوب نپوشیدند، و غذای لذیذ نخوردند و مرکوب عالی سوار نشدند و مسکن مجلّل ننشستند، آنها نان جو می خوردند و کرباس می پوشیدند و بر شتر یا الاغ سوار می شدند و در خانه ی گلی سکنی می گزیدند. و باز یک نفر دیگر طبعاً و عادتاً خوشگذران و اهل تجمّل باشد، و اگر از او سؤال شود که چرا به کم نمی سازی و قناعت نمی کنی و زهد نمی ورزی، بگوید چون امام حسن مجتبی و یا امام جعفر صادق این طور بودند؛ آنها از غذای لذیذ پرهیز نداشتند، جامه ی خوب می پوشیدند، مرکوب عالی سوار می شدند، مساکن مجلّل هم احیاناً داشتند.
همچنین ممکن است یک نفر یا افرادی طبعاً و مزاجاً سر پرشوری داشته باشند و طبعشان سکوت و آرامش را نپسندد و برای توجیه عمل خود به سیرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در صدر اسلام یا به نهضت حسینی علیه السلام استدلال کنند، و یک نفر یا افراد دیگر که برعکس مزاجاً عافیت طلب و گوشه گیر و منزوی اند و در نفس خود شهامت و جرأتی نمی بینند، موضوع تقیّه و راه و روش امام صادق علیه السلام یا ائمّه ی دیگر را مورد استناد خود قرار دهند آن کس که مثلاً طبعاً معاشرتی و اجتماعی است به عمل و سیرت یک امام و آن کس که طبعاً اهل عزلت و تنهایی است به سیرت یک امام دیگر متوسّل شود. بدیهی است در این صورت نه تنها سیرت و روش پاک و معنی دار رسول اکرم و ائمّه ی اطهار مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلکه وسیله ای خواهد بود برای اینکه هر کسی راه توجیهی برای عمل خود پیدا کند و به دعوت و سخن کسی گوش ندهد و جامعه دچار هرج مرج گردد.
واقعاً هم همچون تعارض و تناقض ظاهری در سیرت ائمّه ی اطهار علیهم السّلام دیده می شود: می بینیم مثلاً حضرت امام حسن علیه السلام با معاویه صلح می کند و امّا امام حسین علیه السلام قیام می کند و تسلیم نمی شود تا شهید می گردد؛ می بینیم که رسول خدا و علی مرتضی در زمان خودشان زاهدانه زندگی می کردند و احتراز داشتند از تنعّم و تجمل، ولی سایر ائمّه این طور نبودند. پس باید این تعارضها را حل کرد و رمز آنها را دریافت.
دوست عزیز! باید این تعارض را حل کرد و رمز آن را دریافت، بلی باید رمز آن را دریافت؛ واقعاً رمز و سرّی دارد. این تعارض با سایر تعارضها فرق دارد؛ تعارضی نیست که روات و ناقلان احادیث به وجود آورده باشند و وظیفه ی ما آن گونه حل و رفع باشد که معمولاً در تعارض نقلها می شود، بلکه تعارضی است که خود اسلام به وجود آورده؛ یعنی روح زنده و سیّال تعلیمات اسلامی آن را ایجاب می کند.
***بنابراین این تعارضها در واقع درس و تعلیم است، نه تعارض و تناقض؛ درسی بسیار بزرگ و پرمعنی و آموزنده.مطلب را در اطراف همان دو مثالی که عرض کردم توضیح می دهم: یکی مثال سختگیری و زندگی زاهدانه در مقابل زندگی مقرون به تجمّل و توسعه در وسایل زندگی، و یکی هم مثال قیام و نهضت در مقابل سکوت و تقیّه. همین دو مثال برای نمونه کافی است.وقتی که به احوال و زندگی و سخنان امام صادق علیه السلام مراجعه می کنیم می بینیم آن حضرت که ظاهر زندگی اش با پیغمبر و علی فرق دارد، به خاطر همین نکته بوده و خود آن حضرت این نکته را به مردم زمانش درباره ی فلسفه ی زهد گوشزد کرده است. اینها که عرض کردم از تعلیمات آن حضرت اقتباس شد.این اختلاف و تعارض ظاهری سیرت، به کمک بیاناتی که از پیشوایان دین رسیده، برای ما روشن می کند از نظر اسلام در باب معیشت و لوازم زندگی چیزهایی است که اصول ثابت و تغییرناپذیر به شمار می رود و چیزهایی است که این طور نیست. یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند؛ باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد. معنی ندارد در حالی که عموم مردم در بدبختی زندگی می کنند.
عده ی دیگر با متمسک قرار دادن “قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتی أخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ” اعراف، 32. در دریای نعمت غوطه ور بشوند هر چند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند.
خود امام صادق سلام الله علیه که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتّفاق افتاد که نرخ خواربار ترقّی کرد و قحط و غلا پدید آمد. به خادم خود فرمود: چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است. فرمود: همه ی آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیّه کنم.فرمودند: لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیّه خواهیم کرد. و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیّه می کند، نصف جو و نصف گندم باشد؛ یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده می کردند. فرمود: من تمکّن دارم به فرزندان خودم دراین سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، امّا دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می کنم. (بیست گفتار / شهید مرتضی مطهری /صفحه: 167 )
موفق ومؤید باشید.

فلسفه تعارضات ظاهری سیره اهل بیت

دیدگاه شما برای ما ارزشمند است

نظر شما چیه؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم *

دکمه بازگشت به بالا